17
مرداد

توحيد1

. باب ثواب الموحدين و العارفين‏

درباره ثواب يكتاپرستان و عارفان

1 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عِمْرَانَ الْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَلَاءِ الْخَفَّافُ قَالَ حَدَّثَنَا عَطِيَّةُ الْعَوْفِيُّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قُلْتُ وَ لَا قَالَ الْقَائِلُونَ قَبْلِي مِثْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

ترجمه :

1. از ابو سعيد خُدرى نقل شده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: نه من و نه كسى قبل از من، سخنى مانند (لا اله الا الله) نگفته است. (اين نشان مى‏دهد كه تا اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند نباشد، چيزى معنا نخواهد داشت.)

توحيد شيخ صدوق


free b2evolution skin
17
مرداد

خورشيد1

باب اول: ولادت با سعادت امام زمان (عليه السلام)

در كتاب ارشاد شيخ مفيد مذكور است كه: ولادت آن حضرت، در شب نيمه شعبان 255 بود.

شيخ كلينى در كافى و كراجكى در كنز الفوايد و شهيد اول در دروس و شيخ ابراهيم كفعمى در جنه (1) و جماعتى ديگر، با آنچه شيخ مفيد گفته است، موافقت كرده‏اند و به روايتى شب جمعه، نيمى از ماه شعبان گذشته، سال 255 از مادر متولد شده است.

شيخ جليل، ابو محمد فضل بن شاذان كه بعد از ولادت حضرت حجت (عليه السلام) و پيش از وفات حضرت عسكرى (عليه السلام) وفات كرده، در كتاب غيبت خود گفته: حديث كرد مرا محمد بن على بن حمزه بن الحسين بن عبيد الله بن عباس بن على بن ابى طالب (عليه السلام) گفت: شنيدم از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) كه مى‏گفت: متولد شد ولى خدا و حجت خدا بر بندگان و خليفه من بعد از من، ختنه كرده، در شب نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، نزد طلوع فجر.

اول كسى كه او را شست رضوان خازن بهشت بود با جمعى از ملائكه مقربين كه او را به آب كوثر و سلسبيل شستند، بعد از آن، شست او را عمه من حكيمه خاتون دختر امام جواد (عليه السلام.

سپس از محمد بن على كه راوى اين حديث است، پرسيدند از مادر صاحب الامر (عليه السلام)؛ گفت: مادرش مليكه بود كه او را بعضى از روزها سوسن و در بعضى از ايام ريحانه مى‏گفتند و صيقل و نرجس نيز از نام‏هاى او بود.

از اين خبر، وجه اختلاف در اسم آن بزرگوار معلوم مى‏شود و اين كه به هر پنج اسم ناميده مى‏شد.

روايت است كه حكيمه گفت: كسى را فرستاد نزد من ابو محمد (امام حسن عسكرى) (عليه السلام)، سال 255 در نيمه شعبان و فرمود: اى عمه! امشب را نزد من باش! زيرا اين شب، شب نيمه شعبان است و به درستى كه زود است متولد شود در امشب، مولودى كه كريم است بر خداوند - عزوجل - و حجت اوست بر خلق او؛ كسى است كه خدا زنده مى‏كند به زمين بعد از مردنش.

پس گفتم: از كى اى آقا من؟.

فرمود: از نرجس.

و به روايت شيخ طوسى، هنگامى كه حضرت متولد شد استعاذه نمود از شيطان رجيم و فرمود:

بسم الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون(2).

پس صلوات فرستاده بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و بر هر يك از ائمه (عليه السلام) تا رساند به پدر بزرگوار خود.

به روايت مسعودى، حكيمه خاتون گفت: چون بعد از چهل روز شد، داخل شدم در خانه امام حسن (عليه السلام)، پس ديدم مولاى خود را كه راه مى‏رود در خانه.

نديدم رخسارى نيكوتر از رخسار آن جناب و نه لغتى فصيح‏تر از لغت او! پس حضرت امام حسن (عليه السلام) به من فرمود: اين مولود بر خداوند، ارجمند است.

گفتم: اى سيد من! از عمر او چهل روز گذشته و من مى‏بينم در امر او آنچه مى‏بينم.

فرمود: عمه! آيا نمى‏دانى كه ما معاشر اوصياء (رسول خدا) نشو (و نمو) مى‏كنيم در روز بعد، مقدارى كه نشو (و نمو) مى‏كند ما در يك هفته، نشو (و نمو) مى‏كنيم در هفته، آنقدر كه نشو (و نمو) مى‏كند غير ما در يك سال؟!.

كلام علامه طباطبايى در اين كه حكيمه دو نفرند

علامه طباطبايى سيد بحر العلوم، در كتاب رجال خود فرموده كه: حكيمه، دختر امام ابى جعفر ثانى (عليه السلام) (حضرت جواد) است و به نام عمه پدرش، حكيمه - دختر ابى الحسن موسى بن جعفر (عليه السلام) - است و اوست كه حاضر شد در ولادت حضرت حجت (عليه السلام) چنان كه حاضر شد عمه‏اش حكيمه، ولادت ابى جعفر محمد بن على جواد (عليه السلام) را.

و حكيمه است در هر دو موضع و اما حليمه - با لام - پس آن تصحيف (و غلط) عوام است.

علامه مجلسى، در مزار بحار گفته كه: در قبه شريفه - يعنى قبه امام عسكرى (عليه السلام) - قبرى است كه منسوب است به نجيبه كريمه عالمه فاضله تقيه رضيه، حكيمه دختر حضرت جواد (عليه السلام).

نمى‏دانم چرا علما، در كتب مزار، متعرض زيارت او نشدند، با ظهور فضل و جلالت او و اختصاص او به ائمه (عليه السلام).

و محل اسرار ايشان بود و مادر قائم (عليه السلام) در نزد او بود و در ولادت آن حضرت، حاضر بود و گاه گاه آن حضرت را در زمان ابى محمد عسكرى (عليه السلام) مى‏ديد.

و او از سفراى امام بود بعد از وفات آن جناب.

پس سزاوار است زيارت كردن او به آنچه جارى نمايد خداوند بر زبان از آنچه مناسب فضل و شان او است.

شيخ صدوق در كمال الدين روايت كرده از محمد بن عثمان عمرى كه فرمود: چون متولد شد مهدى (عليه السلام) نورى ساطع شد از بالاى سر آن جناب تا به اطراف آسمان، آن گاه به رو در افتاد به جهت سجده براى پروردگار خود، آن گاه سر بلند نمود و فرمود: شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكه و او لو العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزيز الحكيم ان الدين عند الله الاسلام (3).

نيز از حسن بن منذر روايت كرده كه گفت: روزى حمزه بن ابى الفتح، به نزد من آمد و به من گفت: بشارت باد تو را كه ديشب متولد شد در دار(4)، مولودى از براى ابى محمد عسكرى (عليه السلام) و امر فرمود به پنهان نمودن او و اين كه سيصد گوسفند برايش عقيقه كنند.

خورشيد غايب ميرزا حسن نوري تلخيص رضا استادي


free b2evolution skin
17
مرداد

تقرير1

1- امام پنجم فرمود:
هر كه يك روز از ماه رجب را روزه دارد از اول يا وسط يا آخر ماه خدا بهشت را بر او بايست كند و روز قيامت با ما همدرجه اش سازد و هر كه دو روز از رجب را روزه دارد باو گويند كردار از سر گير كه خدا آنچه گذشت از برايت آمرزيد و هر كه سه روز از رجب روزه گيرد باو گويند گذشته و آينده ات آمرزيده شد براى هر كه از برادران گنهكارت خواهى شفاعت كن و براى آشنايانت و هر كه هفت روز از رجب را روزه دارد هفت در دوزخ بر او بسته گردد و هر كه هشت روز از رجب را روزه دارد هشت در بهشت به رويش باز شود تا از هر كدام خواهد در آيد.

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
17
مرداد

اسرار2

خشوع
يكى از امورى كه از براى سالك در جميع عبادت، خصوصاً نماز - كه سر آمد همه عبادات است و مقام جامعيت دارد - لازم است، خشوع است. و حقيقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب يا خوف. و آن حاصل شود از ادراك عظمت و سطوت و هيبت جمال و جلال، و تفصيل اين اجمال آن است كه قلوب اهل سلوك به حسب جبلت و فطرت مختلف است.
پاره‏اى از قلوب، عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به حمال محبوب هستند؛ و چون در سلوك ادارك ظل جميل يا مشاهده اصل جمال كنند، عظمت مختفيه در سر جمال آنها را محو كند و از خود بى خود نمايد. چون در هر جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است پس، هيبت و عظمت و سطوت جمال، آنها را فرو گيرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براى آنها دست دهد. و اين حالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود، و پس از تمكين حالت انس رخ ده و وحشت و اضطراب حاصل از عظمت و سطوت، مبدل به انس و سكينه شود و حالت طمانينه دست دهد؛ چنانچه حالت قلب خليل الرحمن (عليه السلام) چنين بوده.
و پاره‏اى از قلوب، خوفى و از مظاهر جلالند. آنها هميشه ادراك عظمت و كبريا و جلال كنند و خشوع آنها خوفى باشد؛ و تجليات اسماء قهريه و جلاليه بر قلوب آنها شود؛ چنانچه حضرت يحيى - على نبينا و آله و عليه السلام - چنين بوده. پس خشوع، گاهى ممزوج با حب است و گاهى ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبى وحشتى و در هر خوفى حبى است.
و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراك عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با اين جال از نور مشاهدات محروميم، ناچار بايددر صدد تحصيل خشوع از طريق علم يا ايمان بر آييم. قد افلح المؤمنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون(1). خشوع در نماز را از حدود و علائم ايمان قرار اده؛ پس هر كس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ذات مقدس حق از زمره اهل ايمان‏ خارج است و نمازهاى ماها كه مشفوع با خشوع نيست از نقصان ايمان يا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غير از ايمان است، از اين جهت اين علمى كه به حق و اسماء و صفات او و ساير معارف الهيه در ما پيدا مى‏شود غير از ايمان است.
شيطان به شهادت ذات مقدس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلك كافر است؛ خلقتنى من نار و خلقته من طين(2) گويد، پس حق تعالى و خالفيت او را مقر است؛ انظرنى الى يوم يبعثون(3) گويد، پس معاد را معتقد است؛ علم به كتب و رسل و ملائكه دارد، با اين وصف خداوند او را كافر خطاب كرده و از زمره مؤمنين خارج فرموده.
پس اهل علم و ايمان از هم ممتازند، هر اهل اعلمى اهل ايمان نيست.
پس بايد، پس از سلوك علمى خود را در سلك مؤمنين داخل كند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق - جلت عظمته - را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الا مجرد علم، خشوع نمى‏آورد؛ چنانچه مى‏بينيد در خودتان كه با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق، قلب شما خاشع نيست.
سالك طريق آخرت - خصوصاً با قدم معراف صلوتى - لازماست قلب خود را با نور علم و ايمان خاشع كند و اين رقيقه الهيه وبارقه‏ رحمانيه را در قلب، هر اندازه ممكن است متمكن نمايد بلكه بتواند در تمام نماز حفظ اينحالت را بنمايد. و حالت تمكن و استقرار در اول امر گرچه براى امثال ماها قدرى صعب و مشكل است ولى با قدرى ممارست و ارتياض قلب، امرى است بسى ممكن.
عزيزم! تحصيل كمال و زاد آخرت، طلب و جديت مى‏خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جديت در راه آن سزاوارتر است؛ البته معراف قرب الهى و مقام تقرب جوار رب العزه با اين حال سستى و فتور و سهل انگارى سدت ندهد؛ مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد.
شما كه ايمان به آخرت داريد، و آن نشئه را نسبت به اين نشئه طرف قياس نمى‏دانيد چه در جانب سعادت و كمال يا در جانب شقاوت و وبال. چه كه آن نشئه عالم ابدى دائم است كه موت و فناناپذير است، سعيدش در راحت وعزت و نعمت هميشه ايست آنهم راحتى كه در اين عالم شبيه ندارد، عزت و سلطنتى الهى كه در اين نشئه نظير ندارد، نعمتهايى كه رد متخيله كسى مخطور ننموده است.
و همينطور در جانب شقاوت آن كه عذاب و نقمت و وبلش در اين عالم نظير و مثل ندارد و راه وصول به سعادت، اطاعت رب العزه است. و در بين اطاعات و عبادات هيچ يك به مرتبه اين نماز كه معجونى است جماع الهى كه متكفل سعادت بشر است و قبولى آن موجب قبولى جميع اعمال است نمى‏باشد، پس بايد در طلب آن جديت تام نماييد و از كوشش مضايقه نكنيد و در راه آن تحمل مشاق نماييد، با آنكه مشقت هم ندارد. بلكه اگر چندى مواظبت كنيد و انس قلبى حاصل شود، در همين عالم از مناجات با حق لذت‏ها مى‏بريد كه با هيچ يك از لذات اين عالم طرف نسبت نيست؛ چنانچه از مطالعه احوال اهل مناجات با حق، اين مطلب روشن شود.

امام خميني (ره)

1) همانا رستگار شدند مؤمنانى كه رد نمازشان خاشع اند. سوره مؤمنون (23): آيات 1 و 2.
2) مرا از آتش و او را از گل آفريده‏اى. سوره اعرف (7)، آيه 12.
3) مرا تا روزى كه برانگيخته شوند مهلت ده. سوره اعراف (7): آيه 14.


free b2evolution skin
17
مرداد

اسرار1

آداب مشترك در همه عبادات
امام خمينى قدس سره

توجه به عزت ربوبيت و ذلت عبوديت
يكى از آداب قلبيه در عبادات و وظايف باطنيه سالك طريق آخرت، توجه به عز ربوبيت و ذل عبوديت استد و آن يكى از منازل مهمه سالك است؛ كه قوت سلوك هر كس به مقدار قوت اين نظر است، بلكه كمال و نقص انسانيت تابع كمال و نقص اين امر است. و هر چه نظر انيت و انانيت و خودبينى و خود خواهى در انسان غالب باشد، از كمال انسانيت دور و از مقام قرب ربوبيت مهجور است.
و حجاب خودبينى و خود پرستى از جميع حجب ضخيم‏تر و ظلمانى‏تر است، و خرق اين حجاب از تمام حجب مشكل‏تر و خرق همه‏ حجب را مقدمه است، بلكه مفتاح مفاتيح غيب و شهادت و باب الابواب عروج به كمال روحاينت، خرق اين حجاب است.
تا انسان را نظر به خويشتن و كمال و جمال متوهم خود است، از جمال مطلق و كمال صرف محجوب و مهجور است؛ و اول شرط سلوك الى الله خروج از اين منزل است، بلكه ميزان در رياضت حق و باطل همين است. پس هر سالك كه با قدم انانيت و خودبينى و در حجاب انيت و خود خواهى طى منزل سلوك كند، رياضتش باطل و سلوكش الى الله نيست، لكه الى النفس است:
مادر بتها بت نفس شما است(1).
سالك الى الله را ضرور است كه به مقام ذل خود پى برد و نصب العين او ذلت عبوديت و عزت ربوبيت باشد. و هر چه اين نظر قوت گيرد، عبادت روحانى‏تر شود و روح عبادت قوى‏تر شود، تا اگر به دستگيرى حق و اولياى كمل (عليهم السلام) توانست به حقيقت عبوديت و كنه آن واصل شود، از سر عبادت لمحه ‏اى در مى ‏يابد.

1) مادر بتهايت نفس شماست.


free b2evolution skin