10
شهریور

احترام و سكوت هنگام تلاوت قرآن

احترام و سكوت هنگام تلاوت قرآن
در كتاب گلزار اكبري گلشن 51 از ابوالفاء هروي نقل نموده كه گفت: من در مجلس پادشاه، قرآن مي‌خواندم و ايشان استماع نمي‌نمودند و سخن مي‌گفتند. پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به خواب ديدم كه رنگ مباركش متغيير بود، فرمود:
«اَتَقْرَءُ الْقُرْآنَ بَينَ قَوْمٍ وَ هُمْ يتَحَدَّثُونَ وَ لا يسْتَمَعُونَ وَ اِنَّكَ لا تَقْرَءُ بَعْدَ هَذا اِلّا ما شاءَ اللهُ.»
«آيا قرآن را براي كساني مي‌خواني كه با هم سخن مي‌گويند و آن را نمي‌شنوند! تو بعد از اين به سبب عدم رعايت ادب نتواني خواند، مگر آنچه خدا بخواهد.»
بعد از آن بيدار شدم و گنگ شده بودم، امّا چون فرموده بود «الّا ماشاءالله» اميد داشتم كه زبانم آخر خواهد گشود. پس از چهار ماه در همان محلي كه آن خواب را ديده بودم، باز رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در خواب ديدم، فرمود:
«قَدْ تُبْتَ.»حتماً توبه كرده‌اي؟
گفتم: بلي يا رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، فرمود:
«مَنْ تابَ تابَ اللهُ عَلَيهِ.»هر كه به سوي خدا باز گردد خدا هم به مغفرت به او رجوع خواهد.
بعد از آن فرمود: زبان بيرون آور و با انگشت خود زبان مرا مسح كرد و فرمود:
هر گاه نزد قومي قرآن مي‌خواني پس ترك كن قرائت را تا هنگامي كه گوش گيرند كلام خداوند را.
چون بيدار شدم زبانم گشوده بود.
گناهان كبيره، ج 2


free b2evolution skin
10
شهریور

صداي تلاوت قرآن، از داخل عمارت

عالم جليل مرحوم ملامحمد حسن قزويني مي‎گويد: من در سفر حجّ به محلي رسيدم كه در شام سر منور حسين (علیه السلام) را در آنجا گذاشته بودند؛ در باغستانهاي آنجا مسجدي بود به نام مسجدالحسين (علیه السلام) و من چون داخل مسجد رفتم در يكي از ساختمان‎هاي آن پرده‎اي آويخته ديدم. چون آن پرده را كنار زدم سنگي ديدم در ديوار به كار برده شده بود و ديدم گردن يك سري در آن سنگ آشكار است، و نيز ديدم خون منجمد و خشك شده بر آن گردن مشاهده مي‎شود. چون چنين ديدم از خادم آن مسجد از آن سنگ و گردن و خون منجمد پرسيدم؟
خادم گفت: اين سنگ جاي سر مبارك حسين بن علي (علیه السلام) است.
زيرا وقتي آن سر را از عراق آوردند بر اين سنگ نهاده و اثرش در اين سنگ ظاهر شد چنانكه مي‎بيني، و من مدّتها است كه داخل اين عمارت صداي تلاوت قرآن مي‎شنوم. و هر سال بعد از نصف شب عاشورا در اين موضع نوري ظاهر مي‎شود، آن نور در اين سنگ اثر مي‎كند و از آن خون ترشّح مي‎‎نمايد، و مي‎ماند و منجمد مي‎شود.
و من از گذشتگان خدّام اين مسجد همين قِسْمْ شنيده ‎ام و از اين سنگ و اثر ترشّح خون و منجمد شدن آن و تلاوت قرآن به من خبر داده ‎اند.

انديشه قم


free b2evolution skin
10
شهریور

پاسخ اشكالات كندي به قرآن

پاسخ اشكالات كندي به قرآن
اسحاق بن حنين كندي مردي نصراني و مانند پدرش حنين بن اسحاق از فيلسوفان مشهور است كه به موجب آشنايي به زبان يوناني و سرياني، فلسفه يونان را به عربي ترجمه كرد. فرزند وي يعقوب بن اسحاق نيز بزرگترين حكيم عرب است كه جملگي نزد خلفاي عباسي با عزت و احترام مي‌زيستند.
كندي فيلسوف نامي عراق در زمان خويش دست به تأليف كتابي زد كه به نظر خود تناقضات قرآن را در آن گرد آورده بود. او چون با فلسفه و مسائل عقلي و افكار حكماي يونان سر و كار داشت بر طبق معمول با حقايق آسماني و موضوعات ديني چندان ميانه‌اي نداشت و به موجب غروري كه با خواندن فلسفه به او دست داده بود به تعاليم مذهبي به ديدة حقارت مي‌نگريست. اسحاق كندي آن چنان سرگرم كار كتاب «تناقضات قرآن» شده بود كه بكلي از مردم كناره گرفته، پيوسته در منزل با اهتمام زياد به آن مي‌پرداخت.
روزي يكي از شاگردان او در سامرا به حضور امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ شرفياب شد. حضرت به وي فرمود:‚ در ميان شما شاگردان اسحاق كندي يك مرد رشيد با شهامتي پيدا نمي‌شود كه اين مرد را از كاري كه پيش گرفته باز دارد؟ شاگرد مزبور گفت: ما چگونه در اين خصوص به وي اعتراض كنيم يا در مباحث علمي ديگري كه استادي چون او بدان پرداخته است ايراد بگيريم! او استاد بزرگ و نامداري است و ما توانايي گفتگو با او را نداريم.
حضرت فرمود: اگر من چيزي به تو القا كنم مي‌تواني به او برساني و درست به وي بفهماني؟
گفت: آري. فرمود: نزد استادت برو و با وي الفت بگير و تا مي‌تواني در اظهار ارادت و اخلاص و خدمتگزاري نسبت به او كوتاهي نكن، تا جايي كه كاملاً مورد نظر وي واقع شوي و او هم لطف و عنايت خاصي نسبت به تو پيدا كند. وقتي كاملاً با هم انس گرفتيد به وي بگو: مسئله‌اي به نظرم رسيده است مي‌خواهم آن را از شما سؤال كند، «آيا امكان دارد كلامي كه شما از قرآن گرفته و نزد خود معني كرده‌ايد، گويندة آن، معني ديگري از آن اراده كرده باشد»؟ او خواهد گفت: آري ممكن است و چنين چيزي از نظر عقل رو است. آنگاه به وي بگو: اي استاد، شايد خداوند آن قسمت از قرآن را كه شما نزد خود معني كرده‌ايد، عكس آن را اراده نموده باشد، و آنچه شما پنداشتيد، معني آيه و مقصود خداوند كه گوينده آن است، نباشد.
آن شاگرد از نزد حضرت رخصت خواست و به خانه استاد خود اسحاق كندي رفت و بر طبق دستور حضرت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ با وي رفت و آمد زياد نمود تا ميان آنان انس كامل برقرار گرديد. روزي از فرصت استفاده نمود و موضوع را به همان گونه كه حضرت تعليم داده بود با وي در ميان گذارد. همين كه فيلسوف نامي پرسش شاگرد را شنيد، فكري كرد و گفت: بار ديگر سؤال خود را تكرار كن. شاگرد سؤال را تكرار نمود و استاد فيلسوف مدتي دربارة آن انديشيد و ديد از نظر لغت و عقل چنين احتمالي هست و ممكن است آنچه وي از فلان آيه قرآن فهميده و پنداشته است كه با آيه ديگر منافات دارد، منظور صاحب قرآن غير از آن باشد.
سرانجام فيلسوف نامبرده شاگرد دانشمند خود را مخاطب ساخت و اين گفتگو ميان آنها واقع شد.
فيلسوف: تو را سوگند مي‌دهم بگو اين سؤال را چه كسي به تو آموخت؟
شاگرد: به دلم خطور كرد.
فيلسوف: نه، چنين نيست. اين گونه سخن از مانند چون تويي سر نمي‌زند. تو هنوز به مرحله‌اي نرسيده‌اي كه چنين مطلبي را درك كني. راست بگو آن را از كجا آورده و از چه كسي شنيده‌اي؟
شاگرد: اين موضوع را حضرت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ به من آموخت و امر كرد آن را با شما در ميان بگذارم.
فيلسوف: اكنون حقيقت را اظهار داشتي. آري اين گونه مطالب فقط از اين خاندان صادر مي‌شود.
سپس فيلسوف بزرگ عراق آنچه دربارة تناقضات قرآن نوشته و به نظر خود به كتاب آسماني مسلمانان ايراد گرفته بود همه را جمع كرد و در آتش افكند.
مناقب اين شهر آشوب، ج 4


free b2evolution skin
10
شهریور

قرآنِ طلاكوب را در راه خدا انفاق كرد

قرآنِ طلاكوب را در راه خدا انفاق كرد
«زبيده» از شيعبان و ارادتمندان حضرت موسي بن جعفر (ع) بود، وي همسر «هارون الرّشيد» و يكي از ثروتمندان عصر خود به شمار مي‎رفت. يكي از اموال او سي جزء‌ قرآن بود كه در نود قسمت با زر نوشته و اطرافش طلا كاري شده بود.
يك روز در حالي كه قرآن تذهيب شده خود را مي‎خواند به اين آيه شريفه رسيد «شما هركز به مقام نيكوكاران و خاصان خدا نخواهيد رسيد مگر آن كه از آنچه دوست مي‎داريد در راه خدا انفاق كنيد».
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون».
با خود فكر كرد چه چيزي از دارايي‎اش را بيشتر از همه چيز دوست دارد، به نظرش رسيد كه قرآن زركوب از همه چيز ديگر نزدش عزيزتر است. به همين دليل تصميم گرفت آن قرآن را در راه خدا انفاق نمايد.
دستور داد استادي كه آن قرآن را درست كرده بيايد و طلاهايي را كه در قرآن بكار رفته در آورده، سپس آنها را در راه خدا انفاق كرد.

انديشه قم


free b2evolution skin
7
شهریور

استغفار حقيقى

اميرمؤمنان امام على عليه السلام به كسى كه در محضرش استغفار كرد، فرمود: آيا مى دانى معنى استغفار چيست ؟ استغفار را مرتبه اى بس بلند است و بر شش معنى واقع مى گردد.

1 - پشيمانى از اعمال زشت گذشته .
2 - تصميم جدى بر ترك گناه .
3 - اگر گناه مربوط به حق الناس است حق را به صاحب حق برگردانى و او را از خود راضى سازى .
4 - اگر گناه مربوط به حق الله است و واجب از تو فوت شده ، و قضا نمائى .
5 - گوشتى كه از حرام بربدن روئيده ، با اندوه فراوان و مداومت بر عبادت ورياضت چنان آب كنى كه پوست به استخوان بچسبد.
6 - جسمت كه شيرينى و لذت گناه را چشيده ، تلخى و سختى طاعت را به او بچشانى . در اين صورت مى توان گفت : استغفرالله ربى و اتوب اليه .

كشكول شيخ بهايي

 


free b2evolution skin