پيشگوئى اول : هدف شوم نافرجام
پيشگوئى اول : هدف شوم نافرجام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
مراد از هدف نافرجام او مى تواند تصميم شومى باشد كه در مورد بنى هاشم گرفت ، زيرا او به شدت با خاندان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دشمنى و كينه داشت ، و گذشته از آن در جنگ جمل شكست سختى را از اميرالمؤمنين عليه السلام متحمل شده بود و با اينكه حضرت بر او منت نهاد و او را آزاد كرد ولى آنقدر كينه توز بود كه دست از دشمنى برنداشت و چون به قدرت رسيد، بنى هاشم را در دره اى محاصره و زندانى كرد و تصميم گرفت تا آنها را با آتش بسوزاند.
مسعودى گويد: ابن زبير در يك سخنرانى گفت : مردم با من بيعت كردند و هيچكس از بيعت با من امتناع نكرده است جز اين جوان محمد بن حنفية (فرزند اميرالمؤمنين عليه السلام .)
وعده گاه من و او غروب خورشيد است (اگر تا غروب بيعت نكند) خانه را بر سر او به آتش مى كشم !
عبدالله بن عباس نزد محمد بن حنفية آمد و گفت : اى پسر عمو من از او بر تو بيمناكم ، بيعت كن ، محمد حنفية گفت : مانعى قوى بزودى ميان من و او مانع مى شود.
عبدالله بن عباس آن روز پيوسته به خورشيد نگاه مى كرد و در سخن محمد حنفية فكر مى كرد، خورشيد كم كم به مغرب نزديك مى شد كه ياران مختار او را نجات دادند همچنانكه خواهيم گفت ، بارى همچنانكه در تاريخ آمده است هيزم فراوانى فراهم كرده و بنى هاشم را در محاصره گرفتند و همه چيز را آماده كرده بودند، به گونه اى كه اگر يك جرقه آتش در آن مى افتاد يك نفر از آنها نجات نمى يافتند.
در اين ايام مختار در كوفه بود و جريان محاصره بنى هاشم و تصميم شوم عبدالله بن زبير را شنيد، براى دفاع از حريم خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله مردم را بسيج كرد، چهار هزار نفر اعلام آمادگى كردند، فرماندهى لشكر ابو عبدالله الجدلى گفت : ما اگر با اين سپاه عظيم حركت كنيم ، مى ترسم خبر آن به ابن زبير برسد و در انجام تصميم خود عجله كند و بنى هاشم را نابود سازد، هر كه آماده است با من حركت كند، هشتصد سواره سبك بار به سرعت حركت كردند، و با استفاده از اصل غافلگيرى بدون اينكه ابن زبير متوجه باشد، بر ابن زبير حمله كرده و بنى هاشم را نجات دادند و ابن زبير كه تاب مقاومت نداشت به كعبه پناه برد و گفت : من در پناه خدايم !
بارى ممكن است ، منظور حضرت از تصميم نافرجام ابن زبير همين مساءله قصد آتش زدن بنى هاشم باشد، گويند برادر عبدالله بن زبير بنام عروة بن زبير كار برادرش را توجيه مى كرد و مى گفت :
چون بنى هاشم از بيعت با عبدالله بن زبير امتناع كردند برادرم مى خواست آنها را بترساند تا بيعت كنند و قصد انجام آن را نداشت همچنانكه قبلا نيز به هنگام امتناع از بيعت چنين شد.
مؤ لف گويد: جريان تهديد به آتش نسبت به خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله قبلا يك بار ديگر نيز انجام گرفته بود و عمر براى گرفتن بيعت از اميرالمؤمنين و ديگر افرادى كه از بيعت امتناع كرده بودند، هيزم طلبيد و گفت : سوگند به آنكه جان عمر در دست اوست يا بيرون آئيد يا خانه را با اهل آن آتش مى زنم ، يكى گفت : در اين خانه فاطمه است عمر گفت : هر چند فاطمه باشد.
هواداران خليفه دوم نيز مثل عروة بن زبير براى توجيه اين عمل شنيع گفته اند: عمر هرگز نمى خواست خانه را آتش بزند بلكه مى خواست آنها را بترساند، و اين توجيه ناموجه اگر در مورد جريان ابن زبير قابل گفتن باشد كه نيست در مورد جريان خانه اميرالمؤمنين عليه السلام مردود است زيرا خانه را آتش زدند و دختر پيامبر را نيز چنان آزردند كه به شهادت رسيد.
و ممكن است منظور حضرت از اين تصميم نافرجام ، خلافت او باشد زيرا او بعد از يزيد بن معاويه ادعاى خلافت كرد و خود را خليفه خواند، اما اين نظريه بعيد است زيرا او از سال 64 هجرى بعد از يزيد تا سال 73 هجرى كه كشته شد حكومت نمود، مگر اينكه گفته شود حكومت او هرگز استقرار نيافت و همواره درگير شورشها و جنگها بود.
تحقق پيشگوئى دوم حضرت در مورد ابن زبير
حضرت در آن جمله كوتاه اشاره نمود كه ابن زبير ديندارى را چون دامى قرار مى دهد براى شكار كردن دنيا.
و اين حقيقتى بود كه تاريخ گواه آن است ، مسعودى مورخ مشهور گويد: ابن زبير به زهد و بى رغبتى به دنيا و عبادت تظاهر مى كرد، و در همان حال براى بدست آوردن حكومت حريص بود، او (براى اظهار زهد خويش به مردم ) مى گفت : شكم من يك وجب است ، مگر چقدر از دنيا در آن جا مى گيرد، من پناهنده خانه خدايم و به خداوند پناه برده ام
نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب