9
آذر

دلايل توجيه كنندگان روابط آزاد قسمت اول احترام به عشق

آيا عشق، اين گوهر گران بهاى زندگى، ناپسند و مذموم است؟

عاشق شدن گناهى ندارد. اگر عشق نباشد، هيچ چيز زيبا نيست. بگذاريد دختران در مدارس آماده ى زندگى، عشق و ازدواج شوند. زيباترين و تعالى بخش ترين جنبه ى هستى انسان، عشق است؛ ولى حاكميّت در ايران، به تصوير كشيدن رابطه ى عاشقانه بين دو انسان، ولو زن و شوهر باشند، را گناه آلود مى داند. عشقِ اصيل و حقيقى، والاترين تجربه اى است كه يك انسان مى تواند به آن برسد و تنها چنين عشقى است كه شكوفايى نهايى استعدادهاى جسمى و روحى و عاطفى زن و مرد و غور آن ها در اعماق ضمير خود و يا هستى را ممكن مى سازد. عشق، لازمه ى استمرار زندگى و مايه ى نشاط روحى و عميق ترين ارتباط قلبى و محكم ترين تعهّد انسانى است. اگر زن و مرد، پروانه هاى شمع عشق باشند، زيباترين زندگى را به تصوير مى كشند. عشق مافوق نيازهاى جسمى و مادّى است؛ زيرا نياز مادّى و شهوانى، چيزى جز يك نياز موقّتِ بدنى نيست كه به مجرّد تخليه ى انرژىِ فشرده ى جنسى به پايان مى رسد؛ اما شور عشق هميشه باقى است. ميان عشق و هوس و شهوت فرق بسيار است. بنابراين به پاس احترام عشق و عاشقى و براى پاسدارى از اين موهبت الهى، ترويج روابط آزاد پسنديده نيست.

به اعتراف دانشمندان اروپايى، در جوامع آزاد كه جاذبه هاى ظاهرى و شوق جنسى حاكم است، عشق، اوّلين قربانى است. در اين صورت، عشق هاى برخاسته از نهاد و درون، به افسانه تبديل شده، جز مدّعيان دروغين، كسى يافت نمى شود؛ زيرا پسرى كه هر روز با دخترى مى گردد و هر دم كه نگاه مى كند، عده اى را در حال جلوه گرى مى بيند، ديگر تنوّع طلبى در او حاكم شده و از عشق و انتظار به دور است. به راستى آيا جوانى كه هميشه به دنبال چشم چرانى است، مى تواند مدّعىِ عاشقى باشد؟! عاشق كسى است كه در راه رضاى معشوق، از هر چه دارد بگذرد و چشم از همه، جز جمال محبوب ببندد. عاشق نه تنها از خواب و خوراك، بلكه از غريزه ى جنسى و خواسته هاى قلبى خويش نيز غافل مى شود و جز ياد معشوق به كسى نمى انديشد؛ اما جوانى كه در پارتى هاى شبانه با دختران و پسران است و در كوى و خيابان و… دل به عشق بازىِ اين و آن سپرده است، آيا چيزى جز شهوت و هوس مى داند؟!

«موريس مترلينگ» مى گويد: عشق در تمامى موجودات وجود دارد، ولى درك آن تابع شرايطى است كه تا آن شرايط جور نشود امكان آن وجود ندارد … بعضى آن را منحرف مى كنند و ندانسته به صورت تمتّع از لذّات، مصرف مى نمايند و هيچ از حقيقت آن برخوردار نمى شوند. بدون ترديد گسترش و عادى سازى روابط دختر و پسر، هيجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى خواهد بخشيد و تجربه هايى را برايشان ميسّر ساخته، لذت هاى زودگذرى را فراهم مى آورد. با تكرار اين صحنه ها هوس جانشين عشق، تنوّع طلبى به جاى وفادارى، و دلِ هر جايى و سيرى ناپذير جايگزين دلدادگى و تعهّد مى شود. هر كه خود را رايگان و ارزان به اين و آن بفروشد، معلوم مى شود از بازار قيمت انسان بى خبر است. هر كسى هم كه زود عاشق شود و مرتّب معشوق عوض كند، معلوم است كه عشق را به بازى گرفته يا خودش بازيچه ى هوس شده است. بازى گر و بازيچه بودن، هر دو، مايه ى شرمندگى است. بايد درباره ى مرز ميان عشق و هوس بيش تر انديشيد.

 

عشقى كه نه عشق جاودانى است

 

بازيچه ى شهوت جوانى است

 

عشق آيينه ى بلند نور است

 

شهوت ز حساب عشق دور است.

 

منبع جوانان و روابط ابوالقاسم مقیمی حاجی


free b2evolution skin
9
آذر

ارتباط، چرا و چگونه؟

ارتباط، چرا و چگونه؟ در چند سال اخير، در مجلّه ها و مقالات بسيارى به موضوع روابط دختر و پسر پرداخته شده است و به بهانه هاى مختلفى چون: كاهش حسّاسيت ها، شناخت قبل از ازدواج يا پيشرفت فرد و جامعه و يا براى جلوگيرى از فساد! موضوع روابط آزاد، مطرح مى شود.

عدّه اى اين گونه روابط را از زاويه ى عشق و عاشقى، پسنديده مى دانند و برخى، جلوگيرى از آن را موجب عقده اى شدن جوانان و يا به وجود آمدن اثرهاى نامطلوب بر فرد و جامعه مى پندارند. اما جاذبه ى جوانان به جنس مخالف، امرى طبيعى و فطرى است و دختر و پسر بعد از بلوغ علاقه ى وافرى به يك ديگر مى يابند. نكته ى مهم، شناخت راه كارى درست براى پاسخ گويى به اين نياز است. 

جوانان و روابط/ ابوالقاسم مقیمی حاجی 


free b2evolution skin
7
آذر

اوج هيجان و التهاب جنسى در جوانى و كنترل آن

در اسلام صحبت كردن و برخورد عادى زن و مرد، جايز است و آنان مى توانند فارغ از دغدغه هاى شهوانى، به كار و فعّاليت و تحصيل بپردازند؛ اما فعّاليتِ مختلط در همه ى مراكز و مجامع امرِ پسنديده اى نيست؛ به ويژه براى جوانان كه آميزه اى از غرايز مختلفند. زيرا قدرت كشش و نيروهاى تحريكى تمايلات انسان، يكسان و مساوى نيستند. انگيزه ى بعضى از تمايلات، بسيار قوى و نيرومند است و قدرت كشش پاره اى از خواهش ها متوسط و يا ضعيف است. در جوانى، غرايز جنسى و احساسات و شيفتگى به جذّابيّت هاى ظاهرى، در حدّ زيادى خودنمايى كرده، حاكم بر دوستى ها و تصميم گيرى هاى جوانان است. «موريس دبس» گويد:آزادى مطلق روابط در غرب هيجانات جنسى را مضاعف ساخته است

دير يا زود غريزه ى جنسى، مخصوصا در نزد پسران، تا سر حدّ وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهوانى هم چون تصادم امواج به ساحل، شروع به مبارزه مى نمايد. عمل اين غريزه آن قدر قوى است كه در واقع، مركز تحريكاتِ مستقيم براى تمامِ آرزوهاى اعضاى مختلف بدن مى گردد. تأثير غيرمستقيم آن خيلى بيش از اين ها است. وجود آن به كلّى زندگى قلبى و تظاهرات محبّتآميز انسان را تحت تأثير خود قرار مى دهد تا جاييكه در سن هفده - هجده سالگى، مالكِ اصلى حسّاسيّت انسان مى شود و آن گاه تمام تظاهرات محبّت آميز انسان از غريزه ى جنسى سرچشمه مى گيرد. بديهى است در ايّام جوانى، شوق جنسى و احساسات بر روان آدمى سايه انداخته، ناخودآگاه به رفتار و سخن و نگاه جوان رنگ و لعابى ديگر مى بخشد. در اين ميان، چنان التهاب و هيجان به اوج مى رسد كه آهنگ صدا و رفتار و حركات را تحت تأثير قرار داده و حتى تصوّر رفاقت و هم سخن شدن و حسِّ گرماى وجود ديگرى، قلب را به تپش مضاعف وا مى دارد و تأثير پذيرى و تحريك را دو چندان مى نمايد. «ويل دورانت» پس از بيان تحريك پذيرى جوانان در برخورد با جنس مخالف مى گويد:

در اين سن، جوان در برابر هزارها محّرك كه قبلاً آن ها را حس نمى كرد، حسّاس مى گردد. بعضى از صداها اين حسّاسيّت جوانى را بر مى انگيزد … بعضى از عطرها [آن را] تحريك مى كند. و در جاى ديگرِ كتاب خود، درباره ى حكومت شهوت در طول عمر مى نويسد: رسم بر اين است كه طغيان شهوت را به دوره ى جوانى منتسب سازند؛ ولى در حقيقت تا نيرويى در بدن هست، شهوت نيز پاى بر جاى است. «كارِن هورناى»، على رغم ردّ صريح اين نظريه ى فرويد كه پشت سر هر گونه محبّتى يك انگيزه ى شهوى و عقده ى جنسى وجود دارد، مى نويسد:ارتباط زيادى بين محبّت و تمايلاتِ جنسى ملاحظه مى كنيم؛ مثلاً بسيارى از تمايلات و كشش هاى جنسى، اوّلش با مهربانى و دوستى صاف و ساده شروع مى شود؛ گاهى هم شخص ممكن است داراى تمايلات جنسى باشد، ولى خودش آن را با تمايل به مهرورزى اشتباه كند. چنان كه كشش هاى جنسى هم ممكن است انگيزه ى احساسات محبّت آميز باشد يا كم كم مبدّل به احساسات محبّت آميز گردد؛ با وجودى كه اين تغيير و تبديلات حاكى از آن است كه ارتباط نزديكى بين تمايلات جنسى و احساسات محبّت آميز وجود دارد (هر چند اين ها دو نوع احساس متفاوت مى باشند.) باتوجّه به نياز و كششِ درونى دختر و پسر، به ضميمه ى شرايط ويژه ى بلوغ و بيدارى غرايز جنسى و تحريك پذيرى جوانان، بايد اعتراف نمود گسترش و عادى سازى روابط، بسترى مناسب براى كشيده شدن جوانان به سوى لذايذ شهوانى و زمينه ساز روابط جنسى است  در گزارشى كه «جاناتان راس»، روزنامه نگار انگليسى، به دنبال تحقيقاتى روان شناسانه منتشر كرده، نگرانى خويش را از خشونتِ جنسى ابراز داشته است. وى با ارائه ى آمار، اظهار مى كند كه بيش تر مردان غربى، نسبت به زنانى كه با آنان از صبح تا شام در ارتباط هستند، (از قبيل: هم كار و هم كلاس و…) در آرزوىِ آميزشِ همراه با خشونت شديد، تا حدّ قتل، مى باشند.

حال با كمى تأمّل و واقع بينى در خود و محيط اطراف، به خوبى در مى يابيم كه بسيارى از دلايل و بهانه هاى مختلفى كه در توجيه روابط ذكر مى شود، برخاسته از همين نياز درونى است و از آن جا كه شرايط مناسبى براى پاسخ گويى صحيح و طبيعى وجود ندارد، سبب به وجود آمدن روابط خيابانى و آشنايى هاى تلفنى مى شود. در اين جا مسئوليّت سنگينى بر دوش خانواده ها و مسئولين جامعه است. جوان در سنّ جوانى و در اوج شور و احساسات خود نيازمند روابطى محبّت آميز و سرشار از عشق و صفاست و از عمقِ جان خويش اين نياز را احساس كرده، با تمام وجود نداى طلب آن را مى شنود و در پى راهى براى پاسخ به آن است. و اگر راهى صحيح و ساده نيابد، خواسته يا ناخواسته به راه هاى ديگر كشيده مى شود. اگر خانوادهها با راهنمايى و فراهم نمودن شرايط مقدّماتى به كمك آن ها نشتابند و مسئولين اقتصادى و فرهنگى جامعه، به دنبال چاره جويى و بر طرف نمودن موانعِ موجود برنخيزند، ديگر نمى توان انتظار زيادى از جوانان داشت و تنها آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد. در نتيجه، براى آرامش و كنترل غرايز در افراد، رعايت نكات ذيل لازم است:

الف. ارضاىِ تمام غرايز موجود در انسان در حدّ حاجتِ طبيعى به طور معقول و مطلوب؛ ب. جلوگيرى از تحريكِ غرايز؛ به خصوص غريزه ى جنسى؛ ج. گسترش ميدان فعّاليت اجتماعى و سياسى و فرهنگى و ورزشى. از آن جا كه با اعتراف به حسّاسيت و تمايلات غريزى، توجيهى براى عادى سازىِ روابط و تطهير آن باقى نمى ماند، ديده مى شود در برخى مطبوعات بدون ارائه ى مستندِ علمى، اين اصل و نقش آن را انكار كرده و روابطِ موجود را عارى از دغدغه هاى جوانى دانسته، آن را بدون تبعات منفى معرفى مى كنند! اما روى سخن ما با جوانان فهيم ايرانى است: در شرايط فعلى جامعه چه بايد بكنيم و چه راهى را بايد انتخاب نماييم تا به سعادت و خوش بختى واقعى دست يابيم؟ در بخش هاى آينده دلايل روابط و پيامدهاى آن را بررسى مى كنيم.

منبع جوانان و روابط / ابوالقاسم مقیمی حاجی


free b2evolution skin
6
آذر

رفتار و احساس دختر و پسر نسبت به يكديگر در سنين مختلف

چرا دختر و پسر را از سنّ كودكى جدا نمودند تا در سن جوانى در محيط جامعه و دانشگاه با حسّاسيتى دو چندان، به دنبال شناخت دنياى جنس مخالف و جبران كمبودهاى گذشته باشند؟

در پاسخ به اين پرسش توجّه به چند نكته ضرورى است: 1. براى روشن شدن درستى يا نادرستىِ جداسازى، بايد ديد بر اساس نظر روان شناسان و كارشناسان علوم تربيتى، نياز روحى - روانى كودك و نوجوان نسبت به جنس مخالف چگونه است. دختر و پسر پس از دوران كودكى از هم جدا شده، هركدام در دنياى متفاوت از ديگرى پاى به دوران نوجوانى مى نهد. در اين دوران، دختر و پسر نسبت به جنس مخالف هيچ گونه احساسى نداشته، يا داراى حسّاسيتِ منفى اند؛ بنابراين خواه باهم باشند يا بدون هم، در واقع جداى از يك ديگر رشد نموده و بعد از اين مرحله با بيدارى غرايز، به يك ديگر روى مى آورندو با دنياى ناشناخته اى روبه رو مى شوند. اين دنياى ناشناخته، سبب ناراحتى آن ها مى شود و با بيدارى بيش تر غرايز جنسى، حسّاسيّت و توجّه آن ها به يك ديگر بيش تر مى شود. رفتار كودك در دوران پيش از دبستان، در برخورد با جنس مخالف و موافق، چندان متفاوت نيست؛ به عبارت ديگر، در اين دوره، كودك در برخورد با دختران و پسران هم سن خود، تقريبا يكسان رفتار مى كند. در حقيقت دوران پيش از دبستان را مى توان دوره ى يك رنگى و يگانگى دو جنس دانست. اين گونه برخورد، پس از پايان اين دوره ديگر تكرارنخواهد شد. در دوره ى دبستان به تدريج رفتار دوگانه و مخالف خود نمايى مى كند. در اين دوره پسران و دختران از يك ديگر فاصله گرفته، نسبت به هم موضع مى گيرند. دختران معمولاً با دختران به بازى و گفت و گو مشغول مى شوند و پسران نيز با پسران. اين فاصله گرفتن، گاه با پرخاش نسبت به هم و بدگويى و شكايت از يك ديگر، همراه مى شود. خواهران و برادرانى كه در يك خانه زندگى مى كنند، اين تعارض را به صورت جدال و قيل و قال و قهر و شكايت و… از خود بروز مى دهند. پسران (در آن سن) دختران را موش مى نامند كه مثل خرگوش هستند ولى خود را مثل شير و شمشير مى دانند؛ گاه دختران نيز همين كار را با پسران مى كنند. به اين ترتيب، اين دوره را بايد دوره ى تعارض در رفتار اجتماعى دو جنس، بدانيم. در دوران پس از دبستان، به تدريج فاصله گرفتن دو جنس، آغاز مى شود. دختران و پسران در اين دوره به تدريج از هم دور مى شوند و گويى با يك ديگر قهرند. آن تعارض دوران دبستان نيز به تدريج از بين مى رود.

بيش تر نوجوانان در دوازده - سيزده سالگى، اين دورى و فاصله را نسبت به جنس مخالف، در درون خود احساس مى كنند. غرايز جنسى بين شش تا دوازده سالگى متوقف مى ماند و پسران و دختران از اين لحاظ تفاوت چشم گيرى با هم ندارند. سپس در دوران نوجوانى به يك ديگر تمايل پيدا مى كنند و اين تمايل براى هر دو جنس،ناراحت كننده است؛ زيرا تحوّلى است كه با خواسته ى قبلى هركدام مخالف است. امّا سال هاى نوجوانى، سال هاى بيدارى غريزه است. اين غريزه، انسان را به سوى جنس مخالف سوق مى هد. در چنين اوضاعى اگر تعارض بين گرايش و عدم گرايش به طرف جنس مخالف، شدّت بگيرد، نوجوان دچار آشفتگى مى شود و دست به رفتارهاى متعارض مى زند. اگر عوامل محرّك غريزه ى جنسىِ نوجوان را تا حدامكان كنترل كنيم، به گونه اى كه اين غريزه بيدارى خود را به تدريج و بسيار آرام آغاز كند، مى توانيم اميدوار باشيم كه دورى روحى نوجوان از جنس مخالف، فرصتى خواهد بود براى پختگى بيش تر و شناخت دقيق تر از جنس مخالف. به اين لحاظ است كه كنترل و كاستن عوامل تحريك كننده ى جنسى، از ضروريات تربيتى در دوره ى نوجوانى است. و با بيدارى تدريجى، نوجوان فرصتى مى يابد تا آشفتگى هاى خود را در اين مدت كه در ابعاد مختلف با آن روبه روست، تا حدّى تعادل بخشد و در اواخر نوجوانى گرايشى انسانى به طرف جنس مخالف در خود احساس خواهد كرد. اين احساس، مقدّمه ى خوبى براى ازدواج و تشكيل خانواده است. در نتيجه، طبق نظر كارشناسان، دختر و پسر از كودكى، براساس ساختار روحى - روانى با جنس موافق رشد نموده، احساس نياز به جنس مخالف ندارند و اين دورى مى تواند زمينه اى مناسب براى شناخت صحيح شود.

و اختلاط بى حدّ و مرز و تعجيل در روابط و تحريك زودرس، نوجوان را كه بايد با آرامش و فراغت به دنبال پايه ريزى انديشه و آينده و هوّيت خود باشد، دچار آشفتگى هاى روحى و ذهنى نموده، غرق در اضطراب و التهاب مى نمايد و از دست يابى به اهداف بلند باز مى دارد. البتّه لازم است، جوانان و نوجوانان شناخت درستى نسبت به جنس مخالف داشته، از تصوّرات تخيّلى اجتناب كنند و از جنس مخالف، موجودى ماورايى و فرشته اى آسمانى و … نسازند. هر يك از دختران و پسران بايد بدانند كه جنس مخالف، هم چون خود آنان، داراى ويژگى هاى مثبت و منفى گوناگونى است، و در عين برخوردارى از توانمندى ها، داراى ضعف ها و ناتوانى هايى نيز مى باشد و براى خود سليقه ها و خصوصيات اخلاقى خوب و يا بدى دارد. و همانند خواهران و برادرانشان، انسانى معمولى است و به اندازه ى كافى وقت دارند تا يك ديگر را بشناسند. اين نوع شناخت، به همراه كنترل عوامل محرّكِ جنسى، التهاب و هيجان را در سن جوانى به حدّ متعادل رسانده، جوان را به سوى پاسخ گويى صحيح و انتخاب راه درست و فرد مناسب براى عشق و زندگى رهنمون مى سازد. 2. جدا سازى دختر و پسر در مدارس و مراكز علمى، تنها در ايران مرسوم نيست، بلكه از ديرباز تا كنون در بسيارى از كشورهاى شرق و غرب متداول بوده است و امروزه در ميان انديشمندان علوم تربيتى داراى موافقان و طرفداران بسيارى است . 3. نكته ى ديگر آن كه اگر اختلاط از سنين كودكى و نوجوانى، سبب كاهش التهاب و حسّاسيّت در جوانى مى شود و شناخت معقولى را ايجاد مى كند، چرا در جوامع غربى كه آزادى مطلق دارند، باز دختر و پسر با دو صد حسّاسيّت و هيجان جنسى، غرق در شهواتند و على رغم معاشرت هاى آزاد و ديدن انواع فيلم ها و مجلاّت و … اين عطش هولناك سيراب نشده است؟ در ارتباط دختر و پسر، قائل به ارتباطى آلوده نيستيم، بلكه مقصود ما ارتباط و رفاقت معمولى و پاك و به دور از مسائل جنسى است. چرا از اين گونه روابط جلوگيرى مى شود؟

منبع جوانان و روابط/ ابوالقاسم مقیمی حاجی


free b2evolution skin
6
آذر

مكانيزم جذابيّت جنس هاى مخالف

نكته ى مهم، شناخت صحيح نياز طبيعى مكانيزم جذابيّت جنس هاى مخالف و درك درست آن است تا در ارائه ى راه حل ها به خطا نرويم. مكانيزم جذابيّت جنس هاى مخالف نسبت به هم بر چه اساس است؟ آيا جاذبه ى دختر و پسر براى يك ديگر بر خلاف سرشت و نهاد آن هاست و نوعى انحراف از طبيعت اوّليه ى انسان به حساب مى آيد؟

 

نياز طبيعى دختر و پسر به يك ديگر: در خلقت بشر، زن و مرد مكمّل نيازمندى هاى روحى و روانى يك ديگرند و هر يك بدون ديگرى احساس فقر و نياز نموده، به آرامش واقعى دست نمى يابد. انسان به عنوان موجودى طبيعى و با داشتن بعد مادى و جسمانى، ناچار با جهان طبيعت در ارتباط حياتى و وابستگى متقابل است؛ به صورتى كه قطع اين وابستگى ها مساوى با نابودى او خواهد بود. اگر انسان مى توانست بدون وابستگى به طبيعت و علايق مادى، به مقصود نهايى خويش در خلقت نايل شود، قطعا پروردگار حكيم نيز او را به دامان طبيعت جسمانى نمى سپرد. خصوصيّات جسمانى، علايق روحی و روانى، جذّابيّت هاى متقابل بين طرفين (زن و مرد) به خصوص در سنين جوانى، از اين قاعده ى كلّى مستثنا نيست. البتّه هر كدام از دو طرف داراى جذّابيّت ها و ويژگى هايى است كه به طور اجمال بدان اشاره مى كنيم. دختر بنا به لطف الهى، بعد از بلوغ به آرامش و تعادل روحى عميقى دست مى يابد و تجلّى گاه زيبايى هاى الهى مى شود.

صورت معصوم و چشمان نكته سنج و اندام ظريفش و از اين مهم تر عفّت و حيا و افتادگى نگاهش، خرامان راه رفتن و وقار زيباى او و هر كلام و حركتش، سرشار از چنان جذّابيّت سحرآميزى است كه هر مرد خشن و بى احساسى را تحت تأثير قرار مى دهد. زن شاه كار آفرينش و سرچشمه ى جوشان مهر و محبّت است و در ساختار وجودى خود، متمايل به مرد آفريده شده و به دنبال تكيه گاه محكمى است كه در فراز و نشيب زندگى يار و ياورش باشد. او طالب آن است كه توجّه مرد را به شخصيّت و موقعيّت عاطفى و ابعاد وجودى خود جلب نمايد. او در برخوردها و معاشرت هاى خويش با مردان، انگيزه ى جنسى نداشته و قصد اوّليه ى او بى عفّتى و لذّت جويى شهوانى نيست؛ بلكه خواستار كسى است كه از وجود پر رمز و رازش باخبر باشد و موقعيّت عميق عاطفى و روح فداكارى و صداقت او را پاس دارد و از روى صداقت و پاكى، نگاه و توجه مردان را نشانه ى احترام و ابراز محبّت خالصانه و توجه به ارزش هاى غير جنسى خويش مى پندارد. به همين جهت مردانى را مى پسندد كه ارج و منزلت او را درك كنند و با روح و روانش دمساز باشند.

زن به دنبال تقديس از جانب مرد و در آرزوى آن است كه تنها ملكه ى كاخ عشق و محبّتش باشد، و به قول ويل دورانت: «زن فقط وقتى زنده است كه معشوق باشد و توجّه كردن به او مايه ى حيات اوست.» پسر نيز پس از بلوغ، به طور طبيعى سرشار از تمايلات غريزى است و نيازمند روابطى دوستانه و محبّت آميز بوده، بدون جنس مخالف، نه در مراقبت از تمايلات سركش و شهوانى خود تواناست و نه در رشد استعدادهاى اجتماعى موفّق است و در تنهايى، دچار فشار ذهنى شديد و بى حوصلگى است و در انجام كارها سريع خسته و بى انگيزه مى گردد.او در پى كسى است كه خلاء و كمبود و نقصان خويش را با وجودش كامل نمايد و تكيه گاه و مشوّقى را مى جويد كه در درون او حضور يابد و احساس تنهايى اش را از درون برطرف سازد. و با نرمى و لطافت، خشكى و خشونت زندگى را هنرمندانه از يادش ببرد. مرد، نيازمند كسى است كه قلبش براى او بتپد و با گرمى نگاه و كلام پرمهرش، او را در مواجهه با ناملايمات زندگى اميد بخشد و با اتكا به عشق و محبّتش سردى ها و سختى هاى روزگار را پشت سر گذارده، هم چون آينه اى شفاف، خود را در او بازبيند تا شخصيّت و اخلاق خويش را به خوبى بنا نهد. مرد فطرتا طالب دخترى است كه مانند بنفشه، محبوب و سليم الطبع و ساده و عفيف و در عين حال داراى كمال لطف و دلبرى باشد.

(در منظر پسر و دختر، هر چند وجود عزيز پدر و مادر بسيار ارزشمند است و مصاحبت با آنان و يا خواهر و برادرى مهربان، تسكين دهنده ى لحظات تنهايى است، اما نياز پسر و دختر مَحرميّتى بالاتر از اين ها مى طلبد. طبيعت زندگى شان اقتضا دارد كه آن دو مافوق نيازهاى جسمى و مادّى به هم بنگرند و رابطه ى خويش را بر مبناى عشق و محبّت راستين و جوشيده از نهاد و درون استوار سازند. «ويل دورانت»، به نقل از كتاب مهمانى افلاطون از قول «آريستوفان» آورده است: هر يك از ما، در جدايى فقط نيمه اى از انسان است و هميشه نگران آن نيم ديگر است. اين نيازمندى ها كه در سرشت بشر نهاده شده، از اسرار حكمت الهى است. نكته ى اساسى، بسترسازى مناسب براى پاسخ گويى به آن بوده تا دختر و پسر در مسير زندگى تكاملى خويش، شادمانه و سرافراز از اين ميدان، گذشته و در فردايى روشن، خود را در كانونى گرم و سرشار از عشق و صفا ببينند.

منبع جوانان و روابط/ ابوالقاسم مقیمی حاجی


free b2evolution skin