17
مرداد

داستانك22

كشف اسرار با مَركب آسمانى !
حضرت موسى بن جعفر به نقل از پدران بزگوارش عليهم السّلام ، از جابر بن عبد اللّه انصارى حكايت نمايد:

روزى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به مسجد آمد و نزد ما نشست و فرمود: برنامه اى از طرف خداوند متعال نازل شده است ، جهت اجراء آن علىّ بن ابى طالب عليه السلام را بياوريد.

پس سلمان فارسى به دنبال آن حضرت رفت ، هنگامى كه علىّ عليه السلام نزد رسول خدا صلوات اللّه عليه آمد، با يكديگر خلوت كرده و مطالب سرّى را براى علّى عليه السلام بيان نمود و ما متوجّه آن سخنان نشديم ، فقط مشاهده كرديم كه حضرت رسول سخت عرق كرده و قطرات عرق از پيشانى و صورت مباركش ، همچون دانه هاى درِّ شفّاف سرازير است

و چون اسرار ايشان پايان يافت ، به حضرت علّى عليه السلام فرمود: آن ها را حفظ و رعايت نما كه بسيار مهمّ خواهد بود.

بعد از آن اظهار نمود: اى جابر! ابوبكر و عمر را بگو تا نزد ما آيند.

پس به سراغ آن ها رفتم و پيام حضرت رسول را رساندم ؛ و هر دو حاضر شدند، سپس حضرت فرمود: به عبدالرحمان هم بگوئيد بيايد؛ او هم آمد.

بعد از آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به سلمان فارسى خطاب كرد و فرمود: برو نزد امّ سلمه و يك عدد فرش خيبرى از او بگير و بياور.

وقتى سلمان فارسى آن فرش را آورد، حضرت دستور داد تا فرش را پهن كنند و هر نفر در گوشه اى ، روى آن بنشيند؛ پس ابوبكر و عُمر و عبدالرحمان در سه گوشه آن نشستند.

و بعد از آن حضرت رسول با سلمان فارسى خلوت كرد و اسرارى را برايش بيان نمود و در پايان فرمود: در چهارمين گوشه فرش بنشين ؛ و به حضرت علّى عليه السلام نيز دستور داد: در ميانه و وسط آن فرش بنشين ؛ وآنچه برايت گفتم بگو، كه در اين صورت بر هر كارى و هر حركتى قادر خواهى شد. در اين لحظه ، آن سه نفر گفتند: اين از خصوصيّات علىّ است ؟!

حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: بلى ، قدر و منزلت او را بشناسيد و احترام او را رعايت كنيد.

جابر انصارى گويد: بعد از آن ، فرش حركت كرد و در آسمان ها به پرواز در آمد و چون پس از مدّتى به زمين باز گشت ، از سلمان فارسى شنيدم كه گفت :

پس از پرواز به آسمان ها، در گوشه اى از زمين كنار غارى فرود آمديم و طبق دستور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، به ابوبكر گفتم : به افرادى كه داخل غار هستند، سلام كن و چون سلام كرد جوابى نشنيد.

سپس به عمر گفتم كه سلام كند، او هم پس از سلام جوابى نشنيد، همچنين عبدالرحمان سلام كرد و نيز جوابى داده نشد، بعد از آن خودم سلام كردم و جواب سلام من نيز داده نشد.

در نهايت به حضرت علىّ عليه السلام عرضه داشتم : اكنون شما بر اهل غار سلام نمائيد؛ و چون همانند ديگران سلام كرد ناگهان درب غار گشوده شد و صدائى از درون آن به گوش ‍ رسيد و نورى نمايان گرديد به طورى كه آن سه نفر از وحشت پا به فرار گذاشتند.

من به ايشان گفتم : آرام باشيد، فرار نكنيد تا ببينيم چه خواهد شد و آن ها چه مى گويند.

سپس حضرت علىّ عليه السلام به اهالى درون غار خطاب نمود و فرمود: سلام بر شماها كه به خداى يكتا ايمان آورده ايد.

در همين لحظه از درون غار گفته شد: سلام بر تو اى امام متّقين !

ما شهادت مى دهيم كه پسر عمويت پبامبر خدا است و تو امام و پيشواى مسلمين هستى ؛ و ولايت و خلافت پس از رسول خدا تنها مخصوص تو است نه ديگران .

بعد از آن ، هر سه نفر به حضرت علىّ عليه السلام گفتند: ما نيز به آنچه اهل غار اظهار داشتند، ايمان داريم ؛ ولى هنگام باز گشت نزد رسول اللّه ، براى ما شفاعت نما؛ شايد كه از ما راضى شود.

پس از آن طبق دستور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، روى همان فرش نشستيم و بعد از پرواز، مجدّدا جلوى مسجد فرود آمديم و حضرت از منزل خارج شد و نزد ما آمد و فرمود: در اين سفر چه گذشت ؟

آن سه نفر عرضه داشتند: يا رسول اللّه ! بر آنچه اهل غار شهادت دادند، ما نيز شاهد و مؤ من هستيم .

حضرت رسول صلوات اللّه عليه اظهار نمود: اگر ثابت قدم باشيد، هدايت يافته و سعادتمند خواهيد بود؛ و بدانيد كه آنچه وظيفه رسالتم بود به شما ابلاغ كرده ام .

و در پايان فرمود: آن كسى كه ولايت و خلافت علىّ ( عليه السلام ) را بعد از من بپذيرد، پيروز و نجات يافته است .(42)

چهل داستان چهل حديث عبدالله صالحي


free b2evolution skin
17
مرداد

تهذيب12

طبق رطب

عارفى را گفتند: فلانى از تو غيبت كرد.
وى طبقى رطب برايش فرستاد و گفت : شنيدم حسناتت را به من هديه كرده اى ، خواستم تلافى كرده باشم .
در روايت است كه غيبت باعث مى شود كارهاى نيك غيبت كننده از پرونده عمل او به پرونده غيبت شونده ، و كارهاى زشت غيبت شونده به پرونده غيبت كننده منتقل شود.

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
17
مرداد

تهذيب11

مجادله بهلول

روزى بهلول از در خانه ابوحنيفه مى گذشت . شنيد با شاگردان خود مى گويد: امام صادق عليه السلام سه مطلب مى گويد كه من آنرا نمى پسندم .
اول آنكه شيطان به آتش دوزخ عذاب خواهد شد، در حالى كه خداوند شيطان را از آتش آفريد. چگونه ممكن است آتش بوسيله آتش بسوزد و عذاب شود.
دوم اينكه خدا را نمى توان ديد. چگونه ممكن است چيزى موجود باشد و ديده نشود.
سوم : انسان فاعل فعل خويش است و حال آنكه نصوص بر خلاف آنست .
هنگامى كه بهلول اين سخنان را شنيد، كلوخى برداشت و به سوى او پرتاب كرد.
شاگردانش بهلول را گرفتند و نزد خليفه بردند.
بهلول گفت : از من چه شكايتى دارى ؟ من كه كارى انجام نداده ام .
گفت : تو كلوخى بر پيشانى من زدى و سر مرا به درد آوردى .
بهلول : درد كجاست ؟ آن را به من نشان بده .
گفت : درد را نمى توان ديد.
بهلول : اولاً تو خود گفتى آنچه را نتوان ديد موجود نيست .
ثانياً اينكه گفتى سرت بر اثر اصابت كلوخ درد آمده ، دروغ مى گوئى . زيرا تو معتقدى شيطان به آتش نمى سوزد. زيرا او از جنس آتش ‍ است . پس تو نيز كه از جنس خاكى و از خاك آفريده شده اى ، نبايد از خاك و كلوخ معذب شوى .
ثالثا تو گفتى انسان فاعل فعل خود نيست ، پس تو چه شكايتى از من دارى ؟ و چرا ادعاء قصاص مى كنى ؟(13)

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
17
مرداد

وصال11

11- عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص مَا قَسَمَ اللّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النّبِيّ ص فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللّهِ حَتّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الّذِينَ قَالَ اللّهُ تَعَالَى وَ مَا يَتَذَكّرُ إِلّا أُولُو الْأَلْبَابِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 14 رواية: 11

ترجمه :
11 پيغمبر فرمود: خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است، زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بنده‏اى واجبات را به عقل خود در نيابد آنها رإ؛ انجام نداده است همه عابدان در فضيلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه درباره ايشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز مى‏گيرند.


free b2evolution skin
17
مرداد

وصال10

10- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع رَجُلًا مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصّلَاةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ وَ أَيّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشّيْطَانَ فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشّيْطَانَ فَقَالَ سَلْهُ هَذَا الّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيّ شَيْ‏ءٍ هُوَ فَإِنّهُ يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ الشّيْطَانِ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 13 رواية: 10

ترجمه :
10- ابن سنان گويد بحضرت صادق عليه السلام عرض كردم: مرديست عاقل كه گرفتار وسواس در وضو و نماز مى‏باشد: فرمود چه عقلى كه فرمانبرى شيطان مى‏كند؟ گفتم: چگونه فرمان شيطان مى‏برد؟ فرمود از او بپرس وسوسه‏ايكه باو دست ميدهد از چيست؟ قطعا بتو خواهد گفت از عمل شيطانست.


free b2evolution skin