27
مرداد

پاي درس استاد31

استدارج راهی به سوی «کفر»
این چیزهایی که من می‏گویم، متن روایت امام صادق است. چون خیلی فرصت ندارم، همه روایت را نمی‏خوانم. آیه قرآن هم این مطالب را دارد و می‏فرماید: «إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً»(سوره مبارکه آل‏عمران، آیه 178) خدا مهلت می‏دهد تا ببیند آیا تو استغفار می‏کنی یا نه! اگر استغفار کردی مسئله‏ای پیش نمی‏آید، اما اگر استغفار نکردی، خدا نعمتش را تجدید می‏کند؛ یعنی نعمت را دوباره به تو می‏دهد. اینجا دیگر تو توفیق سپاس و شکر نعمت نداری و در حقیقت، خدا این توفیق را از تو سلب کرده است. این بی‏حساب نیست که خدا به بنده‏ای از بندگانش نعمت می‏دهد و در عین حال، توفیق شکر را از او سلب می‏کند.
وقتی بنده گناه کرد و به‏جای عقاب، نعمت‏هایش زیاد شد، کم‏کم با خودش فکر می‏کند که چرا این‏همه گناه می‏کند ولی هیچ اتفاقی نمی‏افتد؟! نکند خبری نیست؟! اصلاً شاید حلال و حرامی، نعوذبالله در کار نیست! از اینجا است که انسان به وادی کفر کشیده می‏شود.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد30

ناشکریِ انواع نعمت‏ها
حالا من خواهم گفت، چه‏طور می‏شود که استدراج پیش می‏آید. البته بنده اینجا نمی‏توانم زیاد روایت بخوانم و به نقل یک روایت بسنده می‏کنم. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که(بحارالأنوار، ج 5، ص 217)گاهی خدا به بنده‏اش نعمتی را می‏دهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت خرج می‏کند و با آن گناه می‏کند.
منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش، دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمت‏هایی است که خدا به انسان داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشم‏هایتان را باز کنید و نعمت‏هایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متصله و منفصله دارد که تمام سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلق به او است را در بر می‏گیرد، این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و متعلقات وجودت، نعمت‏های خداوند است». اگر انسان نعمتی را در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت می‏دهد تا استغفار کرده و از این گناه‏ها توبه نماید!

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد29

معنای «استدراج»
در گذشته روایات متعددی در ارتباط با «رابطه میان حوادث و گرفتاری‏ها با معصیت و گناه» خوانده‏ام که اینجا، جای مطرح کردن آن‏ها نیست؛ ولی در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی از دلایل گرفتاری‏های انسان را دربر دارد. امام حسین در این روایت، استدراج را معنا می‏کنند که گاهی خدا به بنده‏اش نعمت می‏دهد، ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمی‏آورد؛ این به خاطر آن است که خداوند حالت شکرگذاری را از بنده سلب کرده است.
چرا «استدراج»؟!
اینجا سؤال پیش می‏آید که چرا خدا چنین می‏کند و حال شکر را از بنده‏اش می‏گیرد؟ او که نعمت را به بنده می‏دهد، توفیق شکر را هم به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او بگیرد؟ چرا خدا توفیق شکر را از بنده‏اش می‏گیرد تا او نتواند شکر نعمت را به‏جا آورد؟ اصلاً چه‏طور می‏شود که خدا با بنده‏اش چنین می‏کند؟

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد28

تشریح ریشه گرفتاریهای مسلمانان
حضرت آیت‌الله مجتبی تهرانی به مناسبت ماه شعبان با تأکید بر ضرورت شکر نعمت و تبعات ناشکری، به تشریح ریشه گرفتاریهای مسلمانان پرداخت و ضرورت تناسب آداب ماه شعبان با صاحب ماه را یادآور شد.
روی عن الحسین‏بن‏علی(علیهما‏السلام) قال: الِاسْتِدْرَاجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْر.(بحارالأنوار، ج 75، ص 117)
این روایت از امام حسین(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: استدراج از ناحیه خداوند نسبت به بنده‏اش، به این معنا است که خدا نعمتی را به سمت بنده می‏فرستد و سرازیر می‏کند و از آن طرف، شُکر را از او می‏گیرد.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد27

* كارايي حيا، پشتوانه جميع ملكات انساني

پشتوانه جميع ملكات و فضايل انساني است، ملكات حسنه است. ملكات بر اثر كثرت عمل به افعال حاصل مي‎شود. من قبلاً دربحث‎هايم گفتم، كاري را مكرر انجام دادي ملكه مي‎شود. ملكه كه شد ديگر به آساني انجام مي‎دهي، آن چيزي كه ملكه نشده است، انجامش سخت است. نماز خواندن ملكه شده هيچ سختي برايت ندارد. ملكات بر اثر تكرّر هستند. گفتيم ايمان مستمر، عمل مكرّر تقوا ساز است. امام تعبير به خصال مي‎فرمايند. همين حيا است كه موجب مي‎شود تو عمل خوب كني. همين حيا است كه موجب مي‎شود دست از عمل زشت برداري و اين ملكه‎‎ات مي‎شود. زيربناي ملكات حسنه حيا است و كه زيربناي ملكات سيئه است؛ بي‎حيايي است.
“مَن قَلَّ حَيائُهُ قَلَََّ وَرَعُهُ ” ورع از ملكات حسنه معنويه است. بحثم ادامه دارد من ديگر به اين بحث كشيده شدم، ساده تمام نمي‎شود، تازه اوايل بحث حيا هستم. ما به اين نتيجه مي‎رسيم اين كه اسلام آمده حيا را مطرح كرده است، به اين دليل است كه يك نقش زير بنايي براي انسان سازي دارد. فرق تو باحيوان در حياي تو است.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin