14
مرداد

خانه قبر

هنگامی که خوب به اطراف خود نگریسته، و در محیط پیرامون خویش دقّت و تأمّل می نماییم، کانون زندگی را از افرادی خالی می بینیم که روزگاری در میان ما بوده، و لحظات عمر گرانبهای خویش را در کنار ما سپری کرده اند.همان کسانی که ما به وجود آنها عادت کرده بودیم، و با صدا و نگاهشان مأنوس بودیم.آنها در این دنیا از فرصت حیاتی که خالق هستی در اختیارشان گذاشته بود، در راه حق یا باطل استفاده کردند، از نعمت های بی نظیر الهی بهره مند شدند، و از لذّت های چشمگیر دنیا چشیدند. امّا طولی نینجامید که آنها نیز همچون دیگر گذشتگان حقیقت مرگ به سراغشان آمد، و با سایه انداختن بر اندامشان، گریبان آنها را گرفته و در کام خود فرو برد.اکنون نه صدایی از آنها شنیده می شود، و نه پیامی از آنها به ما می رسد چنان در خواب عمیق مرگ فرو رفته و ساکت و بی تحرک شده اند، که گویی هرگز قصد بیداری از آنرا ندارند.اندیشه نمودن پیرامون صحنه ی هولناک و دلخراشی که آنها در عالم قبر با آن روبرو هستند، می تواند انسان های دور گشته از راه حق را، در مسیر بندگی حضرت حق قرار داده و آنها را در این مسیر یاری رساند.

امیر متّقیان علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه ی نورانی 83 نهج البلاغه از این صحنه ی هولناک سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید : «میّت را در سرزمین مردگان می گذارند، و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمین پوستش را می شکافند، و خشت و خاک گور ، بدن او را می پوشاند، تندبادهای سخت آثار او را نابود می کند، و گذشت شب و روز، نشانه های او را از میان بر می دارد. بدن ها، پس از آن همه طراوت متلاشی می گردند، و استخوان ها بعد از آن همه سختی و مقاومت پوشیده می شوند …»اندیشه نمودن پیرامون صحنه ی هولناک و دلخراشی که آنها در عالم قبر با آن روبرو هستند، می تواند انسان های دور گشته از راه حق را، در مسیر بندگی حضرت حق قرار داده و آنها را در این مسیر یاری رساند. این بیان از امیر متّقیان علی(علیه السلام)، درس بزرگی است به تمام انسان های کوته فکر و تنگ نظری که شرافت و بزرگی را تنها در این زندگی چند روزه دیده، و به طراوت و زیبایی ظاهری خویش می بالند و می نازند، و از این طریق به دیگران فخر و مباهات می فروشند.

آنها باید بدانند که روزگار همیشه بر وفق مرادشان نبوده، و در نهایت روزی می رسد که طوفان مرگ به سراغشان آمده، و بزم عیش و نوششان را بر هم خواهد زد.بنابراین تا زمانی که خون حیات در رگان آنها جاری است و ریسمان مرگ بر گلویشان تنگ نشده، هرچه سریعتر باید راه ندامت و پشیمانی را پیش گرفته ، و از گذشته ی تاریک خویش به درگاه آفریدگار هستی توبه نمایند.

 با کدامین بدن محشور می شویم؟!

حال که از عالم قبر و سرنوشت دلخراش بدن ناز پرورده ی انسان سخن به میان آمد، شایسته است که بدانیم مطابق آیات نورانی قرآن مجید و نیز گفتار حیات بخش معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) به هنگام برپایی قیامت، انسان ها در حالی که همراه با بدن فرسوده ی خویش در عالم قبر به سر می برند، ناگهان به امر خدا زنده شده و از درون قبرها بر می خیزند و در پیشگاه آفریدگار عالم حاضر می شوند. به عنوان نمونه خداوند بی همتا در آیه ی 51 سوره مبارکه یس در این باره می فرماید : «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ » . و در صور دمیده شود و به ناگاه از قبرها شتابان به سوی پروردگار خویش روان شوند.

قیامت

با دقّت در کلام حضرت حق می یابیم که در قیامت ، روح انسان با بدن ترکیب شده، و هر دو با هم در پیشگاه خداوند عالم حاضر می شوند حال ممکن است که با این پرسش مواجه شویم که چگونه چنین امری امکان پذیر است که در قیامت، بدن دنیوی مجدداً زنده و احیاء شود؟!آیا می توان باور کرد بدنی که طراوت و تازگی خود را از دست داده، و در اثر گذشت زمان چنان فرسوده و پوشیده شده که تنها از آن خاکستری به جای مانده است، دوباره لباس حیات بر تن کرده و زنده شود؟! آیا اینگونه نیست که خداوند بی همتا، جسم دیگری در خدمت روح قرار داده، تا همراه با آن در صحرای محشر حاضر شود؟! در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت : اگر چه جمعی از فلاسفه پیشین که از اسم و رسمی هم برخوردارند، تنها به «معاد روحانی» معتقد بودند و بدن دنیوی را مرکبی می دانستند که صرفاً در این دنیا همراه انسان است، امّا حقیقت آن است که زنده شدن بدن دنیوی که از آن به «معاد جسمانی» تعبیر می شود، امری است انکار ناپذیر که هرگز نمی توان در موردش ذرّه ای شک و تردید به دل راه داد، زیرا علماء بزرگ اسلام که باعث افتخار ما در عرصه دین و مذهب هستند، براین باورند که در قیامت ، همان بدنی که متلاشی گشته و تبدیل به خاک شده، به فرمان الهی جمع آوری می شود. با دقّت در کلام این اندیشمندان بزرگ الهی خواهیم یافت که باور آنها در این زمینه ، عقیده ای است مستحکم که از متن آیات قرآن برخاسته است.در قرآن مجید شواهد معاد جسمانی به قدری زیاد است که به طور یقین می توان گفت : کسانی که معاد جسمانی را منکرند، کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن ندارند، وگرنه جسمانی بودن معاد به قدری روشن است که جای هیچگونه تردیدی در آن نیست.از باب نمونه می توان به آیات 78 و 79 سوره یس اشاره نمود، در این آیات خالق هستی در پاسخ به این پرسش که چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند می فرماید : (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ) . بگو همان کسی که نخستین بار آن را آفرید، زنده اش می کند، و او بر هرگونه آفرینشی آگاه است. ما در ادامه به ذکر داستانی آموزنده در این باره می پردازیم، به امید آنکه در اثر آن، غبار شک و تردید از آینه ی دل کنار رفته، و با جوشیدن چشمه ی علم و یقین ، زنگار شبهات از صفحه ی ذهن برای همیشه پاک شود.در قرآن مجید شواهد معاد جسمانی به قدری زیاد است که به طور یقین می توان گفت : کسانی که معاد جسمانی را منکرند، کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن ندارند، و گرنه جسمانی بودن معاد به قدری روشن است که جای هیچگونه تردیدی در آن نیست.

مردی که پس از صد سال دوباره زنده شد!

در سوره بقره، آیه 259، پروردگار عالم داستان شخصی به نام عزیر را ذکر می کند. او در اثنای سفر خود در حالی که بر مرکبی سوار بود و مقداری آشامیدنی و خوراکی همراه داشت، از کنار یک آبادی گذشت. آن منطقه به شکل وحشتناکی در هم ریخته و ویران شده بود، و اجساد و استخوان های پوسیده ساکنان آن به چشم می خورد.هنگامی که این صحنه وحشت زا را دید،گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟!البته این سخن از روی انکار و تردید نبود، بلکه از روی تعجب بود زیرا قرائن موجود در آیه نشان می دهد که او یکی از پیامبران الهی بوده که خداوند در ذیل آیه با وی سخن گفته است و روایات نیز این حقیقت را تائید می کند.وقتی او این سوأل را مطرح کرد، ناگهان خداوند جان او را گرفت و یکصد سال بعد او را زنده کرد و از او سوأل نمود چقدر در این بیابان بوده ای؟!او که خیال می کرد تنها زمان اندکی در آنجا توقف کرده فوراً در جواب عرض کرد: یک روز یا کمتر! به او خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده ای. اکنون به غذا و آشامیدنی خودنظری بیفکن و ببین چگونه در طول این مدت به فرمان خداوند هیچ گونه تغییری در آن پیدا نشده است، ولی برای اینکه بدانی یکصد سال از مرگ تو گذشته است، نگاهی به مرکب سواری خودکن و ببین از هم متلاشی و پراکنده شده، و سپس خطاب آمد نگاه کن به مرکبت و ببین خدا چه می کند.او ناگهان دید که اجزا و ذرّات بدن الاغ به حرکت آمده و به هم چسبیدند و الاغ زنده شد.عزیر هنگامی که این صحنه را دید گفت «می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است» یعنی هم اکنون آرامش خاطر یافتم و مسأله معاد را به طور محسوس دیدم.

منبع تبیان


free b2evolution skin
14
مرداد

حرص و طمع

حرص صفتى است نفسانيّه، كه آدمى را وامى ‏دارد بر جمع نمودن زايد از آنچه احتياج به آن دارد. و اين صفت، يكى از شعبه هاي حبّ دنيا، و از جمله صفات مهلكه، و اخلاق مضلّه است. بلكه اين صفت خبيثه، بيابانى است كران ناپيدا كه از هر طرف روى به جايى نرسى و وادئى است بى ‏انتها، كه هر چند در آن فرو روى عمق آن را نيابى.



بيچاره‏ اى كه بر آن گرفتار شد گمراه و هلاك شد. و مسكينى كه به اين وادى افتاد ديگر روى خلاصى نديد، زيرا كه: حريص، هرگز حرص او به جائى منتهى نمى‏ شود و به حدى نمى‏ ايستد. اگر بيشتر اموال دنيا را جمع كند باز در فكر تحصيل باقى است. و هر چه به دست او آيد باز مى‏ طلبد. و آن بيچاره مريض است و نمى ‏فهمد. و احمق است و نمى‏داند. چگونه چنين نباشد و حال آنكه مى ‏بينيم حريصى را كه هشتاد سال عمر كرده است و فرزندى ندارد و اين قدر از اموال و املاك و خانه و مستغلات دارد كه اگر به فراغت بگذراند صد سال ديگر او را كفايت مى‏ كند، و خود يقين دارد كه: بيست سال ديگر عمر او نيست، باز در صدد زياد كردن مال است. و تأمل نمى‏ كند كه: فايده آن چيست؟ و چه ثمره دارد؟ اگر از براى خرج است، آنچه دارد گاهى است كه منافع آن وفا به خرج مدت العمر او مى‏ كند. و اگر از براى احتياط است، اگر آنچه دارد احتمال تلف مى‏ رود هر چه تحصيل كند چنين خواهد بود. پس اگر اين مرض، يا حمق نيست پس چه بلاست؟ و هر كه به اين مرض مبتلا شد خلاصى از آن مرض نهايت اشكال دارد.

ادامه »


free b2evolution skin
13
مرداد

گناهی برابر با همه گناهانمان

آدمی گاه آنچنان غرق در گناه می شود که با خود فکر می کند دیگر جای امیدی نیست و خداوند دیگر خواهان چنین بنده سیاه و گناهکار نبوده و او را نخواهد بخشید، در این هنگام است که یأس و ناامیدی از رحمت و مغفرت خداوند، سراسر وجودش را احاطه کرده و دیگر هیچ راه چاره‌ای پیش رویش نمی یابد…


صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
13
مرداد

کیفر بداخلاقی با خانواده

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: بدترین مردم، فرد سختگیر بر خانوداه است. شخصی پرسید: مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود:‌ هرگاه مرد وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش شاد شود.

 

بدخلقی و بداخلاقی یکی از صفات رذیله ای است که در اسلام مورد نکوهش قرارگرفته است.
برعکس آن، خوش خلقی و برخورد نیکو با دیگران از صفات و فضایلی است که در آیات قرآن مجید و روایات ائمه اطهار(علیهم السلام) بسیار مورد تاکید قرارگرفته است.

حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند که: «هر که بدخلق است خود را معذب دارد» و بسیار می شود که به واسطه کج خلقی ضررهای عظیم به آدمی می رسد، و از نفعهای بزرگ محروم می شود، و عاقبت هم آدمی را به عذاب اخروی می افکند.
مروی است که: روزی به حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کردند که: «فلان زن روزها را روزه می گیرد و شبها را به عبادت به پای می دارد ولیکن بدخلق است و از کج خلقی به همسایگان خود آزار می رساند. آن حضرت فرمودند: هیچ خیری در او نیست، و او از اهل جهنم است» و آن حضرت فرمودند که: «بدخلقی بنده را می رساند تا اسفل درک جهنم.» و باز آن حضرت فرمودند: «خدا منع کرده است قبول توبه بد خلق را. عرض کردند که: چرا یا رسول الله؟ فرمودند: به علت اینکه هر وقت از گناهی توبه کرد در گناهی بدتر می افتد». و فرمودند که: «بدخلقی گناهی است که آمرزیده نمی شود.» و بعضی از بزرگان گفته اند که: «اگر مصاحبت و همنشینی کنم با فاسق فاجر خوش خلقی، دوست تر دارم که با عابد کج خلقی بنشینم.»

معالجه کج خلقی
و معالجه این صفت ذمیمه نیز مانند سایر صفات آن است که: انسان مفاسد دنیایی و آخرتی آن را به یاد آورد و ملاحظه کند که این صفت، خالق و خلایق را با او دشمن می کند، پس مهیای این گردد که این بیماری را از خود دفع نماید. بعد از آن در وقت هر سخنی و حرکتی در فکر باشد که کج خلقی از او سر نزند و خود را محافظت کند و به حسن خلق بدارد تا حسن خلق ملکه او گردد.
روزی به حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) عرض کردند که: «فلان زن روزها را روزه می گیرد و شبها را به عبادت به پای می دارد و لیکن بدخلق است و از کج خلقی به همسایگان خود آزار می رساند. آن حضرت فرمودند: هیچ خیری در او نیست، و او از اهل جهنم است
چنانچه گفته شد ضد این صفت مهلکه، حسن خلق است که از شریفترین صفات و فضائل ملکات است و عقل و نقل دلالت بر مدح و خوبی آن می کنند. پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند که: «در کفه میزان اعمال در روز قیامت، چیزی بهتر از حسن خلق نیست.»
و نیز آن حضرت فرمودند که: «خدا دین اسلام را خالص از برای خود گردانید. و صلاحیت ندارد از برای این دین مگر سخاوت و حسن خلق. پس دین خود را به این دو زینت دهید.» و به آن جناب عرض کردند که: «ایمان کدام یک از مۆمنین افضل است؟ فرمودند: هر کدام که خوش خلق ترند.» و باز فرمودند که: «دوست ترین شما در نزد من و نزدیکترین شما در روز قیامت به من، خوش خلق ترین شماست.» و نیز فرمودند که: «حسن خلق گناه را می گدازد همچنانکه خورشید یخ را آب می کند.»
از آن بزرگوار روایت است که: «بنده ای می شود کم عبادت کند، ولی به واسطه حسن خلق در آخرت به درجات عظیم و اشرف منازل برسد». و به ام حبیبه که زوجه آن حضرت بود فرمودند: «آدم خوش خلق، خوبی دنیا و آخرت را گرفت.» و نیز آن حضرت فرمودند: «حسن خلق، صاحبش را می رساند به درجه کسی که روزها روزه و شبها به عبادت مشغول باشد.»
از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت است که: «مردی به خدمت حضرت پیغمبر آمد و عرض کرد که: یا رسول الله مرا وصیتی کن. حضرت او را به چند چیز توصیه فرمودند و از جمله آنها این بود که: با برادر مۆمن با گشاده رویی ملاقات کن.» امام صادق(علیه السلام) فرمودند که: «نیکی و خوش خلقی، ولایات را آباد می گرداند و عمرها را زیاد می کند.» و فرمودند که: «به درستی که خدای تعالی بنده را برای حسن خلق ثواب کسی می دهد که صبح و شام مشغول جهاد در راه خدا باشد»
تقدم خانواده بر دیگران
حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرگاه خدا به یکی از شما خیری عطا کرد، ابتدا خود و خانواده‌اش را از آن بهره‌مند سازد.
در فرهنگ اسلامی اولویت و تقدیم خانواده یک اصل به حساب می‌آید و روایات فراوانی بر آن دلالت دارند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: از خانواده آغاز کنید و هر کسی که نزدیکتر است مقدم بدارید.
امام سجاد(علیه السلام) می‌فرماید: اینکه وارد بازار شوم و پولی داشته باشم که برای خانواده‌ام گوشتی بخرم که بدان نیاز دارند، نزد من از آزادسازی برده‌ای محبوب‌تر است.

توجه به خانواده در روز جمعه
گرچه نیکی به خانواده، همواره مطلوب است اما روز جمعه برای احسان به خانواده اهمیت ویژه‌ای دارد تا زمینه توجه به جایگاه روز جمعه و معنویت‌گرایی از این طریق برای خانواده فراهم شود، از این رو پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرموده است: خانواده خود را روز جمعه از میوه یا گوشتی بهره‌مند سازید تا با آمدن جمعه شادمان شوند.

پاداش نیکی با خانواده
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمود: خدمت به خانواده، کفاره گناه بزرگ، موجب فرونشاندن خشم الهی، مهریه حوریان بهشتی و موجب فزونی درجات است. ای علی! به خانواده خدمت نمی‌کند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خدا برایش خیر دنیا و آخرت را خواسته است.
از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده که نزدیکترین شما به جایگاه من در قیامت، نیکوترین شما از جهت اخلاق و سودمندترین شما نسبت به خانواده خویش است.
نیکی به خانواده افزودن بر پاداش اخروی و دنیا نیز آثار خوبی دارد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هنگام ورود به خانه، سلام کن، خدا برکتت را افزون می‌کند.
امام سجاد(علیه السلام) درباره اهمیت نیکی به خانواده فرمود: پسندیده‌ترین شما نزد خدا بهره دهنده‌ترین شما بر خانواده است. امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود: هر کس نسبت به خانواده‌اش نیکوکار باشد خدا بر عمرش می‌افزاید؛ همچنین امام کاظم(علیه السلام) فرمود: هر کس با برادران و خانواده‌اش نیکوکار باشد عمرش طولانی می‌شود.
در مذمت سختگیری بر خانواده از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده است که فرمود: بدترین مردم، سختگیر بر خانوداه است. شخصی پرسید: ای رسول خدا! مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود:‌ مرد هرگاه وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش بخندد
پاداش اندوه برای خانواده
از حضرت علی(علیه السلام) روایت شده است که می‌فرماید: روزی بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شدم و فرمود: ای علی! چگونه صبح کرده‌ای؟ گفتم: در حالی که در دستانم چیزی جز آب نیست و من برای حسن و حسین ناراحتم، فرمود: ای علی! اندوه برای خانواده حجابی در برابر آتش جهنم است.

کیفر تباه کردن خانواده
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که خانواده خود را تباه کند؛ همچنین آن حضرت از اینکه کسی خودش سیر باشد و خانواده‌اش را گرسنه نگه دارد، نهی کرد و فرمود: برای هلاکت یک مرد همین بس که خانواده خود را تباه کند.

کیفر بداخلاقی با خانواده
هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مردم (از خاکسپاری سعد بن معاذ) بازگشتند، پرسیدند: ای رسول خدا! با سعد کاری کردی که با هیچ کس دیگر نکرده‌ای؛ جنازه‌اش را بدون ردا و کفش مشایعت کردی؟ فرمود: فرشتگان بدون کفش و ردا در تشییع او حاضر شدند و من به آنها تأسی جستم. گفتند: یک بار سمت راست تابوت و بار دیگر سمت چپ آن را گرفتی! فرمود: دستم در دست جبرئیل بود و هر جا را که او می‌گرفت می‌گرفتم. گفتند: به غسل او فرمان دادی و خودت بر جنازه‌اش نماز گزاردی و خودت به خاکش سپردی؛ آن گاه فرمودی همانا عذاب قبری بر سعد اصابت کرد؟ فرمود: آری، رفتار او (سعد) با خانواده‌اش تند بود.
در مذمت سختگیری بر خانواده از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده است که فرمود: بدترین مردم، سختگیر بر خانوداه است. شخصی پرسید: ای رسول خدا! مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود:‌ مرد هرگاه وارد خانه شد همسرش بترسد و فرزندش بهراسد و بگریزد و هرگاه از خانه بیرون رفت همسرش بخندد.

منبع :
مفاتیح الحیاة ، آیت الله جوادی آملی


free b2evolution skin
13
مرداد

حکم قسم به قرآن

وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَیْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَیْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره/224)
خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید، و تقوا پیشه سازید، و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمایید)! و خداوند شنوا و داناست.
لاَّ یُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِیَ أَیْمَانِكُمْ وَلَكِن یُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (بقره/225)
خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مى‏ کنید، مؤاخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏ کنید،) مؤاخذه مى‏ کند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است.

 

 

سوال : قسم خوردن به قرآن چه حکمی دارد؟
مثلاً اگر کسی در اوج عصبانیت باشد و برای انجام کاری دست به قرآن بزند و بگوید من فلان کار را انجام میدهم؛ تکلیف چیست؟ آیا باید کفاره بدهد ؟
پاسخ: قسم خوردن فقط به لفظ جلاله (مثل خدا) صحیح است . و بقیه اعتباری ندارد. قسم خوردن درحال عصبانیت صحیح نیست وکفاره ندارد.
توضیح:
اگر کسی (با شرایطی که ذکر خواهد شد) قسم بخورد كه كارى را انجام دهد یا ترک كند، (مثلا قسم بخورد كه روزه بگیرد یا سیگار نکشد)، اگر عمدا با این قسم مخالفت كند، باید كفاره بدهد. یعنى یا ده فقیر را سیر كند یا آنان را بپوشاند و اگر نتواند، باید سه روز روزه بگیرد.

شرایط قسم خوردن:
قسم چند شرط دارد:
اول: كسى كه قسم مى‏خورد باید بالغ و عاقل باشد. و اگر مى‏ خواهد راجع به مال خودش قسم بخورد، باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش منع نكرده باشد. و از روى قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و كسى كه مجبورش كرده‏ اند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانى بودن، بى قصد قسم بخورد.
دوم: كارى را كه قسم مى‏ خورد انجام دهد، باید حرام و مكروه نباشد. و كارى را كه قسم مى‏خورد ترک كند، باید واجب و مستحب نباشد. و اگر قسم بخورد كه كار مباحى را به جا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد. و نیز اگر قسم بخورد كار مباحى را ترک كند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از تركش نباشد.
سوم: به یكى از اسامى خداوند قسم بخورد كه به غیر ذات مقدس او گفته نمى‏شود، مثل «خدا» و «الله» و نیز اگر به اسمى قسم بخورد كه به غیر خدا هم مى‏گویند، یعنی هر وقت كسى آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر مى‏آید، مثل آن كه به «خالق» و «رازق» قسم بخورد، صحیح است، بلكه اگر به لفظى قسم بخورد كه بدون قرینه، خدا بنظر نمى‏آید، ولى او قصد خدا را كند بنابر احتیاط، باید به آن قسم عمل نماید.
چهارم: قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد كند صحیح نیست ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است.
پنجم: عمل كردن به قسم براى او ممكن باشد و اگر موقعى كه قسم مى‏ خورد ممكن باشد و بعد تا آخر وقتى كه براى قسم معین كرده عاجز شود یا برایش مشقت داشته باشد، قسم او از وقتى كه عاجز شده به هم مى‏ خورد.

 

 

 

چند نکته:
1- هرگاه پدر از قسم خوردن فرزند جلوگیرى كند یا شوهر از قسم خوردن زن مانع شود قسم آنان صحیح نیست، حتّى اگر فرزند بدون اجازه پدر و زن بدون اجازه شوهر قسم یاد كند قسم آنان صحیح نمى باشد.
2- هرگاه عمداً با قسم خود مخالفت كند باید كفّاره دهد، ده فقیر را سیر كند، یا بر آنها لباس بپوشاند، یا یك بنده را آزاد نماید و اگر توانایى بر اینها نداشته باشد باید سه روز روزه بگیرد.
3- اگر از روى فراموشى یا اجبار و اضطرار به قسم عمل نكند كفّاره ندارد و قسمى كه آدم وسواسى مى خورد مثل این كه مى گوید «و اللّه الآن مشغول نماز مى شوم»، ولى وسواس مانع مى گردد اگر وسواس او طورى باشد كه بى اختیار به قسم خود عمل نكند كفّاره ندارد.
4- كسانى كه براى اثبات مطلبى قسم مى خورند اگر حرف آنها راست باشد قسم خوردن مكروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان كبیره است، ولى اگر مجبور شود كه براى نجات خود یا مسلمانان دیگرى از شرّ ظالمى قسم دروغ بخورد اشكال ندارد، بلكه گاه واجب مى شود و این نوع قسم خوردن كه براى اثبات مطلبى است غیر از قسمى است كه در مسائل پیش گفته شد كه براى انجام كار یا ترک كارى بود.

 

 

 


به عبارت دیگر یعنی:
قسم خوردن دو نوع هست:
1- برای اثبات یا انکار موضوعی قسم بخورد.
(مثلا: قسم بخورد که من این کار را انجام نداده ام یا انجام داده ام.)
که در صورت مخالفت کفاره ای بر او واجب نیست. فقط مرتکب کار حرام شده است. مگر اینکه ضرورتی مهم تر در میان باشد که حرمت را تحت الشعاع قرار دهد.
2- برای انجام یا ترک کاری قسم بخورد.
(مثلا: قسم بخورد که فلان کار را انجام می دهم یا فلان کار را ترک می کنم.)
که در صورت مخالفت، کفاره بر او واجب می شود. (البته طبق شرایطی که در بالا ذکر شد)


منبع: پرسمان قرآنی


free b2evolution skin