15
مرداد

فضيلت2

امام على (ع)چگونه در حال نماز به سائل توجه داشت

امام على (ع)چگونه در حال نماز به سائل توجه داشت و انگشترى خويش را به او داد، در حالى كه آن حضرت در نماز، غرق در عبادت مى‏شد و تنها توجهش به خدا بود و جز خدا، همه چيز را فراموش مى‏كرد، به گونه‏اى كه گفته‏اند: در هنگام نماز، تير را از پاى مباركش در آوردند و حضرت متوجه نشد؟

بين اين حادثه و اعطاى انگشترى در نماز به فقير، هيچ منافاتى وجود ندارد و حضور قلب و عبادت خالصانه در هر دو مورد هست.چون كه اولا، شنيدن صداى سائل و كمك به او، پرداختن به امور غير خدايى نيست.قلب پاك امام على (ع) در برابر صداى سائلان حساس بود و به نداى آنان پاسخ مى‏گفت.آن حضرت با اين كار، عبادتى را با عبادت ديگر در آميخت و در حال نماز، زكات داد و به فقير انفاق نمود.اين هر دو كار، براى خدا و در راه تقرب به او بود كه قرآن، آن را به بهترين وجهى تأييد كرده و ستوده است.

اگر اين عمل نشانه غفلت و دورى از ياد خدا بود، قرآن آن را به عنوان يك كار با ارزش تلقى نمى‏كرد.از اينكه قرآن به آن ارج نهاده است، معلوم مى‏شود كه پاسخ به نداى سائل در هنگام نماز، خود عبادتى بزرگ است.

ثانيا، حالات پيامبران، امامان و اولياى الهى در نماز، هميشه يكسان نيست.گاهى حال متوسطى دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم كثرت و مظاهر مادى هم توجه دارند و از آنها غافل نيستند و اگر مسأله‏اى پيش آيد، در صورت لزوم واكنش نشان مى‏دهند كه اعطاى انگشترى به فقير توسط امام على (ع) در هنگام نماز، يكى از نمونه‏هاى بارز اين حالت است.

نظير اين حالت را از پيامبر گرامى اسلام (ص) و اهل بيت عليهم السلام هم نقل كرده‏اند .

«شيخ صدوق» در «علل الشرايع» و علامه مجلسى در بحار الانوار مى‏نويسند: روزى كه پيامبر گرامى اسلام (ص) نماز مى‏خواندند و اصحاب هم به وى اقتدا كرده بودند، كودكى شروع به گريستن نمود.حضرت، نمازش را به سرعت به پايان رسانيد.بعد از نماز، علتش را از حضرت جويا شدند.حضرت در پاسخ فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبى؟» آيا فرياد بچه را نشنيديد؟ (من نماز را به سرعت به پايان رساندم تا اينكه مادر بچه زودتر به داد بچه برسد و او را ساكت نمايد.) (1)

و گاهى هم غرق در عالم ملكوت مى‏شوند و بجز ذات پاكى كبريايى، چيزى نمى‏بينند و به آنچه در اطرافشان رخ مى‏دهد، هيچ توجهى ندارند و حتى از بدن خود نيز غافل مى‏شوند انگار كه حواس ظاهرى‏شان در هنگامه جذبه عشق و عرفان ربانى، از فعاليت خويش باز مى‏ماند و آنچه مربوط به ابدانشان مى‏شود را احساس نمى‏كنند، بيرون كشيدن تير از پاى حضرت امير (ع) در هنگام نماز، از اين قبيل است.

در وصف عبادت امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه شبى، يكى از فرزندان امام سجاد (ع) از بالاى بلنديى افتاد، دستش شكست و فريادش بلند شد.همسايگان جمع شدند، اما امام سجاد (ع) مشغول عبادت بود و توجهى به اين حادثه و اين سر و صدا نداشت.هنگام صبح، حضرت ديد كه دست بچه‏اش بسته شده است.علتش را پرسيد، گفتند: ديشب چنين اتفاقى افتاد. (2)

و نيز نوشته‏اند: حضرت سجاد (ع) در خانه‏اش در حال نماز و سجده بود كه در گوشه‏اى از خانه، آتش زبانه كشيد.فرياد زدند: «يابن رسول الله النار النار.» اى فرزند فرستاده خدا، آتش!آتش!.حضرت همچنان به عبادت مشغول بود و متوجه سر و صدا و آتش نشد.پس از آنكه آتش را خاموش كردند، امام زين‏العابدين (ع) سر از سجده برداشت و با كمال آرامش و بى‏توجه به اين سر و صداها، نمازش را به پايان رساند. (3)

بنا بر اين، اولياى الهى از حالات متفاوتى بهره‏مندند.گاهى غرق در ذات خداوند و گاهى هم حالت متوسطى دارند.مثل جريان حضرت يعقوب (ع) و حضرت يوسف (ع) ، حضرت يوسف به جفاى برادران در چاه كنعان افتاد، اما يعقوب پيامبر متوجه اين حادثه نشد.بعد از گذشت سالهاى متمادى، يوسف، عزيز مصر شد.برادران نزد او رفتند و از مصر، پيراهنش را براى پدر به ارمغان بردند.قرآن مى‏گويد: «و لما فصلت العير قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف.» (4) هنگامى‏كه كاروان فرزندان يعقوب از مصر حركت كرد، يعقوب كه در كنعان بود، گفت: من بوى يوسف را استشمام مى‏كنم.

سعدى، شاعر نامدار، اين دو حادثه را با هم مقايسه مى‏كند و مى‏پرسد: يعقوب پيامبر، چطور متوجه نشد كه حضرت يوسف در چاه كنعان افتاد، ولى بوى پيراهنش را از مصر استشمام كرد؟

يكى پرسصيد از آن گم گشته فرزند
كه اى روشن روان پير خردمند
ز مصرش بوى پيراهن شنيدى‏
چرا در چاه كنعانش نديدى؟
بگفتا حال ما برق جهان است‏
گهى پيدا و ديگر گه نهان است‏
گهى بر طارم اعلى نشينيم‏
گهى بر پشت پاى خود نبينيم (5)

پى‏نوشتها:

(1) بحار الانوار، ج 88، ص .93

(2) منتهى الآمال، ج 2، ص .10

(3) همان.

(4) يوسف، .94

(5) كليات سعدى، ص .53


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم