15
مرداد

زندگينامه9

بلكه بالاتر از آن، از درك مقام نورانيّت خبر مى‏دهد، و قلم فرسايى درباره‏ى عارف برجسته‏اى كه ره يافتگان به كوى دوست گواهى به نيل او به معرفت كامل حقّ سبحانه مى‏دهند، بلكه از نادر عارفان متمكّن در توحيد به شمارش مى‏آورند و بالأخره شخصيّت گرانسنگى كه در دنيا دَرِملاقات ميان او و حضرت حجّت بن الحسن العسكرى - عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف - باز بوده، و در برزخ روح مافوقِ ملكوتش هماره همدم جدّ بزرگوارش امير المؤمنين - صلوات اللّه عليه - است و حتّى يك لحظه از آن بزرگوار جدا نمى‏گردد، يعنى: جمال سالكان، سيّد مراقبان، نور عارفان، عالم ربّانى، صاحب كرامات باهره، ذُوالْحَسَبَيْنِ،4 رضىّ الدّين، ابوالقاسم، علىّ بن موسى طاووس‏5 از افق انديشه‏ى قاصر نگارنده‏ى اين سطور بسى بلندتر است، لذا نخست زندگينامه‏ى شناسنامه‏اى آن بزرگوار را به اختصار ذكر نموده، سپس خامه را به دست دانشمندان برجسته و به ويژه شخصيتهاى گرانسنگى كه كه هر كدام اوحدىّ دوران خويش به شمار مى‏روند مى‏سپاريم، و از اشارات آنان در رابطه با مقامات اخلاقى، عرفانى و توحيدى سيّد اهل مراقبه، سيّد بن طاووس قدّس سرّه بهره مى‏گيريم:


شرح حال كوتاه مؤلّف
مؤلّف بزرگوار در ظهر روز پنجشنبه‏ى نيمه‏ى محرّم الحرام سال 589 هجرى قمرى، در حلّه عراق ديده به جهان گشود، و دوران كودكى و نوجوانى و بخشى از جوانى خود را در آن سامان گذرانيد، و نزد اساتيد بسيار، به ويژه دو شخصيّت بزرگوار: يكى پدرش سعد الدّين موسى و ديگرى جدّش عارف و زاهد نامى ورّام بن ابى فراس نخعى شاگردى نمود. و بنا به فرموده‏ى خود، اين دو بزرگوار در تربيت و آموختنِ تقوى و تواضع به وى از همه بيشتر نقش داشته‏اند.
تا اينكه رخت سفر بر بسته و به سوى مشهد امام كاظم (عليه السلام) و شهر بغداد هجرت نموده، و طىّ اقامت در آنجا پس از استخاره و مشورت با حضت حقّ سبحانه با زهرا خاتون دختر ناصر بن مهدى وزير پيوند ازدواج بر قرار مى‏كرده، و حدود پانزده سال در زمان حكومت عبّاسيان در بغداد اقامت مى‏گزيند.
وى در طول اين مدّت مورد احترام و تعظيم رجال حكومتى آن دوران بوده، و عهده‏دار شدن مناصب سياسى از نقابت طالبين و سفارت در نزد حاكم مغول گرفته تا حتّى سپردن وزارت به وى پيشنهاد شد، ولى به ثمر ننشست.
مؤلف؛ اواخر عهد حكومت مستنصر - متوفّى به سال 640 ه ق - و يا اندكى بعد از وفات وى در سال 641 ه ق به حلّه بازگشت و مدّت زمانى در آنجا اقامت نمود، ولى دل بى قرار او آرام نگرفت، و دوباره در سال 645 به نجف اشرف رهسپار گرديد، و به صورت متناوب سه سال در آنجا، و سه سال ديگر در كربلاى معلّى، و سه سال ديگر در كاظمين اقامت نمود، و سرانجام در سال 652 عزم سفر به سوى سامرّاء و اقامت سه ساله در آنجا را داشت، ليكن هنگام عبور از بغداد، باز به مصلحت وقت كه مقارن با حمله‏ى مغول بود، در دارالخلافه‏ى بغداد اقامت گزيد، و هنگام سقوط بغداد به دست مغولان، يعنى 18 محرّم الحرام سال 656 ه ق - در بغداد بوده است.
جريان فتواى او به عنوان يك مسأله جالب تاريخى - سياسى معروف است، زيرا هنگامى كه هولاگر بغداد را فتح كرد، دانشمندان را در مستنصريه گرد آورد، و از آنان درباره‏ى اين مسأله كه سلطانِ كافرِ عادل افضل است، يا سلطانِ مسلمان ستمگر؟ استفتا نمود، پس از سلوك همه، سيّد قدّس سرّه مبادرت به پاسخ نمود و از روى تقيّه و حفظ جان مسلمين نگاشت: كافرِ عادل از مسلمانِ جائر افضل است و ديگران نيز به پيروى از وى فتواى او تأييد كردند.
تاريخ زندگى وى گوياى آن است كه در دهم صفر الخير سال 656، هلاگو وى را به حضور مى‏طلبد و به او اَمان مى‏دهد و سيّد قدّس سرّه دوباره به حلّه مراجعت مى‏نمايد، و سرانجام قلم قضاى الهى چنين رقم مى‏زند كه آن بزرگوار در نهم محرّم الحرام سال 658 در نجف اشرف، و در چهاردهم ربيع الاوّل سال 658 در بغداد باشد، و در سال 656 از سوى هلاگو به عنوان نقيب بغداد، و در سال 661 به نقابت تمام طالبين گمارده شود، و روح ملكوتى او در صبح روز دوشنبه پنجم ذى القعده‏ى سال 664 در بغداد به ملكوت اعلى پيوست، و طبق آرزوى ديرينه‏ى خود در جوار مزار جدّش مولى الموحّدين امير المؤمنين (عليه السلام) به خاك سپرده شد.
مؤلف بزرگوار كتابخانه‏ى بسيار بزرگى داشته كه از كتابخانه‏هاى مهمّ تاريخ به شمار مى‏رود، و نيز فرزندان فاضل و بزرگوار او از باقيات صالحات و آثار ماندگار او محسوب مى‏شوند. از همه بالاتر تأليفات بسيارى از او به يادگار مانده كه همگى بيانگر اوج مقام علمى و معنوى او، و نشان دهنده‏ى اُنس و توجّه و عمل وى به كلمات معصومين (عليهم السلام) مى‏باشد. حدود پنجاه كتاب و رساله از او نام برده شده است كه معروفترين آثار وى عبارتند از:
1 - اللهوف يا الملهوف على قتلى الطفوف.
2 - الاقبال بالاعمال الحسنة.
3 - كشف المحجّة لثمره المهجة.
4 - محاسبة النفس.
5 - جمال الاُسبوع بكمال العمل المشروع.
6 - مهجّ الدعوات و منهج العنايات.
7 - فلاح السائل و نجاح المسائل. كه كتاب حاضر ترجمه‏ى آن است.
اين بود گوشه‏اى از زندگينامه‏ى مؤلف كه در كتابهاى شرح حال از آن سخن به ميان آمده است؛6 ولى مگر زندگى مردان الهى و وارستگان از عالم مادّه، و پيوستگان به ملكوت اعلى كه بنابر تعبير امير المؤمنين - صلوات اللّه عليه - با تن خويش با دنيا مصاحبت دارند، ولى روحشان به محلّ اعلى آويخته است.7 در اين چند سطر خلاصه مى‏شود؟
آرى، در پشت اين همه تكاپو، دلدادگى و شيفتگى و اسرارى ديگر نهفته است كه پاره‏اى از آن در كلام و نوشتار بزرگان و برجستگان نمايان است:
سيّد بن طاووس از ديدگاه بزرگان
1 - علّامه‏ى حلّى در كتاب منهاج الصلاة در مبحث استخاره مى‏نگارد: سيّد سند سعيد، رضىّ الدين علىّ بن موسى بن طاووس عابدترين شخصيّت اهل روزگار خويش بوده است.8
2 - شيخ حرّ عاملى، صاحب وسائل الشّيعه در تذكرة المتبحّرين مى‏نويسد: علّامه‏ى حلّى فرموده است: رضىّ الدين علىّ، صاحب كرامات بوده است، كه برخى از آنها را خود وى، و پاره‏اى ديگر را پدرم براى من نقل كرده است.9
و نيز در جاى ديگر گفته است: سيّد رضىّ الدين، زاهدترين شخصيت روزگار خود بوده است.10
3 - هم او در امل الآمل مى‏نگارد: حال وى در علم، فضل، زهد، عبادت، وثاقت، فقه، بزرگوارى، و پرهيزگارى مشهورتر از آن است كه ذكر شود. نيز وى شاعر اديب،. سراينده‏ى بليغى بوده است.11
4 - علّامه‏ى مجلسى در حقّ وى چنن تعبير مى‏كند: سيّد نقيب مورد اعتماد و زاهد، جمال عارفان….12
5 - محدّث نورى درباره‏ى وى نگاشته است: سيّد اجلّ اكمل اسعد اورع ازهد، صاحب كرامات باهره، رضىّ الدين ابوالقاسم و ابوالحسن، علىّ بن سعد الدين موسى بن جعفر، طاووسِ آلِ طاووس، هم او كه اصحاب ما اماميّه (با اختلاف مشارب و طريقه‏شان) در صدور كرامات درباره‏ى هيچ كس ديگر غير از او از متقدّمين از او گرفته تا متأخّرين از او، متّفن الكلمه نيستند….13 سپس به ذكر برخى از كرامات او تبرّك جُسته است.
6 - هم او مى‏نويسد: سيّد رحمه اللّه از عُظماى تعظيم كنندگان از شعائر الهى بوده، به گونه‏اى كه در هيچ يك از تصنيفاتش اسم مبارك جلاله اللّه را بدون آوردن لفظ جلّ جلاله در پى آن ذكر نمى‏كند.14
7 - نيز وى مى‏نويسد: از جاى جاى كتابهاى او خصوصاً كتاب كشف المحجّة ظاهر مى‏شود كه دَرِ ملاقات با حضرت حجّت - صلوات اللّه عليه - براى او باز بوده است.15
8 - سيّد محسن عاملى مى‏فرمايد: رضىّ الدين به گواه تأليف و آثارش بهره‏ى وافرى از دانش و فضل و معرفت داشته است … تا اينكه سرانجام برخى از بزرگان معاصر وى به خاطر اعتماد بر فقه ژرف و پرهيزگارى ترديد ناپذير او، از وى خواستند كه منصب افتاء و قضاوت شرعى را عهده‏دار شود.16
9 - تسترى در كتاب مقابس از او چنين تعبير مى‏كند: سيّد سند بزرگوار و مورد اعتماد، عالم عابد زاهد، طيّب و طاهر، مالكازمّه‏ى مناقب و مفاخر، صاحب دعاها و مقامات و مكاشفات و كرامات، مظهر فيض سنىّ و لطف خفىّ و جلىّ حضرت حقّ ….17
10 - ماحوزى در كتاب بُلغه درباره‏ى وى مى‏نويسد: صاحب كرامات و مقامات، كه در ميان اصحاب ما اماميّه كسى عابدتر و پرهيزگارتر از او وجود ندارد.18
11 - شيخ عبّاس قمى درباره‏ى او مى‏نگارد: رضىّ الدين ابى القاسم، علىّ بن موسى بن جعفر بن طاووس حسنى حسينى، سيّد اجلّ و اورع و ازهد، مقتداى عارفان ….. وى رحمه اللّه مجمع كمالات ساميه حتّى شعر، ادب و انشاء بوده است، و اين تفضّلى است كه خداوند به هر كس كه بخواهد عنايت مى‏فرمايد.19
12 - هم او چنين تعبير مى‏كند: سيّد رضىّ الدين ابوالقاسم، اجلّ و اورع و ازهد و اسعد، مقتداى عارفان و مصباح متهجّدان، صاحب كرامات باهره، و مناقب فاخره، طاووسِ آل طاووس - قدِس سرّه و رفع فى الملأ الأعلى ذكره - …20
اينكه گوش جان مى‏سپاريم به سخنان گوهر شناسان بزرگ معاصر، و اظهارات ايشان ا درباره‏ى سيّد اهل مراقبه مى‏گيريم:
سيّد بن طاووس از ديدگاه عالمان ربّانى معاصر
13. جمال سالكان، نخبه‏ى علماء ربّانى، مربّى نفوس مستعدّه، مولانا حسينقلى همدانى - قدّس اللّه روحه الزكّية - پيوسته مى‏فرمود:
ما جآءَ مِثْلُهُ فى عِلْمِ الْمراقَبَةِ فِى الْأُمَّةِ مِنْ طَبَقَةِ الرَّعيَّةِ21
- در ميان امّت محمّدى (ص) و از ره پويان معصومين (عليهم السلام) كسى چونان سيّد جليل ابن طاووس - قدّس اللّه سرّه العزيز - در علم مراقبه نيامده است.
14 - ديگر اينكه: تبعيّت آن بزرگوار از شيوه‏ى تربيتى سيّد قدّس سرّه چنان نمايان بود كه شاگردان صدره در كتاب تكلمه مى‏نگارد:
وَ كانَ عَلى مِنْهاجِ السَّيِّدِ جَمالِ الدّينِ بْنِ طاوُسِ فِى الْقَوْلِ وَالْعَمَلِ22
- وى در گفتار و كردار شيوه‏ى سيّد جمال الدّين بن طاووس را داشت.
15 - آيت حقّ، عالم ربّانى، عارف نامى، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى در جاى جاى تأليفاتش از او به سيّد سَنَد، سيّدنا و مولانا و سيّدنا الأَوْحَد و قُدْوتنا و مولانا، اسوه و معلّم و مقتداى اهل مراقبه ياد نموده‏23 و بخصوص در خاتمه‏ى كتاب شريف المراقبات مى‏فرمايد:
سرور ما، مقتداى اهل علم و عمل، طاووسِ اهل مراقبه و معلّم آنان و مروّج اين علم - قدّس اللّه سرّه - در كتاب شريف اقبال اصول مراقبه اعمال سال را بر بهترين شيوه‏ى ممكن نگاشته، به گونه‏اى كه در اين معنى نظيرى براى آن يافت نمى‏شود. بخصوص از دعا و مناجاتى كه در خاتمه‏ى آن انشاء فرموده معلوم مى‏شود كه وى - كه سلام خدا و سلام اجداد بزرگوارش بر او باد - در نگارش اين كتاب نيز مراقبه‏ى خداوند - جلّ جلاله - را كاملاً به عمل آورده و مى‏نگارد:
قَدِامْتَثَلْتُ مَرْسُومَكَ اللّهُمَّ، فِيمَا اعْتَمَدْتُ عَلَيهِ، مُجْتَهِداً بِكَ فِى الاِخْلاصِ فيما هَدَيْتَنى اِلَيْهِ24
- بار خدايا، در نگارش نوشتارى كه به تو منتسب است، امر تو را در آنچه در نظرم بود و بدان اعتماد داشتم، با كوشش در اخلاص ورزى در آنچه كه خود مرا بدان راهنمايى كردى، امتثال نمودم.
16 - آيت حقّ، عالم ربّانى، عارف نامى، نادره‏ى روزگار، مربّى نفوسِ مستعدّه، حضرت سيّد على آقاى قاضى - رضوان اللّه تعالى عليه - درباره‏ى آن بزرگوار و سيّد بحرالعلوم و ابن فَهْد حلّى صاحب كتاب عُدّة الدّاعى - رضوان اللّه عليهم اجمعين - فرموده است: سه شخصيّت بزرگوار نامبرده از ميان متأخرين، تمكّن در توحيد داشته‏اند.25
و اين مقامى بس عظيم است كه افراد نادرى از امّت محمّدى (ص)، بدان دست يافته‏اند. وَفى ذلِكَ فَلْيَتَنا فَسِ الْمُتَنافِسُونَ.26
17 - مجدّد قرن، فريادگر اسلام ناب محمّدى (ص)، حضرت امام خمينى قدّس سرّه درباره‏ى وى مى‏نگارد: از علماى بزرگ معرفت و اخلاق، آنها را كه پيش همه‏ى علما مسلّمند، پيروى كن. مثل جناب عارف باللّه و مجاهد فى سبيل اللّه، مولانا سيّد بن طاووس - رضىّ اللّه عنه -27
18. كشّاف معارف ناب قرآن كريم و سنّت شريف، مفسّر بزرگ، صاحب تفسير وزين الميزان، علّامه سيّد محمّد حسين طباطبائى - قدّس سرّه - به دو نفر از علماى اسلام بسيار ارج مى‏نهادند و مقام و منزلت آنان را به عظمت ياد مى‏كردند:
اوّل: سيّد اجلّ علىّ بن طاووس - اعلى اللّه تعالى مقامه الشريف - و به كتاب اقبال او اهميّت مى‏دادند، و او را سيّد اهل المراقبه مى‏خواندند.
دوّم: سيّد مهدى بحرالعلوم - اعلى اللّه تعالى مقامه - و از كيفيّت زندگى و سلوك علمى و عملى و مراقبات او بسيار تحسين مى‏نمودند.
و تشرّف او و سيّد بن طاووس را به خدمت حضرت امام زمان - ارواحنا فداه - كراراً و مراراً نقل مى‏نمودند، و نسبت به نداشتن هواى نفس، مجاهدات آنان در راه وصول به مقصود، و كيفيّت زندگى و سعى و اهتمام در تحصيل مرضات خداى تعالى، مُعجب بوده و با ديده‏ى اُبّهت و تجليل و تكريم مى‏نگريستند.28
19 - نيز نقل شده كه حضرت آيت اللّه علّامه طباطبائى مى‏فرمود: برادر من (حاج سيّد محمّد حسن الهى طباطبائى) شاگردى در تبريز داشت كه به او درس فلسفه مى‏گفت، و توسّط آن شاگرد با بسيارى از ارواح ارتباط برقرار مى‏كرد و بعضى از سؤالات مشكله‏ى حكمت را از مؤلّفين آنها مى‏پرسيد.
آن مرحوم مى‏فرمود: ما روح بسيارى از علما را حاضر كرديم و سئوالاتى نموديم، مگر روح دو نفر را كه نتوانستيم احضار كنيم: يكى روح مرحوم سيّد بن طاووس، و ديگرى روح مرحوم سيّد مهدى بحرالعلوم - رضوان اللّه عليهما - اين دو نفر گفته بودند: ما وقفِ خدمت حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) هستيم و ابداً مجالى براى پايين آمدن نداريم.29
20 - در پايان به عنوان خِتامُهُ مِسْكُ30 تبرّك مى‏جوييم به كلام سلمان زمان، اوحدىّ دوران، فقيه اهل بيت عصمت و طهارت، تنديس تقوى، زهد و ورع، عارف كامل، أُستاذنا الاَجلّ، حضرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ محمّد تقى بهجت - أفاض اللّه علينا مما يفيض عليه من نثاراته - كه مى‏فرمود: مطالعه همه‏ى كتابهاى سيّد قدّس سرّه براى اهل علم لازم است.
همچنين مى‏فرمود: اگر كسى اقبال سيّد بن طاووس قدّس سرّه را نداشت، اساتيد ما او را رفيق خود نمى‏شمردند. هر مقدار از اقبال را كه مطالعه كردنى است مطالعه، و هر مقدار را كه عمل كردنى است، به هر اندازه حال داريد عمل كنيد.
و بخصوص هنگام درخواست دستورالعمل از محضرش در ماههاى مبارك رجب و شعبان و رمضان، مى‏فرمايد: مطالعه و عمل به اقبال سيّد قدّس سرّه كافى است
) همين كتاب، فصل بيست و سوم.
2) اقبال الأعمال، ص 6 و 15.
3) اقبال الأعمال، ص 66 - حضرت استاد آيت اللّه حسن حسن زاده‏ى آملى در كتاب در آسمان معرفت، ص 299 در رابطه با اين موضوع و موضوع گذشته مى‏نويسد: شايسته است سخنى از سيّد بن طاووس كه به فرموده‏ى بعضى از مشايخ ما از افراد كُمَّل بوده است، به عرض برسانم: آن جناب در كتاب شريف اقبال فرموده است: من بدون استهلال و رجوع به جدول تقويم، از اوّل ماه و هلال آن با خبرم، و نيز از ليلة القدر آگاهى دارم. اين سخن را در حالى كه قلم در دست داشت و مى‏نگاشت از خود خبر داده است، آنگاه مى‏گويد: دانستن اوّل ماه و ليلة القدر مهمّ نيست، مهمّ اين است كه مقدارى آب به نام نطفه رشد و نموّ كرده و بدين صورت در آمده و شخصى اين چنين گويا و بينا و نويسا و خوانا و … شده است.
براى توضيح بيشتر و بررسى دقيق گفتار سيّد بن طاووس قّدس سرّه به آدرسهاى گذشته رجوع شود.
4) نسبت وى از طرف پدر به امام مجتبى (عليه السلام) و از سوى مادر به امام حسين (عليه السلام) مى‏رسد، لذا ذُوالْحَسَبَيْنِ يعنى داراى دو نسبت شريف، شهرت يافته است.
5) طاووس لقب ابو عبد اللّه محمّد بن اسحاق يكى از اجداد سيّد است، و شهرت وى به ابن طاووس به جهت انتسابش به او مى‏باشد.
6) در نگارش اين شرح حال مختصر از مقدّمه كتابهاى ذيل (كه از كتابهاى منبع برگرفته‏اند)، اقتباس شده است:
الف - فلاح السائل، سيّد بن طاووس، تحقيق غلام حسين مجيدى، چاپ دفتر تبليغات حوزه‏ى علميّه‏ى قم.%ب - الملهوف على قتلى الطفوف، تأليف سيّد بن طاووس، تحقيق شيخ فارس تبريزيان الحسّون
ج - محاسبة النفس، سيّد بن طاووس، تحقيق جواد القيّومى الاصفهانى.
د - كشف المحجة لثمرة المُهجة، تأليف سيّد بن طاووس، تحقيق الشيخ محمّد الحسّون.
و نيز مداركى كه در پاورقيهاى مطالب آينده تا شماره‏ى 12 ذكر مى‏شود اغلب به واسطه از كتابهاى گذشته نقل شده است، و مترجم مستقيماً به مدارك مزبور رجوع ننموده است.
7) نهج البلاغه، حكمت 147.
8) مستدرك الوسائل (الخاتمة) ج 2، ص 469.
9) خاتمه‏ى مستدرك الوسائل، ج 2 ص 446.
10) خاتمه‏ى مستدرك الوسائل، ج 2، ص 446.
11) امل الآمل، ج 2، ص 205.
12) بحارالانوار. ج 1، ص 113.
13) خاتمه‏ى مستدرك الوسائل، ج 2، ص 439.
14) خاتمه‏ى مستدرك الوسائل، ج 2، ص 441.
15) خاتمه‏ى مستدرك الوسائل، ج 2، ص 441.
16) أعيان الشيعة،ج 8، ص 360.
17) مقابس الأنوار، ص 12.
18) منتهى المقال ، ص 357.
19) الكنى و الألقاب، ج 1، ص 327.
20) الكنى و الألقاب، ج 1، ص 327.
21) المراقبات، ص 124.
22) مقدّمه المراقبات، به نقل از اَعلام الشيعة ج 1، جزء ثانى، ص 674.
23) موارد فوق با جستجو و تفحّص در سه كتاب لقاء اللّه، المراقبات و اسرار الصلاة نگارش آقاى ملكى تبريزى به دست آمده است.
24) المراقبات، ص 288.
25) اين فرمايش آقاى قاضى قدّس سرّه را مترجم به نقل از استادى برجسته و آيتى عظيم كه از شاگردان گمنام علّامه طباطبائى و حقّ حيات معنوى بر مترجم دارد، آورده است؛ ولى به جهت عدم رضايت ايشان از ذكر نام گرامى‏اش معذورم. ايشان اين سخن را با واسطه علّامه طباطبائى، از آقاى قاضى - قدّس سرّهما - نقل مى‏فرمود. و اين نقل به جهت اتقان عبارت و تناسب آن با مقام سه بزرگوار نامبرده و نقل از آقاى قاضى قدّس سرّه، از نقل ذيل دقيقتر مى‏نمايد. استاد بزرگوار، آيت اللّه حسن حسن زاده‏ى آملى در كتاب در آسمان معرفت، ص 321 در اين باره چنين نگاشته است: مرحوم استاد ما علّامه حاج سيّد محمّد حسين طباطبائى، مرحوم سيّد بحرالعلوم، و ابن فهد صاحب عُدة الداعى، و سيّد بن طاووس صاحب اقبال را از كمّل مى‏دانست و مى‏فرمود: اينها كامل بوده‏اند.
26) مطفّفين: 26.
27) اسرار نماز، ص 42.
28) مهر تابان، ص 53 و 54.
29) معاد شناسى، ج 1، ص 181 تا 184 - با تلخيص.
30) مطففين: 26..
ادب حضور از فلاح السائل

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...