بندگي9
سعد بن مالك
سعد بن مالك از جوانان پرشور و انقلابى صدر اسلام بود. او در 17 سالگى به آيئن نبى اكرم گرويد و در شرايط مشكل قبل از هجرت همه جا مراتب وفادارى خود را به دين اسلام و مخالفت خويش را با سنن نادرست جاهليت ابراز مى كرد.
سعد مى گويد: من نسبت به مادرم خيلى مهربان و نيكوكار بودم . موقعى كه قبول اسلام كردم و مادرم آگاه شد روزى به من گفت فرزند، اين چه دينى است كه پذيرفته اى بايد از آن دست بردارى و به بت پرستى برگردى . و مرا در دين جديدم سرزنش و ملامت نمود.
سعد كه به مادر علاقه زياد داشت با كمال مهربانى و ادب به وى گفت : من از دينم دست نمى كشم ، و از شما درخواست مى كنم كه از خوردن و آشاميدن خوددارى نكنى ، مادر به گفته فرزند اعتنا نكرد، يك شبانه روز غذا بخورد و فرداى آن روز سخت ضعيف و ناتوان شد.
ما در تصور مى كرد كه سعد با آن همه علاقه و مهرى كه نسبت به وى دارد اگر او را با حال ضعف بيندازد از دين خود دست مى كشد.
به همين جهت روز دوم ، وضع سخن گفتن سعد تغيير كرد. او با منطقى قاطع به مادر گفت : والله لو كانت لك الف نفس فخرجت نفسا نفسا ما تركت دينى به خدا قسم اگر هزار جان در تن كشته باشى و يك يك از بدنت خارج شود من از دينم دست بر نمى دارم .
وقتى مادر از تصميم جدى فرزند آگاه شد و از تغيير عقيده سعد ماءيوس گرديد امساك خود را شكست و غذا بخورد.(25)
نام كتاب : طعم خوب بندگى
نكته هايى از بزرگان علم و دين
مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى