وقايع(وفات حاج سید عباس خاتم یزدی 1380 ش)
خاتم یزدی، حاج سید عباس
آغاز زندگی
سیدعباس در سال 1309 ش.(1) در خانواده ای روحانی در شهرستان یزد (محلّه تَل) دیده به جهان گشود. در دوران كودكی طبق معمول و رسوم محلّی آن زمان، روخوانی قرآن كریم و نیز اشعار سعدی و حافظ را در مدت كوتاهی فراگرفت و در ضمن، به كار و كسب مختصری نیز جهت امرار معاش اشتغال داشت.(2)
تباری پك
پدر بزرگوار وی مرحوم سیدیحیی احمدآبادی (3) معروف به «آقا سید یحیی بزرگ» فرزند سید حیدر، از روحانیان مورد توجه یزد بود.
سیدیحیی در جوانی برای تحصیل از احمدآباد به یزد هجرت كرد و سپس به اصفهان رفت و پس از مدتی عازم نجف اشرف گردید. وی پس از كسب مدارج بالای علمی و نیل به درجه اجتهاد به یزد بازگشت.
زمان حضور وی در یزد مصادف با اختناق رضاخانی و مسئله كشف حجاب و تعویض اجباری لباس روحانیان بود. غیرت فوق العاده او موجب شد تا بی حجابی زنان و حضور روحانیان را با كلاه پهلوی تحمل نكند؛ به این جهت مجبور شد چندین سال از یزد دور بماند و در یكی از روستاهای مهریز به نام «درّه» رحل اقامت افكند و همان جا به تبلیغ و سخنرانی و ارشاد مردم بپردازد.
سیدعباس، در حالی كه بیش از نه سال از عمرش نمی گذشت، 29 بهمن 1317 ش. پدر بزرگوارش را از دست داد و غبار یتیمی بر چهره اش نشست. بیشتر اجداد وی مؤمنانی با سواد و در سلك روحانیت بودند. او در باره جدّ هفتم خود می گوید: «او مردی عالم و عارف و صاحب كرامت بود و در احمد آباد زندگی می كرد. وی علاوه بر انجام وظایف روحانیت كاتب قرآن نیز بود. و معروف است چهل قرآن را به خطّ خود نگاشت.»(4)
بی بی هاجر مادر حاج سید عباس نیز زنی مؤمن، عفیف و باسواد و از خانواده مذهبی و روحانی بود. وی علاوه بر آموزش قرآن كریم، اشعار حافظ، گلستان و بوستان سعدی را هم تدریس می كرد.
پدر بی بی هاجر حاج ملاّ غلامرضا، به جهت علاقه ای كه به مراتب فضل و كمال علمی سید یحیی داشت، دخترش را به عقد ایشان درآورد و نه تنها چیزی از وی دریافت نكرد، بلكه به دلیل تمكن مالی خود، خانه ای را با لوازم مورد نیاز و دو دانگ آب و زمین زراعتی را در اختیار دامادش قرار داد.
ثمره این ازدواج مبارك، پنج دختر و دو پسر بود.
بی بی هاجر نیز در حالی دارفانی را وداع گفت كه سیدعباس هنوز در سنین جوانی بود.
تحصیل
او در سال 1325 ش. به علت علاقه زیاد به دروس دینی و نیز تشویق و اصرار بعضی از بزرگان یزد، به ویژه عالم متّقی و روشنفكر، حجةالاسلام حاج سیدعلی محمد وزیری، كه از دوستان پدر وی بود و زعامت حوزه علمیه یزد را به عهده داشت، وارد حوزه علمیه شد و در مدرسه شفیعیّه یزد به تحصیل مشغول گردید.
دروس پایه (چون: نصاب الصبیان، صرف زاهد، عوامل جرجانی) و مقدمات (چون: سیوطی، جامی، مغنی، شرح نظام، حاشیه، شمسیّه، شرح مطالع، مطوّل) و برخی از كتب سطح (چون: لمعه، قوانین، رسائل) و نیز خلاصة الحساب شیخ بهایی، شرح منظومه سبزواری و تفسیر قرآن را در یزد فراگرفت.(5)
هجرت به قم
وی در سال 1329 ش. جهت ادامه تحصیل به شهر مقدس قم كه در آن روز از نظر علمی رونق بسزایی داشت، هجرت نمود و سایر كتب سطح و دروس خارج فقه و اصول و نیز مراتب عالی كلام و فلسفه را نزد اساتید بزرگ آموخت.
او مدت پنج سال در حوزه علمیه قم به تحصیل ادامه داد كه چهار سال آن را در مدرسه حجّتیه و یك سال در مدرسه دارالشفاء گذراند. توجه بیش از حدّش به درس و بحث و غفلت از سلامت جسمانی، او را دچار بیماری و ضعف زیاد كرد. خود در این باره می گوید:
«در این مدت حتی یك بار هم در رختخواب استراحت نكردم. بلكه رختخواب من یك عبای كلفت نائینی بود كه هر وقت از مطالعه خسته می شدم و خوابم می گرفت، آن را به خودم می پیچیدم و می خوابیدم. از نظر تغذیه نیز عمده مواد غذایی من نان و ماست بود كه معمولاً از مغازه ای كه در كنار مدرسه حجّتیه قرار داشت، تهیه می كردم. آقای سیدعبدالوهاب موسوی كه مقسّم آیةالله حجت بود، معمولاً هر روز موقع خرید ماست مرا می دید. او می گفت: هر وقت ماست می بینم به یاد آسیدعباس می افتم.
به هرحال، تداوم این وضعیّت باعث شد كه من در سال آخر دچار زخم معده شدیدی شدم؛ به طوری كه حتی نمی توانستم غذا بخورم. ضمن اینكه به سر درد شدیدی هم مبتلا گردیدم و با كمال تأسف با مراجعه مكرّر به پزشكان قم، یزد و تهران سودی نبخشید؛ تا جایی كه از باز یافتن سلامتی و ادامه تحصیل مأیوس شدم. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای استشفاء عازم عتبات عالیات شوم».(6)
سفر به نجف اشرف
آیةالله خاتم در سال 1333 ش. عازم عتبات عالیات گردید. ابتدا به سامرا مشرف شد و دو سه روزی در آنجا ماند. بعد از زیارت، به كربلا رفت و مرقد مطهّر اباعبدالله الحسین و ابوالفضل العباس(ع) و امكن مقدسه آنجا را زیارت نمود. سپس وارد نجف اشرف شد و به ائمه اطهار(ع) به ویژه حضرت امیرالمؤمنین(ع) متوسل شد و شفا یافت. خود در این باره چنین می گوید:
«پس از زیارت امكن مقدسه در كربلا، وارد نجف اشرف شدم و متوسل به ائمه اطهار و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مخصوصاً حضرت امیرالمؤمنین(ع) شده، دعا كردم، گریه ها كردم، تضرّع نمودم، ضجّه ها زدم و از حضرت طلب كمك نمودم؛ كه به بركت آن وجود مقدس، بیماری من به تمام معنا رفع شد و نجف برای من مكانی بسیار دوست داشتنی و شفا بخش گردید.»(7)
او پس از بهبودی، برای ادامه تحصیل، در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراسانی(قدس سره) سكن شد و چندی بعد، به مدرسه مرحوم آیةالله بروجردی كه نزدیك حرم مطهر قرار داشت و در سه طبقه به صورتی زیبا ساخته شده بود، منتقل گردید. وی در طبقه اول، كنار راه پلّه، حجره ای گرفته، مشغول درس و بحث گردید و تا آخر در همان حجره باقی ماند.(8)
استادان
آیةالله خاتم یزدی، در یزد، قم و نجف نزد اساتید برجسته ای كسب علم نمود كه بعضی از آنها را به طور اختصار معرفی می نماییم.
الف) اساتید یزد
1. شیخ حیدرعلی كوچه بیوكی (9). وی مردی با معنویت و استاد ادبیات بود و كثر علما، مقدمات را از وی می آموختند. حاج سیدعباس خاتم نیز نصاب الصّبیان، صرف زاهد و عوامل جرجانی را نزد ایشان خواند.(10)
2. سید حسین بَنادكی (11). وی انموذج و مقداری از سیوطی را نزد ایشان فرا گرفت.
3. شیخ عبدالحسین عرب عجم. آیةالله خاتم درباره وی چنین می گوید:
«ایشان استادی بود واقعاً از پدر مهربان تر؛ یعنی هم استاد بود، هم جنبه پدری داشت. خیلی نسبت به من مهربانی می كرد و كمك های مالی هم داشت. ایشان روحانی موجّه یزد و انسانی با سخاوت بود. وی در «باقی آباد»، كه نزدیك «طرزجان» است، باغی داشت كه تابستان ها به آنجا می رفت و بنده و میرزا علی اصغر و پسر ایشان به آنجا می رفتیم و خدمت ایشان همان جا درس می خواندیم.»
وی مقداری از سیوطی و حاشیه، و تمام شرح نظام، جامی و مغنی را نزد ایشان آموخت.(12)
4. آیةالله حاج شیخ محمود فرساد. وی از دانشمندان و بزرگان بنام اردكان بود. در دوم صفر 1309 ق. در دریای عدن در راه مكه متولد شد. و در 1324 ق. برای كسب علم به اصفهان رفت و از محضر علمای بزرگوار آن دیار چون: آیةالله حاج شیخ عبدالكریم گزی و علی مدرس یزدی و حاج سید محمدصادق خاتون آبادی اصفهانی كسب فیض نمود. و در سال 1332 ق. برای تكمیل مدارج علمی خود عازم نجف اشرف گردید. و در آنجا از محضر اساتید بزرگ و آیات عظام: حاج سیدمحمد كاظم یزدی، شریعت اصفهانی و سید ابوالحسن اصفهانی بهره مند گردید. و پس از شش سال اقامت، به یزد بازگشت و مدتی نیز به قم مهاجرت نمود و از درس آیةالله حاج شیخ عبدالكریم حایری یزدی استفاده نمود و به درجه اجتهاد نائل شد و به یزد بازگشت.(13)
وی در حسن قریحه، خط، انشاء، ادبیات، شعر، فقه و اصول یگانه زمان خویش بود. او یكی از بانیان انجمن ادبی یزد بود كه سال های متمادی به كارش ادامه داد. عبدالحسین آیتی می گوید: «نخستین انجمن ادبی یزد،
انجمنی بود كه اعضای هیئت رئیسه آن را مرحوم حاج شیخ محمود فرساد، حاج سیدمحمدعلی وزیری، افصح زاده، سیدحسن شكوهی، سید محمدرضا امامیان، عبدالحسین میبدی و غلامرضا مرشد تشكیل می دادند.
این انجمن به ریاست مرحوم فرساد از سال 1315 تا 1327 در خانه مرحوم فرساد برگزار می گردید.»(14)
آیةالله خاتم در باره وی می گوید:
«مقداری از قوانین، معانی و بیان و مطوّل را نزد مرحوم آیةالله حاج شیخ محمود فرساد خواندم. ایشان استاد بزرگواری بود، اصول و فقه و ادبیاتش خوب بود. در فلسفه هم تبحّر داشت و فوق العاده خوش بیان بود. مطالب را به سادگی و روان به شاگردان منتقل می كرد و خوش اخلاق نیز بود.»(15)
5. حاج شیخ جلال آیت اللهی. وی از جمله علمای با فضل و كمال و متقی یزد بود كه اخیراً به رحمت ایزدی پیوست. آیةالله خاتم مقداری از قوانین، مطوّل، خلاصةالحساب، شرح منظومه و رسائل را نزد ایشان فرا گرفت.(16)
6. حاج شیخ احمد علومی و برادرش حاج شیخ جلال علومی و حاج شیخ محمود علومی، فرزند حاج شیخ جلال. شیخ محمود از جمله مجتهدان و علمای صاحب نام خطّه یزد بود. او عالمی متواضع بود كه برای خود شأن و منزلتی دنیوی قائل نبود و آنچه را وظیفه خود تشخیص می داد، بدون هیچ كراهی انجام می داد. از این رو، به امر تبلیغ بسیار اهمیت می داد و در شهر یزد و روستاهای اطراف به سخنرانی و تبلیغ دین مبین اسلام می پرداخت؛ حتی در ایّام عیدهای مذهبی بر خلاف معمول، به جای نشستن در خانه، به روستاهای یزد می رفت و در اقامه نماز و تبلیغ می كوشید.
آیة الله خاتم می گوید:
«مرحوم شیخ محمود و پدرش مرحوم شیخ جلال و عموی وی مرحوم شیخ احمد علومی جزو علما و مجتهدان صاحب نام یزد به شمار می آمدند.»(17)
7. آیةالله سید علی محمد كازرونی. وی یكی از مجتهدان مسلّم به شمار می رفت كه در حوزه علمیه اصفهان تحصیل كرد و در فقه، اصول و فلسفه مدارج بالای علمی را طی نمود و به كمالات معنوی والایی رسید. ایشان، علاوه بر تدریس در حوزه علمیه، در یكی از مساجد یزد درس تفسیر می گفت.
آیةالله خاتم مقداری از تفسیر قرآن و بخشی از رسائل و مكاسب را از محضر وی فرا گرفت.(18)
8. آیةالله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، فرزند حاج ابراهیم یزدی (كوچه بیوكی). وی در سال 1309 ق وارد حوزه علمیه مشهد گردید. و پس از تحصیل علوم ادبی و اندكی فقه و اصول و كلام همراه آقا سیدحسن قوچانی معروف به آقانجفی، با پای پیاده و رنج فراوان از مشهد به یزد و سپس به اصفهان رفت و پس از پنج سال عازم نجف گردید و از محضر علمای بزرگوار كسب فیض نمود؛ سپس به وطن خود یزد بازگشت و در آنجا مقیم گردید.(19) وی در روز جمعه یازده تیر 1338 ش. در 83 سالگی رحلت نمود و در كنار امامزاده جعفر یزد به خك سپرده شد.(20)
آیةالله خاتم در باره وی می گوید:
«مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، یكی از مجتهدین و اوتاد یزد بود. ایشان كتابی در مقدمه تفسیر داشت به نام «مفاتیح العلوم» كه همان را برای ما تدریس می كرد. مرحوم حاج شیخ، انسانی وارسته و اهل سیر و سلوك بود و در این مسیر به مراحل عالیه ای دست یافته بود.
در باره وی كرامات زیادی، از جمله طیّ الارض و ملاقات با حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالی فرجه الشرف - در هر هفته، نقل می شد. وی بیش از چهل سال زعامت حوزه علمیه یزد را بر عهده داشت.»(21)
ب) اساتید قم
1. آیةالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی (1324 - 1406 ق)؛(22)
2. آیةالله حاج شیخ محمد فكور یزدی (1324 - 1394 ق)؛(23)
3. آیةالله سید محمد محقق داماد (1325 - 1393 ق)؛(24)
4. حجةالاسلام حاج سیدحسن سریزدی. مرحوم سریزدی از علمای بزرگ و فاضل حوزه علمیه قم بود كه در روستای «سریزد» مهریز واقع در هشت فرسخی یزد به دنیا آمد، وی از شاگردان برجسته و مورد توجه آیةالله بروجردی(قدس سره) بود؛ به طوری كه اگر اشكالی را مطرح می كرد، مرحوم آیةالله بروجردی گوش می داد و پاسخ می گفت.
وی به جهت فضل و كمالی كه داشت، از سوی آیةالله بروجردی و به اصرار فراوان مردم كرج، به این شهر اعزام شد و با استقبال گرم و تجلیل فراوان منطقه رو به رو گردید و مدت ها در آنجا به تبلیغ و ارشاد و راهنمایی مردم همت گماشت.(25)
5. حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی. وی ازشاگردان امام راحل(قدس سره) و به تعبیر ایشان مجسّمه علم و تقوا بود. او در تدریس كفایةالاصول اگرچه بیان چندان خوبی نداشت و به جهت یكنواختی، درسش ملال آور بود؛ ولی از نظر بیان مراد صاحب كفایة و تفهیم مطالب، بسیار عالی بود. از این رو بود كه آیةالله خاتم تمام كفایة الاصول را نزد وی آموخت.
معروف است در دوره پهلوی اوّل (رضاخان) در مقطعی كه عمامه برسرداشتن را منوط به امتحان در وزارت فرهنگ كرده بودند، مرحوم جبل عاملی، را نیز برای امتحان فرا خواندند. دو تن از آخوندهای زبده كه در حدّ اجتهاد بودند ولی متأسفانه به خدمت رژیم در آمده بودند، از علما امتحان می گرفتند و با سخت گیری های بی مورد و به بهانه بی سواد بودن، به تعداد كمتری اجازه پوشیدن لباس روحانیّت می دادند. در جلسه امتحان مرحوم شیخ عبدالجواد نیز سؤالاتی از مكاسب مطرح می شود و مرحوم عاملی چنان عالی جواب می دهد و مبانی شیخ مرتضی انصاری(قدس سره) را تشریح می كند كه بعد از اتمام جلسه، یكی از آن دو می گوید: ایشان امتحان نداد؛ بلكه به ما درس داد.(26)
آیةالله خاتم اساتید برجسته و شناخته شده دیگری نیز در قم داشتند كه فقط به ذكر نام آنها كتفا می كنیم: شرح تجرید را نزد علامه شهید مطهری، اسفار و تفسیر قرآن را از مرحوم علامه حاج سید محمدحسین طباطبایی و خارج فقه و اصول را از آیات عظام: گلپایگانی، بروجردی و امام خمینی و بعضی از اساتید دیگر فرا گرفت.
ج) اساتید نجف
آیةالله حاج سید عباس خاتم یزدی در نجف اشرف نیز از محضر بعضی از اساتید بزرگ و آیات عظام و حجج اسلام كسب فیض نمود كه شماری از آنها بدین قرارند:
حاج سید عبدالهادی شیرازی، حاج سیدمحمود شاهرودی، حاج سیدمحسن حكیم، حاج شیخ حسین حلّی، حاج سیدابوالقاسم خویی، حاج سیدحسن بجنوردی، حاج سیدیحیی یزدی، حاج شیخ صدرا بادكوبه ای و به ویژه امام خمینی(ره).(27)
بركرسی تدریس
آیةالله خاتم در حوزه علمیه یزد، قم و نجف در ضمن تحصیل به تدریس هم اهمتام زیادی داشت و در این راه خدمات ارزنده ای ارائه نمود.
وی در یزد بخشی از سیوطی، مغنی، شرح نظام و مطوّل و در قم كتاب های معالم، حاشیه ملاعبدالله و قسمتی از شرح لمعه را تدریس نمود. سپس به نجف عزیمت كرد و ضمن تحصیل، كتاب های مكاسب، كفایه، شرح منظومه و شرح تجرید را تدریس كرد.
آیةالله خاتم محفل علمی پرباری داشته است؛ به طوری كه بنا به گفته آیةالله معرفت، درس سطح ایشان در نجف بر خیلی از درس های خارج ترجیح داشت.(28)
وی علاوه بر تدریس كتاب های ذكر شده، درس خارج مرحوم آیةالله خویی را برای تعدادی از طلاب كه در حدود ده نفر بودند، تقریر می كرد؛ به این صورت كه بعد از استماع درس آیةالله خویی در مسجد خضراء، در مكان دیگری آن مباحث را برای درك و ضبط بهتر بعضی از دوستانش بازگو می كرد.(29)
حجةالاسلام حاج شیخ محمود محمدی، كه از سال 1342 ش. تا آخر عمر همراه آیةالله خاتم بود و بعضی از دروس را از محضر وی آموخت، چنین
می گوید:
«مرحوم آیةالله خاتم در نجف دو نوع تدریس داشت: تدریس در ایام تحصیلی و تدریس در ایام تعطیلی. پنجشنبه، جمعه و ایام وفات ائمه(ع) و تابستان درس ها تعطیل می شد، نوعاً معقول را مثل شرح تجرید، اسفار، عقاید و… تدریس می كرد. و هنگام مسافرت نیز یك كتاب برمی داشت و در راه مطالب علمی آن را مباحثه می كرد.(30)
شاگردان
آیةالله خاتم در طول زندگی با بركت خویش شاگردان زیادی تربیت نمود كه بیشتر آنها هنوز در قید حیاتند و در مسئولیت های علمی، فرهنگی و خدماتی به خدمت مشغولند. بعضی از آنها عبارتند از حجج اسلام:
حاج شیخ محمدحسن قافی؛ حاج شیخ محمود محمدی؛ حاج شیخ علی محدّث؛ حاج شیخ محسن اركی (برادر خانم آیةالله خاتم)؛ حاج سیدعلی اشكوری؛ حاج شیخ حسن ابوترابی؛ حاج سیدمحمدتقی محصّل همدانی؛ حاج سیدجعفر حسینی ركن آبادی.(31)
تألیفات
آیةالله خاتم، همان گونه كه به تدریس اهمیت می داد، به تدوین علوم دینی نیز توجه خاصّی داشت. و لذا بسیاری از مباحث را با دقّت و ظرافت به رشته تحریر درآورد؛ ولی با كمال تأسف هنوز هیچ كدام از آثارش به زیور طبع آراسته نشده است. (امید است به همت بازماندگان ایشان، این آثار با ارزش به زودی چاپ و منتشر شود.)
بعضی از مكتوبات وی بدین شرح است:
1. حاشیه بر عروةالوثقی؛
2. قاعده لاضرر (عربی)؛
3. قاعده ید (فارسی)؛
4. نجاست و طهارت اهل كتاب (فارسی)؛
5. میراث النّساء (فارسی)؛
6. تقریرات درس امام خمینی در نجف اشرف؛
7. تقریرات درس آیةالله خویی در نجف اشرف (عربی)؛
8. تقریرات درس آیةالله حاج شیخ حسین حلّی در نجف اشرف؛
9. حجّ (فارسی)؛
10. زبدةالاحكام (فارسی)؛
11. سلسله مباحث خارج فقه مبحث طهارت (متن پیاده شده دروس خارج فقه از روی نوار)؛
12. الطّهارة و النّجاسة (عربی)؛
13. تقیّه (فارسی)؛
14. الصّحیح و الأعمّ (عربی)؛
15. الطّهارة فی تنجیس المصحف (عربی)؛
16. كتاب الصّلوة فیما لو نَسِیَ التّشهّد و فیما لو نَسِیَ السّلام (عربی)؛
17. المشتق (عربی)؛
18. كتاب الزّكوة (عربی)؛
19. الكلام فی اتّحاد الطّلب والارادة (عربی)؛
20. الشّبهة الموضوعیّة (عربی)؛
21. تفسیر سوره حمد؛
22. درس اخلاق؛(32)
23. و تقریرات درس كفایة از استاد عبدالجواد جبل عاملی، كه به فارسی به رشته تحریر در آمده است.(33)
همگام با امام
هنگام شروع نهضت امام خمینی(قدس سره) در سال 1342 ش. و تبعید ایشان به تركیه، آیةالله خاتم در نجف اشرف به سر می برد. وی در این باره می گوید:
«با تبعید حضرت امام به تركیه، جنب و جوش زیادی در نجف پدید آمد. نگاه ها متوجه ایران و اوضاع و احوال آن گردید. طلاّب انقلابی برای اعلام حمایت از امام و قیام ملّت ایران و استمداد از مراجع عظام به طور دسته جمعی به منازل آنها رفتند و مراجع نیز در حدّ توان خویش قول همكاری و مساعدت دادند.
رژیم پهلوی بلكه آمریكا - كه سردمدار اصلی حكومت پهلوی بود - برای اینكه امام را منزوی و در میان علمای بزرگ و مراجع عظام در نجف به فراموشی بسپارد و شأن علمی و سیاسی وی را تنزّل دهد، به نجف تبعید نمود.
با انتشار خبر عزیمت امام خمینی(قدس سره) به نجف، طلاّب و روحانیون به استقبال وی شتافتند. از طرف آیةالله خویی و آیةالله سیدمحمود شاهرودی هم هیئتی با چند دستگاه اتومبیل سواری به منظور استقبال از امام از نجف خارج شدند. در میانه راه نجف و كربلا، در منزلگاه «خان نُص» به ملاقات امام و مشایعت كنندگان نائل آمده، با شكوه خاصّی امام وارد نجف گردید.
امام خمینی بعد از مراسم دید و بازدیدها، درس خارج فقه را شروع كرد و اوّلین جلسه تدریس را به سخنرانی اختصاص داد و عمدتاً به نصیحت و ترغیب و تشویق طلاّب برای جدّی گرفتن دروس و از دست ندادن فرصت ها، پرداخت و سپس خارج مكاسب را شروع نمود.»(34)
آیةالله خاتم در تمام مدت چهارده سالی كه امام امت در عراق به حالت تبعید به سر می بردند، از نزدیك ترین یاران و شاگردان آن حضرت بود. حضرت امام در هنگام تدریس به سؤالات و اشكالات دو نفر توجه ویژه داشت: یكی فرزند بزرگوارش شهید حاج آقا مصطفی خمینی و دیگری آیة الله حاج سیدعباس خاتم یزدی. اعتماد و علاقه مرحوم امام به آیةالله خاتم به گونه ای بود كه تنقیح و تصحیح دوره مباحث بیع و مكاسب خود را به ایشان و بعضی دیگر از بزرگان سپرد.
آیةالله خاتم در مدت اقامتش در نجف اشرف، یكی از اعضای شورای استفتائات امام امت و نیز یكی از ممتحنان فقه و اصول بود. همچنین وكالت حضرت امام برای رسیدگی به امور حجّاج بیت الله الحرام به وی واگذار شد.
به طور خلاصه، بخش عظیمی از امور امام در حوزه نجف بر عهده آیةالله خاتم بود، حتی در هنگام عزیمت امام امت به پاریس، به او و سه نفر دیگر از نزدیكانشان وكالت تامّ الاختیار جهت اداره امور داده شد. كه این وكالت در تمام طول حیات امام ادامه داشت. از این رو، وی به نمایندگی از طرف امام در نجف ماند؛ لكن اوایل سال 1358 ش. حكومت بعثی عراق او را دستگیر و زندانی نمود. سپس به همراه عدّه ای دیگر از عراق اخراج كرد و به ایران فرستاد.
او پس از ورود به ایران، در شهر مقدس قم سكنا گزید و با تمام نیرو و در كمال اخلاص، خود را وقف انقلاب، امام، حوزه علمیّه و امت مسلمان نمود.(35)
خدمات وی در ایران
وی در قم مسئولیت امتحان خارج فقه و اصول حوزه علمیه را بر عهده داشت.
همچنین او با عده ای دیگر از بزرگان، در دفتر استفتائات امام در قم فعال بود. تسلط ایشان به نظریات فقهی امام خمینی به گونه ای بود كه بنا به درخواست سرپرست دفتر انتشارات اسلامی، مبنی بر بررسی و انتشار توضیح المسائل با آخرین فتاوای امام خمینی و معرّفی افراد مورد اعتماد و اطمینان جهت بررسی نهایی، امام خمینی شورای استفتا را كه آیةالله خاتم نیز در میان آنان بود، معرفی كرد و چنین مرقوم فرمود:
«بسمه تعالی. پس از تكمیل آنچه اعضای محترم شورای استفتای قم (حضرات آقایان: سیدعباس خاتم یزدی، سیدجعفر كریمی و محمد حسن قدیری) تأیید نمایند، مورد تأیید است.»(36)
علاوه بر این، ایشان تا سال 1366 ش. (كه مصادف با به خك و خون كشیده شدن حجّاج به وسیله حكومت وهابی آل سعود بود) هرسال از طرف حضرت امام با دیگر آقایان به بیت الله مشرّف شده، پاسخگوی مسائل شرعی حجّاج بود. و نیز در دبیرخانه ائمه جمعه به عنوان دبیر و عضو دبیرخانه فعالیت می كرد و بعد از رحلت حضرت امام خمینی نیز از طرف مقام معظّم رهبری به عضویّت این دبیرخانه منصوب شد.(37)
یكی دیگر از مسئولیت های آیةالله خاتم یزدی، نمایندگی مجلس خبرگان بود. البته حضور ایشان در مجلس خبرگان، بنا به تقاضای مكرّر مردم
استان یزد و نیز تشویق مقام معظّم رهبری آیةالله خامنه ای (دامت بركاته) بود. پس از اتمام دوره اوّل، باز با درخواست مكرّر مردم برای نمایندگی در مجلس خبرگان، در دور دوم نیز با كسب كثریت آرا، این مسئولیت را برعهده گرفت؛ اما پیش از اتمام این دوره به رحمت ایزدی پیوست.(38)
ویژگی
آیةالله خاتم از همان آغاز تحصیل، خصوصیات اخلاقی برجسته و استعداد فوق العاده ای داشت و بدین جهت همواره مورد علاقه روحانیت معظّم یزد، به ویژه مرحوم آیةالله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی و حاج سیدعلی محمد وزیری، مدیر حوزه علمیه یزد، بود.
اشتیاق زیاد به تحصیل. وی اشتیاق بسیار زیادی به كسب علم داشت. خود در این باره می گوید:
«بحمدالله خداوند منّان شوق و شعف زائدالوصفی نسبت به كسب علم در من پدید آورد؛ به طوری كه شبانه روز مشغول درس و بحث بودم.»
وی در مدت دو سال توانست تمام دروس مقدماتی آن روز مانند: صرف، عوامل جرجانی، نصاب الصبیان، انموذج، شرح نظام، جامی، سیوطی، منطق، مغنی، حاشیه و شرح شمسیّه را در مدرسه شفیعیّه یزد به اتمام برساند. سپس به مدرسه خان رفته، كتاب های مطوّل، شرح مطالع، منظومه، خلاصةالحساب، قوانین، معالم، شرح لمعه، رسائل، مكاسب و تفسیر را در زمان كوتاهی فراگرفت.(39)
حافظه قوی. وی دارای حافظه ای قوی بود. به گونه ای كه تمام كتاب نصاب الصبیان و صرف زاهد و الفیّه ابن مالك را حفظ بود.(40)
گشاده رویی. یكی دیگر از ویژگی های اخلاقی این عالم ربانی، كه بیشتر دوستان وی را تحت تأثیر قرار داده بود، چهره متبسّم و خوش روی او بود. آیةالله طاهری خرّم آبادی می گوید:
«او خیلی آدم خوش برخورد، خنده رو و بشّاشی بود. هیچ گاه ما ندیدیم ایشان عبوس باشد. همیشه متبسّم و خندان بود.»(41)
تواضع. بیشتر افراد در اولین برخورد با وی، مجذوب تواضع و فروتنی اش می شدند. او تا ماه های آخر عمر، صبح زود به نانوایی می رفت و خود، نان می خرید. برخوردش چنان عادی و بی تكلّف بود كه همه مجذوب وی می شدند.(42)
ساده زیستی. ساده زیستی وی قابل وصف نیست. او در همه چیز، در لباس، خورك، رفت و آمد، گفت و گو و… بسیار ساده و بدون هیچ تشریفاتی بود. وجود چنین ویژگی های در افراد، به ویژه كسانی كه دارای موقعیتی هستند. به ندرت دیده می شود! وی از معدود كسانی بود كه در اوج قدرت دنیوی و اجتماعی و علمی، مثل اولین روز طلبگی بود و كوچك ترین تغییری در زندگی و رفتارش حاصل نشد.(43)
دوری از هوای نفس. آیةالله خاتم به سبب مدارج علمی و دقّت نظر و بی هوایی و رعایت موازین شرعی، بسیار مورد قبول امام امت بود.(44) با اینكه مجتهد مسلّم بود، اما رساله عملیّه اش را چاپ نكرد. آیةالله حاج شیخ محمدحسن قافی می گوید:
«ایشان خیلی عالم و فاضل بود. قطعاً و جزماً مجتهد و جایز التقلید بود؛ حتی گاهی كه از دیگران صحبت می كرد، می گفتم: تو خودت أعلم هستی. می گفت: رساله هم نوشته ام؛ ولی دیدم چاپ كردنش خالی از هوا نیست، ترك كردم و به دیگران ارجاع داده و می دهم.»(45)
اخلاص. توفیقات انسان، به ویژه یك عالم روحانی، در سایه عبادت و توسل و عبودیت توأم با اخلاص است.
آیةالله خاتم نیز مانند سایر علمای ربّانی یك بنده مخلص خداوند بود. نماز و دعا و توسل و زیارتش را بی ریا و به دور از خودنمایی انجام می داد. معمولاً شب های جمعه از نجف به كربلا می رفت. هرگاه به حرم مشرّف می شد، دو ركعت نماز برای پدر و دو ركعت نماز برای مادر می خواند و دیگران را نیز سفارش می كرد كه این گونه به یاد پدر و مادر باشند. سپس با خشوع و تواضعی خاص زیارتنامه های معروف و مشهور را می خواند و مخلصانه دعا می كرد و نماز زیارت را به جا می آورد و از حرم خارج می شد.(46)
كمك به دیگران. وی در كمك كردن به دیگران، به ویژه طلاّب و روحانیان، هیچ دریغ نداشت. تنها فرزند پسرش حجةالاسلام سید محمدعلی خاتم در این باره می گوید:
«او از كمك كردن به مردم دریغ نمی كرد؛ از باب نمونه، روزی در منزل، از ایشان سؤال كردم: برای اصلاح صورتتان كجا رفتید؟ ایشان فرمودند: یك سلمانی اینجا هست، با ایشان رفیق هستم. پیش ایشان رفتم. گفتم: ایشان خیلی در اصلاح صورت وارد نیست. ایشان فرمود: این آقا عیال وار و نیازمند است. من با اینكه می دانم خوب اصلاح نمی كند، ولی به این بهانه می روم كه كمكی به او بكنم.»(47)
او طلبه ها را دوست داشت و هرگز تقاضای طلبه ای را رد نمی كرد؛ تقاضای مالی یا درسی یا مباحثه.(48)
ارتحال
آیةالله خاتم یزدی بر اثر بیماری مدتی در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران بستری شد؛ اما طولی نكشید كه با وجود تمام مراقبت های درمانی، در صبحگاه روز سه شنبه 20 شهریور 1380 ش. (22 جمادی الثانی 1422ق.) پس از عمری كوشش در راه خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی و نشر علوم قرآن و مكتب اهل بیت، در 71 سالگی دارفانی را وداع گفت و همه دوستان و ارادتمندانش را در سوگ خود نشاند.(49)
از وی چند فرزند دختر و یك پسر به نام سیّد محمد علی خاتم كه به تحصیل علوم دینی مشغول است، باقی ماند.
تشییع در یزد
پیكر مطهر این عالم ربانی ابتدا به زادگاهش منتقل شد و در میان غم و اندوه مردم شهید پرور یزد از مسجد حظیره تا امامزاده جعفر تشییع گردید. در این مراسم، حجةالاسلام حاج شیخ محمدعلی صدوقی - امام جمعه یزد -، روحانیان، استاندار یزد، خانواده معظم شهدا، مسئولان، بازاریان و گروه های مختلف مردم حضور داشتند.
تشییع كنندگان ضمن تشكیل دسته جات سینه زنی و عزاداری با شعارهای «عزاعزاست امروز، روز عزاست امروز، خامنه ای رهبر صاحب عزاست امروز» یاد و خاطره آن عالم ربانی و جلیل القدر را گرامی داشتند. به همین مناسبت، روزهای پنجشنبه و جمعه و شنبه در استان یزد عزای عمومی اعلام شد و مجلس یاد بودی از سوی امام جمعه یزد در روز شنبه در مسجد حظیره یزد برگزار گردید.(50)
تشییع و دفن در قم
پس از تشییع در یزد، پیكر مطهرش به قم انتقال یافت و از مسجد امام حسن عسكری(ع) تا حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشییع و در جوار آن حضرت، در مسجد بالاسر، به خك سپرده شد.
در این مراسم، تنی چند از آیات عظام، نمایندگان مقام معظّم رهبری، ریاست جمهوری و رئیس قوه قضائیه، دادستان كلّ كشور، امام جمعه یزد و مسئولان استان، فضلا و طلاّب و مردم متدیّن قم حضور داشتند.
مراسمی از طرف خانواده آن مرحوم و مقام معظّم رهبری در مسجد اعظم قم برگزار شد و با شكوه خاصّی یاد و خاطره وی گرامی داشته شد.(51)
پیام های تسلیت
با ارتحال آیةالله خاتم یزدی، از سوی مسئولان برجسته كشور پیام های تسلیت به بیت آن مرحوم ارسال گردید؛ از جمله:
آیةالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، حجةالاسلام سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور، حجةالاسلام كرّوبی، رئیس مجلس شورای اسلامی، آیةالله هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.(52)
حضرت آیةالله خامنه ای (مدّظلّه العالی) نیز پیام تسلیتی بدین شرح ارسال فرمود:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم. رحلت تأسف بار فقیه ربّانی آیةالله آقای حاج سیدعباس خاتم(قدس سره) را به حوزه علمیّه قم و بخصوص به مراجع معظّم و مدرّسین و علمای اعلام آن و نیز به مردم شریف و مؤمن استان یزد و به طور
ویژه به بازماندگان و خانواده محترم و فرزندان مكرّم آن مرحوم و نیز به شاگردان و اراتمندان ایشان تسلیت عرض می كنم.
این عالم بزرگوار از جمله چهره های پرهیزگار علمی در حوزه های علمیه شیعه به شمار می رفتند و سال ها در نجف و قم به افاضه و تدریس اشتغال داشتند. همچنین از یاران امام راحل(قدس سره) در طول زمان به حساب می آمدند.
درگذشت ایشان برای حوزه های علمیه، بخصوص كسانی كه از دانش ایشان بهره می بردند، ضایعه و خسارت محسوب می گردد. از خداوند متعال، علوّ درجات و حشر با اولیایش را برای آن مرحوم و صبر و اجر برای بازماندگان را مسئلت می نمایم.
21/ 6/ 1380 سیدعلی خامنه ای»(53)
پی نوشت ها:
1 - در شناسنامه سال تولدش 1313 ذكر شده است؛ اما آن گونه كه خود در مصاحبه ها و یادداشت هایش تصریح كرده، سال 1309 صحیح است .
2 - خلاصه ای از زندگینامه حضرت آیةالله حاج سیدعباس خاتم یزدی، جمعی از شاگردان، ص 1 و 2 .
3 - احمدآباد یكی از بخش های شهرستان اردكان و در چند كیلومتری غرب این شهر واقع است دانشمندان و فقهای برجسته ای از این خطه برخاسته اند كه آیةالله محمد فكور یزدی و سید محمد محقق داماد و نمونه ای از آنان هستند .
4 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 15 .
5 - خاتم معرفت، مؤسسه فرهنگی - هنری فرهنگ منهاج، ص 18 .
6 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 38 و 39 .
7 - خاتم معرفت، ص 36 .
8 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 41 .
9 - كوچه بِیُوك، در گذشته منطقه ای بیرون شهر یزد بود؛ اما الآن جزء یزد شده است .
10 - خاتم معرفت، ص 36 .
11 - بَنادَك سادات، روستایی است در اطراف مهریز یزد .
12 - خاتم معرفت، ص 37 .
13 - تاریخ اردكان، علی سپهری، ج 1، ص 215 .
14 - یزدنامه، ایرج افشار، ص 495 .
15 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 19 و 20 .
16 - همان، ص 27 .
17 - همان، ص 21 .
18 - خاتم معرفت، ص 37 و 38 .
19 - سیاحت شرق، آقا نجفی، ص 81 - 55 .
20 - رك: ستارگان حرم، ج 2، ص 119 و 120 .
21 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 22 .
22 و 23 و 24 - رك: ستارگان حرم، ج 2، ص 193، 155 و 115 .
25 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 30 و 31 .
26 - همان، ص 32 .
27 - خلاصه ای از زندگینامه حضرت آیةالله حاج سیدعباس خاتم یزدی، ص 4 .
28 - گفت و گو با آیةالله معرفت، خاتم معرفت، ص 96 .
29 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 44 - 40 .
30 - گفت و گو با حجةالاسلام حاج شیخ محمود محمدی، خاتم معرفت، ص 148 .
31 - خاتم معرفت، ص 196-116 .
32 - همان، ص 243 و 244 .
33 - خاطرات آیةالله خاتم یزدی، ص 33 .
34 - خاتم معرفت، ص 42 و 46 .
35 - خلاصه ای از زندگینامه آیةالله حاج سیدعباس خاتم یزدی، ص 7 و 8 .
36 - صحیفه امام، ج 19، ص 314 .
37 - خلاصه ای از زندگینامه آیةالله حاج سیدعباس خاتم یزدی، ص 8 .
38 - همان، ص 9 و خاتم معرفت، ص 165 .
39 و 40 - خاتم معرفت، ص 30 و 31 .
41 - همان، ص 97 .
42 و 43 - همان، ص 115 و 116 .
44 - همان، ص 97 .
45 - همان، ص 144 .
46 - همان، ص 149 .
47 - همان، ص 214 .
48 - همان، ص 146 .
49 - خلاصه ای از زندگینامه، ص 12 و خاتم معرفت، ص 201 .
50 - روزنامه جمهوری اسلامی، پنجشنبه 22 شهریور 1380 .
51 - خاتم معرفت، ص 230 و 231 .
52 - روزنامه جمهوری اسلامی، پنجشنبه 22 شهریور 1380 .
53 - همان و خاتم معرفت، ص 225 .
نویسنده : احمد محیطی اردكانی
منبع: حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب