30
مرداد

پندار23

جملات قصار شهید آوینی

عاقل درد فراق ندارد و عقل در این وادی لایعقل است ؛ از عشق باز پرس که شرح این مشکل را جز او کس نمی داند


free b2evolution skin
30
مرداد

پندار22

جملات قصار شهید آوینی

بلبل شیدای گل است و این آواز و الحان که از او می جوشد ، ناله شیدایی است که از ملکوت نازل می شود. بلبل نیز مطرب ملکوت است ، حافظ نیز ، و هرآن کس که شعرش ناله شیدایی است و درد فراق دارد.


free b2evolution skin
30
مرداد

پندار21

جملات قصار شهید آوینی

هنر زمزمه مستی است و خود آگاهان را حاجتی بدین زمزمه نیست. سوزآتش درون است که در سخن می ریزد، و آن را که این آتش ندارد گو بسوزد که شعر سوز جگر است و آه دل و اشک چشم … و این همه را جز به غریبان و شیداییان عطاء نکرده اند.


free b2evolution skin
30
مرداد

پندار25

جملات قصار شهید آوینی

راه ” فطرت” راه ” علم حصولی ” و اکتسابی نیست، راهی وصول است. بندگی خدا میثاق ازلی است که در عمق فطرت خویش بدان شهادت می دهد و او فطرتأ به مبدأ عالم، علم و گرایش دارد و اگربه نفس خویش رجوع کند در باطن خویش خواهد یافت که خداوند فجور و تقوا را به نفس او الهام فرموده است و آسمان لایتناهی تمنای او را هیچ کرانه ای جز قدرت و اراده مطلق ، علم مطلق ، حسن مطلق و حیات محض محدود نمی کند


free b2evolution skin
29
مرداد

مقدس اردبيلى

(وفات 933 ق )يكى از شاگردان مرحوم مقدس اردبيلى كه فردى دانشمند و پارسا بود مى گويد:
من در مدرسه اى كه حجره هاى آن در صحن مطهر امير مؤ منان على عليه السلام قرار داشت ، سكونت كرده ، به فرا گرفتن علم اشتغال داشتم .



در يكى از شبهاى تاريك پس از آنكه از مطالعه فارغ شدم از حجره برون آمدم و به اطراف نگاه مى كردم كه ناگهان ديدم مردى با سرعت به طرف قبه مبارك مى رود. با خود گفتم شايد اين مرد مى خواهد به حرم دستبرد بزند و قنديلهاى حرم مطهر را به يغما ببرد! به ناچار به طورى كه او متوجه نشود. تعقيبش كردم ديدم به طرف در حرم مبارك رفت و اندكى توقف كرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمين افتاد و در باز شد و او وارد گرديد و بعد در دوم و سوم نيز به همان صورت باز شد. ديدم آن مرد به كنار مرقد مطهر مشرف شد، سلام عرض كرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. من صدايش را شناختم و متوجه شدم با امام عليه السلام درباره كسى يكى از مسائل علمى گفتگو مى كند، پس از آنكه پاسخ خود را شنيد از آنجا بيرون آمد. من هم در تعقيب او حركت كردم . وقتى به دروازه شهر رسيد، هوا روشن شده بود. پس از آنكه از دروازه خارج شد با صداى بلند او را مورد خطاب قرار داده ، گفتم : اى مولا ما، من از آغاز تا انجام كار همراه شما بودم ، اينك بفرماييد آن دو بزرگ كه با آنها درباره مسائل علمى صحبت مى كرديد چه كسانى بودند؟ مقدس وقتى اين درخواست را شنيد، پس از آن كه تعهدات لازم را گرفت كه تا موقع حياتش به كسى اطلاع ندهم ، فرمود: اى فرزند من ! بسيارى از اوقات مسائل مختلفى براى من گنگ و مبهم مى ماند، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امير مؤ منان عليه السلام مى روم و مساءله را براى حضرت مطرح و جوابش را دريافت مى كنم . امشب نيز بر طبق معمول به حضور انور شرفياب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان (عجل الله تعالی علیه ) حواله كرد و فرمود:
فرزندم مهدى (عجل الله تعالی علیه) در مسجد كوفه است ، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن استدعا كن . آن آقايى را كه در مسجد كوفه ديدى حضرت مهدى (عجل الله تعالی علیه ) بود.
نام كتاب : طعم خوب بندگى

نكته هايى از بزرگان علم و دين

مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى


free b2evolution skin