29
مرداد

سلمان 21

ديگر بلال الله اكبر بر نياورد


امام صادق (ع ): خدا رحمت كند بلال را، كه دوستدار اهل بيت بود و بنده اى نيكوكار، و بعد از پيامبر براى هيچ كس اذان نگفت . (86)
بلال ، مؤ ذن پيامبر بود و اذان او نيز به حرمت رسولخدا بود.
بلال ، صداى اذان خويش را در دوره اى سر مى داد كه حاكم مسلمين ، پيامبر بود و مردم براى نماز جماعت و اقتدا به حضرت محمد (ص ) در مسجد، جمع مى شدند. بلال ، حريم رسالت را نگه داشت و قداست مؤ ذن پيامبر بودن را به مسائل سياسى حكومت خواهان نيالود.
اين بود كه پس از وفات پيامبر، بلال ديگر براى كسى اذان نگفت و آن آهنگ جانبخش و نواى توحيد را مردم ديگر نشنيدند.
بعد از تو، اى محمود احمد، اى محمد (ص )
ما همچنان در انتظارى تلخ مانديم
ديگر بلال ، الله اكبر بر نياورد.
جبرئيل از سوى خدا ديگر نيامد
بعد از تو، امت در غمت صاحب عزا بود
بعد از تو، خاطرهايمان هرگز نياسود…
روزى ، پس از رحلت پيامبر، حضرت زهرا (ع ) اظهار علاقه نمود كه يكبار ديگر، صداى مؤ ذن پدرش را بشنود. چون بلال خبردار شد، در اولين فرصت نماز، بر بام مسجد رفت و شروع به اذان گفتن كرد.
الله اكبر، الله اكبر…
مردم با شنيدن صداى بلال ، به ياد دوران حيات پيامبر افتادند و آن خاطره ها در ذهن هايشان زنده شد. سينه هاى غم آلود امت ، به ياد پيامبر،سخت به درد آمده و گريه كردند.
حضرت زهرا (ع ) نيز كه به ياد روزگار پدر افتاد، گريه سر داد.
اشهد ان محمدا رسول الله
با اين جمله از اذان ، مدينه غرق در شيون و ناله شد، بطورى كه در مدينه چنان گريه اى كم سابقه بود.
زهراى عزيز كه شديدا متاءثر و نالان شده بود، بى تاب شد و ناله اى جانسوز سر داد و بيهوش بر زمين افتاد. به بلال گفتند: بلال ! خاموش باش ، كه دختر پيامبر از دنيا رفت بلال ، كه بر جان زهرا (ع ) بيمناك شده بود، اذان را نيمه كاره رها كرد و از بام مسجد به زير آمد چون حضرت زهرا (ع ) به هوش آمد، فرمود: اذان را تمام كن . بلال گفت : اى دختر رسول خدا، مرا معذور دار، كه بر جان تو ترسناكم و مى ترسم خود را هلاك كنى (87)


نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 20

در آستان وفات پيامبر (ص )
فتح مكه گذشت ، مسلمين به مدينه بازگشتند.
در آخرين سال حيات پيامبر، آنحضرت همواره با بيش از صدهزار نفر از مسلمانان ، به زيارت خانه خدا رفت .
در بازگشت از اين آخرين حج (حجه الوداع ) بود كه پيامبر، از سوى خداوند فرمان يافت كه مسئله ولايت و رهبرى امت را پس از خود، براى مردم بيان كند و امامت و جانشينى على (ع ) را در حضور همه حاضرين ، اعلام نمايد.
البته خلافت و وصايت و جانشينى ، مسئله اى تازه نبود،آنحضرت ، از اوائل بعثت در مكه ، تا آخرين روزهاى حيات خود، به مناسبت هاى گوناگون ، خليفه و وصى خود را (كه على (ع )باشد) به امت معرفى كرده بود ولى اين بار، فرمان اكيد خداوند، نسبت به طرح و ابلاغ آن ، وى را به ابلاغ صريح و قاطع پيام ، ملزم ساخت . (83) (آيه 67 مائده : يا ايهاالرسول بلغ …)
صداى بلال ، در آن وادى پيچيد و همه را متوجه امر مهم و خطيرى كرد كه رسولخدا مى خواست بيان كند. بلال ، به دستور پيامبر، ندا در داد و همه جمع شدند. وادى غدير خم مملو از مسلمانانى شد كه از گوشه و كنار كشور پهناور اسلام ، امسال در آخرين حج پيامبر، در ركاب وى حضور داشتند و پيامبر اسلام ، على (ع ) را بعنوان خليفه و جانشين خود، به مردم معرفى و منصوب كرد. (84)
پس از بازگشت از سفر حج ، پيامبر در مدينه بيمار شدند و بسترى گشتند. كسالت آنحضرت روز به روز بيشتر مى شد. در عين حال ، اذان بلال و حضور پيامبر براى نماز جماعت در مسجد، مدينه را گرم و مسجد را باصفا مى ساخت .
بلال ، پس از اذان ، معمولا حضور پيامبر مى رسيد تا به نماز بروند. اين برنامه در ايام بيمارى آنحضرت هم ادامه داشت .
يك روز، بلال طبق معمول پس از اذان به در خانه پيامبر رفت و در انتظار خروج آنحضرت بود كه اطلاع يافت حال غير مساعد پيامبر، امكان شركت او را در نماز نمى دهد. در اينجا بود كه جريان امامت جماعت ابوبكر در آخرين روزهاى حيات رسولخدا پيش آمد.
او بدون اطلاع پيامبر به مسجد رفته و به امامت جماعت ايستاد، پيامبر كه از اين موضوع آگاه شد با آنكه نمى توانست از بستر برخيزد، ولى با تحمل مشقت به مسجد آمده ، ابوبكر را كنار زد و خود به نماز ايستاد. (85)


نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 19

بلال ، در فتح مكه


به دستور پيامبر، مسلمانان براى حركت به سوى مكه و پاك كردن اين محيط توحيد از مظاهر شرك و وجود مشركين ، بسيج شدند. هزاران مسلمان مسلح و داوطلب ، راه مدينه تا مكه را طى چند روز پيمودند. اينك به سوى مكه اى مى روند كه قبله گاه نمازشان كعبه در آنجاست . مكه اى كه در آن ، چه آزارها از دست مشركان ديده اند، مكه اى كه بر تعدادى از افراد، سراسر خاطره از سالهاى آغاز دعوت اسلام بود، خاطراتى از شكنجه ها، مقاومت ها، سختى ها و…
مهاجرين ، كه خود، اهل اين شهر بودند، بيشتر اشتياق ديدن مجدد مكه را داشتند. آنروز كه هجرت كردند، در نهايت ضعف و محدوديت و فشار بودند، امروز با عزت و شكوه و سرافرازى ، ميخواهند وارد مكه شوند و اين پايگاه عظيم را به تصرف خود درآورند.
كسانى هم در طول مسير، به اين كاروان پيوسته بودند.
سرانجام … پيامبر و مسلمانان ، فاتحانه وارد مكه شدند و بدون خونريزى ، مكه تسليم شد و جز دو سه مورد كوچك ، مقاومتى از كسى ديده نشد. اين پيروزى و فتح بزرگ بدون كشتار، موفقيت بزرگى براى قواى اسلام بود.
مسلمانان به اطراف خانه كعبه رسيدند. بلال به فرمان پيامبر رفت و كليد كعبه را از عثمان بن طلحه گرفت (81) و درب كعبه گشوده شد. پيامبر (ص ) و على (ع ) به درون كعبه رفته ، بت ها را يكايك واژگون كردند. مشركين كه شاهد درهم شكستن بتها بودند، حيرت زده و ترسان ، به حقارت و ناتوانى بت ها نگاه مى كردند.
لااله الاالله …
الله اكبر…
اينك شعار فتح بزرگ در مكه پيچيده است و دست تواناى خدا، بالاى همه دست ها و توان ها، جلوه گر است .
رسول خدا به بلال فرمود: به بالاى كعبه برو و اذان بگو.
بلال ، به سرعت ، خود را بر بام كعبه رساند.(82) مشركين از جراءت و شهامت او شگفت زده شده بودند، كه صداى دلنشين و قاطع بلال ، به الله اكبر بلند شد و همهمه ها خوابيد.
نام خدا و اذان اسلام ، براى بسيارى از گوشهاى اهل مكه ، تازگى داشت و مسحور و شيفته جاذبه اين طنين ملكوتى شده بودند كه بلال ، اين غلام سياه حبشى ، به نمايندگى از سوى پيامبر و امت او، بر فراز كعبه سر مى داد.
الله اكبر…. اشهد ان لا اله الا الله ….


نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 18

بلال ، خزانه دار پيامبر


بيت المال مسلمين را در اختيار داشتن و خطا نكردن و سوء استفاده ننمودن ، دليل تقواى مالى انسان و نشان تعهد و خداترسى اوست .
بلال ، در مدينه خزانه دار پيامبر هم بود. (77) پولهائى كه از خمس اموال و غنائم جنگى و يا پولهايى ديگر كه بدست پيامبر مى رسيد، در اختيار بلال قرار مى گرفت . هر فقير و نيازمندى كه به پيامبر مراجعه مى كرد، آنحضرت او را به بلال ارجاع مى داد تا براى او طعام و لباس تهيه كند.
بلال ، محتاجان را هرگز رد نمى كرد، حتى اگر در صندوق ، پولى نبود، از جاى ديگر قرض مى كرد و حوائج آنان را برطرف مى كرد. هيچگاه فقيرى را رد نكرد. (78)
به دستور پيامبر، هرگز ثروتى را ذخيره نمى كرد بلكه در راه رفع احتياجات مردم مصرف مى كرد يك بار، پيامبر وارد شد و پيش بلال ، كيسه اى از خرما ديد. پرسيد: اين چيست ؟
بلال پاسخ داد: براى تو و مهمانت نگه داشته ام .
حضرت فرمود: آيا نمى ترسى كه شعله هاى آتش باشد؟ آنرا در راه خدا انفاق كن و نترس . خداوند چيز كم را بركت و افزايش مى دهد و به پاداش ‍ زياد مى پذيرد.(79)
بلال ، وكيل خرج پيامبر و ماءمور خريد خانه آنحضرت هم بود
و به همين خاطر به خانه پيامبر، رفت و آمد زيادى داشت و به خدمتگزارى به خاندان پيامبر، خصوصا حضرت زهرا (ع ) علاقه بسيار داشت .
حتى يكبار كه پيامبر و مسلمين در مسجد نشسته و منتظر اذان بلال بودند تا نماز بخوانند، علت دير آمدنش را پيامبر پرسيد. بلال پاسخ داد: به خانه فاطمه (ع ) رفتم ، او مشغول دستاس كردن بود و حسن گريه مى كرد. گفتم :اى دختر پيامبر! اجازه بده دستاس كنم يا حسن را نگه دارم تا شما گندم را آسياب كنيد. فرمود: من به نگهدارى فرزندم سزاوارترم . او حسن را برداشت تا آرام كند و من مشغول دستاس كردن شدم و بهمين جهت تاءخير پيش ‍ آمد.
پيامبر فرمود: به او مهربانى كردى ، خدا هم با تو مهربانى فرمايد.(80)


نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 17

بلال ، در ميدان هاى جنگ


حضور بلال در صحنه هاى كارزار و ميدان هاى جهاد، نشانه آنست كه او، اسلام را در همه ابعاد، شناخته و پذيرفته و عمل كرده بود. تنها اهل نماز و اذان نبود، بلكه قهرمان نبرد و مرد جنگ هم بود.
بلال تقريبا در همه جنگ ها شركت داشت . (72) در جنگ بدر، كه به پيروزى اسلام و شكست مسلمين انجاميد، هنگام جمع آورى اسرا، يكى از مسلمانان هم اميه و پسرش را گرفته و به سوى اردوگاه مسلمين مى آورد. تا چشم بلال به آن دو افتاد و اميه ، اين دشمن ديرين اسلام و شكنجه گر معروف را شناخت ، به انصار بانگ زد كه : اين اميه ، رئيس ‍ كفر است . آنگاه گفت : والله ما نجوت ان نجوت : بخدا سوگند، نجات نيابم اگر بگذارم كه تو نجات يابى !
انصار كه از اميه و اذيت هاى او نسبت به مسلمانان در مكه ، جريانات زيادى شنيده بودند، با صداى بلال ، به كمك او شتافتند و اميه بن خلف و پسرش ‍ را از پاى درآوردند. (73)
بدينصورت ، اميه ، كه يكى از سران شكنجه نسبت به مسلمانان ، بخصوص ‍ در مورد بلال بود، به دست همين برده سياه مسلمان ، به كيفر دنيوى آنهمه ستم هايش رسيد.
در جنگ هاى ديگر هم كه بلال ، حضور داشت ، يكى از مسؤ ليت هايش ‍ ابلاغ پيام هاى رسول خدا به نيروهاى اسلام بود. در جنگ احد، كه به شكست مسلمين منتهى شد، بلال ، پيام پيامبر خدا را نسبت به بسيج دوباره نيروهاى اسلام و تعقيب دشمن در فرداى آنروز، اعلام كرد. (74) در جنگ احد با يهود بنى قريظه نيز، اعلان جنگ را از طرف پيامبر، بلال بعهده گرفت . (75) در صحنه ها و ميدان هاى ديگر هم ، حضور بلال ، اين صحابى پاكباخته و روشندل و بصير، به خصوص در اوقات نماز و دعوت مسلمين به حضور دز نماز جماعت ، چشمگير بود.
در عين حال كه پيامبر، بلال را به شدت دوست مى داشت ، اشتباهاتش را به او تذكر مى داد. از جمله در جنگ خيبر، هنگامى كه بلال ، صفيه دختر حى بن اخطب را به اتفاق يك زن ديگر به اسيرى گرفته و به حضور پيامبر آورد، آنها را از كنار جسدهاى كشته هايشان در ميدان جنگ عبور داد. صفيه از ديدن آن منظره بسيار ناراحت شد و صورت خراشيد و خاك بر سر ريخت و با صداى بلند گريه كرد، پيامبر وقتى از واقعه باخبر شد به بلال فرمود: مگر رحم و عاطفه از تو رفته است كه زن اسير را از كنار كشته ها عبور دادى ؟(76)
اين تنها بارى بود كه بلال ، مورد عطاب پيامبر قرار گرفت .
و اين درسى از انسانيت است كه پيامبر اسلام ، حتى در ميدان جنگ نسبت به اسير مى دهد.


نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم