27
مرداد

حديث185

امیر المؤمنین (علیه السلام):
انسان بصیر کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کرده، دقت کند و از عبرت ها بهره گیرد.
خدا گوید :آدم ، تو ای زیباتر از خورشید زیبایم!
تو ای والاترین مهمان دنیایم!
بدان آغوش من باز است،
شروع کن، یک قدم با تو،
تمام گام های مانده اش با من.


free b2evolution skin
27
مرداد

حديث184

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم):
برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجو و اگر نیافتی، عذری بتراش.


free b2evolution skin
27
مرداد

حديث182

امام کاظم (علیه السلام):
هر کس در غیاب برادر مومنش برای او دعا کند، از عرش به او خطاب می شود:
صد هزار برابر آنچه دعا کردی، برای خودت خواهد بود!


free b2evolution skin
27
مرداد

حديث181

احادیث
امام حسین (علیه السلام):
حالا که باید بگذاریم و بگذریم ، چرا توشه ای برنداریم؟


free b2evolution skin
27
مرداد

بهلول22


داستان بهلول :سوال هارون از بهلول
روزي هارون الرشید که مست باده ناب بود در قصري مشرف به دجله بود و به تماشاي آبهاي خروشان
دجله مشغول . در این حال بهلول بر هارون وارد شد . هارون الرشید خنده مستانه نمود و بعد از خوش
آمد به بهلول امر نشستن داد و به او گفت :
امروز یک معما از تو سوال می نمایم . اگر جواب صحیح دادي هزار دینار زر سرخ به تو می دهم و
چنانچه از جواب عاجز بمانی امر می کنم از همین محل تو را به دجله اندازند ، بهلول گفت من به زر
احتیاجی ندارم ولی به یک شرط قبول می نمایم .که اگر جواب معماي تو را صحیح دادم ، باید صد نفر
از اشخاصی که در زندانهاي تو و از دوستان من می باشند را آزاد نمایی و اگر جواب صحیح ندادم مرا
در دجله غرق نما . هارون قبول نمود و معما را بدین طریق طرح نمود :
اگر یک گوسفند و یک گرگ و یک دسته علف داشته باشیم و بخواهیم این سه را به تنهایی یک یک
از این طرف رودخانه به آن ط رف ببریم ، آیا به چند طریق باید آنها را به آن طرف رودخانه برد که نه
گوسفند علف را بخورد و نه گرگ گوسفند را ؟ بهلول گفت :
اول باید گرگ را بگذاریم و گوسفند را آن طرف رودخانه ببریم و بعد برگردیم علف را برداریم و
ببریم و چون علف را آن طرف رودخانه بردیم باز گوس فند را برگردانیم به جاي اول و گوسفند را
بگذاریم و گرگ را ببریم و بعد هم برگردیم و گوسفند را بر داریم و ببریم . پس اینها یک به یک برده
می شوند و نه گوسفند می تواند علف را بخورد و نه گرگ می تواند گوسفند را بدرد .
هارون گفت : احسنت جواب صحیح دادي ، بعد بهلول نام یکصد نفر از دوستان را که همه آنها از
شیعیان علی (ع) بودند گفت و م  نشی همه آنها را ذکر نمودند و چون به نظر هارون رسید و آنها را
شناخت از شرط خود سرباز زد ولی با اصرار بهلول فقط ده نفر را بخشید و از زندان آزاد نمود .


free b2evolution skin