4
بهمن

امر حق تعالی به صلوات

بدان که از جمله دستورات و اعمالی که خصوصاً در کلام مجیدِ الهی امر به آن شده آیة شریفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» می باشد که خواصّ و فوائد صلوات به موجب اخبار بسیار، بعد از واجبات، از هر عملی و ذکری افضل است.

دیگر آن که از جمله فرائض لازمه و عبادات مفروضه است چنان چه در اخبار مرویّه از رسول مختار و اهل بیت اطهار آن جناب علیهم صلوات الله المَلک الجبّار وارد شده که تارک آن راه بهشت را نخواهد پیمود و هر دعا و عملی بدون درود بر آن حضرت(صلی الله علیه و اله) و آل آن جناب(علیه السلام) به درجة قبول نخواهد رسید .

منبع آثار و نتایج صلوات : احیای کتاب فواید الصلوات و عواید التحیات نگارش جدید ،جورتانی اصفهانی، عباسعلی

 


free b2evolution skin
2
بهمن

درباره روزگار

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الدَّهْرُ یُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ یُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ یُقَرِّبُ الْمَنِیَّةَ وَ یُبَاعِدُ الْأُمْنِیَّةَ .

امام علیه السلام فرموده است: روزگار بدنها را فرسوده می سازد (پیر می نماید) و (با کمی آسایش) آرزوها را تازه و نو می کند، و (با گردش خود) مرگ را نزدیک می گرداند، و (با نزدیک شدن مرگ) آرزوها را دور می سازد.مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ.هر که به روزگار فیروزی یافت (کالای آن را به دست آورد برای نگاهداری وافزونیش) به رنج افتاد، و هر که آن را نیافت (بر اثر نداشتن) به سختی گرفتار شد (خلاصه روزگار برای ناکام یا کامیاب سرای رنج و آزار است، پس خردمند به آن دل نبندد و فریب نخورد). 

منبع نهج البلاغه حکمت شماره ۶۹


free b2evolution skin
7
دی

نشانه عقل

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلَامُ.

امام علیه السلام فرموده است: چون عقل و خرد به مرتبه کمال رسد گفتار کم گردد (زیرا کمال مستلزم تسلط بر ضبط و نگاهداری قوای بدنیه است، پس در هر چه و هر کجا بیجا سخن نمی گوید). 

منبع نهج البلاغه حکمت شماره۶۸


free b2evolution skin
7
دی

به معاویه

و من کتاب منه ( علیه السلام ) إلیه أیضا .

از نامه هاى آن حضرت علی علیه السَّلام است نیز به معاویه(که او را بر نوشتن نامه اى که بآن بزرگوار نوشته توبیخ و سرزنش نموده، و نادانى و گمراهى او را گوشزد فرموده). أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِی مِنْکَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِکَ وَ أَمْضَیْتَهَا بِسُوءِ رَأْیِکَ . پس از ستایش خداوند و درود بر رسول اکرم از تو بمن رسید پندى که از سخنان گوناگون بهم پیوند داده و پیغامى آراسته اى (مطالبى بدست آورده در این مکتوب بهم پیوسته اى در صورتیکه ربطى بیکدیگر ندارند، چون ندانسته اى هر یک را کجا و چگونه بایستى بکار برد، از این رو) بجهت گمراهى خود این نامه را ترتیب داده و بسبب بدى رأى و اندیشه آنرا فرستاده اى

وَ کِتَابُ امْرِئٍ لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ یَهْدِیهِ وَ لَا قَائِدٌ یُرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً

و نامه از کسى است که او را نه بینائى هست تا راهنمایش باشد، و نه زمامدار و جلودارى که به رستگارى سوقش دهد، هواى نفس (به چنین کارى) وادارش ساخته او هم پذیرفته، و گمراهى زمامدارش شده او هم پیروى نموده، پس (به این جهت) هذیان و یاوه بافته و بانگ بیهوده زده (سخنان نادرستى گفته که چیزى از آن مفهوم نمى شود) و گمراه گشته و اشتباه نموده (چنین سخنان ناشایسته نوشته).

وَ مِنْ هَذَا الْکِتَابِ و قسمتى از این نامه است(در اینکه تکلیف آنانکه با آن حضرت بیعت نموده با آنها که بیعت نکرده یکسان است): (اى معاویه وظیفه مردم بصره و طلحه و زبیر و تو و اهل شام در موضوع بیعت و پیمان بستن با من یکسان است) .‏لِأَنَّهَا بَیْعَةٌ وَاحِدَةٌ لَا یُثَنَّى فِیهَا النَّظَرُ وَ لَا یُسْتَأْنَفُ فِیهَا الْخِیَارُ الْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ وَ الْمُرَوِّی فِیهَا مُدَاهِنٌ . 

زیرا آن یک بیعت است که (مهاجرین و انصار را که اهل حلّ و عقد امّت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله مى دانید گرد آمده بر آن اتّفاق نموده اند، و هر بیعتى را که ایشان بر آن تصمیم بگیرند) رأى و اندیشه در آن دو تا نمى شود، و اختیار (رأى دیگر) در آن از سر گرفته نمى گردد (چنانکه در باره خلافت ابو بکر و عمر و عثمان و بیعت با آنها چنین عقیده دارید، پس حاضر نمى تواند پیمان شکسته دیگرى را اختیار نماید، و غائب را نمى رسد آنرا نپذیرد، بنا بر این) هر که پیمان شکسته از آن دست بردارد (بدین و آئین مسلمانان) طعن زننده است (پس باید با او جنگید تا به راهى که بیرون رفته باز گردد) و هر که در (پذیرفتن و نپذیرفتن) آن تأمّل و اندیشه نماید منافق و دو رو است (زیرا تأمّل او در ردّ و قبول به عقیده و سابقه عمل شما مستلزم آنست که در راه مؤمنین و وجوب پیروى از آن شکّ و تردید داشته و علاقه او از روى راستى و درستى نبوده است، چون اگر علاقه او از روى حقیقت بود بایستى بدون تأمّل و درنگ آنچه را مؤمنین گرد آمده بر آن اتّفاق نموده اند بپذیرد).

منبع نهج البلاغه نامه شماره7


free b2evolution skin
30
آذر

نکوهش نادان

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.

امام علیه السلام فرموده است: دیده نمی شود نادان مگر آنکه تندرو است (از حد و اندازه خود می گذرد) یا کندرو (به حد و اندزه خود نمی رسد). 

نهج البلاغه حکمت شماره ۶۷


free b2evolution skin