كيميا18
بركت سير كردن يك حيوان گرسنه!
يكی از دوستان شيخ نقل میكند كه: روزی به اين جانب فرمود:
« شخصی از يكی از كوچههای قديمی تهران عبور میكرد، ناگاه چشمش به داخل جوی به سگی افتاد كه چند بچه داشت، بچهها به پستان مادر حمله میبرند ولی مادر از فرط گرسنگی قارد به شير دادن نبود و از اين وضع رنج میبرد، او بلافاصله به دكان كبابی در همان كوچه رفت و چند سيخ كباب گرفت، و پيش آن سگ ريخت…، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنايتی كرد كه گفتنی نيست. »
كيمياي محبت ري شهري زندگينامه شيخ رجبعلي خياط