23
مرداد

منتظر4

حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با چه سلاحی ظهور می‌کند؟

خداوند در عصر ظهور، تمامي تسليحات پيشرفته را از کارمی اندازد و مردم ناگزيرند در جنگ از همان سلاح‏هاي ابتدايي استفاده ‏می کنند.

یکی از سوالات مطرح در خصوص مهدویت اینکه، در احادیث آمده است که سلاح حضرت مهدی در هنگام ظهور، شمشیر خواهد بود. با توجّه به این همه پیشرفتی که بشر در زمینة نظامی کرده است چگونه ایشان با شمشیر می خواهند بر این همه سلاح مجهّز و فوق مدرنِ دشمنانش، غلبه کنند؟

جواب:
اين كه سلاح حضرت، هنگام ظهور چه خواهد بود، امري است كه حقيقت آن براي ما روشن نيست؛ لذا مشخص كردن دقیق نوع سلاح ايشان، امكان ندارد. به همین دلیل در بین علماي اسلامی در این زمینه نظرات مختلفی وجود دارد که همگی در حدّ احتمال است؛ مهمترین این نظریات عبارتند از:

نظر اول: منظور از شمشیر، خود شمشیر نیست، بلکه حضرت از سلاح های روز استفاده می کنند.

نظر برخی بر آن است که رواياتي كه در آنها به (شمشير) اشاره شده، لزوماً به معناي آن نيست كه سلاح حضرت، شمشير است؛ بلكه معناي درست آن، اينست كه قيام امام مهدي مسلّحانه است. طبق اين نظر، سلاحي كه حضرت در قيام خود از آن استفاده مي‌كند، سلاح متعارف روز است آنها معتقدند «شمشير» كنايه از قدرت و نيروي نظامي می باشد، همانگونه كه «قلم» كنايه از علم و فرهنگ است. دلیل این گروه آنست که چون در زمان معصومین، سلاحي جز سلاح سرد (مانند شمشیر) نبود، معنا نداشت كه ائمه برای مردم آن زمان در مورد سلاح-های پیشرفتة امروزی (مانند موشک و …) سخن بگويند.

نظر دوم: سلاح حضرت، همان شمشیر است نه سلاح های مدرن امروزی

دستة دیگر می گویند حضرت واقعاً از خود شمشیر استفاده می کند نه سلاح های روز. دلیل این افراد اینست که سلاح‌هاي جنگيِ فعلي ظالمانه هستند و باعث كشته شدن انسان‌هاي فراوان ديگري كه ممكن است بي‌گناه هم باشند، مي‌شوند.

البته این گروه در جواب این سؤال که حضرت چگونه می خواهد با شمشیر در مقابل این همه سلاح های قدرتمند مبارزه کند، احتمال های مختلفی را مطرح کرده اند كه همگي آنها نيز در حدّ احتمال است نه به صورت قطعي:

1ـ احتمال اول: اگر چه حضرت با شمشير قيام مي‏کند؛ ولي خداوند در آن شمشير، قدرت و اعجازي نهفته که تمامي سلاح‏هاي موجود را مغلوب نيروي خود مي‏سازد. آری! همانگونه كه خداوند با يك قطعه چوب (عصا)

حضرت موسي را بر فرعون و لشکریانش پيروز گردانيد؛ قادر است كه

امام زمان را با شمشير بر همة دشمنانش پيروز گرداند. (إنَّ الهَف قادِرٌ عَلی کُلِّ شَیْءٍ)

2ـ احتمال دوم: خداوند در عصر ظهور، تمامي تسليحات پيشرفته را از کارمی اندازد و مردم ناگزيرند در جنگ از همان سلاح‏هاي ابتدايي (يعني شمشير و مانند آن) استفاده ‏کنند؛ بنابراين حضرت نیز با همان شمشير مي‏جنگد.

3ـ احتمال سوم: از کجا که در زمان ظهور، این اسلحه های مهیب در اختیار بشر باقی باشد، چرا که ممکن است که در اثر جنگ های خانمانسوزِ جهانی که پیش از ظهور واقع می شود، بسیاری از این سلاح های مدرن معدوم گردد.

4ـ احتمال چهارم: پيروزي اصلي حضرت، بوسیلة افتادن رعب و وحشت در دل دشمنان است، به گونه‌اي كه آنها نمي‌توانند از ابزار خود بهره ببرند. در حدیث آمده است (او با شمشير و ايجاد رعب و وحشت ياري مي‌شود.) بدیهی است که شرط اولية استفاده از توان و تجهيزات پيشرفته، داشتن روحيه است. وقتي كسي بترسد، هيچ كاري نمي‌تواند انجام دهد.

3ـ احتمال پنجم: امكان دارد سپاهيان دشمن وقتي كلام دلنشين امام را شنیده و معجزات ایشان را ببینند، از فرماندهان ظالم خود سرپيچي كرده و از اين سلاح‌ها استفاده نكنند.

به راستی اگر بیست سال قبل از شروع انقلاب اسلامی کسی خبر می داد که امام خمینی بدون هیچ سلاحی در برابر شاه و ارتشِ تا دندان مسلح او پیروز می شود، برای مردم قابل پذیرش بود! ولی همگان دیدید که ارتش و نیروهای مسلّح طاغوت، از فرمان فرماندهان خود سرپیچی کرده و سلاح ها را علیه مردم و انقلابیون بکار نگرفتند.

مشابه این مطلب نیز در طول تاریخ مکرّر دیده شده است؛ نمونة کوچک آن واقعة نماز باران مرحوم آیت الله خوانساری است:

قم گرفتار بی بارانی شده بود. مردم تصمیم ‏گرفتند برای نماز به مصلّی بروند. مرحوم آیت الله خوانساری امامت جماعت را پذیرا شد و فرمود: من حاضرم برای نماز استسقاء ‏بروم. بسیاری از مردم هم به راه افتادند؛ رودخانة شهر خشک شده بود؛ یک عده داخل رودخانه راه می‏رفتند و یک ‏عده جوان خام هم متلک می‏گفتند، آنها می‏گفتند: «توی رودخانه نروید، آب شما را می‏برد!» اما اینها اعتنا نکردند و رفتند. ‏این جریان در موقع جنگ جهانی بود. پایگاه نظامی‏های آمریکا در «خاکفرج» بود؛ آمریکاییها دیدند که جمعیت می‏آید، ‏خیال کردند می‏خواهند به پایگاهشان حمله کنند، تمام مسلسل ها را سوار کردند که مردم را بکوبند، اما رئیس شهربانی نزد ‏آمریکائیها رفت و گفت: «مردم می‏خواهند نماز بخوانند و دعا کنند. به شما کاری ندارند.» بالاخره مردم آمدند، آمریکاییها هم نگاه ‏می‏کردند.

مرحوم سید محمد تقی خوانساری آمد دعا خواند، نماز خواند، با فاصلة ‏کم، باران عجیبی آمد. وقتی باران آمد آمریکاییها شوکه شده بودند و بلافاصله بوسیلة رئیس شهربانی از مرحوم سید محمد تقی ‏خوانساری وقت گرفتند، اُمراء و فرماندهان بزرگ آمریکایی آمدند مقابل آیت الله خوانساری زانو زدند، گریه کردند، التماس کردند، مترجم گفت ‏اینها می‏گویند: «آقا تو مسیح زمانی! تو مستجاب الدّعوه‏ای! تو که دعا کردی باران آمد، دعا کن، جنگ تمام شود، ما ‏پیش زن و بچه‏مان برویم!»

آنها با دیدن کرامتی کوچک از آن عارف، این گونه به او دل بستند؛ حال اگر خود امام زمان که حجت بزرگ الهی است بیاید چه خواهند کرد!!‏ (1)

———————————-
(1) برگرفته از کتاب: پاسخ به شبهات دینی

 


free b2evolution skin
23
مرداد

شيطان

نشانه تسلط شیطان بر ما چیست؟

شکر واژه‌ای عربی است که در فارسی به سپاس ترجمه می‌ شود. لغت ‌شناسان عربی واژه شکر را به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسان‌ العرب، ابن منظور، ج 7، ص 170، «شکر») و یا به تعبیر دیگر، تصور نعمت و اظهار آن معنا کرده‌اند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 461، «شکر»)

شکر خداوند به این معناست که بدانیم هر نعمتی که به ما می ‌رسد از سوی خداست و هر چیز دیگری که واسطه رسیدن نعمت‌ها به ماست نیز به اراده خداوند واسطه رسیدن نعمت شده است. حالت روحی خاصی که در اثر این معرفت حاصل می ‌شود شکر نامیده می ‌شود.

البته هر انسانی به سبب فطرت و عقل به طور طبیعی نسبت به کسی که احسانی می‌ کند حالت شکرگزاری را دارد و می‌کوشد تا به هر طریقی شده تشکر نماید.

هم عقل این مفهوم را درک می‌کند و هم فطرت آدمی این حالت را پذیراست و خود را به نوعی نسبت به احسان ‌کننده و نعمت دهنده، متواضع می ‌یابد و می ‌کوشد به هر شکلی شده تشکر کند.

مقصود از توصیف خداوند به شکر
اما باید توجه داشت که آنچه بیان شده درباره شکر انسان از انسان یا خداست؛ اما اگر وقتی این واژه بر خدا اطلاق می‌ شود و مثلاً گفته می ‌شود که خداوند شاکر یا شکور است، مراد و مقصود از این وصف شکر درباره خداوند، چیز دیگری غیر از آنچه درباره انسان گفته‌ایم خواهد بود؛ زیرا مقصود از توصیف خداوند به شکر، انعام و احسان خداوند بر بندگان و دادن جزای عبادات آنها (مفردات، ص461-462، «شکر»؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص2057) و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به آنها است. (لسان العرب، ج7، ص170، «شکر»)

بسترها و عوامل شکرگزاری
شاید بتوان گفت که مهم ترین زمینه‌ ساز و عامل شکرگزاری مربوط به شناخت است؛ زیرا تا زمانی که انسان شناختی نسبت به نعمت و نعمت بودن نداشته باشد، قدردانی و تشکری نمی ‌کند.

در آیات قرآنی به نقش اساسی و مهم شناخت در تحقق حالت تشکر در انسان توجه داده شده است.

خداوند در آیات 68 تا 70 سوره واقعه به نقش شناخت نعمت در شکرگزاری انسان اشاره می‌ کند تا نشان دهد که تا چه اندازه این عنصر در تحقق حالت شکرگزاری نقش بنیادین و اساسی دارد.

انسان اگر نداند که این چیزی که در اختیار اوست نعمت است، اصلاً حالت شکرگزاری به او دست نخواهد داد؛ بلکه زمانی این حالت در او تحقق می ‌یابد که می ‌فهمد که این چیز نعمتی است که باید شکرگزار آن باشد.

خداوند در قرآن به این نکته توجه می ‌دهد که انسان ‌ها همه ابزارهای لازم برای شناخت نعمت و نعمت ‌دهنده را در اختیار دارند و می‌ توانند نعمت و نعمت ‌دهنده را بشناسند و از نعمت و نعمت ‌دهنده تشکر نمایند. (نحل، آیه 78؛ مومنون، آیه 78؛ سجده، آیه 9؛ ملک، آیه 38؛ انسان، آیات 2 و3)

خداوند در آیه 15 سوره احقاف رشد عقلانی را عامل توجه بیشتر انسان به شکرگزاری دانسته است.

موانع شکرگزاری
موانع شکرگزاری در دو بخش اصلی یعنی شناختی و حرکتی خودنمایی می ‌کند. اگر شناخت، عامل مهمی در شکرگزاری انسان نسبت به نعمت و نعمت‌ دهنده است، همچنین فقدان شناخت، عامل بازدارنده در این عمل خواهد بود.

در حوزه حرکت و عمل نیز اگر فطرت به ‌طور طبیعی گرایش دارد که انسان شاکر نعمت و نعمت‌ دهنده باشد و در مقام شکرگزار در آید، هرگونه تغییر و تبدیل در فطرت موجب می ‌شود تا رفتاری متضاد و متناقض در پیش گیرد و به جای شکرانه نعمت و شکرگزاری نسبت به نعمت ‌دهنده، کفران نعمت و ناسپاسی و کفر نسبت نعمت را در پیش گیرد.

پس در موانع شکرگزاری باید به موانع شناخت و نیز عوامل تغییر در فطرت اشاره کرد؛ زیرا اینها به ‌طور طبیعی در تغییر شکر به کفر نقش اساسی دارد .

به عنوان نمونه یکی از مهم ‌ترین موانع شناخت این است که انسان ابزارهای شناختی خود را ناکارآمد سازد و یا سست و ضعیف نماید و دچار بیماری کند.

براساس آموزه‌ های قرآنی، گناه موجب می شود تا انسان ابزارهای شناختی حسی و غیرحسی خود را از دست دهد به گونه‌ای که بر آن زنگار بنشیند و نتواند بازتاب ‌دهنده حقایق هستی باشد، یا آنکه حتی مهر کند و درهای آن را ببندد. این‌ گونه است که حقایق را تیره می ‌بیند یا واژگونه می یابد و براساس این تغییر ماهیت و دگرگونی، حق را باطل و زشت را زیبا و هنجار و ارزش را نابهنجار و ضد ارزش می ‌یابد.

قلب که مهم ترین عامل شناختی است وقتی از سلامت خارج شود و بیمار گردد، انگیزه‌ای متضاد خواهد داشت و به سمت و سوی زشتی و گناه می ‌رود.

پس به ‌طور غیر طبیعی به جای آنکه شاکر نعمت و نعمت ‌دهنده باشد، کفران نعمت و ناسپاسی را در پیش می‌ گیرد.

در این میان نباید نقش هواهای نفسانی را به عنوان دشمن درونی، و وسوسه‌ های شیطانی را به عنوان دشمن برون نادیده گرفت؛ زیرا اینها از مهمترین عواملی هستند که انسان را به گناه می‌کشانند و عقل و فطرت سالم را تباه می‌ سازند.

هواهای نفسانی انسان را به سمت گناه می‌ کشاند و گناه نیز عقل و قلب را فاسد می‌کند و قدرت درک و شناخت را از انسان می‌ گیرد.

از این‌ رو خداوند به انسان ‌ها هشدار می ‌دهد که تقوا پیشه گیرند تا نه ‌تنها ابزارهای شناختی حفظ شود و انسان همچنان به فطرت سالم در مسیر کمال باقی بماند، بلکه با تقوا پیشگی می ‌توانند بصیرت یابند و گرایش به کمال و کمالیات در آنان تقویت شود و از بن‌بست ‌ها بیرون آیند. (بقره، آیه282؛ انفال، آیه29؛ طلاق، آیات2و3)

ابلیس، مانع بزرگ شکرگزاری
خداوند در آیات 11 و 17 سوره اعراف به انسان هشدار می ‌دهد که ابلیس، مهم ترین بازدارنده انسان از شکر به درگاه خداوند است. او اجازه نمی ‌دهد تا انسان با شکرگزاری به اشکال گوناگون، خود را در مسیر صراط مستقیم عبودیت قرار دهد و به کمال برساند.

ابلیس سعی می ‌کند تا انسان، نعمت ‌شناس و نعمت ‌دهنده شناس نباشد تا از نعمت‌های الهی به درستی بهره گیرد و به درستی حق نعمت و نعمت ‌دهنده را به ‌جا آورد و شکرگزار نعمت ‌دهنده باشد و سر تعظیم و سجده در برابر خداوند منان فرود آورد.

ابلیس همه راهکارها را برای جلوگیری از حرکت انسان در مسیر صراط مستقیم عبودیت و شکرگزاری در پیش می ‌گیرد؛ زیرا می ‌داند که معنا و مفهوم عبودیت واقعی چیزی جز شکرگزاری نیست که باطن آن کمال‌ یابی و خلافت ‌یابی انسان است. (انسان، آیه3)

از این ‌رو می‌ کوشد تا انسان، گرفتار کفر و کفران شود تا ظن و گمان خویش را در حق انسان راست کند.

شیطان می ‌گوید کاری می ‌کند تا انسان شکرگزار نباشد، چون می‌ داند که شکرگزاری انسان در اشکال مختلف به معنای حرکت در مسیر خلافت الهی است که از آن محروم شده است. پس اگر بتواند جلوی شکرگزاری انسان را بگیرد، در حقیقت جلوی خلافت انسان را گرفته و به موفقیتی که می ‌خواسته دست یافته است. به همین دلیل از همه ابزارها و از همه جهات چپ و راست و پشت و جلو حمله می‌آورد تا انسان را به کفر و کفران نعمت بکشاند. (اعراف، آیات11 و17)

به عبارت دیگر براساس تصریح ابلیس که گفته: وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ‏، می ‌توان نتیجه گرفت که عدم شکرگزاری از نعمت ها، نشانه بارزی از تسلط شیطان بر انسان و انحراف از صراط مستقیم الهی بشمار می‌رود.

منابع:
حوزه

 

 

 


free b2evolution skin
23
مرداد

فضيلت65

سخت‌ترین مرحله حسابرسى در قیامت
حق الناس
سخت‏‌ترین مراحل حساب، رسیدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به یکدیگر است. انسان‏‌ها با هم زندگى مى‏کنند و نسبت به همدیگر حقوقى دارند. رعایت حقوق یک وظیفه الهى است که انبیای الهی درباره آن تأکید داشته‏‌اند و در قیامت بازخواست خواهند شد.
حق الناس در قیامت‏
در باب حقوق مردم روایاتى وارد شده است كه به عنوان باب‏ «حبس الحقوق» است. در قیامت، كاسب را مى‏آورند، مى‏گویند: شما این فرد را براى كار استخدام‏ كردى، كار كرده است، اما مزد او را ندادى. در محشر بمان تا مزد او را بدهى.
امام رضا علیه السلام مى‏فرماید:
كسى كه براى شما كار مى‏كند، هنوز عرق پیشانى‏اش خشك نشده است، مزد او را بدهید. مگر این كه خودش بخواهد پول او پیش شما امانت بماند.
اگر كسى مزد كارگرش را ندهد، روز قیامت او را در دادگاه نگه مى‏دارند، مى‏گویند: مزد او را بده. كار فرما نمى‏تواند به خدا بگوید: ما كه نداریم، تو مزد او را بده. خدا مى‏گوید: مگر او براى من كار كرده است كه من مزد او را بدهم؟ كار مادى بوده، كه براى تو كرده است. خدا از حبس حق كارگر متنفر است، آن وقت خودش حق شما خوبان را ضایع كند؟
آیه مى‏فرماید: «إِنَّا لَانُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» كار خوب را باید به من تحویل دهید، تا ضایع نشود.
مختصری از انواع حق الناس در زندگی ها
به طور کوتاه به برخى از آن‌ها اشاره مى‏کنم: هر یک از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خویشان و نزدیکان، همسایگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجویان، ثروتمندان و تهى‏دستان، کارگزاران و زیردستان، هم‏کیشان و هم‏وطنان و… نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقى دارند که رعایت آنها یک وظیفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است و تضییع آنها، گناه و جرم به شمار می‌رود که در قیامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
شخصى از امام باقر یا صادق ـ علیه‏السلام ـ‌ روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر می‌کنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او می‌‏گیرند و به طلب‏کارش می‌‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار می‌‏گیرند و به بدهکار مى‌دهند
امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر اینکه خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند.
قیامت
انواع ظلم
امیرالمۆمنین ـ علیه‏السلام ـ فرمود: ظلم سه گونه است: نخست ظلمى که بخشیده نخواهد شد. دوم ظلمى که بدون دادستانى‌‌ رها نمی‌‏شود. سوم ظلمى که بخشیده خواهد شد. ظلمى که بخشیده نخواهد شد، عبارت است از شرک به خدا.
قرآن می‌‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِـهِ»؛ اما ظلمى که بخشیده می‌‏شود، ستم کوچکى است که هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى که بدون حساب‌‌ رها نمی‌‏شود، عبارت است از ظلم بندگان نسبت به یکدیگر که قصاص در آن‏جا بسیار دشوار خواهد بود و سختى آن در حد زخم کارد و زدن تازیانه نیست، بلکه بسیار سخت‏‌تر است.
رسول خدا ـ صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله ـ فرمود: «هر کس از قصاص می‌‏ترسد، از ستم به مردم خوددارى کند.»
مشکل حساب‏رسى به حق الناس در قیامت این است که در آن‏جا چیزى ندارد تا به طلبکاران بدهند؛ مثلاً کسى که اموال مردم را در دنیا غصب کرده یا نفقه زن و فرزندانش را نداده یا شخصى را کشته و دیه‌‏اش را نپرداخته یا ضربه‏‌اى به مظلومى زده و دیه‏‌اش را نداده یا زیان مالى به کسى زده و جبرانش نکرده یا از کسى غیبت کرده یا به او توهین و هتک حرمت کرده و راضی‌اش نساخته است، در قیامت و به هنگام دادرسى چیزى ندارد تا به طلب‏کاران بپردازد.
امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر اینکه خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند
راهکار رفع عذاب
حل این مشکل به یکى از دو وجه امکان دارد: وجه نخست اینکه به مقدار طلب بستان‏کار از حسنات بدهکار برداشته و به طلب‏کار داده می‌‏شود. وجه دوم آنکه اگر حسناتى نداشت به‌‌ همان مقدار از گناهان شاکى برداشته و در نامه عمل بدهکار ثبت می‌‏شود.
شخصى از امام باقر یا صادق ـ علیه‏السلام ـ‌ روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر می‌کنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او می‌‏گیرند و به طلب‏کارش می‌‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار می‌‏گیرند و به بدهکار مى‌دهند.
رسول خدا ـ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله ـ‌ فرمود: «شخصى را در قیامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى‏سازند و نامه اعمالش را به دستش مى‏دهند، وقتى در آن نگاه مى‏کند حسناتش را در آن نمی‌بیند.
می‌‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون عمل‏‌هاى صالح خود را در آن نمى‏یابم. در پاسخ گفته می‌‏شود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غیبتى که از مردم کرده‏اى به آنان داده شده است.
سپس شخص دیگرى را براى حساب حاضر می‌‏سازند و نامه عملش را به دستش می‌‏دهند. هنگامى که در آن می‌‏نگرد، عبادت‏‌هاى فراوانى در آن می‌بیند که آن‌ها را انجام نداده است،
می‌‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون بعضى کارهایى که انجام نداده‏ام در آن ثبت شده است. در پاسخ گفته می‌‏شود: چون فلان کس از تو غیبت کرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل کردیم».
بیانات علامه امینی


free b2evolution skin
23
مرداد

فضيلت64

دو ویژگی اصلی دنیا در قرآن !‌

در دین درباره بی ارزش بودن دنیا به معنی بی ارزشی مقایسه ای است، یعنی دنیا ارزش ندارد که ما به خاطر آن اصول اخلاقی و اجتماعی و معنی انسانیت و بزرگواری را از دست بدهیم.

قرآن کریم در این زمینه دو تعبیر دارد:
1. دنیا متاع زودگذر: «وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ كَذَلِكَ كَانُوا یُوْفَكُونَ»؛ [1] و روزى که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد می‌‏ کنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند! این‌ چنین از درک حقیقت بازگردانده می ‌‏شوند.

«وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ یَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ یَتَعَارَفُونَ بَیْنَهُمْ…»؛ [2] (به یاد آور) روزى را که (خداوند) آنها را جمع (و محشور) می ‌‏سازد آن ‌چنان‌که (احساس می‌‏کنند) گویى جز ساعتى از روز، (در دنیا) توقّف نکردند، به آن مقدار که یکدیگر را (ببینند و) بشناسند.

در این آیات اشاره به وضع دردناک مشرکان در قیامت کرده و می ‌‏گوید به خاطر بیاور آن ‌روز را که خداوند همه آنها را محشور می‌ کند، در حالى‌ که چنان احساس می‌‏کنند که تمام عمرشان در این دنیا بیش از ساعتى از یک روز نبود؛ به همان مقدار که یکدیگر را ببینند و بشناسند.

این احساس کم بودن مقدار اقامت در دنیا، یا به دلیل آن است که اصولاً در برابر زندگى جاویدان قیامت به مقدار ساعتى بیش نیست.

یا از آن ‌رو است که این دنیاى ناپایدار چنان با سرعت بر آنها گذشت که گویى بیش از یک ساعت نبود.

و یا این ‌که به دلیل عدم استفاده صحیح از عمر خود، چنین می‌‏ پندارند که همه عمرشان بیش از یک ساعت ارزش نداشت.

بنابر آنچه گفته شد، جمله «یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ» (یکدیگر را می ‌‏شناسند) اشاره به مقدار درنگ آنها در دنیا است؛ یعنى آنچنان عمر را کوتاه احساس می‌‏ کنند که گویا تنها به مقدارى بود که دو نفر یکدیگر را ببینند و معارفه‌‏اى در میان آنها انجام گردد و از همدیگر جدا شوند.

این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که منظور احساس کوتاهى زمان دوران برزخ است؛ یعنى آنها در دوران برزخ در حالتى شبیه به خواب فرو می ‌‏روند که گذشت سال ‌ها و قرون و اعصار را احساس نمی ‌‏کنند، به طورى که به هنگام رستاخیز فکر می ‌‏کنند دوران برزخشان که شاید هزاران و یا ده‌ها هزار سال بود، بیش از ساعتى به درازا نکشید؛ [3] زیرا کوتاهى زندگى دنیا برایشان روشن شد. آنان می‌‏ پنداشتند که دنیا سراى باقى است. در حالى‌که اگر دنیا را میلیون ‌ها سال هم تصور کنید، در برابر جاودانى آخرت هیچ وزن و اعتبارى ندارد.

حال چگونه است مدت زندگى چند ده سال آدمیان در برابر ابدیت آخرت: «یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا»؛ [4] آنها آهسته با هم گفت‌وگو می‌کنند (بعضى می‌‏ گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید. [5]

لذا دنیا و توقف در آن به قدرى فانى و زودگذر است که انسان به هنگام مرگ و به هنگام قیامت این ‌طور می ‌‏پندارد که بیش از یک شب و یک روز، یا بیش از یکى دو ساعت در دنیا مکث ننموده است.

2. دنیا متاع اندک: «لْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ »‏؛ [6] به آنها بگو سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است.

منظور از قلیل و ناچیز در این‌جا فنا پذیری و از بین رفتن سریع است.

دنیا و توقف در آن به قدرى فانى و زودگذر است که انسان به هنگام مرگ و به هنگام قیامت این‌طور می‌‏پندارد که بیش از یک شب و یک روز، یا بیش از یکى دو ساعت در دنیا مکث ننموده است

دو اصل اساسی در هدفمندی آفرینش از نظر قرآن
از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلكه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده‏اند.

در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ* الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 190 - 191.؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ‏ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ كسانى كه خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام كه بر پهلو خوابیده‏اند، به یاد مى‏ آورند و در آفرینش آسمان‏ ها و زمین مى ‏اندیشند بارالها! این را بیهوده نیافریده‏اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه‏دار».

آیات فوق انسان را به اندیشه وا مى‏ دارد و مى ‏فهماند كه مشاهده بدون اندیشه و تفكر ره به جایى نمى ‏برد.

در آیه ‏اى دیگر مى‏ فرماید:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛ «پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا كرد و آن گاه هدایت نمود».

در این آیه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اینكه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا كرده است. دیگر آنكه هر موجودى، به گونه‏ اى هدایت شده است كه از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده كند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.از آنچه گذشت روشن می شود كه دنیا بی ارزش نیست، بلكه ارزش مقدمی دارد و مانند جهاز تغذیه در جنین است كه برای دوران محدودی مناسب است و برای دوره بعدی حیات جهازات كامل تر و پایاتری لازم است. جهان نیز جنین دنیایی بزرگ تر و پایاتر است و مقدمه ای برای رسیدن به حیات برتر.

==============================
پی نوشت ها:
[1]. روم، 55.
[2]. یونس، 45.
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏8، ص 302- 303.
[4]. طه، 103.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 210.
[6]. نساء، 77.

 

منابع:
دانشنامه رشد

 

اسلام


 

 


free b2evolution skin
23
مرداد

سور قرآني9

چرا خداوند در قرآن واژة تدبّر را فقط در مورد قرآن به كار برده است؟

واژة تدبّر كه چهار مورد در قرآن آمده[1] وتنها در مورد قرآن به كار رفته است و در مورد اشياء ديگر به كار نرفته، ولي واژة فكر، هم در مورد قرآن به كار رفته وهم در مورد غير قرآن. دربارة قرآن آنجا كه مي‌فرمايد:« وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[2]؛ و ما اين (= قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است، براي آنها روشن سازي و شايد انديشه كنند.»

جهت اين مسئله شايد تفاوتي باشد كه در معناي اين دو كلمه (فكر و تدبر) وجود دارد.

تدبّر را انديشه كردن در عواقب و دنبال كار معني نموده‌اند.[3] تدبّر گرفتن شيء بعد از شيء ديگر است و در مورد قرآن منظور اين است كه در آيات قرآن يكي پس از ديگري تأمل كنيد، هر قصه، حكم و حكمتي كه نازل شده است را يكي از پس از ديگري تأمل نماييد، محكم را در كنار متشابه و آيات سال اول را در كنار آيات سال بعدي قرار دهيد، مي‌بينيد با اينكه قرآن در مدت 23 سال نازل شده، ولي در آن اختلاف و تناقضي ديده نمي‌شود.[4]

ازسوي ديگر مراد از تدبّر دنبال كردن و ژرفاي چيزي را درك كردن است، از آنجا كه قرآن داراي بطون (هفت بطن…) مي‌باشد، معناي تدبّر رسيدن به ژرفاي قرآن است و اين ژرفا در طبيعت و امور ديگر وجود ندارد. افزون بر اين فكر را به اين صورت معني نموده‌اند:«حركت و مرور بر معلومات موجود براي رسيدن به مجهولات»[5] و راغب نكتة ديگري اضافه نموده و آن اين که، فكر و تفكّر در جايي به كار مي‌رود كه بتوان از آن صورت ذهني و قلبي پيدا كرد.[6]

با توجّه به اين معني مي‌توان گفت: آن گاه كه انسان دربارة طبيعت و امثال آن مي‌خواهد مطالعه كند، اطّلاعات قبلي دارد، بايد از آن معلومات، مجهولات طبيعت را بفهمد و همين طور مي تواند تصويري اجمالي از طبيعت داشته باشد، امّا در باره قرآن تدبّر شود، يعني آيه به آيه خود قرآن ملاحظه شود با پيش‌ فرض‌هاي قبلي و معلومات پيش‌ساختة ذهني نبايد به سراغ قرآن رفت، از اين گذشته تصوير ذهني كامل از قرآن براي همه كس ميسّر نيست، لذا كلمة تدبّر به كار رفته است نه تفكّر.

و آنجا که در مورد انزال گفته تفکر کنيد شايد سرش همين باشد که انسان در مخلوقات الهي از قبل چيزهايي مي داند و خداوند با نزول قرآن و يادآوري اين که همه اين موجودات آفريننده دارد ، مردم را به فکر وامي دارد.

=========================
پي نوشت ها:
[1] . نساء/ 82، محمّد/ 26، مؤمنون/ 68، ص/ 29.
[2] . نحل/ 44.
[3] . راغب اصفهاني، المفردات، تهران، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404، ص 165. و ر. ك: خليل، العين، ‌قم، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اول، 1414 ص253.
[4] . طباطبايي، سيد محمّد حسين، الميزان في تفسير الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ پنجم، 1403، ج 5، ص 19.
[5] . الميزان، همان، ج2، ص 248، و مفردات راغب، همان، ص 384.
[6] . مفردات راغب ، ص 384.

 


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم