27
دی

تألیفات امام حسن عسکری‌علیه السلام‌


امام حسن عسکری‌علیه السلام در کنار کارهای علمی، مجموعه‌هایی از تفسیر، روایات، معارف اسلامی و عقاید را تألیف نمودند، بعضی از این مجموعه‌ها به صورت نامه‌های طولانی بود که برای اشخاص می‌فرستاد، به علاوه روایات بسیار در ابواب فقه و سایر علوم اسلامی توسط افراد مختلف از ایشان نقل شده است.
علاّمه سید محسن امین پنج مجموعه را تحت عنوان تألیفات امام حسن عسکری‌علیه السلام ذکر نموده است:
الف: تفسیر معروف، منسوب به امام حسن عسکری‌علیه السلام
ب: نامه آن حضرت به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، مذکور در کتاب تُحف العقول
ج: مواعظ قصار، مذکور در تحف العقول
د: رسالة المنقبه، مشتمل بر اکثر احکام حلال و حرام
ه: مکاتبات الرجال

منبع:

سیری در زندگانی امام حسن عسکری علیه‌السلام، محمدحسین زارعی


free b2evolution skin
27
دی

علت ظلم‌هایی که بر اهل بیت‌علیهم السلام شده است‌

 

امام حسن عسکری‌علیه السلام فرمودند: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل به قتل و کشتار ما اهل بیت‌علیهم السلام پرداختند.
1- آنها (بنی امیه و بنی عباس) خودشان می‌دانستند که خلافت حق آنها نیست؛ لذا می‌ترسیدند که ما ادعای خلافت کنیم و خلافت در جای (اصلی) خود مستقر شود.
2- آنها از طریق اخبار متواتر فهمیده بودند که حکومت جباران و ستمگران به دست قائم ما (امام مهدی‌علیه السلام) نابود خواهد شد و آنان شک نداشتند که خودشان از جباران و ستمگران هستند؛ از این جهت در کشتار اهل بیت رسول خداعلیهم السلام و نابود کردن نسل ایشان کوشیدند تا بلکه با این کار، مانعِ تولّد قائم‌علیه السلام شوند و یا ایشان را به قتل رسانده باشند؛ اما خداوند (متعال) نخواستند که قضیه او (قائم‌علیه السلام) حتی بر یک نفر از آنها (خلفای اموی و عبّاسی) معلوم شود تا زمانی که نور خویش را کامل گرداند، هرچند کافران خوش نداشته باشند.

چرا امام حسن عسکری‌علیه السلام همواره در زندان بودند؟
طاغوت‌های بنی‌عبّاس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری‌علیه السلام ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند: جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق بسیار بود و طاغوتها می‌ترسیدند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری‌علیه السلام تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند.
1- شیعیان در این زمان به قدری نیرومند بودند که احمد بن عبید اللَّه بن خاقان می‌گوید: جعفر کذّاب (برادر دروغ‌گوی امام حسن عسکری‌علیه السلام که بعد از ایشان به دروغ ادعای امامت کرد) نزد پدرم (عبید اللَّه که دارای مقام عالی در دربار خلیفه عبّاسی بود) آمد و گفت: مقام برادرم را به من بده و من هم در عوض، سالی بیست هزار دینار برای تو می‌فرستم.


پدرم به او تندی کرد و با خشم و ناسزا به او گفت: ای احمق نادان! خلیفه، به روی معتقدین (و شیعیان) به امامت پدرت و برادرت (امام حسن عسکری‌علیه السلام) شمشیر کشید، تا آنها را از این اعتقاد برگرداند، (ولی) نتوانست؛ بنابراین اگر آنها و شیعیان، امامت تو را قبول دارند، (تو دیگر) نیاز به خلیفه و غیر او نداری؛ (ولی) اگر آنها تو را به امامت قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمی‌توانی به این مقام (امامت بر شیعیان) برسی. پدرم از آن به بعد، اصلاً به جعفر (کذّاب) اعتنایی نکرد، و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر (کذّاب) نزد او بیاید.
2- از سوی دیگر باید به این مسأله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری‌علیه السلام داشتند و اموال بسیاری را به محضر ایشان می‌رساندند، به عنوان مثال: آن حضرت یک‌بار صدهزار دینار (یعنی صدهزار مثقال طلا، که اکثراً از پول‌هایی بود که شیعیان به آن حضرت داده بودند) به یکی از دوستان و نمایندگان مورد اطمینانش به نام علی بن جعفر همّانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج، تقسیم کند، و بار دیگر صدهزار دینار برای او فرستاد و بار سوم سی‌هزار دینار برای او حواله کرد.
3- تلاش‌های سیاسی امام حسن عسکری‌علیه السلام، نامه‌ها و پیک‌های ایشان، فعالیت شاگردان و نمایندگان ایشان، گفتار سازنده و حرکت‌بخش ایشان و… همه و همه نشان می‌داد که ایشان نه تنها هرگز تسلیم دستگاه طاغوتی بنی‌عباس نیست؛ بلکه زمینه‌سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گسترده‌ای بر ضدّ آن دستگاه و حکومت انجام می‌دادند.
4- طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمان‌ها می‌دانستند که سرانجام قائم آل محمد حضرت مهدی‌علیه السلام ظهور می‌کند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور و ستم در سراسر جهان به دست ایشان انجام خواهد شد؛ و از طرف دیگر هم می‌دانستند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری‌علیه السلام است؛ لذا در مورد ایشان، بسیار حساس بودند و احساس خطر می‌کردند؛ بر همین اساس حضرت مهدی‌علیه السلام از زمان تولد در سال 255 حتی در عصر پدر بزرگوارشان (تا سال 260 بعضی 5 سال) جز برای یاران و شیعیان مخصوص (از دیدگان افراد دیگر) مخفی بودند.
عالم خبیر محدث قمی در این باره می‌نویسد: سه نفر از خلفای بنی‌عباس خواستند که امام حسن عسکری‌علیه السلام را بکشند؛ زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی‌علیه السلام در صلب ایشان است. آنها امام حسن عسکری‌علیه السلام را چندین بار زندانی نمودند.
همچنین روایت شده است که امام حسن عسکری‌علیه السلام هنگام ولادت حضرت مهدی‌علیه السلام فرمودند: ظالمان پنداشتند که مرا می‌کشند تا اینکه نسل مرا قطع نمایند، آنها قدرت خداوند قادر را چگونه دیده‌اند؟!
این عوامل و نظیر آن، موجب شد که طاغوتیان بنی‌عباس، سخت‌ترین فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسکری‌علیه السلام و یاران ایشان وارد سازند. امام برای حفظ یاران خود به پنهان‌کاری و رازپوشی تأکید می‌کردند، تا آن‌جا که عثمان بن سعید عمری یار مخصوص ایشان (و اولین نایب خاص امام مهدی‌علیه السلام) در لباس روغن‌فروش مطالب را محرمانه از امام‌علیه السلام به شیعیان و برعکس گزارش می‌داد؛ از این رو به او سَمّان (روغن‌فروش) می‌گفتند.
تبلیغ حتی در زندان (هدایت دو زندان‌بان)
روایت کرده‌اند که؛ بنی عباس داخل شدند بر صالح بن وصیف، زمانی که صالح امام حسن عسکری‌علیه السلام را در زندان حبس کرده بود و به او گفتند: تنگ بگیر (سخت‌گیری کن) بر امام‌علیه السلام و وُسعت مده بر او (او را راحت نگذار).
صالح گفت: من چه کار کنم با او؛ چرا که من ایشان را به دست دو نفری که از بدترین اشخاص می‌باشند، سپردم؛ امّا هر دو نفر اهل نماز و روزه شده‌اند و در عبادت به مقامی عظیم رسیده‌اند، پس امر کرد آن دو نفر را آوردند، آن دو نفر را عِتاب (برخورد بدی) کرد و گفت: وای بر شما! شأن شما با این شخص چیست؟ آن‌ها گفتند: چه بگوییم در حق مردی که روزها را روزه می‌گیرد و شب‌ها را تا به صبح به عبادت مشغول است و تکلّم نمی‌کند با کسی و به غیر از عبادت به چیز دیگری مشغول نمی‌شود، و هر وقت او بر ما نگاه می‌کند، بدن ما می‌لرزد و چنان می‌شویم که گویا مالک نفس خود نیستیم و نمی‌توانیم خودمان را نگه داریم. آل عباس چون این حرف‌ها را شنیدند، از نزد صالح بن وصیف در کمال ذلّت به بدترین حالی برگشتند.

منبع:

سیری در زندگانی امام حسن عسکری علیه‌السلام، محمدحسین زارعی

 


free b2evolution skin
25
دی

چهارم ربیع الثانی ولادت حضرت عبدالعظيم حسني(عليه السلام)

 

 امام هادي‏ عليه السلام به مردي از اهالي ري كه به زيارت امام حسين‏ عليه السلام رفته بود فرمودند: أما إنَّكَ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظيم عِندَكمُ لَكُنتَ كَمَن زارَ الحُسَينَ‏ عليه السلام
اگر قبر عبد العظيم را در شهر خود زيارت كني ، چنان است كه گويي امام حسين‏ عليه السلام را زيارت كرده‏ اي
كامل الزيارات ، ص ۳۲۴


تبار حضرت عبد العظیم علیه السلام

 

با چهار واسطه، به سبط اکبر پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و خاندان وحی می‌رسد. احمد بن علی نجاشی - که یکی از ارکان علم رجال است -. در باره نسب آن بزرگوار می‌نویسد:
هنگامی که جنازه او را برای غسل آماده می‌کردند، در جیب لباس وی نوشته‌ای یافت شد که در آن، نسبش، این گونه ذکر شده بود : من ابو القاسم. عبد العظیم بن عبد اللَّه بن علی بن حسن بن زید بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب هستم.

 

درک محضر امامان‌

 

ایشان دوران حیات پنج امام از امامان اهل بیت علیهم السلام - یعنی امام کاظم علیه السلام تا امام عسکری علیه السلام - را درک کرده است؛ امّا این بِدان معنا نیست که به محضر همه آنها هم رسیده و یا از آنها سخنی نقل کرده است.
آنچه قطعی و مسلّم است، این است که ایشان محضر امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام را درک نموده و از آنها احادیث فراوانی نقل کرده که بخشی از آنها در این حکمت‌نامه آمده‌اند. همچنین اگر به روایت کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید اعتماد کنیم. حضرت عبد العظیم علیه السلام محضر امام رضا علیه السلام را نیز درک کرده و از ایشان روایت نموده است.

 

فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام‌

 

در احادیث اهل بیت علیهم السلام، فضایل. آثار و برکات فراوانی برای زیارت امام حسین علیه السلام بیان شده است. مانند : آمرزیده شدن گناهان. دعای فرشتگان. دعای اهل بیت علیهم السلام. طولانی شدن عمر. افزوده شدن روزی. زدوده شدن اندوه. شادی دل. تبدیل شدن بدی‌ها به خوبی‌ها. تبدیل شدن شقاوت به سعادت. و برخورداری از حق شفاعت.
همچنین در شماری از احادیث، فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام، بیشتر از حج و حتّی طبق برخی از احادیث، ثواب آن، بیش از هزار حج و هزار عمره است
مقصود از برابری زیارت عبد العظیم با زیارت سیّد الشهدا علیه السلام‌

 

مسئله این است که بر اساس حدیثِ یاد شده، آیا زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام به طور مطلق می‌تواند جایگزین زیارت امام حسین علیه السلام شود و یا در شرایط خاصّی، از چنین فضیلتی برخوردار است؟ در یک جمله. آیا برابری زیارت عبد العظیم علیه السلام و زیارت امام حسین علیه السلام. مطلق است و یا مقیّد؟
بی‌تردید، مقصود امام هادی علیه السلام در حدیث یاد شده، این نیست که از فضایل زیارت امام حسین علیه السلام بکاهد و یا در بیان فضیلت حضرت عبد العظیم علیه السلام مبالغه نماید. بنا بر این، در پاسخ به سؤالی که مطرح شد، می‌توان گفت : برابری فضیلت زیارت عبد العظیم علیه السلام و امام حسین علیه السلام مقیّد است به فضای سیاسی ویژه‌ای که پیروان اهل بیت علیهم السلام در آن مقطع تاریخی در آن زندگی می‌کردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فرا گرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی مانند : متوکّل. مُعتَز و معتمد عبّاسی. سخت‌ترین دوران‌های تاریخیِ خود را سپری می‌کرد.
در چنین شرایطی. امام هادی علیه السلام به منظور پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومت‌های وقت. شیعیان را تهدید می‌کرد. فضیلت زیارت حضرت عبد العظیم را با زیارت امام حسین علیه السلام برابر دانسته است. به تعبیری روشن‌تر. زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام برای کسانی که آمادگی خطرپذیری برای زیارت امام حسین علیه السلام را داشته باشند. پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبد العظیم علیه السلام شعبه‌ای از حرم سیّد الشهدا علیه السلام است. و این خود، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبد العظیم در نزد اهل بیت علیهم السلام و عظمت معنوی ایشان است.
حکمت برابری زیارت عبد العظیم علیه السلام با زیارت سید الشهدا

 

برابری فضیلت زیارت حضرت عبد العظیم با زیارت سالار شهیدان - هر چند در شرایط ویژه -. بی‌تردید بدون حکمت نیست. شاید نتوان به حکمت آن پی برد؛ لیکن راز و رمز این فضیلت بزرگ را باید در شخصیت علمی. عملی و جهادی آن بزرگوار. جستجو کرد.
در میان امام‌زادگان، شخصیت‌های بزرگی وجود دارند ؛ امّا در باره هیچ یک از آنها نقل نشده و حدّ اقل به ما نرسیده که زیارتش با زیارت سیّد الشهدا برابری کند.
بنا بر این. حضرت عبد العظیم علیه السلام باید از خصوصیات و مقامی برخوردار باشد که از مرقد مطهّرش نور حرم حسینی ساطع گردد و شمیم دل‌انگیز سیّد الشهدا از آن استشمام شود.
گفتنی است که احادیث دیگری نیز در فضیلت زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام نقل شده اند، مانند آنچه از شهید ثانی در تعلیقه خلاصة الأقول علّامه حلّی از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود :
هر کس قبر عبد العظیم را زیارت کند، بر خدا لازم می‌شود که او را داخل بهشت کند.
و در حدیث دیگری از آن امام آمده که فرمود :
هر کس نمی‌تواند مرا زیارت کند، برادرم عبد العظیم حسنی را در ری زیارت کند.
لیکن این احادیث، علاوه بر ارسال و ضعف سند. از نظر تاریخی نیز مورد خدشه‌اند؛ زیرا حضرت عبد العظیم علیه السلام سال‌ها پس از شهادت امام رضا علیه السلام زنده بوده است. مگر این که بگوییم از اخبار غیبیه امام رضا علیه السلام هستند.

 

روایات حضرت عبد العظیم علیه السلام‌

 

بخش قابل توجّهی از کتاب‌هایی که در شرح حال حضرت عبد العظیم علیه السلام تألیف شده اند، به روایاتی اختصاص یافته که ایشان در سلسله سند آنها قرار گرفته است، مانند : کتاب جنّات النعیم، شصت روایت ؛ روح و ریحان،۵۷ روایت؛ التذکرة العظیمیة، چهل روایت؛ عبد العظیم الحسنی حیاته و مسنده، ۷۸ روایت؛ مسند حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام - که در مجموعه آثار کنگره حضرت عبد العظیم علیه السلام به چاپ رسیده -. یکصد و بیست روایت.
لیکن باید توجّه داشت که آنچه بدان اشارت رفت، همه روایات حضرت عبد العظیم علیه السلام نیستند. صاحب بن عبّاد. ایشان را «کثیر الحدیث و الروایة» توصیف کرده و در رساله کوتاه خود، ایشان را چنین توصیف نموده :
ذو وَرَعٍ و دینٍ. عابِدٌ مَعروفٌ بِالأَمانَةِ و صَدقِ اللَّهجَةِ. عالِمٌ بِاُمورِ الدّینِ. قائِلٌ بِالتَّوحیدِ وَ العَدلِ. کَثیرُ الحَدیثِ وَ الرِّوایَةِ.
[عبد العظیم.] شخصی پرهیزگار و دیندار بود. اهل عبادت بود و به امانت‌داری و راستگویی شهرت داشت. به امور دینی دانا بود. توحید و عدل را باور داشت و بسیار حدیث و روایت [از اهل بیت علیهم السلام ]نقل می‌کرد.
همان گونه که پیش از این اشاره شد، کتاب خطب امیرالمؤمنین و کتاب یوم و لیلة از جمله مصنّفات ایشان است. و بر این اساس باید گفت : بسیاری از روایات حضرت عبد العظیم علیه السلام، به دلایل مختلف به ما نرسیده‌اند.
مهاجرت به ری‌

 

جزئیات مسائل مربوط به علل مهاجرت حضرت عبد العظیم علیه السلام به شهر ری، مشخّص نیست؛ لیکن می‌توان گفت که سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از یک سو. و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک حضرت عبد العظیم علیه السلام با اهل بیت علیهم السلام از سوی دیگر. موجب شدند که ایشان در سال‌های پایانی زندگی، تحت تعقیب حکومت وقت، قرار گیرد. از این رو، برای ادامه فعّالیت‌ها و چه بسا با اشاره امام هادی علیه السلام، زندگی مخفی را انتخاب کرد. و با لباس پیک و به صورت مسافری ناشناس. وطن اصلیِ خود را ترک کرد و شهرهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آن که در شهر ری در مکانی به نام «سربان» رحل اقامت افکند و در خانه یکی از پیروان اهل بیت علیهم السلام در محلّه‌ای - که «سکّة الموالی» نامیده می‌شد -. سکونت یافت. روزها روزه بود و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و گاه به صورت مخفیانه از خانه‌ای که در آن ساکن بود، خارج می‌شد و به زیارت قبری که هم‌اکنون در مقابل مزار او قرار دارد، می‌رفت و می‌فرمود : این، قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام است.
معلوم نیست که حضرت عبد العظیم علیه السلام چند سال در شهر ری سکونت داشته است. مسلّم، این است که ایشان به قدری در این شهر بوده که بیشتر شیعیان ری، به تدریج با ایشان آشنا شده بودند. و با در نظر گرفتن این که ایشان به شدّت تحت تعقیب بوده و ارتباط تک تک مردم با او چه بسا مدّت‌ها طول می‌کشید. می‌توان گفت : احتمالاً ایشان چند سال از سال‌های پایانی عمر خود را در ری گذرانده است. همچنین رفت و آمد بیشتر شیعیان با وی، حاکی از فعّالیت‌های فرهنگی و سیاسی اوست.

 

منبع:

 

حکمت‌نامه حضرت عبدالعظیم (ع)

 

محمد محمدی‌ری‌شهری



free b2evolution skin
21
دی

امامت و ولایت

 

 ای منتظران گنج نهان می آید

آرامش جان عاشقان می آید

 بر بام سحر طلایه داران ظهور

 گفتند که صاحب الزمان می آید

 تو فرموده ای برای من دعا کن

ظهورم را تقاضا از خدا کن

مداوم عجل الله است وردم

دعایی هم تو بر احوال ما کن


free b2evolution skin
2
دی

ميلاد آخرين پيامبر الهي

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتي نيست

در نظر قدر با کمال محمد

ميلاد مسعود پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله – اول عام الفيل / ۱۷ ربيع الاول

آخرين پيامبر الهي در 17 ربيع الاوّل از پدري به نام “عبدالله بن عبدالمطلب” و مادري به نام ” آمنه بنت وهب” ديده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تيره و تاريک، به ويژه عربستان را روشن گردانيد. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پيش از تولد فرزندش محمد(ص)، در حالي که همسرش آمنه، به چنين فرزندي، حامله بود، به همراه ساير بازرگانان قريش، جهت سفر تجاري عازم شام گرديد و در بازگشت از شام، در يثرب (مدينه منوّره) بيمار شد و در همان جا درگذشت و توفيق ديدار نوزاد خويش را نيافت. وفات عبدالله، دو ماه و به روايتي هفت ماه پيش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. امّا آمنه، مادر گرامي رسول خدا(ص)، که به تقوا، عفت و پاکيزگي در ميان بانوان قريش معروف بود، پس از تولد نور ديده ‏اش حضرت محمد(ص)، چندان در اين دنياي فاني زندگي نکرد. وي، دو سال و چهار ماه و به روايتي شش سال، پس از ميلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از يثرب، در مکاني به نام “ابوا” بدرود حيات گفت و در همان مکان مدفون شد.

رسول خدا(ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سيد قريش مکه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شير دادن نور ديده ‏اش محمد(ص)، در آغاز وي را به “ثويبه"، آزاد شده ابولهب سپرد ولي پس از مدتي وي را به “حليمه دختر عبدالله بن حارث سعديه” واگذار کرد. حليمه، در ظاهر اگر چه دايه وي بود، ولي در حقيقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادري کرد.

پيامبر اسلام(ص) از دوران کودکي داراي دو نام بود. يکي “محمّد” که جد بزرگوارش عبدالمطلب، براي وي برگزيد و ديگري “احمد” که مادر ارجمندش آمنه، آن را انتخاب کرده بود. از امام صادق(ع) روايت شد که ابليس، پس از رانده شدن از رحمت الهي، مي‏توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهاي آسماني را گوش دهد، تا اين که حضرت عيسي(ع) ديده به جهان گشود، از آن پس، ابليس از سه آسمان فوقاني ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پايين‏تر، رفت و آمد مي‏کرد. ولي چون حضرت محمد(ص) به دنيا آمد، ابليس از تمام آسمان‏ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گرديد و غير از او، تمامي شياطين نيز با تيرهاي شهاب از آسمان رانده شدند.

هم چنين روايت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص)، ايوان کسري شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ريخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ درياچه ساوه خشک گرديد؛ بت‏هاي مکه سرنگون شدند؛ نوري از وجود آن حضرت به سوي آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ‏ها را روشن کرد؛ انوشيروان، پادشاه ساساني ايران و مؤبدان بزرگ دربار وي، خواب‏هاي وحشتناکي ديدند؛ پس از استقرار در زمين، گفت: «اَللّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ کَثيراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَهً وَ أصيلاً». گفتني است که تاريخ نگاران و سيره نويسان شيعه و اهل سنت، با اين که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و مي‏گويند که آن حضرت در اوّل عام الفيل، برابر با سال 570 ميلادي و در ماه ربيع الاوّل ديده به جهان گشود، ولي درباره روز تولد وي، اختلاف نظر دارند. شيعيان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربيع الاوّل، به دنيا آمد و اهل سنت مي‏گويند که تولد وي، روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاوّل بوده است. اما از اين که سال تولد پيامبر(ص) را “عام الفيل” مي‏نامند، بدين جهت است که دو ماه و هفده روز پيش از تولد پيامبر(ص)، يعني در نخستين روز محرم سال 570 ميلادي، فيل سواران “ابرهه” به مکه هجوم آورده و قصد نابودي کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولي با معجزه شگفت الهي سرکوب شدند.


تصویر محل تولد حضرت محمد (ص) در مکه

خانه ‏ای را که رسول خدا(ص) در آن متولد شده، با نام ‏«مولد النبی‏» می‏ شناسند. این مکان در نزدیکی مسجد الحرام و در انتهای باب صفا قرار دارد.

محل تولد پیامبر (ص) در ابتدای شعب ابی طالب قرار داشته و همینک در فاصله محل میلاد تا مسعی سنگ فرش است.

در تاریخ آمده است که وقتی رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد، این خانه در اختیار عقیل، فرزند ابوطالب بود و پس از آن در اختیار اولاد و نوادگان وی قرار داشت. بعدها خیزران، همسر هارون، آن را خریداری کرد.

مسلمانان این خانه را گرامی می‏داشتند و به ویژه در شب تولد پیامبر(ص) مراسمی در آنجا برگزار می‏کردند. در پی روی کار آمدن دولت سعودی، همزمان با خراب کردن این قبیل اماکن، محل مولد النبی هم تخریب شد.

(سنگ فرش بین مسجد الحرام و محل تولد پیامبر (ص) )


تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‏ ای بنا کنند که امروزه به نام‏ «مکتبة مکة المکرمه‏» شناخته می‏شود.

 

در حال حاضر بر سر در این مکان تابلوئی با عنوان «مکتبة مکة المکرمه‏» نصب است.
منبع:

اصول الدين

سایت اطلاع رسانی عقیق

 


free b2evolution skin