26
مرداد

نهج البلاغه نامه ها

امام علی علیه‌السلام در نامه بیست و شش نهج البلاغه می‌فرماید:
کسی که امانت الهی را خوار شمارد، و دست به خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته، و درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوار‌تر و رسوا‌تر خواهد بود. و همانا بزرگترین خیانت! خیانت به ملت است


free b2evolution skin
26
مرداد

تلنگر82

انسان مومن در لحظه مرگ چه کسانی را می‌بیند؟

انسان موجودی است مرکب از جسم و روح؛ جسم، جنبه حیوانی انسان است و روح نیز جنبه روحانی او و مرگ نیز به معنای جداشدن روح از بدن و جسم مادی و رفتن آن به عالمی دیگر است. در لحظه جدا شدن روح از بدن، به علت تعلق آن به این بدن، روح دچار عذاب شده و هر چه این تعلق بیشتر باید، ناراحتی آدمی بیشتر خواهد بود.

اگر به روایات ائمه معصومین(علیهم‌السلام) مراجعه کنیم، بیان کرده‌اند که این جان‌کندن برای مومنین بسیار گوارا و برای کفار و گنه‌کاران بسیار سخت و عذاب‌آور خواهد بود؛ هم‌چنین بیان شده در هنگام جداشدن روح شیعیان حقیقی، پنچ‌تن آل عبا(علیهم‌السلام) بر بالین او حاضر شده و او را کمک خواهند کرد.

 روایات:

الف) روایاتی که بیان کرده‌اند جان‌دادن مومن بسیار آسان است و اهل بیت(علیهم‌السلام) به کمک او می‌آیند:

1. امام سجاد(علیه‌السلام) فرمودند: خداوند(عزو‌جل) می‌فرماید: «زمانی‌که اجل محتوم مۆمن فرا رسد، من دو شاخه گل معطر از بهشت براى او می‌فرستم، یکى از آن‌ها «مُسْخیه» نام دارد و دیگرى «مُنْسیه». مُسْخیه، او را نسبت به مالش بی‌اعتنا کرده از همه آن‌ها می‌گذرد و مُنْسیه، نیز او را از تمام امور دنیایی به فراموشى و نسیان می‌اندازد».[1]

2. أبو‌بصیر می‌گوید: به حضرت صادق(علیه‌السلام) عرض کردم: فدایت شوم آیا انسان مومن هنگام جان دادن، از قبض روح خود ناراحت است؟ حضرت فرمودند: «سوگند به خدا که چنین نیست». عرض کردم: چرا ناراحت نمی‌شود؟ حضرت فرمود: «چون زمان قبض روح مۆمن می‌رسد، رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله)، أمیر‌المۆمنین، فاطمه، حسن، حسین و جمیع ائمه(علیهم‌السلام) در نزد او حاضر می‌شوند. و هم‌چنین جبرائیل و میکائیل و إسرافیل و عزرائیل نیز می‌آیند.

در این‌حال أمیر‌المۆمنین(علیه السلام) می‌فرماید: اى رسول خدا، این مۆمن از آن کسانى بوده که محبت و ولایت ما را داشته است؛ بنابراین من هم او را دوست دارم. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز می‌فرماید: اى جبرائیل، این مۆمن از کسانى است که على و ذریه‌ی او را دوست دارد؛ بنابراین من هم او را دوست دارم. جبرائیل نیز عین همین عبارت را به میکائیل و إسرافیل می‌گوید؛ سپس همه با هم به ملک‌الموت می‌گویند: این شخص دوست‌دار محمد و آل او بوده و داراى ولایت على و ذریه اوست(صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) بنابراین با او به طریق رفق و مدارا رفتار کن.
امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «قبض روح کفار، مانند گزیدن افعی، و نیش‌زدن عقرب است، بلکه از آن شدیدتر. به حضرت عرض شد: بعضى از مردم می‌گویند: براى کفار جان‌دادن سخت‌تر از بریدن با اره و قیچی‌کردن با قیچی‌ها و خورد کردن با سنگ و گرداندن میله آسیا در کاسه چشم است

ملک‌الموت در پاسخ می‌گوید: سوگند به آن خدایى که شما را برگزید و مقام و منزلت داد و محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را از میان جمیع خلایق به نبوت انتخاب کرده و به رسالت اختصاص داد، من نسبت به او مهربان‌تر از یک پدر مهربان هستم، و شفقت من درباره او افزون‌تر از شفقت یک برادر شفیق است.

در این‌حال، ملک‌الموت در مقابل آن شخص قرار می‌گیرد و به او می‌گوید: آیا تو از عهده امانت خود بر آمدی و آن‌چه به عنوان گروگان در برابر این امانت داده بودى پس گرفتى؟ مۆمن در پاسخ می‌گوید: بلى. ملک‌الموت می‌گوید: به چه وسیله‌ای خود را از عهده آن امانت خارج کردى؟ مۆمن می‌گوید: به محبت محمد و آل محمد و به ولایت على بن أبى طالب و ذریه او(صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین).

ملک‌الموت می‌گوید: خداوند در مقابل این محبت و ولایت، دو چیز به تو عنایت می‌کند: اول آن‌که از هر چه می‌ترسیدى، خدا تو را امان قرار خواهد داد؛ و دوم آن‌که به هر چه میل و آرزو و امید داشتى، خدا به تو عنایت خواهد کرد؛ حال چشمان خود را باز کن و ببین در مقابل تو چیست؛ مۆمن دیدگان خود را می‌گشاید و رسول خدا و ائمه طاهرین(علیهم‌السلام) و فرشتگان مقرب الهى را می‌بیند و با دقت به یکى پس از دیگرى نظر می‌اندازد و براى او درى به سوى بهشت باز می‌شود که به آن نگاه می‌کند.
«زمانی‌که اجل محتوم مۆمن فرا رسد، من دو شاخه گل معطر از بهشت براى او می‌فرستم، یکى از آن‌ها «مُسْخیه» نام دارد و دیگرى «مُنْسیه». مُسْخیه، او را نسبت به مالش بی‌اعتنا کرده از همه آن‌ها می‌گذرد و مُنْسیه، نیز او را از تمام امور دنیایی به فراموشى و نسیان می‌اندازد»

ملک‌الموت می‌گوید: این‌جا جایى است که خدا براى تو معین کرده و این افراد رفقا و هم‌نشینان تو هستند. آیا دوست دارى که به آن‌ها بپیوندى و با آن‌ها باشى، یا به دنیا برگردى؟ مۆمن می‌گوید: نه، دوست ندارم، هرگز نمی‌خواهم به دنیا برگردم.

سپس ‏فرمود: در این‌حال، ندا کننده‏‌اى از درون عرش می‌گوید: «اى نَفْسى که در برابر محبت و ولایت و پذیرش إمامت محمد و وصیش و ائمه طاهرین(صلوات‌الله‌علیهم) آرام گرفتى و در مقام امن و امان آن‌ها درآمدى، رجوع کن به پروردگارت در حالی‌که از تو راضى است به ولایت، پس داخل شو در زمره بندگان خاص خدا و داخل شو در بهشت خالص و پاک‏، بدون مختصر ناراحتى و رنجى که تو را آزار دهد».[2]

ب) روایاتی که بیان کرده‌اند جان دادن کافران و گناه‌کاران بسیار سخت و عذاب آور است:

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «قبض روح کفار، مانند گزیدن افعی، و نیش‌زدن عقرب است، بلکه از آن شدیدتر. به حضرت عرض شد: بعضى از مردم می‌گویند: براى کفار جان‌دادن سخت‌تر از بریدن با اره و قیچی‌کردن با قیچی‌ها و خورد کردن با سنگ و گرداندن میله آسیا در کاسه چشم است. حضرت فرمودند: «بله همین‌طور است، ولى نه براى همه کافران؛ بلکه براى بعضى از آن‌ها و بعضى از گنه‌کاران. آیا نمی‌بینید که بعضى از کافران و فاجران چه شدائدى را در سکرات مرگ می‌بینند؛ آن عذاب‌هایى که فرشتگان مرگ به آن‌ها می‌دهند، از این عذاب‌ها سخت‌تر است».[3]

پی‌نوشت ها:

[1]. أمالی‏ شیخ طوسی، ص 414

[2]. بحارالأنوار، ج 6، ص 162

[3]. عیون‏ أخبارالرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 274

 تبیان


free b2evolution skin
26
مرداد

تلنگر81

 

 

اثرات لقمه حرام در روایات

تصرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد.

آنچه در ادامه می آید آثاری است که اثرات لقمه حرام است و فراری از آن نیست. به این امید که این نکات هشداری باشد برای همگان تا بیش از پیش در نوع و راه آنچه به دست می آوریم دقت کنیم. نکته آخر اینکه فراموش نکنیم که، پیشگیری همیشه به خصوص در این مورد بهتر و آسان تر از درمان است.

حرام خوری
نماز بی ارزش و دعایی که شنیده نمی شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیستوَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.(1) بقیه در ادامه مطلب

در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.(2)

شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ؛ لقمه‌ات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.(3)
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود
سنگدلی، اثر حرام خوری

روایتی وجود دارد که اگر آن را در کنار این روایت قرار دهیم نتیجه ای حاصل می شود که آن را اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا و در تحلیل جنایت کوفیان بیان فرمود. آن روایت این است که امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ؛ خداوند متعال دعایی را که از قلبی سخت و بی رحم برخاسته باشد اجابت نمی کند.(4)
سنگدلی

از این دو روایت این معنا استنباط می شود که حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.(5) حداقلش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با کیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می کرد و در شکم اینها می ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به کلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ.

لعنت فرشتگان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ؛ هرگاه لقمه ای حرام در شکم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می کنند(6)؛ یعنی دوری رحمت الهی را از او درخواست می کنند. شاید علتش این باشد که دست به دعا بر می دارند و به خداوند متعال عرضه می دارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمتهای حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلالهای بی شمارت محروم کن!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است
ساخت بنای عبادت روی ماسه های روان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد.(7) بی شک چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان که با اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت.

با توجه به این روایت شریف و آیه صد و نُه سوره توبه که می فرماید «مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ؛ کسى که بنیاد[امورش‏] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده! آن بنا با بناکننده‏اش در جهنم سقوط مى‏کند.» به دست می آید که در فرهنگ قرآن کریم چنین کسی که هم عابد است و هم حرام خوار؛ عبادتش سودی به حال او نخواهدکرد و بزودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.

عبادتهایی که برای آن عذاب می نویسند

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَنِ اکْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ کسی که کسبش حرام استلَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ خداوند هیچ کار خیرى را از او نمى‏پذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد کردن بنده؛ حج باشد یا عمرهوَ کَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِکَ أَوْزَاراً؛ و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه براى او ثبت مى‏کند وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛ و آنچه پس از مرگش باقى مى‏ماند توشه دوزخ او خواهد بود.(8)

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود.(10)

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و له دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت ن حضرت نمی گردد
حرام خور، دوست ما نیست

امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛ کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.(11)

بهشت ممنوعه
ورود به بهشت ممنوع
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ؛ همانا خداوند ورود بدنی را که از حرام تغذیه کرده به بهشت ممنوع کرده است.(12)

محروم از دیدار و کوثر و شفاعت

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتدوَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.(13)

پی نوشت ها:

(1) بحارالأنوار، 63/314

(2) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139

(3) همان

(4) الکافی، 2/474

(5) بحارالأنوار، ج45، ص8

(6) الدعوات، ص25

(7) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153

(8) ثواب‏الأعمال، ص282

(9) قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می کند.

(10) الکافی، 5/124

(11) مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، 1/16

(12) همان، ص61

(13) دعائم‏الإسلام، 2/35

 تبیان


 

 


free b2evolution skin
26
مرداد

فردوس98

آیةالله جوادی آملی: عصمت زن، حق‌الله است

همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن. آن‌گاه جامعه به صورتی در می‏آید که شما در ایران می‏بینید.
آیت‌الله جوادی آملی به شبهات موجود پیرامون حجاب پاسخ داد و با تبیین فلسفه حجاب از دیدگاه قرآن کریم، حرمت و حیثیت زن را حق و امانتی الهی توصیف کرد.

«شبهه‏ ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می‏کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد کرده است و بنابراین حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضی‌ام. حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند. حجاب زن، حقی الهی است؛ لذا می‏بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می‏کند اما در اسلام این چنین نیست. حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندان اوست. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‏الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعه‏ای این درس رقت و عاطفه را ترک کرد و به دنبال غریزه و شهوت رفت، به همان فسادی مبتلا می‏شود که در غرب ظهور کرده است؛ لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. از اینکه قرآن کریم می‏گوید هر گروهی اگر راضی هم باشند شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‏شود عصمت زن، حق‏الله است و به هیچ‌کسی ارتباط ندارد.

قهرا همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن. آن‌گاه جامعه به صورتی در می‏آید که شما در ایران می‏بینید. جهان در برابر ایران خضوع کرده است زیرا در مساله جنگ تا آخرین لحظه صبر کرد و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رافت و رحمت باشد، انجام نداد؛ با اینکه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بی‏رحمانه بی‌گناهان و غیر نظامی‏ها را مشروع کردند.

جامعه‏ای که قرآن در آن حاکم است، جامعه عاطفه است و سرش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند. چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت و رقت می‏دهد و رافت و رقت در همه مسائل کارساز است.

بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست؛ منتها باید اندیشه‏ها قرآن‏گونه باشد، یعنی همان‌گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع کرد، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که: «أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال ـ نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.»

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید، می‏فرماید: حجاب عبارتست از احترام گزاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند؛ لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان را بدون قصد تباهی جایز می‏داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‏بهره‏اند.

حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذالله ـ حجاب را یک بند بداند و حال اینکه قرآن کریم وقتی مساله لزوم حجاب را بازگو می‏کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‏فرماید: «ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین ـ برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند.» چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند و یک سلسله مسئولیت‏های اجرایی برای مرد است که اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل کند، بنابراین نتیجه می‏گیریم که اولا آن تهمت‏هایی که به اسلام زده و می‏گویند که اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم کرده است، نارواست. ثانیا این تعصبات و رسومات جاهلی که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد می‏کنند، باید زدوده شود. ثالثا اگر کسی احساس می‏کند که زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن که خدمات قابل عرضه‏ای به جامعه ارائه می‏دهد، استفاده کند، باید از این اعتقاد صرف‏نظر کند و علاقه‏مند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت کند؛ مگر آنجا که به طور استثناء وظیفه مرد قرار گرفته است. رابعا جمله «عاشروهنّ بالمعروف» اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلکه در کل جامعه هم جاری است و مساله پنجم این است که زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است، یعنی زن در مقابل شوهر باید تمکین کند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست که باید اطاعت کند و در مسائل خانوادگی هم می‏بینیم که گاهی زن قوام و قیوم است و مرد باید اطاعت کند؛ همچنانکه پسر باید از مادر اطاعت کند ولو در حد بالایی از تخصص‏های علمی باشد.

در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مساله برابری زن و مرد قابل طرح است لیکن با توجه به اصول کلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت، پاسخ آنها روشن خواهد بود. »

پایگاه  اسراء، متن اظهارات آيت الله جوادي آملي


 


free b2evolution skin
26
مرداد

شجره طوبي98

 


آیا رسول الله صلی الله علیه و آله، مثل شیعیان امروزی بر مهر و امثال آن سجده می‌کردند؟

مهر در نماز از چه زمانی و توسط چه کسی استفاده شد؟

آن‌چه که قطعی است در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله مهری به این صورت که الآن در میان شیعیان رایج است وجود نداشته است و آن حضرت بنا بر اتفاق شیعه و سنی بر خاک، سنگ و حصیر سجده می‌کرده و هرگز بر فرش، سجاده، لباس و… سجده نمی‌کرده است

دلایل واجب بودن گذاشتن پیشانی روی خاک در منابع اهل سنت

سجدۀ رسول خدا بر زمین :

شیعه و سنی اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله بر زمین سجده می‌کرده و می‌فرموده است :

أعطیت خمسا لم یعطهن أحد قبلی… وجعلت لی الأرض مسجدا وطهورا.

صحیح البخاری، البخاری، ج 1، ص 86.

پنچ چیز به من داده شده است که به هیچ کس قبل از من داده نشده است… زمین برای من محل سجده و پاک کننده قرار داده شده است.

و نیز از ابو وائل نقل شده است که می‌گفت :

رأیت النبی إذا سجد وضع جبهته وأنفه علی الأرض.

أحکام القرآن، الجصاص، ج 3، ص 36، و مسند احمد، ج 4، ص 315، 317.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم که وقتی سجده می‌کرد، پیشانی و بینی‌اش را بر زمین می‌نهاد.

و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز به تبعیت از آن حضرت، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمی‌کردند :

وعن أبی عبیدة أن ابن مسعود کان لا یصلی أو لا یسجد إلا علی الأرض. رواه الطبرانی فی الکبیر.

مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 2، ص 57.

ابن مسعود نماز نمی‌خواند و سجده نمی‌کرد؛ مگر بر زمین… طبرانی این روایت را در الکبیر نقل کرده است.

حتی نقل شده است که برخی از صحابه، از جمله مسروق بن الأجدع، چیزی شبیه مهر امروزی با خود حمل می‌کرد و در زمان مسافرت با کشتی بر آن سجده می‌کرد. محمد بن سعد در الطبقات الکبری می‌نویسد :

حدثنا محمد قال کان مسروق إذا خرج یخرج بلبنة یسجد علیها فی السفینة.

الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ج 6، ص 79.

مسروق، هر وقت که به مسافرتی می‌رفت، مقداری از خاک با خود بر می‌داشت تا در کشتی بر آن سجده کند.

و روایاتی فراوانی که در کتاب‌های شیعه و سنی بسیار یافت می‌شود.

سجدۀ رسول خدا بر سنگ :

از ابن عباس نقل شده است که می‌گفت :

أن النبی صلی الله علیه وآله سجد علی الحجر.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بر سنگ سجده می‌کرد.

این روایت را حاکم نیشابوری در المستدرک، ج 3، ص 473 نقل و آن را تصحیح می‌کند و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک صحت آن را تأیید می‌کند.

سجده رسول خدا بر سجاده‌ای ساخته شده از حصیر :

مسلم نیشابوری در صحیح مسلم از أبی سعید خدری نقل می‌کند :

حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی عَلَی حَصِیرٍ یَسْجُدُ عَلَیْه.

صحیح مسلم، ج 2، ص 62، کتاب الصلاة، باب الصلاة فی ثوب واحد؛ و 128، باب فضل صلاة الجماعة.

از ابو سعید خدری نقل شده است که بر رسول خدا وارد شد و دید آن حضرت بر روی خمره (حصیری) نماز می‌خواند و بر روی همان سجده می‌کند.

همچنین بخاری و مسلم از ام المؤمنین میمونه نقل کرده‌اند :

کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عَلَی الْخُمْرَة.

صحیح البخاری، ج 1، ص 101، کتاب الصلاة، باب الصلاة علی الخمرة، صحیح مسلم،‌ ج 2، ص 128، کتاب الصلاة، باب فضل صلاة الجماعة.

از میمونه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است که فرمودند رسول خدا بر روی خمره (حصیری) سجده می‌فرمودند.

و نیز مسلم از عایشه نقل می‌کند :

عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّی حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِک.

صحیح مسلم، ج 1، ص 168.

از عائشه نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله به من فرمودند به من خمرۀ (حصیر) سجده را بده. گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمی‌شود.

و هیثمی در مجمع الزوائد از ابن عمر نقل می‌کند :

کان رسول الله صلی الله علیه وسلم یصلی علی الخمرة ویسجد علیها. رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر والأوسط، ورجال أحمد رجال الصحیح.

مجمع الزوائد، ج 2، ص 56.

از ابن عمر نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله بر روی تکه حصیری نماز می‌خوانده و بر همان سجده می‌کردند.

مراد از «خمره» همان طور که علمای شیعه و سنی گفته‌اند، سجاده‌ای است که از حصیر درست می‌شده است؛ چنانچه ابن سلام در غریب الحدیث می‌نویسد :

وقال أبو عبید: فی حدیث النبی علیه السلام أنه کان یسجد علی الخمرة. قال أبو عبید: الخمرة شئ منسوج یعمل من سعف النخل ویرمل بالخیوط وهو صغیر علی قدر ما یسجد علیه المصلی أو فویق ذلک، فإن عظم حتی یکفی الرجل لجسده کله فی صلاة أو مضجع لو أکثر من ذلک فحینئذ حصیر ولیس بخمرة.

غریب الحدیث، ابن سلام، ج 1، ص 276 - 277

ابو عبید گفته است که در روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است که ایشان بر روی خمره نماز می‌خواندند. ابو عبید گفت مقصود از خمره، تکه ای کوچک و بافته است که از برگ خرما درست می‌شود و در بین آن نخ عبور داده می‌شود و کوچک است به اندازه محل سجده یا کمی بزرگ‌تر از آن؛ ولی اگر بزرگ‌تر باشد که تمام بدن بر روی آن جا شود در نماز یا در هنگام خواب به آن حصیر گفته می‌شود نه خمره.

و زبیدی در تاج العروس می‌نویسد :

ویقال: صلی فلان علی الخمرة، وهی حصیرة صغیرة تنسج من السعف، أی سعف النخل وترمل بالخیوط.

تاج العروس، الزبیدی، ج 6، ص 365

وقتی می‌گویند فلان کس بر روی خمره نماز خواند؛ یعنی بر روی حصیر کوچکی که از برگ درخت خرما درست می‌شود و با خط به هم متصل می‌گردد.

فرمان رسول خدا بر سجده بر خاک

در بسیاری از روایات نقل شده است که رسول خدا به کسانی که از سجده بر خاک پرهیز می‌کردند، دستور می‌داد که بر خاک سجده کنند. ما به برخی از این روایات از کتاب‌های اهل سنت اشاره می‌کنیم :

عبد الرزاق صنعنانی از خالد الجهنی نقل می‌کند :

رأی النبی (صلی الله علیه وآله) صهیبا یسجد کأنه یتقی التراب فقال له: تربّ وجهک یا صهیب.

المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج 1، ص 391، ح 1528 و کنز العمال، ج 7، ص 465.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شخصی به نام صهیب را دید که در هنگام سجده مراقب بود که صورتش به خاک مالیده نشود، پیامبر به او فرمود: ای صهیب، صورت را بر خاک بگذار.

و همچنین از ام سلمه رضی الله عنها نقل شده که فرمود :

رأی النبی (صلی الله علیه وآله) غلاما لنا یقال له أفلح ینفخ إذا سجد، فقال: یا أفلح ترب.

الاصابة، ابن حجر، ج 1، ص 252 و أسد الغابة، ج 1، ص 107 و صحیح الترمذی، ج 2، ص 236 و فتح الباری، ج 3، ص 68 و کنز العمال، ج 7 ص 459، ح 19776.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله غلام مرا که افلح نام داشت، دید که در هنگام سجده خودش را از خاک دور نگه می‌داشت. پیامبر به او فرمود: خودت را به خاک بینداز (بر خاک سجده کن).

منع رسول خدا از سجده بر عمامة :

عن عیاض بن عبد اللّه القرشی: رأی رسول الله صلی الله علیه وسلم رجلا یسجد علی کور عمامته فأومأ بیده: ارفع عمامتک، وأومأ إلی جبهته.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله مردی را دید که بر قسمتی از عمامۀ خود سجده می‌کرد، آن حضرت با دستش اشاره کرده که عمامه‌ات را بالا بکش و بر پیشانی‌اش اشاره کرد (بر پیشانی‌ات سجده کن).

السنن الکبری، ج 2، ص 105.

و از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود :

إذا کان أحدکم یصلی فلیحسر العمامة عن جبهته.

السنن الکبری، ج 2، ص 105.

هر گاه خواستید سجده کنید، باید عمامه را از پیشانی‌تان کنار بزنید.

این نشان می‌دهد که در موقع سجده هیچ مانعی نباید بین پیشانی و زمین باشد و سجده کردن بر عمامه، فرش و… باطل است.

سجده فقط بر خاک جایز است :

شیعیان هرگز سجده کردن بر تربت حضرت سید الشهداء یا هر تربت دیگری را واجب نمی‌دانند؛ بلکه با تأسی و پیروی از فرامین ائمه اهل بیت علیهم السلام که عدل و قرین قرآن در حدیث ثقلین ذکر شده‌اند، سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام را مستحب می‌دانند؛ و طبق روایاتی که از آن خاندان پاک رسیده است، سجده، تنها بر زمین و آن‌چه که از او می‌روید صحیح است و بر چیزهای دیگر؛ از جمله لباس، فرش و… جایز نیست. ما در این جا فقط به نقل یک روایت بسنده می‌کنیم :

عن هشام بن الحکم أنه قال لأبی عبد الله (علیه السلام) أخبرنی عما یجوز السجود علیه وعما لا یجوز، قال: السجود لا یجوز إلا علی الأرض أو علی ما أنبتت الأرض إلا ما اکل أو لبس، فقال له: جعلت فداک ما العلة فی ذلک؟ قال: لان السجود خضوع لله عز وجل فلا ینبغی أن یکون علی ما یؤکل ویلبس، لان أبناء الدنیا عبید ما یأکلون ویلبسون، والساجد فی سجوده فی عبادة الله عز وجل، فلا ینبغی أن یضع جبهته فی سجوده علی معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها، الحدیث

وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 5، ص 343.

هشام بن حکم می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: سجده بر چه چیزهایی جایز و بر چه چیزهایی جایز نیست؟ امام علیه السلام فرمودند: سجده جایز نیست؛ مگر بر زمین و آن‌چه که از زمین می‌روید؛ غیر از خوردنی‌ها و پوشيدنی‌ها. هشام بن حکم می‌گوید به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، دلیل آن چیست؟ آن حضرت فرمود: زیرا سجده برای خداوند و تواضع در برابر او است و سزاوار نیست که بر روی خوراکی وپوشاک باشد؛ چرا که دنیا پرستان بنده آن چیزی هستند که می‌خورند و می‌آشامند؛ اما کسی که سجده می‌کند در حال سجود برای خداوند بلند مرتبه است؛ از این رو، سزاوار نیست که در حال سجده پیشانیش را بر همان چیزی نهد که دنیا پرستان از حیله های آن فریب خورده‌اند.

مرحوم علامۀ امینی رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌فرماید :

نحن نتخذ من تربة کربلاء قطعا لمعا وأقراصا نسجد علیها کما کان فقیه السلف مسروق بن الأجدع یحمل معه لبنة من تربة المدینة المنورة یسجد علیها والرجل تلمیذ الخلافة الراشدة، فقیه المدینة ومعلم السنة بها، وحاشاه من البدعة… وکثیر من رجال المذهب یتخذون معهم فی أسفارهم غیر تربة کربلاء مما یصح السجود علیه کحصیر طاهر نظیف یوثق بطهارته أو خمرة مثله ویسجدون علیه فی صلواتهم. ونحن نری أن الأخذ بهذین الأصلین القویمین، والنظر إلی رعایة أمری الحیطة والحرمة ومراقبتهما…

السجود علی التربة الحسینیة، الشیخ الأمینی، ص 66 – 67.

ما از خاک محل شهادت امام حسین (علیه السلام) قطعه‌هایی را در اندازه های متفاوت می‌سازیم که هنگام سجده پیشانی را بر آن می‌گذاریم، همان گونه که مسروق بن اجدع فقیه اهل سنت وشاگرد مکتب خلافت قطعه ای از خاک مدینه را همراهش می‌برد و بر آن سجده می‌کرد.

آری بسیاری از بزرگان مذهب (شیعه) هنگام سفر قطعه ای حصیر یا غیر آن را که پاک وطاهر بود همراه می‌بردند و هنگام نماز برآن سجده می‌کردند، و لذا ما بر اساس این نقل و روش محکم سجده بر خاک را لازم می‌دانیم.

مرحوم علامه کاشف الغطاء رضوان الله علیه نیز در این باره می‌فرماید :

ولعلّ السر فی التزام الشیعة الإمامیّة (استحبابا) بالسجود علی التربة الحسینیة، مضافاً إلی أنّها أسلم من حیث النظافة والنزاهة من السجود علی سائر الأراضی وما یطرح علیها من الفرش والبواری والحصر الملوّثة والمملوءة غالباً من الغبار والمیکروبات الکامنة فیها.

مضافاً إلی کلّ ذلک لعلّه من جهة الأغراض العالیة والمقاصد السامیة منها، أن یتذکر المصلی حین یضع جبهته علی تلک التربة، تضحیة ذلک الإمام بنفسه وأهل بیته والصفوة من أصحابه فی سبیل العقیدة والمبدأ ومقارعة الجور والفساد.

ولما کان السجود أعظم أرکان الصلاة، وفی الحدیث «أقرب ما یکون العبد إلی ربه حال سجوده» فیناسب أن یتذکر بوضع جبهته علی تلک التربة الزاکیة، أولئک الذین جعلوا أجسامهم ضحایا للحق، وارتفعت أرواحهم إلی الملأ الأعلی، لیخشع ویخضع ویتلازم الوضع والرفع، وتحتقر هذه الدنیا الزائفة، وزخارفها الزائلة، ولعل هذا هو المقصود من أن السجود علیها یخرق الحجب السبع کما فی الخبر، فیکون حینئذ فی السجود سر الصعود والعروج من التراب إلی رب الأرباب.

الأرض والتربة الحسینیة، ص 24.

شاید علت التزام شیعه به سجده بر روی تربت امام حسین – جدا از اینکه پاکیزه تر است واز جهت نظافت مناسب‌تر از سجده بر هر خاک و حصیری که غالبا پر از غبار و میکروب است – یک هدف عالی باشد وآن این است که وقتی نماز گذار پیشانیش را بر روی آن خاک می‌گذارد به یاد فداکاری امام حسین علیه السلام وخاندان پاکش - در راه دین وعقیده ومقابله با جور وفساد - بیفتد.

وچون سجده مهم‌ترین رکن نماز است و در روایت نیز آمده است که نزدیک‌ترین حالت بنده به پروردگارش، حالت سجده است؛ از این رو مناسب است که در هنگام سجده به سبب نهادن پیشانی بر تربت پاک ایشان به یاد کسانی افتد که بدن‌های خود را قربانی حق نمودند و روحشان به عالم بالا پرواز کرد؛ تا فروتنی پیدا کرده و سجود (پایین رفتن ظاهری) را با بالا رفتن (معنوی) همراه کند؛ و این دنیای پست و زینت‌های نابود شونده آن را کوچک بشمارد؛ وشاید همین مقصود از سجده بر تربت است تا – همانطور که در روایت آمده است - این سجده حجاب‌های هفتگانه آسمان را پاره کند. پس این سجده در واقع رمز بالا رفتن و عروج است از خاک به نزد پروردگار عالمیان.

اهتمام رسول خدا بر ترتب امام حسین :

اگر امروز شیعیان تربت سید الشهداء علیه السلام را محترم می‌دانند و بر این تربت پاک سجده می‌کنند، در واقع آن‌ها به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله تأسی می‌کنند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله اهمیت فراوانی به تربت سید الشهداء می‌دادند و هر وقت این تربت را می‌دیدند اشک‌هایشان جاری می‌شد و از شهادت مظلومانۀ آن حضرت در کربلا سخن می‌گفتند. حاکم نیشابوری در المستدرک، ج 3، ص 176_177 می‌نویسد :

عن أم الفضل بنت الحارث ان‌ها دخلت علی رسول الله صلی الله علیه وآله فقالت یا رسول الله انی رأیت حلما منکرا اللیلة قال وما هو قالت إنه شدید قال وما هو قالت رأیت کأن قطعة من جسدک قطعت ووضعت فی حجری فقال رسول الله صلی الله علیه وآله رأیت خیرا تلد فاطمة إن شاء الله غلاما فیکون فی حجرک فولدت فاطمة الحسین فکان فی حجری کما قال رسول الله صلی الله علیه وآله فدخلت یوما إلی رسول الله صلی الله علیه وآله فوضعنه فی حجره ثم حانت منی التفاتة فإذا عینا رسول الله صلی الله علیه وآله تهریقان من الدموع قالت فقلت یا نبی الله بابی أنت وأمی مالک قال اتانی جبریل علیه الصلاة والسلام فأخبرنی ان أمتی ستقتل ابنی هذا فقلت هذا فقال نعم وأتانی بتربة من تربته حمراء.

ام الفضل دختر حارث محضر رسول الله رسید وعرض کرد: دیشب خواب بدی دیدم، فرمود: چگونه بود؟ گفت: خیلی بد بود، فرمود: برایم نقل کن. عرض کرد: درخواب دیدم قطعه ای از گوشت بدنت جدا شد و بر دامن من گذاشته شد. فرمود: تو خواب خوبی دیده ای، به امید خداوند فاطمه صاحب فرزندی می‌شود که تو او را بردامن و آغوشت می‌گیری.

ام الفضل می‌گوید: فاطمه حسین را بدنیا آورد که من او را بردامنم می‌گذاشتم همانگونه که پیامبر فرموده بود.

روزی محضرش رسیدم و حسین را بر زانوانش قرار دادم، نگاهی به او نمود، دیدم چشمانش پر از اشک است، گفتم: پدر و مادرم به فدایت چه شده است؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و به من خیر داد که افرادی از امتم این فرزندم را خواهند کشت، سپس خاکی سرخرنگ از محل شهادت حسین به من داد.

و حتی روایات فراوانی از طریق خاصه و عامه نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله تربت امام حسین علیه السلام را استشمام کرده و آن را می‌بوسید :

عن عبد الله بن وهب بن زمعة قال أخبرتنی أم سلمة رضی الله عنها ان رسول الله صلی الله علیه وآله اضطجع ذات لیلة للنوم فاستیقظ وهو حائر ثم اضطجع فرقد ثم استیقظ وهو حائر دون ما رأیت به المرة الأولی ثم اضطجع فاستیقظ وفی یده تربة حمراء یقبلها فقلت ما هذه التربة یا رسول الله قال أخبرنی جبریل (علیه الصلاة والسلام) ان هذا یقتل بأرض العراق للحسین فقلت لجبریل أرنی تربة الأرض التی یقتل بها فهذه تربت‌ها.

هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه.

المستدرک، الحاکم النیسابوری، ج 4، ص 398.

ام السلمه گوید: در یکی از شب‌ها رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مشغول استراحت بود ناگهان نگران و مضطرب از جایش حرکت کرد، سپس نشست و دراز کشید که باز هم از جایش با ناراحتی حرکت کرد که از دفعه قبل شدیدتر بود، باز هم دراز کشید در حالی که خاکی سرخرنگ در دست‌هایش بود و آن می‌بوسید، گفتم: این خاک چیست؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد که بر این خاک حسین مرا می‌کشند، از او درخواست کردم تا آن خاک را به من نشان دهد، جبرئیل این خاک را برایم آورد.

ثواب سجده بر تربت امام حسین علیه السلام :

امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید :

محمد بن علی بن الحسین قال: قال الصادق (علیه السلام): السجود علی طین قبر الحسین (علیه السلام) ینور إلی الأرضین السبعة، ومن کانت معه سبحة من طین قبر الحسین (علیه السلام) کتب مسبحا وإن لم یسبح بها.

وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 5، ص 365 – 366 و من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج 1، ص 268.

امام صادق علیه السلام فرمودند: سجده بر خاک قبر حسین علیه السلام نورش تا آسمان هفت آسمان را نورانی می‌کند. هر کس تسبیحی از خاک قبر امام حسین علیه السلام به همراه داشته باشد، تسبیح کننده به حساب می‌آید؛ هر چند که با آن تسبیح نکند.

همچنین نقل شده است که:

کان لأبی عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام خریطة من دیباج صفراء فیها من تربة أبی عبد الله (ع)، فکان إذا حضرته الصلاة صبه علی سجادته وسجد علیه قال (ع): إن السجود علی تربة أبی عبد الله (ع) تخرق الحجب السبع.

وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 5، ص 366.

امام صادق علیه السلام کیسه ای داشت که در آن تربت امام حسین علیه السلام را نگه می‌داشت. هر وقت که نماز می‌خوانده آن را بر سجاده‌اش می‌ریخت و بر آن سجده می‌کرد. امام علیه السلام فرمود: سجده بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره می‌کند.

این امام صادق علیه السلام، فرزند رسول خدا است که جز بر خاک امام حسین علیه السلام بر چیز دیگری سجده نمی‌کند. از این جا است که ارزش سجده بر تربت کربلا آشکار می‌شود. ما نیز خود را پیرو همان بزرگوران می‌دانیم.

وعن الصادق (علیه السلام) قال من أدار سبحة من تربة الحسین (علیه السلام) مرة واحدة بالاستغفار أو غیره کتب الله له سبعین مرة وأن السجود علیها یخرق الحجب السبع.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس با تسبیح خاک کربلا یک دور استغفار یا کاری دیگری بکند، خداوند برای او هفتاد مرتبه می‌نویسد. سجده بر خاک کربلا، حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند.

وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 6، ص 456.

کسی که سجده بر تربت او حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند، خود او چه می‌کند؟ و چه زیبا سخنی گفته است علامه بزرگ، شیخ عبد الحسین امینی رضوان الله تعالی علیه

هذا حبنا وهذا حسیننا، وهذا مأتمه، وهذه کربلاؤه، وهذه تربته، وهی مسجدنا، والله ربنا، وسنتنا وسیرتنا سیرة نبینا وسنته ولله الحمد. [سیرتنا وسنتنا - الشیخ الأمینی – ص180]

این عشق ما و این حسین ما است. این عزای او، این کربلای او و این تربت او است. تربت او سجده‌گاه ما، الله پروردگار ما و سنت و روش ما، سنت و روش پیامبر ما است. خدا را [بر این همه نعمت] سپاس می‌گوییم.

  تبیان

 


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم