19
مرداد

چهل نکته پزشکی و تأثیر نماز

نکته 1:
 تاثیر نماز، و بهداشت خواب
هر انسان طبیعی در حدود 3/1 عمر خود را در خواب به سر می برد و تاثیر خواب بر روان و جسم انسان از دانسته های مسلم علم پزشکی است. بطوریکه امروزه تغییرات خواب انسان از پیش آگهی های مهم و قابل توجه در زمینه ابتلا به بیماریها، به حساب می آید.

به عنوان مثال، در اشخاص مبتلا به افسردگی، میزان خواب به نحو چشمگیری، افزایش و یا به ندرت، کاهش پیدا می کند. تغییرات خواب انسان در بیماریهای جسمی نیز بسیار چشمگیر است، بخصوص اگر تاثیر ناراحتی های روان انسان بر جسم او را در نظر داشته باشیم و به یاد آوریم که بیش از 60 درصد مراجعه کنندگان به بیمارستانهای عمومی، در واقع از یک مشکل روانی رنج می برند.

به این ترتیب ایجاد بهداشت خواب، در واقع یک رکن مهم بهداشت روانی و جسمی به حساب می آید و هر عاملی که در تنظیم بهداشت خواب موثر باشد، پیشگیری کننده و حتی درمانگر بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی است.

امروزه، نخستین اصلی که در ایجاد بهداشت خواب، توسط جدیدترین منابع علمی دنیا توصیه می شود بیدار شدن هر صبح سر یک موقع مشخص از خواب است (1)

یک نگاه کلی به جدول اوقات شرعی، نشان می دهد، که وقت نماز صبح، در تمام طول سال، با در نظر گرفتن تغییرات ناشی از حرکات وضعی و انتقالی زمین، زمان ثابتی است و اقامه کننده نماز صبح، با برخاستن پس از اذان در واقع اساسی ترین گام را در جهت رعایت بهداشت خواب و در نتیجه آن، سلامت بدنی و تعادل روانی برداشته است.

در این مورد در شماره های بعدی باز هم سخن خواهیم داشت..


1. ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک، دکتر نصرت اله پور افکاری ـ جلد سوم صفحه111.

 

 

 

 

 

نکته 2:
 تاثیر نماز بر بیماری افسردگی
حضرت علی (علیه السلام) :

“ خداوند هر گاه خیری بر بنده اش بخواهد

به او کم خوابی و کم خوری و کم حرفی را تلقین می کند.”

در شماره گذشته از تاثیر نماز بر بهداشت خواب به نکته ای اشاره کردیم. حال در ادامه همان موضوع باید گفت که دانش پزشکی ظرف چند دهه اخیر موفق به اکتشاف مهمی پیرامون خواب شده است و آن کشف بخشی مهم در طول خواب انسان به نام خواب REM بوده است.(1) پس از آنکه حدود 45 دقیقه از به خواب رفتن انسان گذشت، مرحله REM آغاز می شود و به مدت کوتاهی حدود 10 تا 15 دقیقه ادامه می یابد.

در طول مرحله REM از خواب، به طرز اسرار آمیزی تمام عضلات اسکلتی بدن از کار می افتد و شخص کاملا بی حرکت می شود و نوار مغزی شخص به جای حالت خواب، حالت بیداری کامل را نشان می دهد. بطوریکه در این حالت مغز از فعالیت بالایی برخوردار است.

در طی REM درجه حرارت بدن و ضربان قلب به طور غیر منتظره بالا می رود و حرکات سریعی در چشمان فرد دیده می شود که وجه تسمیه این مرحله نیز می باشد (مرحله حرکات سریع چشم RAPID EYE MOVEMENT) و چنانچه شخص را در این حالت بیدار کنیم به احتمال بسیار قوی ابراز می کند که در حال خواب دیدن بوده است.

مرحله REM پس از 10 تا 15 دقیقه متوقف می شود و پس از آن در طول خواب و به طور دوره ای و بطور منظم تکرار می شود. با این وجود کل دوران R EM در طول یک خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیک به صبح به وقوع می پیوندد.

امروزه دانش پزشکی به اثبات رسانده است که در بیماری افسردگی یکی از تظاهرات مهم، افزایش یافتن طول خواب REM نسبت به میزان طبیعی است. بطوریکه شخص افسرده به میزانی بیش از سایر اشخاص خواب می بیند. یعنی زمان بیشتری را در مرحله REM بسر می برد.

از این جهت یک مبنای مهم در تولید داروهای ضد افسردگی ایجاد داروهایی است که کاهش دهنده مرحله REM خواب باشند.( از جمله داروهای ضد افسردگی 3 حلقه ای )

علاوه بر این یک روش درمانی جدید برای بیماران افسرده، بیدار نگه داشتن آنها، برای کاهش میزان REM می باشد. زمان نماز صبح که در سوره مبارکه “ اسراء ” با عنوان “ ان قران الفجر کان مشهودا ” از آن نام برده شده است و مورد تاکید فراوان می باشد. بگونه ای قرار گرفته است که سبب کاهش دادن قابل ملاحظه میزان خواب REM در اشخاص می شوود. همانطور که خواندید قسمت اعظم خواب REM در حوالی صبح بوقوع می پییوندد و چنانچه شخص خود را ملزم به بیداری صبحگاهی کند در حقیقت جلوی ورود خود به مرحله قابل توجهی از خواب REM را گرفته است.

از این جهت بیداری صبحگاهی برای نماز خود به تنهایی می تواند به عنوان واکسنی در پیشگیری از افسردگی و حتی دارویی در درمان افسردگی مطرح باشد. لازم به توضیح است که خواب REM در حد تعادل برای سلامت و رفع خستگی لازم است اما زیادی آن منجر به مشکلات مختلف از جمله افسردگی می شود و نقش نماز بعنوان متعادل کننده میزان REM مطرح است.


1. در مورد خواب REM و ویژگیهای آن مطلب از : “ روانپزشکی کاپلان ـ سادوک ” ترجمه فارسی دکتر پور افکاری اقتباس شده است.

 

 

نکته 3:
 تاثیر نماز، و شادابی جسم و روان
پیامبر اکرم (ص) :

“ مومن، شوخ و لبخند بر دهان باشد و منافق بدخلق و گره بر ابرو.”

امروزه ضرب المثل ایرانی “ خنده بر هر درد بی درمان دواست ” مصداق کاملا علمی پیدا کرده است. دانش پزشکی در قرن حاضر به وضوح می داند اشخاصی که اصطلاحا یک لب و هزار خنده گفته می شوند، نسبت به آنان که به اصطلاح با خودشان نیز قهرند ! و نسبت به زندگی بدبین و عبوس هستند، بسیار کمتر دچار بیماری های جسمی و روانی می شوند.

به این ترتیب هر عاملی که شادابی را به انسان هدیه کند، در واقع به سلامتی جسم و روان او کمک کرده است. اما نکته بسیار مهمی که دانش طب به بشر آموخته است، این مطلب است که شادابی و افسردگی انسان پیش از آنکه تحت کنترل اراده او باشد، زیر فرمان تغییرات مواد شیمایی در سلسله اعصاب مرکزی انسان است و ما این مطلب را در ادامه مباحث “ 40 نکته پیرامون نماز ” از جمله مبحث “ تعادل ناقلهای عصبی ” روشن تر خواهیم کرد.

اما در اینجا ذکر همین نکته کافی است که مثلا افزایش یک ماده شیمیایی به نام “ دو پامین ” در بدن سبب می شود، انسان بدون آنکه خود بخواهد، دچار ناراحتی و کاهش این ماده نیز سبب شاد شدن غیر ارادی انسان خواهد شد.(1)

بعنوان مثال، عصبانیت و ناراحتی غیر ارادی و بدون علت صبحگاهی که حالت شدید آن بعنوان ملانکولی یا همان مالیخولیا (افسردگی درونزاد صبحگاهی) شناخته می شود، در اثر تغییرات و کم و زیاد شدن همین مواد شیمیایی بوقوع می پیوندد.

اما از جمله این مواد شیمیایی داخل بدن که به طور غیر ارادی سبب شادی انسان می شود و به او شعف و نشئه بی نظیر می بخشد، ماده ای به نام “ کورتیزول می باشد که میزان آن در داخل بدن انسان در ساعات سحرگاهی بشدت افزایش می یابد (2) و در صورت بیداری انسان در این ساعات، لذت و شعف سرمست کننده ای نصیب او می شود که بی شک بر زندگی او در تمام طول روز تاثیر گذار است.

افزایش کورتیزول در ساعات صبح و ارتباط آن با سرخوشی صبحگاهی، که امروزه از مسلمات پزشکی است، در واقع توجیه قابل توجهی بر همه مضامینی که در فرهنگ و ادب و عرفان پیرامون “ اسرار سحر ” معرفی می شوند ارائه می دهد.

از نمونه توجه بسیار به سرخوشی و شادابی سحرگاهی و تاثیر آن در زندگی انسان در اشعار خواجه شیرین سخن شیراز حضرت حافظ بسیار می توان یافت :

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
             
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
ضرب المثل ایرانی مشهور که منسوب به بزرگمهر می باشد یعنی : “ سحر خیز باش تا کامروا باشی ” نیز اشاراتی نغز به تاثیر بیداری صبحگاهی بر زندگی شادکامانه و سعادت آمیز دارد.

به این ترتیب واضح است، امر واجب نماز صبح با ارزانی داشتن بیداری صبحگاهی به انسان تقدیم کننده شادابی جسم و روان به او می باشد و یک نتیجه مهم این شادابی، سلامت جسم و روان خواهد بود.

صبح خیزی وسلامت طلبی چون حافظ
          
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

1. روانپزشکی کاپلان ـ سادوک ترجمه فارسی : دکتر پور افکاری

2. فارماکولوژی کاتزونگ ـ مبحث کورتیکو استروییده

 

نکته 4 :
 تاثیر نماز، و آرامش عضلات
گروهی از نویسندگان مسلمان، کوشیده اند، در حرکات حین نماز اعم از قیام و قعود و رکوع و سجود جنبه هایی از نرمش عضلانی و ورزش بدنی را بجویند و آن را با نرمش های متداول دیگر که منجر به استراحت و آمادگی عضلانی می شوند، مقایسه کنند. اما دیدگاه ما به آرامش عضلانی ناشی از نماز، از دریچه دیگری است. دانش پزشکی امروزه، به اثبات رسانده است که اگر شخصی در ساعت حدود 10 شب بخوابد و حدود ساعت 5 صبح از خواب بیدار شود (یعنی حدود 7 ساعت خواب) در ساعت حدود 1 بامداد، در بدن او برخی مواد شیمیایی شبه مورفین که به عنوان گروهی اندورفین ها و آنگفالین ها نامگذاری شده اند، ترشح می شوند که این مواد اثر مستقییم بر روی قسمتهای مختلف بدن از جمله عضلات اسکلتی دارند و منجر به راحتی ((RELAXATION) عضلانی، در طول روز آینده برای فرد می شوند. (1)

اما چنانچه شخص در ساعت حدود 12 شب بخوابد و صبح روز بعد ساعت 10 صبح از خواب برخیزد (یعنی حدود 10 ساعت خوا ب) اندروفین ها و آنکفالین ها برخلاف حالت گذشته افزایش ترشح کافی پیدا نمی کنند و در نتیجه این امر، سبب می شود با این که این شخص حدود 3 ساعت بیشتر از شخص قبلی خوابیده است، از آرامش و استراحت عضلانی به اندازه کافی بهره مند نشود.

و درست به همین علت است که هر چه خواب انسان بیشتر ادامه پیدا کند و مثلا تا ساعت 10 صبح به دراز بکشد، احساس خستگی و کوفتگی عضلانی پس از آن بیشتر خواهد بود.

و اما فریضه نماز با اثر درخشان و بی نظیری که در ایجاد بهداشت خواب دارد (و به جنبه هایی از آن در شماره های گذشته اشاره نمودیم) در این مورد نیز نقش بسیار موثری ایفا می کند. چرا که نماز صبح ضمن ایجاد الزام و وجوب برای سحر خیزی، انسان را خود به خود به سوی یک آرامش عضلانی ناشی از مواد شیمیایی درونزا سوق می دهد.

بزرگان عرصه علم و اندیشه مانند استاد شهید مرتضی مطهری (ره) نیز برنامه زندگی خود را بر مبنای خوابیدن در ساعت حدود 10 شب و برخاستن از خواب، حدود نیم ساعت قبل از اذان تنظیم کرده بودند (2) تا از مواهب خدا دادی و بی حد و حصر نماز، حداکثر فیض و بهره را ببرند.

خوشا به سعادتشان.


1. مبحث فشار خون در حاملگی، تدریس آقای دکتر عبدالرسول اکبریان ـ استاد جراحی زنان دانشگاه علوم پزشکی ایران

2. طهارت روح (نماز در آثار شهید مطهری) ـ خاطره آقای علی لاریجانی

 

نکته 5:
 تاثیر نماز، و بیماری فشار خون
افزایش فشار خون یکی از شایعترین دلایل مراجعه به پزشک در سرتاسر دنیاست. بعنوان مثال یکی از جدیدترین آمارها، در ایالات متحده آمریکا، شایعترین بیماریی که افراد را ناگزیر به استفاده از دارو، می کند افزایش فشار خون ذکر کرده است (1)، به علت عوارض خطرناک و متعددی که این بیماری در بسیاری از اعضای بدن از جمله قلب و مغز و کلیه و چشم و.. دارد، سعی و اهتمام فراوانی در دانش پزشکی برای پیشگیری و کنترل این بیماری در پیش گرفته شده است.

در تمامی منابع معتبر علمی، برای پیشگیری از ابتلا به افزایش فشار خون و همچنین کنترل تعداد زیادی از بیماران که افزایش فشار خونی در حد خفیف یا متوسط دارند، رعایت برخی اصول و استفاده از درمانهای غیر دارویی توصیه می شود. درمانهای غیر دارویی ضمن آن که هزینه چندانی را بر بیمار تحمیل نمی کنند در پایین آوردن فشار خون و ممانعت از بروز و پیشرفت آن موثرند. (2)

از جمله چهار درمان اولیه و بسیار مهم غیر دارویی که در منابع جدید علمی برای کنترل فشار خون مورد توجه قرار می گیرند، عبارتند از :

1. کاهش دادن اضطراب و استرس ها

2. کاهش یا عدم مصرف الکل

3. کم کردن وزن

4. انجام ورزش های سبک بطور منظم در شبانه روز.

اما با توجه به نقش بسیار مهمی که نمازهای واجب یومیه، در ایمن کردن انسان در مقابل استرس ها و مشکلات گو ناگون زندگی ایفا می کنند (از جمله تاثیر نماز بر اضطراب که در شماره های بعدی مورد توجه قرار خواهد گرفت) و نیز با توجه به الزامی که نماز به شخص نمازگزار مبنی بر عدم مصرف مشروبات الکلی می دهد، می توان این امر را قدم موثری در پیشگیری و کنترل فشار خون تلقی کرد.

از طرفی نماز با حرکات موزون و قیام و قعود و رکوع و سجود منظمی توأم است که قابل مقایسه کامل با یک نرمش سبک روزانه مشابه آنچه که در درمانهای غیر دارویی فشار خون توصیه می شود، می باشد. همچنین اگر به یاد آوریم که مسلمان نمازگزار رو به قبله مکتبی نماز می خواند که خدای آن مکتب از پر خوری و شمکبارگی بیزار است و مثلا عالمان فربه و چاق را دشمن می انگارد (1) متوجه خواهیم شد که هر چهار درمان غیر دارویی مذکور، برای کنترل و پیشگیری افزایش فشار خون، در ورای احکام نورانی نماز نهفته است. هر چند که ما در ادامه مباحث 40 نکته پزشکی پیرامون نماز، اشارات دیگری در این مورد خواهیم داشت و فی المثل پیرامون تاثیر نماز بر احساس امنیت روانی سخن خواهیم گفت.


1. طب داخلی واشنگتن، ترجمه فارسی، صفحه 80

2. همان منبع، صفحه 85

3. معراج السعاده، عالم ربانی ملا احمد نراقی (ره) صفحه 235

 
نکته 6:
 تاثیر نماز بر عفونت کلیه و مجاری ادراری
سلامت دستگاه ادراری انسان، بخصوص کلیه ها تاثیر بی نهایت مهمی در ادامه حیات انسان دارد و بیماری کلیوی از دردناکترین و پر مخاطره ترین، گرفتاریهای جسمی است.

در این میان عفونت دستگاه ادراری که یکی از شایعترین علل مراجعه بیماران به مطب پزشکان می باشد علاوه بر آن که خود بخود و به تنهایی بیماری آزار دهنده ای است گاهی سبب بروز بیماریهای دیگر نیز در بدن انسان می شود.

بعنوان مثال برخی عفونتهای دستگاه ادراری می توانند گاهی باعث نارسا شدن و از کارافتادگی کلیه شوند یا عفونت کلیوی در خون و در نتیجه در تمام بدن پخش شود یا برخی عفونتها ممکن است به ایجاد سنگ کلیه در بیماران منتهی شوند (1) که همه اینها نشانه اهمیت موضوع است.

ادرار پس از آن توسط دو کلیه انسان تولید شد، توسط دو لوله موسوم به حالب که کلیه ها را به مثابه وصل می کنند. به مثابه تخلیه می شود تا بدان وسیله از بدن دفع گردد. حال چنانچه مثانه به موقع از ادرار خالی نشود، ادرار از مثانه به حالبها و حتی کلیه باز می گردد و همین برگشت ادرار از مثانه به حالبها، سبب ایجاد استعداد در فرد برای ابتلا به عفونت کلیه می شود (2) و به این ترتیب کسانی که در شبانه روز، بنا به هر علتی بندرت ادرار می کنند به طور جدی در معرض خطر هستند.

اما در رسایل فقهی توضیح المسایل، یکی از مبطلات وضو و نماز، خروج بول و غائط و ریح، از بدن انسان درج شده است و این موضوع سبب می شود که شخص نمازگزار و احیانا دائم الوضو، برای پرهیز از ابطال عبادتش بطور معمول و برحسب عادت، قبل از وضو، به تخلیه ادرار بپردازد.( تعبیه بیت الخلاء در مجاورت وضو خانه مساجد در واقع به منظور پاسخ به این عادت پسندیده و سلامتی بخش صورت می گیرد ).

به این ترتیب حداقل سه بار، دفع ادرار از بدن، در زمانهایی به فواصل مناسب نسبت به یکدیگر، و در حدی که برای یک انسان طبیعی لازم است، فرد را در مقابل ابتلاء به عفونتهای کلیه و دستگاه ادراری مصون می سازد و می تواند بعنوان نکته ای مهم پیرامون نماز مورد توجه قرار گیرد.


1. طب داخلی واشنگتن، ترجمه فارسی، صفحه 281

2. ترجمه مبانی طب سیسیل (بیماری های عفونی )، صفحه 217
نکته 7:
 تاثیر نماز، و عفونتهای گوارشی
عوامل عفونی مختلف اعم از باکتریها، ویروس ها و انگل ها، می توانند باعث درگیری دستگاه گوارش انسان و مشکلات متعدد ناشی از آن شوند. این مشکلات می توانند از یک خارش ساده شبانه بر اثر ابتلا به نوعی انگل، تا اسهال های وحشتناک تظاهر کنند. اما یکی از برجسته ترین مواردی که در آن شعار معروف علم طب که می گوید پیشگیری همیشه موثرتر از درمان است صدق می کند، همین مورد عفونتهای گوارشی است.

دانش پزشکی، امروزه عامل انتقال بسیاری از عوامل عفونی را اصطلاحا Fecal - Oral (مدفوعی ـ دهانی) شناسایی کرده است که یک گروه عمده از این عوامل عفونی دارای این ویژگی هستند که پس از اجابت مزاج بر روی دست باقی می مانند و بعدا در موقع غذا خوردن و از طریق دهان وارد بدن می شوند و ایجاد بیماری می نمایند.

از این جهت امروزه در همه ممالک پیشرفته اولین اصل بهداشتی که برای مقابله با عفونتهای گوارشی به همگان (به خصوص اطفال) آموزش داده می شود، شستشوی دستها قبل از غذا خوردن و پس از اجابت مزاج است و به این ترتیب تاثیر نظافت دستها در پیشگیری از گروه زیادی از بیمارهای عفونی باور نکردنی است.

اما فرمان وضو که در آیه شریفه 9 از سوره مبارکه مائده در قرآن مجید، صادر شده است، به سادگی و صراحت امر به شستشوی دستان (تا آرنج) می کند و 14 قرن پیش با بیان دستوری پیرامون نماز، پیام آور نکته ای می شود که علم بشری در آستانه قرن بیست و یکم به اهمیت بیش از پیش آن، دست یافته است.

مقارنت اوقات نماز با سه وعده معمول غذایی (صبحانه و نهار و شام) یا حتی وعده های غذا هنگام روزه داری (سحر و افطار) سبب می شود که شخص نمازگزار، موقع انجام وضو (که معمولا متعاقب اجابت مزاج نیز هست) خود به خود به شستشوی دستها بپردازد و هر گونه عامل بیماریزای عفونی را از دستهای خویش بزداید و در نتیجه موقع صرف غذا، هیچ عامل عفونی ناشی از دست آلوده موفق به ایجاد بیماری در بدن او نشود.

 

نکته 8 :
 تاثیر نماز، و ایمنی حواس
پیامبر اکرم (ص) :

وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است.

دانش بشری از سالها پیش حواس انسان را در پنج عنوان (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) طبقه بندی می کند و همین حواس پنجگانه هستند که رابطه گسترده انسان و دنیای اطراف او را شکل می دهند.

در شماره های گذشته به چند مزیت پزشکی پیرامون نظافت دست ناشی از وضو، توجه یافتیم و اینک به نظافت صورت رسیده ایم که آن نیز در آیه شریفه 9 از سوره مبارکه مائده، بعنوان یک فرمان لا یتغیر الهی بر عموم مسلمانان واجب شده است.

در اهمیت نظافت صورت شاید همین نکته کافی باشد که چهار حس از مجموع حواس پنجگانه بشری در وابستگی کامل با صورت بسر می برند. تماس آب که منشأ پاکیزگی و حیات است و به صورت علاوه بر محاسن متعددی که از جهت برقراری تعادل ناقل های عصبی در بدن انسان دارد (و ما در بحث مربوطه، به آن خواهیم پرداخت) از دیدگاه مقابله با آلودگیهایی که ممکن است، در چشم، بینی، دهان و پوست صورت و.. ایجاد بیماری کند مهم است. بخصوص که در آب، حین وضو، و همچنین استفاده از شانه و مسواک ذکر شده است.

با این که دست قدرتمند صنع الهی، چنان ساختمان گوش و بینی و چشم و.. را آفریده است که خود بخود مقاومت بی نظیری در مقابل آلودگی می کنند و روزانه بارها و بارها بدون آنکه انسان وقوفی پیدا کند، آلودگیها را از خود دور می سازند (مثلا در گوش جریان موم، در بینی موهای ریز متعدد، در چشم پلک زدن و اشک و..) اما چنانچه آب نیز در شستشوی صورت بکار برده شود، ما حصل فعالیت پاک کنندگی اعضای صورت به نتیجه خواهد رسید. علاوه بر این که حداقل 3 بار شستشوی صورت هر گونه آلودگی محیطی را نیز از آن خواهد زدود (1) توجه به این نکته مهم است که دو راه عمده ابتلا به عفونتها (دهانی و استنشاقی) هر دو مربوط به محدوده صورت هستند.

در هر صورت دستور قرآن مبنی بر شستن دستها و صورت قبل از نماز با توجه به این که اعضاء معمولا پوشانده نمی شوند (حتی در مورد حجاب خانمها مورد استثناء واقع شده اند وجه و کفین) و در نتیجه با وجود اهمیت آنها از نظر تمرکز حس های پنجگانه، در معرض آلودگی دائمی هستند، می تواند حاوی حکمتهای بی شمار باشد، که در سطور گذشته با اختصار، به مشتی نمونه خروار اشاره شد.


1. در رسالت فقهی هر گونه آلایشی که مانع رسیدن آب وضو به اعضاء شود، مانع وضوی صحیح اعلام شده است.

نکته 9:
 تاثیر نماز، و عفونت های تنفسی
به علت پراکنده بودن عوامل عفونی متعدد در محیط اطراف و هوای تنفسی انسان، و با توجه به این که استنشاق میکروب از طریق بینی روش عمده انتقال این عفونتهاست، بیماریهای عفونی تنفس، بوفور بوقوع می پیوندد. این مشکلات بویژه در فصل سرما که تجمع افراد در محیطهای بسته افزایش می یابد و ویروس ها و باکتری ها امکان رشد و بیماریزایی زیادتری پیدا می کنند بیشتر می شود و به همین علت است که در فصل سرما شایعترین علت مراجعه اطفال و بزرگسالان به مطب و کلینیک های عمومی، بیماری common cold (سرماخوردگی) و عوارض متعدد ناشی از آن است و همانطور که اشاره شد، عمده این درگیری ها، ناشی از انتقال عامل بیماریزا از طریق بینی است.

اما از جمله مواردی که در حین وضو، مورد توصیه موکد قرار گرفته است. سه مرتبه، چشیدن و استنشاق آب سرد و پاک است و حتی شستن قسمتی از درون بینی حین وضو، توسط برخی از علمای شیعه واجب اعلام شده است (رجوع شود به مساله 241 از رساله توضیح المسایل حضرت آیت.. العظمی اراکی (ره).

با توجه به آن که اولین سد دفاعی بدن در مقابل عفونتهای تنفسی موهای ریزی هستند که در مخاط بینی تعبیه شده اند، عوامل عفونی متعددی از جمله بسیاری از ویروس ها و باکتری ها و حتی عامل بیماری سل در این موها متوقف می شوند و جلوی حرکت آنها به قسمتهای دیگر دستگاه تنفس گرفته می شود.

بر این اساس چنانچه مسلمین در مقدمات نماز و حین وضو دستور اسلامی استنشاق آب سرد (1) را اجرا نمایند، همه روزه چند نوبت میکروبهای مجرایی تنفس را زدوده و مجرای تنفسی خود را تمیز و پاکیزه می نمایند و بدین ترتیب از بروز بیماریهای متعدد تنفسی در امان خواهند بود.


1. از روایات اهل بیت عصمت (ع) چنین مستفاد می گردد که وضو با آب سرد، افضل از آب گرم است و در باب حکمت پزشکی این مطلب در آینده سخن خواهیم گفت.

 

نکته 10:
 تاثیر نماز، و بیماریهای دهان و دندان
(1)

پیامبر اکرم (ص) :

دو رکعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد رکعت بدون آنست.

طی شماره های گذشته از نه نکته پزشکی پیرامون نماز سخن گفته ایم و به امید و یاری پروردگار در شماره های آینده سبک و سیاق سابق را ادامه خواهیم داد.

اما نکته ای که در همین شماره قابل توضیح است، توجه دادن به این حقیقت متعالی است که روح حقیقی نماز و فلسفه شکوهمند آن چیزی جز عبودیت محض در مقابل آفرینشگر یگانه هستی و ابراز خشوع بنده ناتوان در پیشگاه قادر متعال نیست و هر آنچه که اندیشمندان و قلم به دستان، پیرامون فواید گوناگون نماز در عرصه های مختلف بگویند و بنویسند تنها به منزله حاشیه ای بر این متن گهر بار خواهد بود. و اما نکته امروز :

دهان انسان را برخی قلب دوم بدن نامیده اند و توجه به این نکته که چنانچه محیط دهان فردی تمیز باشد، آن فرد از ابتلا به بسیاری از بیماریها در امان است، این نامگذاری را بسیار مناسب جلوه می دهد.

بعنوان مثال عفونتهای دهان و دندان بویژه در کودکان، نقش مهمی در ایجاد بیماریهای روماتیسمی دارد و نقش دندانها در حفظ و زیبایی و قدرت جویدن و صحبت کردن به خوبی مشخص است و حتی نبودن دندانهای سالم و زیبا برای بانوان و دوشیزگان (بخصوص) اثرات روانی زیادی باقی می گذارد. چرا که در کتابهای علمی دندانپزشکی می خوانیم: نیمی از زیبایی بشر منوط به صورت او و از این مقدار 3/2 آن مربوط به دهان و دندانها است.

رعایت بهداشت دهان و دندان و پیشگیری از بیماریهای مختلف آن، از جمله پوسیدگی دندانها و بیماریهای پریودنتال (بیماریهای لثه و بافتهای پشتیبان) و.. به بهترین شکل بوسیله مسواک زدن، انجام می پذیرد.

اما دین مبین اسلام، از قرنها پیش با توصیه های مؤکد، مسلمانان را به طرف این نکته درخشان بهداشتی هدایت نموده است تا جایی که پیامبر اکرم (ص) می فرمودند : “ اگر بر امتم سخت نمی شد مسواک زدن را واجب می کردم “ و حتی در حدیثی دیگر نحوه مسواک زدن را از بالا به پایین و از پایین به بالا نموده اند که مطابق با جدیدترین توصیه های علمی درباره روش مسواک زدن است.

علاوه بر آن در کتب گوناگون فقهی و عبادی اسلام، دستورات مؤکد مبنی بر مسواک زدن هنگام ساختن وضو و نماز آمده است و با توجه به این که نمازگزار روزانه حداقل 3 بار وضو می گیرد، چنانچه قبل از هر وضو اقدام به مسواک زدن بکند، از حد اکثر پاکیزگی لازم برای پیشگیری از تمامی بیماریهای دهان و دندان برخوردار می شود.


1. در تهیه مطالب این قسمت، از برخی جزوات جامعه اسلامی دندانپزشکان دانشگاه شیراز بهره گرفته شده است.

 

نکته 11:
 تاثیر نماز، و بیماریهای پوست
در شماره های گذشته پس از بحث کوتاه پیرامون برخی فواید پزشکی اوقات نماز به مقدمات نماز و طهارت نمازگزار توجه کردیم و برخی فایده های طبی مترتب بر آن را به اختصار اشاره نمودیم. از جمله پیرامون اهمیت نظافت دست و صورت که بر اثر نماز به انسان هدیه می گردد سخن گفتیم. اما در ادامه وضو، فرمان الهی بر مسح سر و پا قرار گرفته است. (1)

هر چند می توان در بعد نمادین و از دیدگاه زیبایی شناسی، مسح سر و پا در پایان وضو را سمبلی جسم، از سر تا پا و از فرق تا قدم به حساب آورد و به عنوان عاملی در یاد آوری پیوسته مسلمانان مبنی بر نظافت تمام بدن تلقی کرد، اما در باره بیماریها نیز می توان به نکاتی چند توجه نمود.

پاها و سر انسان بر خلاف دست و صورت، از اعضایی هستند که در بخش قابل توجهی از شبانه روز پوشانیده هستند، تا حدی که حتی خود نیز معمولا توجه کمی به آنها دارند. (2)

اما امروزه دانش بشر، گروهی از بیماریها را می شناسد که شروع تظاهرات این بیماریها از پوست سر و پاها است. بعنوان مثال برخی بیماریهای قارچی پوست از حد فاصل میان شصت و دیگر انگشتان پا آغاز می گردد که اتفاقا درست محل این ناحیه مسح واجب دارد و به همین ترتیب مسح سر نیز می تواند توجه انسان را به آلودگی یا ضایعه عفونی در مو و پوست سر توجه دهد و در نتیجه انسان را برای رفع آن به اقدام وادارد.

در ضمن وجوب مسح سر و پا فرصتی است برای برداشته شدن پوشش پا و سر و در معرض هوا و اکسیژن قرار گرفتن این اعضاء که علاوه بر شادابی پوست، به نوبه خود مانع رشد ارگانیزم های بی هوازی در منافذ پوست خواهد شد.

البته لازم به توجه است که بسیاری از بیماریهای پوست (بویژه عفونتها) بوسیله غسل های متعدد اعم از واجب و مستحب که شخص نمازگزار در طول زندگی خود به جا می آورد، قابل پیشگیری هستند که برای پرهیز از اطالة کلام تنها به همین اشاره بسنده می کنیم.


1. آیه شریفه 9 سوره مبارکه مائده

2. پوشش پا به صورت جوراب و کفش امروزه در اکثر فرهنگها متداول شده است و پوشش سر به صورتهای مختلف از چادر و عمامه گرفته تا کلاه و روسری از دیر باز معمول بوده است.

 

نکته 12:
 تاثیر نماز و بیماریهای اپیدمیک (همه گیر )
آنتونی بارنت (1) می نویسد : عادت به استحمام که در عصر جدید در مغرب زمین متداول شده است شاید در پیشگیری از بیماریها همان اندازه موثر بوده است که مراقبت از منابع آب اثر داشته است. در سال 1842 وقتی که از یک کارگز معدن در “ لانکاشایر‌” می پرسند، کارگران زغال کش هر چند وقت یکبار بدن خود را می شویند ؟ او جواب می دهد : آنها هیچوقت بدن خود را نمی شویند !؟! من هم هیچوقت بدن خود را نمی شویم، پیراهن من چرک بدنم را پاک می کند …!؟

و از آن گویاتر، یاداشتهای روزانه دریاسالار “ ساموئل پپیز ” است که با شادی درباره پیدا کردن بیست شپش در یک شب، در موهای سر خود نوشته است. “ روزهای روز بود که این اندازه نداشتم، بنابراین امشب با رضای خاطر فراوان به رختخواب رفتم !؟!

گفته های این نویسنده آمریکایی نشانگر این موضوع است که غرب به ظاهر متمدن، تا گذشته نه چندان دور، به اهمیت استحمام و دوری از کثافات در پیشگیری از بیماریها ناآگاه بوده است و شاهد این مدعا نیز بروز اپیدمی های بزرگ بیماریهایی مانند “ تیفوس ” است که در قرن اخیر به علت عدم رعایت نظافت شخصی به مرگ و میرهای وحشتناک و نابودی انسانهای بسیاری منتهی شده است.در حالیکه تاریخ مسلمانان بندرت شاهد اپیدمی های اینچنین مرگبار حتی در قرنهای دور بوده است. اما “ حدث اکبر ” در مبانی فقهی شیعه به مواردی مانند جنابت و حیض و … اطلاق می شود که مانعی برای اقامه نماز صحیح به حساب می آیند و “ غسل ” بعنوان برطرف کننده حدث اکبر از واجبات نماز در این قبیل موارد به حساب می آید.

علاوه بر غسل های واجب در مکتب شیعه موارد متعددی از غسل های مستحب می توان سراغ گرفت (2) که در مجموع مثلا “ در طول یک هفته، غسل های متوالی (اعم از واجب یا مستحب) توسط یک مسلمان معتقد نمازگزار بوقوع می پیوندد.

به این ترتیب روشن است که سر نهادن به فرمان غسل، که عمدتا “ برای اقامه صحیح نماز صورت می پذیرد، در بعد نظافت شخصی از اپیدمی شدن برخی بیماریها “ مانند گال و تیفوس ” و در بعد نظافت عمومی (یعنی اطاعت همه اعضای جامعه اسلامی از آن) از اپیدمی شدن برخی بیماریهای دیگر مانند “ طاعون ” جلوگیری می کند.


1. در کتاب (A Biology of man) ترجمه محمد رضا باطنی، از انتشارات نشر نو، صفحه 300

2. از جمله در مساله 638 رساله فقهی حضرت آیت ا.. العظمی اراکی (ره) موارد متعددی از غسل های مستحب درج شده است.

 

نکته 13:
 تاثیر نماز، و بیماریهای اضطرابی
اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ

( قرآن مجید )

اضطراب بیماری شایع قرن اتم و کهکشان است، پیشرفت سریع و پیچیده تمدن و در عین حال بی توجهی به ارزش های مذهبی و خانوادگی هر روز بیش از پیش برای افراد و اجتماع اضطراب های جدید بوجود می آورد. (1)

از نظر روانپزشکان، اضطراب با یک احساس منتشر و مبهم دلواپسی که اغلب ناخوشایند و بدون دلیل است مشخص می شود که معمولا با یک یا چند مشکل جسمی همراه می گردد. از جمله شخص ممکن است علامتهای جسمی چون احساس طپش قلب، تنگی نفس و درد قفسه سینه، خالی شدن سردل، تعریق، سردرد، تکرر ادرار، اسهال، گزگز دست و پاها، لرزش و را نیز به همراه داشته باشد. اضطراب، گاهی به شکل طبیعی در اشخاص سالم بروز می کند و گاهی به صورت بیمارگونه و دائمی در می آید که نیاز به درمان و مراقبت پزشکی دارد. با اینکه دلایل علمی مختلفی از دیدگاههای مختلف بعنوان دلایل بروز اضطراب و تشدید آن ارائه شده است اما همچنان دور شدن از ایمان مذهبی بعنوان یک عامل عمیق در بروز اضطراب نقش غیر قابل انکاری دارد (2) و به این ترتیب نقش پیشگیری کننده و حتی درمانگر مذهب در مورد اضطراب قابل بررسی است.

آرامش حاکم بر روح و روان و در نتیجه آن جسم اشخاص مذهبی، در مقایسه با آشفتگی روانی و جسمی و اضطراب لامذهب ها از دیر باز مورد توجه پزشکان بوده است.

به این ترتیب در بعد پیشگیری از اضطراب و برای آرامش دائمی جسم و روان نماز نقش خارق العاده ای را ایفا می کند. از طرفی در بعد درمان بیماران مبتلا به اضطراب، امروز علاوه بر درمانهای دارویی، از روش های چون آموزش انبساط آرامش عضلانی و همچنین تلقین بوسیله هیپنوتیزم نیز استفاده می شود (3) که ما در مورد انبساط عضلانی ناشی از نماز در نکته چهارم از این مجموعه مقالات، سخن گفته ایم و درباره تلقین های سازنده ناشی از نماز نیز در آینده سخن خواهیم گفت.

تنها در مورد اضطراب، بد نیست به این نکته اشاره کنیم که شخص نمازگزار با ایمان به قدرت لا یتناهی پروردگاری که در مقابلش کرنش می کند، خود را در مقابل هر عاملی که قصد به خطر انداختن و ترساندن (و در نتیجه مضطرب ساختن) او را داشته باشد ایمن می یابد و ضمن تکرار باور اعتقادی خود طی نمازهایی پنجگانه یومیه این ایمنی همه جانبه را، به روان خود تلقین می کند و سرانجام آرامش عمیق را در وجود خود ملکه می سازد.

در راستای این موضوع تحقیقات علمی در برخی کشورهای مسلمان نشان می دهد که بیماران مضطربی که در کنار درمانهای رایج ضد اضطراب، به خواندن نماز و قرآن و حتی احادیث نبوی تحریک شده اند (4) از درجه درمان به مراتب بالاتری نسبت به سایرین برخوردار بوده اند.


(1)و(2) ـ ترجمه فارسی سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ ج دوم ـ صفحه 473

3. همان منبع، صفحه 517

4. سخنرانی دکتر محمود گلزاری در اولین اجلاس نماز

 

نکته 14:
 تاثیر نماز، و افزایش طول عمر
در سالهای نخستین که این حقیر نگارنده سطور، تحصیل طب را در تهران آغاز کرده بودم، در برخورد با استاد بزرگ پاتولوژی ایران، جناب آقای دکتر کمال الدین آرمین (1) همواره این سؤال در ذهنم نقش می بست که چه نیروی عظیم و خارق العاده ای وجود دارد که سبب می شود این مرد در اوج کهولت مقتدرانه برکرسی تحقیق و پژوهش و تدریس همچنان تکیه بزند و در آستانه هشتمین دهه عمر خود اینچنین شاداب و دل زنده باقی بماند !

تا این که روزی سر کلاس درس استاد این راز بر ما دانشجویان آشکار شد. بدین سان که، استاد هنگامی که مشغول تدریس اسلایدهای پیچیده و متنوع علمی مربوط به تشخیص های پاتولوژی بود، ناگهان به اسلایدی رسید که به کلی با همه چیزهایی که در دانشکده پزشکی دیده بودیم فرق داشت !؟!

بر روی آن اسلاید تنها یک بیت از حافظ شیراز نگاشته شده بود که :

تکیه برتقوی ودانش درطریقت کافریست
                
راهــرو گــر صــد هــنر دارد تــوکل بایــدش
آن گاه استاد مدتی درباره توکل سخن گفت و به ما آموخت که والاترین و بالاترین قدرت پزشک برای تشخیص و درمان بیماریها تنها توکل به باریتعالی است و دیگر هیچ.

ایمان متعالی و توکل بدون قید و شرط را یکبار دیگر من در ملاقات با پیر تاریخ ایران و پدر تاریخ کرمان، استاد باستانی پاریزی دیدم. مرد جاودانه ای که هنوز حتی در دوران کهولت، استوار و با عظمتی شگرف و ستودنی و بی آلایشی و بی ریایی بی نهایت خود،. زندگیش را وقف ایران عزیز نموده است. مشاهده بزرگانی چون آرمین، باستانی پاریزی و.. و توجه به این نکته ظریف که بسیاری از مراجع تقلید بزرگ و مشایخ صوفیه که ایمان و ذکر خدا در جزء جزء زندگیشان جاریست، عمرهای طولانی و پر برکت می کنند. آشکار کننده این مطلب است که میان ذکر خدا و فزونی طول عمر رابطه تنگاتنگی وجود دارد.

توجیه علمی این موضوع نیز با توجه به فواید پزشکی مختلف نماز، که ما در این مجموعه مقالات تنها به فرازهای کوچکی از آن اشاره کرده ایم، روشن می شود. در این مورد حتی برخی از نویسندگان علت علمی طولانی شدن بی سابقه عمر حضرت صاحب الزمان (عج) را برای قرنها، تسلط همه جانبه و کامل ایشان بر مسایل جسمی و روانی بشر، به حساب می آورند.

و حضرت قائم (عج) همان بزرگ مردی است که والاترین حد نماز را به جای می آورد، نمازی که پیوسته سزاوار ستایش و سلام ابدی است :

السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد، السلام علیک حین تقراء، السلام علیک حین تصلی، السلام علیک حین تقنت، السلام علیک حین ترکع و تسجد، السلام علیک حین تحلل و تکبر السلام علیک حین تحمدو تستغفر، السلام علیک حین تصبح و تمسی، السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی (2)


1. دکتر کمال الدین آرمین، فرزند حضرت آیت ا.. صدر آرمین می باشد، که از اولین گروه پاتولوزیست ها (آسیب شناسان) ایران به حساب می آیند. ایشان دو سال پیش دارفانی را وداع گفتند.

2. مفاتیح الجنان ـ زیارت آل یاسین

 

نکته 15:
 تاثیر نماز، و بیماریهای مقاربتی
اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ

( سوره عنکبوت آیه 45 )

با این که همواره نام “ زیگموند فروید ” بعنوان پزشکی نابغه و اندیشمندی بی نظیر که با کاوش در عمیق ترین ابعاد روان انسانی، بانی بزرگترین انقلاب در علم روانپزشکی شد، بر پیشانی دانش بشری درخشش می کند، اما برخی خطاهای او و همچنین تعبیرهای نادرستی که متاخرین او از نظریاتش به عمل آوردند، منجر به فجایعی جبران ناپذیر در عرصه جوامع گوناگون شد.

فروید می گفت : عقده های جنسی بشر مسبب رکود و عقب ماندگی انسانها در زمینه های مختلف علمی، اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و.. است و غربیان با قبول نظریه او از حدود 5 دهه پیش، و آزاد گذاشتن بی قید و شرط روابط گسترده جنسی بناگاه به رشدی باور نکردنی و جهشی سرسام آور، در زمینه های گوناگون دست یافتند !؟! (1)

اما در عوض، آزادی بی حد و حصر جنسی ارمغانهای مرگبار گوناگون نیز برای آنها به همراه داشت که از آن جمله بیماریهای مختلف مقاربتی از جمله سوزاک و سیفلیس و.. که در طب امروز با عنوان بیماریهای (S.T.D) Veneral شناخته می شوند و بخش عمده ای از مراقبت های پزشکی را به خود اختصاص می دهند.

از طرفی بیماری مهلک و مرموز Aids (ایدز) را نیز می توان بنوعی جزو این گروه بیماریها به حساب آورد. در بروز همه این بیماریها، روابط متعدد و نامشروع جنسی با شریک های جنسی گوناگون نقش اصلی را ایفا می کنند. اما اسلام و شکل حقیقی آن یعنی تشیع با این که با رهبانیت و تجرد به شدت مخالفت می کند (بر خلاف مسیحیت کاتولیکی و متعصب) و نسبت به ارضای غریزه جنسی در حد نیاز و در چارچوب مشروع نظر بسیار مساعدی دارد تا جائیکه قانون درخشان “ ازدواج موقت ” را برای بهره وری از این نعمت بزرگ الهی وضع می نماید ـ اما آنجا که کار این غریزه به فساد کشیده شود و به صورت فحشا(2) بروز نماید ،اسلام برخورد و مقابله قاطع با موارد فتنه را پیشنهاد می نماید و مجازاتهای سخت برای افراد خاطی در نظر می گیرد. از طرفی بسیاری از قوانین اسلامی از جمله “ نماز ” به گونه ای خود بخود و شاید ناخوداگاه (آن طور که خدای بزرگ در سوره عنکبوت فرموده است) انسانهای مومن را از نزدیک شدن به فحشاء بر حذر می دارد که مثلا “ ضمن مقایسه اجمالی آمار بیماریهای مقاربتی در غرب با جوامع مسلمان، می توان به این نکته مهم دست یافت. توجیه علمی این قضیه نیز با توجه به تغییر و تحولاتی که بر اثر نمازهای پنجگانه در ناقلهای عصبی محرک جنسی بوقوع می پیوندد و منجر به مهار شهوت در موارد نامشروع می شود، قابل بررسی است که ما در بحث تعادل ناقل های عصبی بدان توجه خاص خواهیم داشت. هر چند که در این مورد تلقین نیز به عنوان یک توجیه علمی خوب، مطرح است.

به قول حضرت آیت ا.. خزعلی : “ پسر و دختر جوان که انگیزه شهوت دارد وقتی که به نماز شروع کرد و پنج نوبت “ الحمدا.. رب العالمین ” گفت، یعنی تمام سپاس و ثنای من مال آن کسی است که مالک بدن و جسم عواطف و احساس، سلسله اعصاب و قلب و گردش خون من و تمام امکانات و ارزشهای من است، یک انگیزه قویی در او پیدا می شود. انگیزه ای که توان مقابله او را در مقابل انگیزه جنسی فزونی می بخشد ” (3)

و به این ترتیب نماز حقیقی، خود به خود و فعالانه ریشه فساد جنسی و فحشاء را می خشکاند و متعاقب آن آمار بیماریهای مقاربتی را به شدت کاهش می دهد.


1. در مورد این ادعا رجوع کنید به مجموعه آثار فروید و اگر خدا بخواهد به کتاب منتشر نشده نویسنده به نام “ نیروی جنسی از دیدگاه شیعه ” !؟!

2. در قاموس قرآن کلمه “ فحشا ” تقریبا همیشه به مفهوم فساد جنسی به کار رفته است.( رجوع شود به تفسیر سوره “ نور ” در تفسیر نمونه ”

3. نماز، بهشت خلوت انس، صفحه 7

 

نکته 16:
 تاثیر نماز، و اعتیاد
امام صادق (ع) :

ای انسان، تو طبیب خویشتن هستی

هم دردها برای تو بیان شده است

و هم به دوای آن دردها راهنمایی شده ای (1)

اعتیاد بلای سیاه و خانمان سوز بشری در عصر بیگانگی از خود است. دامنه ابتلاء به اعتیاد از وابستگی به مشروبات مرگبار الکلی در کشورهای غربی (الکلیسم) گرفته تا اعتیاد به مواد افیونی که بدبختانه هنوز گریبانگیر جامعه مسلمانان است گسترده است.

گویی، انسان امروزی برای گم کردن خود و فرار از اضطرابها و افسردگیهای خویش راهی جز وابستگی به صدها نوع ماده، روانگردان پیدا نکرده است. حال آن که اگر به مجموع تعداد معتادان به الکل و مواد مخدر در سراسر جهان، شمار کسانی که به لهو و لعب های دیگر از جمله قمار و انحرافات جنسی و.. اعتیاد دارند را اضافه کنیم، به آمار تکان دهنده و وحشتناکی خواهیم رسید که خبر از افول دردناک ستاره انسانیت می دهد.

با این که فجایع ناشی از اعتیاد از جنبه هایی مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و.. قابل بررسی است. اما تنها در بعد پزشکی قضیه می توان به این نکته اشاره کرد که هر سال بخش عظیمی از توان پزشکی و روانپزشکی کشورها، مصروف درمان عوارض جسمی و روانی متعدد معتادان و تاثیرات شومی که خواه ناخواه بر اعضای خانواده شخص معتاد وارد میشود، می گردد.

هر چند علتهای مختلفی در ابتلای به اعتیاد مطرح شده است، اما بیشتر تخدیر روان و تجربه تغییر حالات روانی ناشی از سرخوشی و نشئه است که سبب گرایش به اعتیاد می شود و به این ترتیب، شخص معتاد از خود می گریزد و دچار خود فراموشی می شود و این درست برعکس جریان مقتدر خودشناسی و معرفت النفس موجود در تعالیم نماز است. نمازگزاران با تکرار دایم آیات هفتگانه سوره حمد (سبع المثانی) که چون حلقه های به هم متصل، هر کدام راهگشای بعدی می باشد پیوسته سرنوشت خود را مرور می کنند و در مسیر خودشناسی و خود باوری گام بر می دارند و با اعتقاد به إیاک نعبد و إیاک نستعین

از هیچ چیز جز خدا برای التیام دردهای خویش یاری نمی جویند.

و این گونه است که نماز حقیقی تیشه بر ریشه اعتیاد می زند. به قول اندیشمند شهید و استاد بزرگ مطهری (ره) :

راز این که اکثر جانی های دنیا معتاد به یک سلسله سرگرمیهای خیلی شدید از قبیل مصرف تریاک و هروئین و مشروبات الکلی و قمار هستند، این است که می خواهند از خودشان فرار کنند. مثل این که درونشان پر از مار و پر از عقرب است و دایم او را می گزند و این اعتیاد ها مانند مرفینی است که به انسانی که از شدت درد می نالد تزریق می کنند، تا درد را احساس نکند، این بدبختی بزرگی است که انسان نتواند خودش را آنچنان بسازد تا بتواند با خودش خلوت کند.

بر عکس بیشتر اهل صلاح و تقوی و اخلاق (نمازگزاران) و آنهایی که ندای وجدانشان را همیشه می شنوند، معتاد به اینها نیستند و از هر چه که آنها را از خودشان منصرف می کند فرارمی کنند، دلشان می خواهد، خودشان باشند و در خودشان فکر کنند. چون عالم درونشان از عالم بیرونشان واقع سالم تر است (2)


1. تحف العقول، صفحه 224

2. فلسفه اخلاق ـ استاد شهید مطهری ـ صفحه 38

 

نکته 17:
 تاثیر نماز، و وسواس های فکری
امام صادق (ع) :

شیطان، به وسیله وسواس نمی تواند بر ضرر بنده خدا کاری بکند

مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد.(1)

وسواس (Obsession) از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالائی (حدود دو درصد جامعه) برخوردار است (2) وسواس را امروزه در دو عنوان کلی وسواس فکری (مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و..) و وسواس عملی

( مانند شست و شوی دست، استحمام، آرایش مفرط، امتحان درها و قفلها، مرتب و منظم کردن، احتکار و جمع آوری و..) طبقه بندی می کنند.(3)

موضوع سخن امروز ما وسواس فکری است که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزار دهندة بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمی تواند از آنها خلاص شود این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه : چه کسی خدا را آفریده ؟ هدف از زندگی چیست ؟ و.. گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترسهای مرضی و.. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند.

اما درست برخلاف آنچه که در مورد شخصیتهایی مثل جان بانی یان (خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد. به نظر می رسد، مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی نماز می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند.

گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ایست و به آن به عنوان وسوسه ای از سوی شیطان اشاره می شود. به عنوان مثال در کتاب اصول کافی (باب عقل و جهل) آمده است : در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود : چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت می کند ؟

در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روشهای متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند، که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله (لا اله الا ا) و (لا حول و لا قوه الا باا) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روشها را می توان در ذکر خدا خلاصه کرد.

در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار وسواسی، علاوه بر درمانهای دارویی و حتی قبل از آن درمانها، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند.(4)

با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز نه تنها به این قبیل روشها قابل مقایسه است، بلکه بسیار موثرتر به نظر می رسد.

استفاده زبان و ذهن از ذکر غیر المغضوب علیهم و الضالین که جدائی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد دست کم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه ناس بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه من شر وسواس الخناس الذی یوسوس فی الصدور الناس به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرحند.

همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان حقیقی بشرند، برای دوری از وسواس ذکر خدا را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهی است که برای ذکر من نماز را به پا دارید (اقم الصلوه لذکری ).


1. بحار الانوار. جلد 69، صفحه 124، حدیث 2

2. ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ جلد 2 ـ ص 519

3. همان منبع ص 524

4. روانپزشکی لینفوردریس ـ ص 302

 

نکته 18:
 تاثیر نماز، و وسواس های عملی
در شماره گذشته از تاثیر نماز بر وسواس فکری سخن گفتیم و اینکه به نکته ای پیرامون وسواس عملی می پردازیم که نمونه های آشنای زیادی از آن را می توان در جامعه اطراف پیدا کرد. از جمله این نمونه ها می توان به افرادی اشاره کرد که گرایش به انجام مکرر فعالیتهایی معین مثل شستشو و نظافت دارند و حتی پس از بارها شستشو و آب کشیدن همچنان نسبت به پاک شدن شی مورد نظافت شک دارند !

یا کسانی که هیچوقت از موثر بودن استحمام یا صحت غسلهایشان مطمئن نیستند، و یا خانمهایی که به شکل مبالغه آمیز آرایش می کنند یا لباسی را بارها می پوشند و در می آورند. اما سرانجام باز هم نسبت به زیبا شدن خود شک دارند ! یا افرادی که میل نامعقول و اجباری نسبت به شمارش یا جمع آوری اشیاء یا مرتب و منظم بودن افراطی و غیر متتظره دارند یا کسانی که در مورد این که آیا فلان کار را انجام داده اند (مثلا کلید برق را خاموش کرده اند ؟ یا شیر آب و گاز را بسته اند ؟) دائما دو دل هستند و..

با این که نقل سرگذشت های بامزه این قبیل افراد نمونه های برجسته ای از ادبیات طنز دنیا را به خود اختصاص می دهد و یا حتی عده ای از شخصیتهای علمی جهان را مبتلا به این بیماری دانسته اند اما روشن است که زندگی این قبیل افراد برای خود و اطرافیانشان گاهی تا چه حد غیر قابل تحمل و ناراحت کننده می شود. بدین ترتیب لزوم توجه خاص به منظور رفع این عارضه و مقابله با آن از مباحث ویژه روانشناسی و روانپزشکی امروز به شمار می آید.

بخصوص که وسواس (فکری و عملی) در ارتباط نزدیک با بیماریهای دیگر روانی نیز می باشد. بعنوان مثال : معلوم شده است که یک پنجم از موارد حالتهای وسواسی نشانه های افسردگی و یک هشتم نشانه های اضطرابی دارند. (1)

علیرغم این که اسلام، آیین نظم و ترتیب و مسلک پاکیزگی و طهارت است، اما آنجا که کار به افراط و مبالغه می کشد و پدیده ای از عدل دور می گردد، اسلام (بخصوص تشیع) آن پدیده را مذموم تلقی می نم اید و برای نزدیک نمودن آن به تعادل راه حل عملی پیشنهاد می کند. از جمله این افراط ها وسواس است. (2) که گفتیم به عنوان وسوسه ای از سوی شیطان در تعالیم اسلامی نام برده می شود و بخش قابل توجهی از تعالیم اسلامی و بخصوص نمود برجسته آن یعنی نماز به زدودن و سواس از زندگی انسانها اختصاص دارد.

چنانچه مروری بر آداب طهارت در رساله های فقهی علماء شیعه داشته باشیم، متوجه می شویم، که بسیاری از دستورات توجه به شک های وسواس آمیز در مورد طهارت جسم یا لباس را باطل اعلم کرده اند، مثلا اگر شخصی شک کند که وضویش باطل شده یا نشده است، باید بنا را بر باطل نشدن آن بگذارد، یا آن که اگر شک کند لباسش نجس یا پاک است بنا را بر پاک بودن لباس می گذارد.

این دستورات در آداب نماز نیز به همین گونه است، بعنوان مثال از جمله شکیاتی که هرگز نباید بدان اعتنا نمود، شک کثیر الشک (کسی که زیاد شک می کند) است. یا این که در بسیاری از سایر شکیات نماز (مثلا شک بین 3 و 4 رکعت) باید برای پرهیز از وسواس بنا را به یک طرف شک گذاشت و بدان عمل نمود.

بدین ترتیب آموزشهای نماز، بسی قدرتمندتر از روشهای معمول در علم غرب (مثل روش حساسیت زدایی تدریجی) در زدودن وسواس مطرحند، چرا که انسان نمازگزاری که در شبانه روز بارها به تعالیم ضد وسواس توأم با نماز گردن می نهد، در زندگی روزمره خود، قطعا دور از وسواس خواهد زیست.


1. روانپزشکی لیتفورد ـ ریس (ترجمه زیر نظر عظیم وهابزاده) صفحه 297

2. در حاشیه شاید جالب باشد به یاد آوریم بسیاری از خوارج ملعون نهروان دچار وسواسهای فکری و عملی شدید در مسائل اسلامی بوده اند.

 

نکته 19:
 تاثیر نماز، و شیوع خودکشی
( واستعینوا بالصبر و الصلوه.. )

سوره مبارکه بقره / آیات شریف 445 و 153

قدمت “ خودکشی ” به اندازه قدمت خود انسان است. در سراسر تاریخ مکتوب بشر، به اقدام انسان برای از میان بردن خود اشاره شده است. 1 که از آن جمله می توان به داستان خودکشی “آژاکس ” در ایلیاد هومر اشاره کرد.

تقریبا هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که اقدام به خودکشی در آن بوقوع نپیوندد. توجه کنید که “ اقدام به خودکشی ” با “ خودکشی موفق ” تا حدودی متفاوت است، بعنوان مثال ثابت شده است که خودکشی های جدی و مصمم که معمولا از روشهای جدی و خشونت آمیز (مثل پرت کردن خود از ساختمانهای مرتفع، پریدن زیر قاطر، حلق آویز کردن، بریدن رگ یا استفاده از گلوله و..) صورت می گیرد، عمدتا در مردها و در سنین بالا و با موفقیت بوقوع می پییوندد.

در عوض “ اقدام به خودکشی ” به شیوه تهدید آمیز یا نمایشی و با استفاده از روشهای کم خطر تر مثل مصرف دارو، بیشتر در خانمها و در سنین جوانی شایع است و کمتر به موفقیت می انجامد. هر چند که در موارد تهدید و اقدام نمایشی به خودکشی نیز باید مساله را کاملا جدی گرفت. چرا که 70 تا 80 درصد کسانی که خودکشی موفق می کنند، قبلا نیت خود را با کسی در میان گذاشته اند که البته مورد توجه قرار نگرفته است.(2)

در هر صورت آن چه که برای ما مهم است، دلایل اقدام به خودکشی یا خودکشی موفق است که عمدتا به سه گروه تقسیم می شوند :

1. زمینه هایی روانی

2. زمینه های اجتماعی.

3. بحرانهای شخصی و اتفاقاتی که ایجاد فشار روانی می کنند (3).

درباره زمینه روانی، یک بررسی آماری در آمریکا پیرامون خودکشی نشان داده است که : 72 درصد خودکشی های موفق به علت بیماری افسردگی، 13 درصد به علت می بارگی (الکلیسم )، 8 درصد به علت سایر بیماریهای روانی و 7 درصد بدون هیچ زمینه قبلی یا بیماری روانی خاص بوقوع پیوسته اند. بررسیهای مشابه وجود اختلالات شخصیت توأم با اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر را در اقدام کنندگان به خودکشی و کسانی که موفق به خودکشی می شوند نشان می دهد.

اما از جمله زمنیه های اجتماعی موثر در خودکشی، به انزوای اجتماعی (ناشی از پیری، بازنشستگی، تغییر منزل و گسستن پیوند از خانواده و..) اشاره شده است.. بعنوان مثال آسیب پذیرترین گروه مردان پیری شناخته شده اند که بر اثر بازنشستگی از کار و تقلیل روابط اجتماعی و کم شدن یا از دست دادن درآمد در آنها باعث ایجاد احساس از دست دادن موقعیت در جامعه وفقدان هدف در زندگی فردی شده است که ممکن است منجر به احساس بی ارزشی و افسردگی گردد و در نهایت به خودکشی منجر شود.

در میان بحرانهای شخصی (سومین گروه) نیز فشارهای روانی ناشی از داغدیدگی، فشار مالی و قانونی و وجود بیماری در خانواده حائز اهمیت بیشتری شناخته شده اند.(4)

با مرور کلی و گذرایی که بر عوامل ایجاد خودکشی انجام دادیم، نقش “ نماز ” در تخفییف یا از بین بردن کامل هر یک از عوامل قابل بررسی است. درباره تاثیر ایمان و “ نماز ” بر زمینه های روانی، می توانیم به تاثیر عمده نماز در زدودن افسردگی و ایجاد امید و انگیزه زندگی در افراد اشاره نمود و این غیر از عوامل درونی و ناقل های عصبی شیمیایی ضد افسردگی است که توسط نماز فعال می شود و ما در نکته دوم از این مجموعه مقالات بدان اشاره نموده ایم.

بعلاوه واضح است که نمازگزار واقعی را با “ می و افیون ” (که عوامل محرک دیگری در تحریک به خودکشی هستند )، میانه ای نیست. در مورد تاثیر نماز بر رفع اختلالات شخصیت نیز در آینده طی چند نکته سخن خواهیم گفت.

ما در زمینه های اجتماعی از جمله انزوای سالخوردگان نیز تاثیر نماز نمود بارزی دارد، دیدگاه معنوی و آآخرت گرای نمازگزار سبب می شود، که به دوران پیری خویش، بعنوان فرصتی از آخرین فرصتها برای تجدیید میثاق با پروردگار خویش و توبه و رهایی از گناهان بنگرد و درست به همین دلیل است که پای ثابت مسجد های ما را پیران و خردمندان تشکیل می دهند.

گو این که جامعه اسلامی و نمازگزار روابط توأم با احترام و ارزش را با این گروه افراد بواسطه سابقه اسلامی شان از ضروریات می داند.

اما در بعد بحرانهای شخصی، مثلا در مورد داغدیدگی، باز هم دیدگاه معاد نگر و تکرار “ مالک یوم الدین ” توسط نمازگزار او را به طور کلی، حتی از فکر خودکشی نیز دور می سازد. چرا که دیدگاه معاد نگر نمازگزار سخن مولای متقیان جهان حضرت علی (ع) را به یاد می آورد که فرمودند : “ گمان کنید این شخصی که مرده است، به مسافرتی دور و دراز رفته است و اگر روزی او از سفر باز نگردد، شما برای دیدارش به همان سفر دور و دراز خواهید رفت ”

به این ترتیب واکنش نشان دادن در مقابل داغدیدگی و سایر بحرانهای شخصی، آن هم به شکل خودکشی در مورد مسلمان نمازگزار به کلی بعید به نظر می رسد. بخصوص که “ صبر و صلوه ” قدرتمندترین دستاویزهای انسان در بحرانهای زندگی، به حساب می آیند. به قول رهبر عظیم الشأن انقلاب : انسان در هر شرایطی به نماز محتاج است و در عرصه های خطر محتاج تر ”.


1.روانپزشکی لینفورد ـ ریس : مقاله اختلالهای خلقی ـ ترجمه دکتر لون داویدیان، ص 254

2.همان منبع ص 257

3.همان منبع ص 258

4.همان منبع 258

 

نکته 20:
 تاثیر نماز، و انحرافات جنسی
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر

سوره مبارکه عنکبوت آیه 45

انحرافات جنسی از دردناک ترین مشکلات بشر در آستانه قرن بیست و یکم است. بررسیهای کینزی در سال 1948 نشان داد که از هر 100 مرد آمریکایی 4 مرد منحصرا همجنس خواه هستند، یعنی کوچکترین تمایلی به جنس مخالف ندارند !؟! این در حالیست که گروههای پر تعداد دیگری از این 100 نفر، همجنس را بر غیر همجنس ترجیح میدهند یا تفاوتی بین همجنس و غیر همجنس برایشان نیست و یا با این که به غیر همجنس متمایلند، بطور اتفاقی یا بیش از اتفاقی همجنس بازی نیز می کنند. بدین ترتیب این آمار نشان می دهد، بیش از 3/1 مردان آمریکایی بعد از سالهای بلوغ خود همجنسی بازی کرده اند و حداقل نصف این آمار در مورد زنان آمریکایی نیز، صادق است.(1)?

تازه این آمار مربوط به زمانی است که تفسیر غلط از نظریات فروید و انحراف از آن، گسترش چندانی پیدا نکرده بود. بدیهی است پس از گذشت چند دهه باید هم همجنس بازها به جایی رسیده باشند که در پارلمان آمریکا برای خود نماینده داشته باشند و کمیسیون تشکیل دهند.

جالب اینجاست که برخی منابع علمی روانپزشکی، حتی این تمایل را در برخی کاملا بهنجار و در افراد طبیعی با شخصیت پایدار و عاری از هر گونه نشان روانی و با انطباق خوب از نظر اجتماعی توصیف کرده اند !(2) با این اوصاف اگر همجنس بازی و لواط انحراف جنسی نیست، می توان حدس زد، که انحرافات جنسی در قاموس غرب دیگر چه واویلایی است !؟!

بچه بازی، نمایش اعضای جنسی، سادیسم و مازوخیسم جنسی، مبدل پوشی، خود ارضایی، نظر بازی ،حیوان دوستی، مرده دوستی و نمونه های بسیار متعدد دیگری که قداست قلم مانع از توصیف آنهاست، همگی نمونه هایی از مهار گسیختگی و سقوط فاجعه آمیز غرب در قهقرای فساد جنسی و فحشاء به شمار می آیند.

بدین ترتیب انحرافات جنسی صرفنظر از مشکلات اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و.. که ایجاد می کنند تنها در بعد پزشکی و آن هم جدای از نتایجی که در بروز بیماریهای جسمی ماند بیماریهای مقاربتی بر جای می گذارند، به خودی خود، از بزرگترین مشکلات پزشکی بشر امروز به حساب می آیند.

این در حالیست که در جوامع اسلامی، قرنهاست که نماز فعالانه و مقتدرانه بسان یک منجی از هر حیث قابل اطمینان، دامان مدد جویندگان از خویش را از هر گونه فحشاء و انحراف جنسی پاک و مصون داشته است.

آیین اسلام با ترغیب هایی متعدد به امر ازدواج و بخصوص با وضع قانون مقدس ودرخشان ازدواج موقت (که با وجود آنکه از موارد اساسی اختلاف شیعه و سنی است، درکشور شیعه مذهب ما نیز بسان ممالک اهل سنت به فراموشی محض سپرده شده است) از هر جهت انسان را برای ارضای غریزه نیرومند جنسی، از طریق مشروع راهنمائی می کند. آیات متعدد سوره های نور، احزاب، بقره. نساء و.. بهترین گواه برای این موضوع است.

اما علاوه بر تحریک همه جانبه اسلام برای ازدواج و حتی سهل نمودن آن مثلا با وضع قانون متعه (برای ریشه کن کردن موانع اقتصادی ازدواج) و علاوه بر مجازاتهای سختی که برای منحرفین جنسی در نظر گرفته شده است، سایر قانونهای اسلامی به گونه ای ارایه شده اند که چنانچه حتی شخص بدلایلی از ازدواج باز ماند، هرگز به فساد و انحراف آلوده نشود و در رأس این قانونها، فریضه نورانی “ نماز ” است.(3) نمازگزار با امداد از “ نماز ” توانایی کنترل غرایز خود را افزونی می بخشد و آتش سوزاننده و پر لهیب فحشاء را که چه بسا ممکن است به انحراف جنسی بیانجامد به آب عفاف، سرچشمه گرفته از “ نماز ” خاموش می کند.


1. ترجمه سیناپس روانپزشکی کاپلان ـ سادوک ـ جلد سوم ـ ص 72

2. روانپزشکی لیفودریس ـ مقاله اختلالهای جنسی ـ ترجمه دکتر لون داویدیان ـ ص 313

3. برای شرح بیشتر رجوع شود به نکته پانزدهم از این مجموعه مقالات، با عنوان “ تاثیر نماز بر بیماری مقاربتی

 

نکته 21:
تاثیر نماز، و احساس امنیت روانی
پس کدامیک از دو دسته مردم سزاوار به امنیت اند (بگویید) اگر می دانید ! (بگو) : کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را به ستم نیامیخته اند.

(

سوره مبارکه انعام ـ آیه شریفه 82)

هر چند که در پزشکی و زیست شناسی امروزی واژه استرس به معنی هایی متفاوتی به کار می رود، اما بر اساس تعریف هانس سلیه (روانشناس مشهور) استرس در پزشکی و روانپزشکی معمولا اشاره به موقعیت های روانی و اجتماعی متنوعی دارد که قادر به ایجاد بیماریهای جسمی و روانی و سایر اختلالات رفتاری است.

مطالعات هاروی برنر (محقق برجسته استرس) نشان می دهد که آمار مرگ و میر، بیماریهای جسمی، خودکشی و دیگرکشی، پذیرش به بیمارستانهای روانی و زندانها و.. در میان افرادی که در معرض استرس های گوناگون بوده اند ،، به مراتب بیشتر از افراد عادی است.

از آنجا که زندگی انسانها در عصر حاضر، با استرس های بسیار متعدد و گوناگونی همراه شده است و با توجه به این که لازمه زیستن و تداوم زندگی سازش پذیری و مقاومت در برابر استرس هاست، لزوم برخورداری انسان از وسایلی که درجه مقاومت او را در مقابل استرس ها افزایش بخشند و احساس آرامش و امنیت روانی را در وجود او حکمفرما سازند، بوضوح احساس می شود.

چنانچه با دقت کافی و استناد به شواهد آماری به مکانهایی که استرس های متعدد زندگی کار افراد را بدانجا می کشاند (مکانهایی مثل مطب پزشکان، بیمارستانهای جسمی و روانی، قبرستان جوانمرگ ها !؟!، زندانها و..) سری بزنیم متوجه می شویم که تعداد مذهبی ها، در مقایسه با غیر مذهبی های حاضر در این قبیل جاها بسیار متفاوت است.

بعنوان مثال در کشور خودمان 90% محکومان زندانها را افراد بی نماز تشکیل می دهند. یا مثلا آمار بیماران بستری در بیمارستانها که با نماز بیگانه اند به طرز باورنکردنی بیش از اشخاص مقید به نماز است.

این موضوع نه فقط در کشورهای مسلمان، بلکه در سرتاسر جهان عمومیت دارد. بعنوان مثال : بررسی جوامع هوتری‌” در آمریکای شمالی حاکی از آن بود که بروز اختلال روانی در آنها کمتر از سایر افراد جامعه است. جوامع هوتری نسبتا پایدار و منزوی هستند و در شرایط آرام کشاورزی و با عقاید دینی استوار زندگی می کنند.

بدین ترتیب می توان با فیلسوف بزرگ قرن اخیر لیمان هم عقیده بود، آنجا که گفته است : دین و مذهب در زندگی به انسان اطمینان و تکیه گاه روحی می بخشد.” با این اوصاف نماز بعنوان برجسته ترین چهره ایمان، نقش بزرگی در ایجاد امنیت روانی و توانایی مقابله با استرس ها در انسان ایفا می کند و اگر به یاد آوریم که بیش از 60% مراجعه کنندگان به بیمارستانهای عمومی، در واقع از یک مشکل روانی رنج می برند و بیماریهای (روان تنی) در طب نوین روز به روز جایگاه مهمتری پیدا می کند، می توانیم از دریچه تازه ای از نقش نماز در بیماریهای جسمی سخن بگوییم.

پس با این دیدگاه، در چند شماره آینده به بررسی تاثیرات نماز بر برخی اختلالات مورد بحث در طب روان تنی خواهیم پرداخت.

 

نکته 22:
 تاثیر نماز، و بیماریهای تیروئید
در اصطلاح لغوی مردم کرمان (بویژه در گویش سیرجانی )، از بیماری گواتر تیروئید با عنوان غمباد (غم + باد) نام برده می شود. چرا که تجربه به آنها نشان داده است این بیماری که تظاهر عمده آن به صورت بزرگی منتشر غده تیرویید است بیشتر در اشخاصی بروز می کند که در معرض غم و غصه و ناراحتی بیشتری در طول زندگی خود بوده اند !

این باور قدیمی کرمانیان، توسط منابع علمی جدید نیز تا حدودی تأیید می شود. چرا که طی سالیان دراز، پزشکان بروز پرکاری تیرویید را متعاقب ناراحتیهای هیجانی، استرس و شوک های مختلف، گزارش کرده اند. استرس های هیجانی متفاوتی ممکن است با بروز پرکاری تیرویید، عمراه باشد. مثلا داغدیدگی، گرفتاریها و بحرانهای زناشویی، نگرانی های خانوادگی و مال، تصادف و غیره (1)

هر چند که عوامل مختلفی، بصورت پدیده های زنجیره ای و پی در پی، در تیرویید، بیماری ایجاد می کنند. ولی شواهد قوی نشان میدهد که استرس های روانی ـ اجتماعی و گرفتاریهای هیجانی می تواند اثر آشکار ساز در شروع بیماری داشته باشد.

بنابراین هر عاملی که سبب تخفیف و کاهش استرس ها شود، می تواند بعنوان پیشگیری کننده از برخی بیماریهای غده تیرویید مطرح گردد.

تلقین های امید بخش و زندگی ساز توأم با نماز (2)- که در صورت حضور قلب و توجه به مفاهی م نماز تجلی می کنند، به نمازگزار حس همه جانبه امنیت روانی را هدیه می دهد که در شماره گذشته به اختصار پیرامون، آن سخن گفته ایم. در اینجا نیز بد نیست اشاره کنیم، در پاییز 1994 یک پزشک محقق آمریکایی به نام ارنست ـ لی ـ رسی پس از سالها تحقیق به پیشنهاد مقوله ای به نام پزشکی انسانی پرداخته است که در آن احساس بعنوان پل ارتباطی میان جسم و روح معرفی شده است.

بدین معنا که این محقق آمریکایی و همکارانش به اثبات رسانده اند که روان از طریق تصورات و احساسات انسان بر ریو ژن ها تاثیر می گذارد و انقلاب نوین که متحول کننده عرصه علم خواهد بود، ورود احساس و روان در دنیای پزشکی است. (3)

بدین ترتیب روح و روان قدرتمند نمازگزار میتواند پیشگیری کننده و حتی درمانگر بسیاری از بیماریهای جسمی (از جمله بیماریهای تیرویید) باشد.


1.روانپزشکی لینفورد ـ ریس (ویراستار : دکتر عظیم وهابزاده) ـ ص 172

2.در این مورد مراجعه کنید به تاثیر نماز بر تلقین های سازنده روانی درادامه همین مجموعه مقالات

3.شرح تحقیقات این پزشک و همکارانش در سالهای اخیر در ماهنامه ای موسوم به پیشنهاد به چاپ می رسید. هر چند که نتایج او با امکانات امروزی علم بشر کمی غلو آمیز به نظر می رسد و شاید به همین دلیل نتایج او هنوز در منابع معتبرتر علمی، به چاپ نرسیده اند.

 

نکته 23:
 تاثیر نماز، و سکته های قلبی ومغزی
سکته قلبی شایعترین علت مرگ و میر در ایالات متحده آمریکا و سایر ممالک سنعتی است. (1)

این شیوع بالا در کشور ما نیز صدق می کند. بعلاوه سکته مغزی که به عللی تقریبا مشابه سکته قلبی ایجاد می شود نیز عامل مهمی در مرگ و بروز ضایعات متعدد روانی و جسمی، در ممالک مختلف به حساب می آید.

هر چند که عوامل متعدد و گوناگونی، بعنوان علل ایجاد کننده سکته شناسایی شده اند، اما در این میان تاثیر روان بر ایجاد هر کدام از آن علل، منجر به این شده است که امروز سکته ها را بعنوان قسمتی از اختلالات روانی تنی (بیماریهایی که بر اثر تاثیر روان بر جسم ایجاد می شوند) بشناسیم.

مطالعات فلاندر زانبار در سال 1936 و مطالعات تکمیلی پزشکان دیگر در سالهای بعد تا کنون، این فرضیه را مسلم کرده است، که بین تیپ شخصیت افراد و بروز سکته قلبی و مغزی در آنها رابطه تنگاتنگی وجود دارد، بعلاوه این نکته نیز امروزه از مسلمات است که استرس های مداوم و طولانی با ایجاد شرایط خاص، در رگهای خون دهنده به قلب و مغز، زمینه را برای بروز سکته در این اعضاء مساعد می سازد.

در این باره، بسیاری از مؤلفین گزارش داده اند که در موارد بسیار زیادی، فشارهای شدید حرفه ای، نگرانی خانوادگی یا مالی، افسردگی و خستگی مقدم بر بروز سکته های قلبی وجود داشته است. این مولفین نشان داده اند که سطح کلسترول (چربی حیوانی) در خون افرادی که تحت فشار فکری هستند بالا می رود و احتمال بروز لخته های منجر به سکته در رگهای قلب بیشتر می شود. متخصصین دیگر نیز یکی از مهمترین عوامل منجر به سکته مغزی را، تنش های هیجانی که در پاسخ به گرفتاریها، کشمکش های روانی و استرس ها، بوجود می آید، ذکر نموده اند. (2)

بر این اساس حتی برای درمان مبتلایان به سکته که جان سالم بدر می برند. علاوه بر درمانهای طبی مختلف، استفاده از داروهای روانپزشکی و حتی روان درمانی و رفتار درمانی نیز. توصیه می شود. (3)

با این اوصاف، توجه به این نکته مهم است که هر عاملی که سبب تخفیف استرس ها وایجاد امنیت روانی در شخص گردد و هر عاملی که بتواند در برقرار کردن شخصیت متعادل در افراد موثر واقع شود، خواهد توانست تاثیر چشمگیری بر کاهش میزان سکته های قلبی و مغزی بگذارد.

ما در شماره های مختلف این مجموعه نوشتار، از احساس امنیت روانی، که بر اثر نماز برای انسان حاصل می گردد و نقش حفاظتی که نماز در مقابل اضطراب ها و استرس های حاد و مزمن زندگی ایفا می کند، سخن گفته ایم و خواهیم گفت. بعلاوه طی شماره های آینده راجع به تاثیر نماز بر اختلالات شخصیت و نحوه ای که نماز از آن طریق شخصیتی باثبات و متعادل ایجاد می کند، به بحث مختصری خواهیم پرداخت.

با عنایت به مجموعه مباحث مذکور و با توجه به این که دانستیم در بروز سکته های قلبی و مغزی، علاوه بر این که تیپ شخصیت افراد، نقش مهم دارد، استرس های حاد و مزمن زندگی نیز ایفای نقش موثر می کنند، می توانیم به این نکته درخشان دست یابیم که نماز با ایجاد ثبات در شخصیت و ایمنی بخشی در مقابل استرس ها، ریسک ابتلا به سکته های مغزی و قلبی را به شدت کاهش می دهد.


1. ترجمه مبانی طب سیسیل ـ بیماریهای قلب و عروق

2. روانپزشکی لینفورد ـ ریس، ترجمه زیر نظر دکتر عظیم وهابزاده. صفحه 173

3. ترجمه سیناپس روانپزشکی کاپلان ـ سادوک ـ جلد 3 صفحه 203

 

نکته 24:
 تاثیر نماز، و زخمهای گوارشی
زخم معده و زخم اثنی عشر از شایعترین موارد مراجعه به پزشکان داخلی و جراحان، به حساب می آید که در بروز این مشکلات، عوامل مختلفی، دخیل دانسته شده است، از جمله این اواخر وجود نوعی میکروب خاص (1) را در دستگاه گوارش عده زیادی از مبتلایان به زخمهای گوارشی، در این مورد موثر می دانند.

اما اعتقاد عامیانه ای در فرهنگ ایرانی وجود دارد، که مثلا وقتی مادرها یا مادربزرگ ها، از شلوغی و آزار بچه ها و نوه های خویش، به ستوه می آیند، خطاب به آنها می گویند : بس است دیگر ! از دست تو زخم معده گرفتم !؟!

که صحت این صحبت عامیانه یعنی وجود ارتباط میان غم و غصه و بروز زخمهای گوارشی، توسط منابع علمی جدید کاملا تایید می شود : مشاهدات بالینی طی سالیان دراز نشان داده است، که علایم زخمهای گوارشی ممکن است در اثر تغییرات هیجانی بیمار یا تجربه شرایط استرس زای مختلف، شروع و یا تشدید شود (2)

در راستای این فکر، مطالعه ای که روی هزاران نفر از افراد خوانده شده برای خدمت سربازی در ایالات متحده آمریکا، انجام گرفته است، نشان می دهد که زخمهای گوارشی بیشتر در افرادی پیدا می شوند که نه تنها میزان ترشحات معدی (بخصوص اسید معده) در آنها بالاتر از حد طبیعی است، بلکه دچار برخی واکنشهای هیجانی را در آنها برای ایجاد زخم گوارشی پدید می آورد.(3) در این مورد فرانس الکساندر به ترسیم شخصیت های خاصی از نظر روانی می پردازد که بروز، زخم های گوارشی، اکثرا در آنها اتفاق می افتد.(4) و به این ترتیب این مجموعه نکات را باید در ایجاد تسکین روانی در مبتلایان به زخمهای گوارشی، در نظر داشت.

با این اوصاف می توان توجه کرد، که عوامل تسکین بخش روان، (به خصوص درصدر آنها عوامل مذهبی) می توانند نقش عمده ای در کاهش دادن زمینه ابتلا به زخمهای گوارش ایفا کنند و در این مورد در کشور ما جای تحقیق ها و پژوهش های جامع آماری، که به مقایسه معنی دار میان نمازگزاران و تارک الصلوه ها، در مورد میزان ابتلا به بیماریهای مورد بحث، در طب روان تنی، از جمله زخمهای گوارشی بپردازند، به شدت خالی است.

اما آنچه که با استناد به شواهد نظری می توان استنتاج کرد (یعنی با روشی که نویسنده این مجموعه مقالات با توجه به امکانات محدود خود، ناگزیر بدان بوده است) این است که نماز به عنوان یک واکسن قدرتمند در ایمنی بخشی در مقابل استرس ها و ناملایمات زندگی و ایجاد احساس امنیت روانی در اشخاص و به علاوه از آن مهمتر با ایجاد ثبات در شخصیت و برقرار کردن تعادل روانی، می تواند، اثر شگرفی بر همه مشکلات جسمی، که به شدت زیر نفوذ تاثیرات روانی، هستند بگذارد، که ما نمونه هایی از این مشکلات را طی شماره های اخیر، بررسی کرده ایم.


1. نام این میکروارگانیزم هلیکوباکترپیلوری می باشد.

2. مختصر روانپزشکی، تالیف : لینفورد ـ ریس، مقاله اختلالات روان تنی ترجمه دکتر مرتضی مهاجر صفحه 164

3. همان منبع صفحه 166

4. ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک جلد سوم صفحه 209

 

نکته 25:
 تاثیر نماز، و بیماری آسم
“ آسم ” یکی از شایعترین بیماریهای انسان است، به طوریکه شیوع آن در طب اطفال، 5 تا 10 درصد کل کودکان تخمین زده می شود.” (1) که این بیماری در بسیاری از آنها تا بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند. بدین ترتیب کمتر کسی است که در دوران زندگی خود با بیماران مبتلا به آسم، برخورد نکند و شاهد مشکلات مختلف آنان از جمله تنگی نفس، سرفه مداوم، خس خس سینه و.. که گاهی به صورت حمله های شدیدی بیماری تظاهر می کنند نباشد.

مطالعات علمی جدید بر گروههای سنی مختلف مبتلا به آسم، نشاندهنده آن است که در ایجاد بیماری آسم، سه عامل برجسته، مهمترین نقش را ایفا می کنند، که این سه عامل عبارتند از :

1. میکروبهایی که وارد دستگاه تنفسی انسان می شوند (عفونتها) 2

2.. عوامل حساسیت زا، از جمله گردو غبار، دود سیگار، گرده گیاهان، که در مورد اشخاص مختلف ،ممکن است این عوامل مختلف باشند.

3. مسائل روانی از جمله اضطراب، عصبانیت، غم، شادی، تحقیر، خنده و حتی انتظار خوشایند شرکت در یک محفل اجتماعی مطلوب و به طور کلی استرس های حاد و مزمن.

اما نقش عوامل روانی از دیدگاه دیگری نیز، توجه پزشکان را به خود جلب نموده است و آن “ تاثیر تلقین بر آسم ” است، چرا که در برخی از موارد تلقین می تواند، موجب تسکین حمله های آسم شود :‌“ یک مثال مشهور در این مورد، مربوط به پزشکی است، که مبتلا به آسم بود و برای گذراندن تعطیلات آخر هفته، به هتل دورافتاده ای، در یک منطقه ییلاقی رفته بود، در نیمه های شب او با یک حمله شدید آسم از خواب بیدار شد و کورمال کورمال به جستجوی کلید لامپ برق بر آمد و وقتی که از پیدا کردن آن عاجز شد، ناامیدانه کفش خود را برداشت و قصد پنجره را کرد و وقتی وجود شیشه ای را احساس کرد، آن را شکست و نفسهای عمیقی کشید و حمله آسمی او متوقف شد و شب آرامی را گذراند ولی صبح روز بعد، او با وحشت زیاد، دریافت که بجای پنجره آینه را شکسته است !”

با توجه به این قبیل شواهد است که می توان آسم را نیز جزو بیماریهای مورد بحث در طب روان تنی، به شمار آورد و نتیجه گرفت که چنانچه احساس امنیت روانی در بیماران آسمی ایجاد گردد و چنانچه مکررا در معرض تلقین های سازنده روانی، قرار گیرند، قدم بزرگی در تسکین بیماری آنها برداشته شده است.

در شماره های گذشته این مجموعه مقالات به تاثیر نماز بر عفونت های تنفسی اشاره نمودیم و بدین نکته رسیدیم که “ عفونت ” ها (که خود یکی از عوامل بر انگیزنده آسم می باشند بوسیله شستشوی مجرای تنفس در وضو تا حدی قابل کنترل هستند. این نکته را می توان در مورد سایر عوامل حساسیت زا، مثل گرد و خاک و گرده گیاهان (یعنی دومین عامل بر انگیزنده آسم) نیز به نحوی صادق دانست. اما آنچه که در مورد تاثیر نماز بر آسم، غیر قابل انکار است، تاثیر تنش زائی نماز و احساس امنیت روانی عمیقی است که بر اثر آن حاصل می شود و بی شک اثر التیام بخش بزرگی بر بروز سومین گروه از عوامل برانگیزنده آسم، یعنی عوامل روانی می گذارد.

به خصوص که تلقین های سازنده و زندگی بخش توأم با نماز (2)، قابل مقایسه با آن گروه تلقین های روانی است که گهگاه باعث تسکین آسم یا پیشگیری از بروز حملات آن می شوند.

ضمنا دیدگاه ویژه نمازگزار به زندگی در دنیا و ثبات شخصیت او (که در شماره های آینده پیرامون آن بحث خواهیم کرد) باعث می شود که نمازگزار در مقابل افت و خیزهای غیر منتظره زندگی، نه چندان شاد و نه چندان غمگین شود، و در نتیجه به حذف آن گروه از تغییرات هیجانی که مسبب تشدید آسم هستند، از زندگی خود بپردازد.


1. مبانی طب اطفال نلسون ـ بخش آسم

2. رجوع کنید به “ تاثیر نماز بر تلقین های سازنده روانی ” در ادامه همین مقالات

 

نکته 26:
 تاثیر نماز، و اختلال شخصیت پارانوئید
(1)

یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ

سوره مبارکه حجرات ـ آیه 12

شاید بد نباشد “ شخصیت پارانوئید “ را به “ شخصیت ظنین ” ترجمه نمائیم. چرا که مبتلایان به این اختلال، دچار سوء ظن عمیق و عدم اعتماد نسبت به بسیاری از اطرافیان خودمی باشند. این اختلال که به طور شایعی در مردان بیش از زنها دیده می شود معمولا در اوایل جوانی آغاز می گردد و در جامعه ما با عناوین مختلفی مثل بدبین، متعصب یا دل سیاه ! و.. شناخته می شود.

مبتلایان به این عارضه کارهای اطرافیانشان را برای خود به شدت تحقیر کننده یا تهدید آمیز می دانند و پیوسته نگران نوعی آسیب دیدن یا سوء استفاده از جانب دیگران هستند. این افراد با این که به کرات، وفاداری و قابل اعتماد بودن دوستان و خویشاوندان خود را مورد ارزیابی و پرسش قرار می دهند، اما با این وجود باز هم به دوستی و همراهی آنان شک دارند.

مسئله شایع در مورد مبتلایان به این بیماری، شک و سوء ظن دائمی و بدون دلیلی است که در مورد وفاداری همسران خود به خرج می دهند و پیوسته در جستجوی شواهدی از خیانت همسران خود بر می آیند. بدین ترتیب رفتار آنها پیوسته در اطرافیانشان ترس و تعارض ایجاد می کند و به طور کلی این بیماران در زمینه کار و زندگی با دیگران دچار مشکلات همیشگی هستند و مسائل شغلی و زناشوئی فراوانی برایشان ایجاد می شود. چرا که آنها در بسیاری از مسائل ساده و خوش خیم زندگی، نشانه هایی از تحقیر یا اهانت می یابند. مثلا “ تصور می کنند که فلان همسایه به قصد آزارشان ظرف زباله را دم در گذاشته است !؟!

در مورد درمان این بیماری دانش پزشکی چندان توفیقی نداشته است و چه بسا که این بیماری در تمام طول عمر فرد برطرف نشود، اما آیین اسلام کثیر الظن بودن را نوعی گناه به حساب می آورد و در واقع مهر تایید بر بیمار بودن این افراد می زند. پس می توان انتظار داشت هر دستور اسلامی از جمله نماز، که گناه را از انسان دور می کند، در زدودن بیماری گناه آل ود نیز موثر واقع شود. (2)

همانطور که اشاره کردیم شروع این اختلال در آغاز جوانی می باشد، یعنی زمانیکه چند سالی از وجوب فریضه نماز گذشته است و انسان نمازگزار سالهاست که در نماز خود

“ الحمدلله رب العالمین ” گفته است و خدای را به بزرگی و احاطه کامل بر جهان و جهانیان ستوده است و بدین ترتیب این باور را در وجود خویش ملکه ساخته است که “” جهان را صاحبی است خدا نام، که برگی بی اذن و اجازت او بر زمین نمی افتد “ و با زمزمه مدام

” ایاک نعبد و ایاک نستعین ” بدین باور قلبی رسیده است که همه کار خود، همه زندگی خود و همه هستی خودش را فقط به خدایی اینچنین قدرتمند بسپرد و از هیچ اتفاق ناگواری، نگران نباشد و نیندیشد.

تکرار این باور عمیق ایمانی، بارها و بارها در طی شبانه روز، نمازگزار را بدانجا می رساند، که حتی اگر در اطرافیان خود رفتاری را تهدیدکننده یا تحقیر آمیز بیابد و یا به ظنی در رابطه با همسر یا بستگان خود برسد، با تکیه بر همان نماز و ایمان، از سوء ظن گناه آلود بپرهیزد و حساب را با پروردگار منتقم و حضرت کرام الکاتبین اندازد.

به قول حافظ شیرازی گوی شیراز :

کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ
                   
ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی
هر چند که به نظر می رسد در بعد پیشگیری، با توجه به آن که سن شیوع و شروع این اختلال در آغاز جوانی و سالها پس از وجوب نماز است، بروز این اختلال در نمازگزاران بسی غیر قابل معمول تر از افراد تارک الصلوه باشد.


1. مطالب علمی این مقاله از ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک جلد سوم صفحات 257 ـ 272 اقتباس شده است.

2.اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که یک مزیت بسیار مهم برای بسیاری از تعالیم و فرایض اجتماعی اسلام، از جمله نمازهای جمعه و جماعت و همچنین آیین شکوهمند حج و حتی دستورهای اقتصادی اسلام مثل خمس و زکات، پروردن روح (رحماء بینهم) در میان مسلمانان و فزونی بخشیدن مهر و محبت و در نتیجه دوری از سوء ظن و بدبینی نسبت به یکدیگر می باشد.

 

نکته 27:
 تاثیر نماز، و اختلال شخصیت اسکیزوئید
(1)

برخی روانپزشکان ایرانی “ شخصیت منزوی ” را بعنوان بهترین ترجمه، به جای “ شخصیت ” اسکیزوئید پیشنهاد کرده اند. چرا که مبتلایان به این اختلال، عمری را در کناره گیری از اجتماع گذرانده اند و در نظر دیگران آدم هائی مردم گریز، منزوی و تنها هستند. مطالعات آماری در ایالات متحده آمریکا، احتمال این که از هر 100 آمریکایی حدود 7 نفر مبتلا به این اختلال باشند را مطرح کرده است که دلالت بر شیوع بالای آن دارد.

مبتلایان به این حالت اکثرا مشاغل انفرادی که حداقل تماس با دیگران را ایجاب می کند، انتخاب می کنند و حتی برخی کارشبانه را به کار روزانه ترجیح می دهند تا مجبور به مدارا با افراد بیشتری نباشند.

این افراد آرام، مردم گریز، درون گرا و غیر اجتماعی هستند و ضمن کناره گیری و عدم دخالت در امور روزمره به دیگران چنان اهمیتی نمی دهند وشاید اگر مختصر ذوق ادبی هم داشته باشند، با برداشتی سطحی از این بیت مشهور عارفانه، پیوسته زمزمه می کنند :

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
               
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
همین وضعیت آنهاست که باعث می شود غیر از بستگان درجه یک، دوستان نزدیک یا محرم خاصی نداشته باشند و علاوه بر آن هیچ میلی نیز برای ایجاد روابط نزدیک با دیگران در خود احساس نکنند.

روشهای مورد استفاده در روانپزشکی امروز برای درمان این عارضه اعم از روان درمانی، گروه درمانی و یا حتی دارو درمانی، به خصوص در شرایط و امکانات کشور ما چندان عملی و مورد استفاده و کاربرد نمی باشند.

اما چنانچه در پیشگیری و یا درمان این اختلال شایع شخصیت، روش عملی بی نظیری را جویا باشیم، کلمه درخشان “ نماز ” باز هم راهگشا خواهد بود.

توصیه مؤکد اسلام مبنی بر اقامه نمازهای واجب یومیه به جماعت و علاوه بر آن بانگ روح افزای نماز جمعه در فراخواندن به یک اجتماع شکوهمند و پر شور هفتگی بعنوان سمبل بزرگی از اصالت “ اجتماعی بودن ” و ترک رهبانیت در همه تعالیم اسلامی مطرحند و گویی همه این قبیل تعالیم، خود به خود نمازگزار را از گوشه نشینی و تنهایی، به بطن اجتماع می کشاند.

بعلاوه نکته مهم دیگری که در آموزشهای متعالی نماز در زدودن روحیه انزوا و مردم گریزی در انسان، خودنمایی می کند، این مطلب است که ضمایر سوره مبارکه “ حمد ” بعنوان ‚ ام الکتاب ” و هسته اصلی نماز و تعالیم اسلامی، همگی به صورت جمع ادا می شوند : (.. ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا صراط المستقیم )

به قول استاد ارجمند و دوست بزرگوارم، جناب آقای “ دکتر حسن توانایان فرد ” در کتاب ارزشمند “ بهره وری در آموزشهای نماز ” : “ این که نعبد می گوئیم و نه اعبد و این که نستعین می گوئیم و نه استعین ”، به عبارت دیگر این که ‚ می پرستیم ” می گوئیم و نه می پرستم و “ کمک می جوئیم ” می گوییم و نه کمک می جویم، یعنی ضمیر جمع به کار رفته و نه ضمیر متکلم وحده، به این دلیل است که به ما بیاموزد، در اسلام، جمع مقدم بر فرد است.. ”

این مطلب، یعنی وجود ضمایر جمع و تکرار ” ما بودن ” و نه ” من بودن ” در جای جای نماز عمومیت دارد و در اساسی ترین اذکار نماز به چشم می خورد. مثلا در سلام دوم نماز می گوئیم : (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین) و یا حتی در معروفترین دعاهای مستحب در قنوت، دعا می کنیم : (ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار )

به این ترتیب، نماز نه تنها از ابتلا به اختلال اسکیزوئید پیشگیری می کند، بلکه توانایی دارد که مبتلایان به این عارضه را برای همیشه از کنج عزلت، به قلب جامعه بکشاند.


1. مطالب علمی این مقاله از ترجمه فارسی کاپلان ـ سادوک جلد سوم صفحات 278 + 275، گرفته شده است.

2.بهره وری در آموزشهای نماز، صفحه 162

 

نکته 28:
 تاثیر نماز، و اختلال شخصیت نارسیتیک
(1)

حضرت علی (ع) : نماز، داروی تکبر است.

نارسیس (نرگس) نام پسر جوان افسانه ای است، که در دوران کهن، تصویر خود را در آب زلالی دید و یک دل نه صد دل، عاشق خود شد !؟! و این داستان عجیب، وجه تسمیه ای برای معرفی نوعی اختلال شخصیت موسوم به اختلال شخصیت خود شیفته narcissistic personality disorder) (گردید.

افراد مبتلا به این اختلال، با احساس عمیق اهمیت شخصی، احساسات خود بزرگی بینی و به نوعی، اعتقاد به بی نظیر بودن خودشان مشخص هستند ! این اختلال عمیق شخصیت که در اوایل بزرگسالی به ظهور می رسد، روی افکار، اعمال و رفتار شخص به شدت تاثیر می گذارد بدین نحو که آنان خود را آدم های خاصی می پندارند و انتظار دارند که به طور خاصی، با آنان مدارا شود، اینان هرگز تحمل انتقاد را ندارند و چنانچه کسی از آنان انتقادی بکند، دچار خشم می گردند یا ممکن است چنان به رفتار خود اطمینان داشته باشند که شخص انتقاد کننده را جز ابلهی به شمار نیاورند و نسبت به انتقاد او، کاملا بی تفاوت باشند.

خودشیفته ها، چنانچه مختصر استعداد، یا اندک موفقیتی در زمینه ای داشته باشند در آن مورد به شدت مبالغه می کنند و انتظار دارند، بدون هیچ دلیلی با آنها، به صورت فردی بی نظیر. مخصوص و استثنایی رفتار شود !

این بیماران برای رسیدن به اهداف خود، به راحتی از دیگران سوء استفاده می کنند و در اشتغال ذهنی دائم، با مفاهیمی چون : موفقیت، قدرت، استعداد درخشندگی، زیبائی و ایده آلیسم به سر می برند و پیوسته در پی شکار اظهارات محبت آمیز و تعریف و تمجید دیگران می باشند.

نمونه مبتلایان به این اختلال را، در جامعه ما نیز بسیار می توان یافت، مثلا کسانی که تصور می کنند ضرورتی ندارد آنها هم در صفی که دیگران منتظر ایستاده اند، انتظار بکشند !

این تافته های جدا بافته، که من خود بر همه چیز و بر همه کس ترجیح می دهند، با عناوینی چون : از خود متشکر، خودخواه، مغرور، از خود راضی و.. در جامعه ایرانی شناخته می شوند و بوسیله اینن صفت بد خود، ناراحتی های متعددی را برای خود و اطرافیانشان ایجاد می کند.

به اعتقاد بسیاری از روانپزشکان درمان اختلال شخصیت خود شیفته بی نهایت مشکل است، چون برای پیشرفت درمان خود این افراد باید دست از خودشیفتگی بردارند که این کار راحتی نیست و در واقع هنوز ساخت داروی شیمیایی که بر عدم تعادل ناقل های عصبی مربوط به خودخواهی انسان غلبه کند هم، ممکن نشده است.

اما پزشکان معنوی بشر، از قرنها پیش، راه حل های بی نظیر و درخشانی، برای مقابله با خودخواهی و تکبر او، پیشنهاد کرده اند که بنابرفرمایش حضرت علی (ع) در صدر این راه حلها نماز جای دارد.

در شماره گذشته گفتیم که در سرتاسر اذکار نمازهای یومیه، ضمایر متکلم مع الغیر (جمع) به جای ضمایر متکلم وحده (مفرد) بکار رفته است. بدین معنی که پیوسته ما بودن و نه من بودن در آموزش های نماز، تکرار و تلقین می گردد و این موضوع در رفع بسیاری از اختلالات پیچیده شخصیت، از جمله اختلال شخصیت اسکیزوئید (منزوی )، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال شخصیت اسکیزوتایپی (اسرار آمیز )، اختلال شخصیت خودشیفته و.. نقش مهم و اساسی دارد. چرا که در همه این اختلالات که ما به شرح مختصر برخی پرداخته این، اصالت یافتن و تفوق من نسبت به ما زیر بنای اختلال به حساب می آید.

در حالیکه در جریان نماز این ما ست که اهمیت می یابد و من بودن انسان (به عنوان مثال خودخواهی و تکبر او) به فراموشی سپرده می شود.

اما جالب اینجاست که اشاره کنیم که در اذکار نماز تنها یک جاست که سخن از من به میان می آید و آن زمانی است که بنده ناتوان در نهایت ذلت در مقابل پروردگار خود، کرنش می کند (رکوع) پس آن گاه خود را در مقابل آفریننده خویش به خاک می اندازد و به سجده می رود و نغمه سر می دهد : سبحان ربی الاعلی و بحمده و سجده در روایات بالاترین مرتبه قرب نمازگزار، به پروردگار معرفی شده است. (2)

و شاید سخن گفتن از من در لحظاتی سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاک و فلسفه آن که سجود نزدیکترین لحظه بنده به خدا معرفی شده است. این نکته باشد که من را باید از میان برداشت و به خاک سپرد تا به او نزدیک شد. به قول ملامحسن فیض کاشانی (ره) :

با من بودی، مَنَت نمی دانســـتم
                
یا من بودی، منت نمی دانستم
رفتم چو من از میان، تو را دانستم
 
تا من بودی، منت نمی دانستم
 


1. مطالب علمی این مقاله از جلد سوم ترجمه فارسی کاپلان ـ سادوک، صفحات 286 ـ 284 اقتباس شده است.

2.پرتوی از اسرار نماز ـ اثر حاج شیخ محسن قرائتی ـ صفحه 174

 

نکته 29:
 تاثیر نماز، و ثبات شخصیت
رَبَّنَا افرِغ عَلَینا صَبراً وَ ثَبِّت اَقدامَنا

پروردگارا ! صبر و شکیبایی را بر ما فرو ریز و قدمهایمان را (در زندگی) ثابت و پایدار نما.

( سوره مبارکه بقره ـ آیه شریفه 250 )

شخصیت در تعریف روانشناسی و روانپزشکی، معرف مجموعه ای از صفات، رفتارها، افکار و تمایلات عاطفی و هیجانی هر فرد می باشد، که او را از دیگران متمایز می کند.

دانش امروز، عوامل شکل دهنده شخصیت انسان را در دو گروه درونی و بیرونی، طبقه بندی می نماید. صرفنظر از عوامل درونی و جسمی تاثیر گذار بر روی شخصیت (از جمله مسائل ژنتیکی، وضعیت فیزیکی و ظاهری بدن، مسائل هورمونی و شیمیایی و..) عوامل بیرونی

( محیطی) نقش عمده ای را در شکل دادن به شخصیت انسان، ایفا می کنند.

این عوامل بیرونی شامل :

1. تاثیر والدین و خانواده

2. عوامل فرهنگی ـ اجتماعی

3. تجارب زندگی می باشند (1) و تاثیر هر کدام از این عوامل بر شخصیت انسان توسط مطالعات متعدد پژوهشی به اثبات رسیدده است. (2)

با توجه به نقش این عوامل متعدد، بر روی تشکیل شخصیت، می توان رسیدن به ثبات شخصیت و برخورداری از آرامش و پایداری شخصیتی را یکی از ایده آلترین، خواسته های بشری دانست ،چرا که وجود ناهنجاری در هر کدام از عوامل شکل دهنده شخصیت می تواند اثرات فاجعه آمیزی مثلا به صورت اختلالات پیچیده و متعدد شخصیت به بار آورد، که از جمله این اختلالات به سه نمونه در نکات پیشین این مجموعه مقالات و تاثیر نماز در رفع آنها، اشاره شده است.

اما بی ثباتی شخصیت (پسیکوپاتی) که گاهی از اصطلاح آن در ممالک غربی برای برچسب زدن به مخالفان سیاسی و مذهبی نیز استفاده می شود (3)، دلالت بر یک نوع شایع از اختلال شخصیت دارد که مبتلایان به آن از تغییرات دائمی حالات و رفتارها و افکار رنج می برند، به نحوی که هر لحظه به رنگی در می آیند و نغمه جدیدی ساز می کنند !

این بیماران که بدون آن که با عنوان بیمار شناخته شوند و به وفور در جامعه حضور دارند، کسانی هستند که از کمترین درجه سازشکاری و انطباق در خانه، مدرسه محل کار یا حتی در امر ازدواج برخوردارند، بعنوان مثال به تغییر مکرر شغل می پردازند یا گروه و جناح سیاسی خود را پیوسته تغییر می دهند.

مبتلایان به این اختلال که در جامعه ایرانی با ع ناوینی چون بوقلمون صفت، عضو حزب باد، دمدمی مزاج و.. معرفی می شوند در واقع از بیماری بی ثباتی عمومی شخصیت رنج می برند.

با این که موارد درمانی متعددی در کتب روانپزشکی برای درمان این بیماران لیست می شود (از جمله این که در دارو درمانی گروهی از اینان که دچار اختلال ریتم مغزی هستند از داروهای محرک دستگاه عصبی استفاده می گردد) اما از دیدگاه ما، نماز باز هم می تواند ایفاگر نقش بسیار مهمی در پیشگیری و درمان این اختلال عمیق شخصیت باشد.

پذیرفتن مطلق و تسلیم در مقابل یک دین و پیروی از یک مذهب و پیمودن یک راه که همانا صراط مستقیم است، ویژگی مهم و برجسته نمازگزاران است. نمازگزار ضمن تکرار مکرر یک مجموعه از الفاظ و اذکار واحد در طی نمازهای روزانه خود، پیوسته یک عقیده واحد و یک خط مشی مشخص را در زندگی خود دنبال می کند و بدین ترتیب گویی یک شخصیت ثابت و یک روش و منش معین و یک ایدئولوژی همیشگی را برای خود انتخاب می نماید و در حین تکرار جزء به جزء اصول اساسی ایدئولوژی خود در نماز (که همگی آن اصول در مضامین نماز متجلی است) پیوسته به تثبیت شخصیت واحد و ثابت خودمی پردازد، بدین ترتیب برای آن گروه که نماز را تکرار مکررات می دانند شاید توجه به همین یک نکته کافی باشد، که در ورای همین تکرار همیشگی، موهبت بزرگ ثبات شخصیت و تعادل کامل روانی نهفته است که می توان آنرا به نوعی سر منشاء تمام موفقیت های بشری در عالم ماده ومعنا دانست. (4)


1. روانپزشکی لینفورد ـ ریس مقاله شخصیت ترجمه : دکتر حسن مرندی صفحه 63

2. از جمله مطالعات راث بندیکت و مارگارت مید درباره تاثیر اجتماع و فرهنگ بر شخصیت انسان

3.روانپزشکی لینفورد ـ ریس ،مقاله اختلالات پسیکوپاتیک ترجمه : دکتر احمد محیط، صفحه 304

4.برای بررسی تاثیر نماز بر عوامل شیمیایی درونی شکل دهنده شخصیت رجوع کنید به تاثیر نماز بر تعادل ناقل های عصبی در ادامه همین مجموعه مقالات.

 

نکته 30:
 تاثیر نماز، و حافظه و تمرکز حواس
امام محمد باقر (ع) :

در نماز خود توجه و تمرکز کامل داشته باش زیرا از نماز تو آن مقدار قبول می شود که با توجه خوانده می شود.(1)

تمرکز (concentration) نه تنها شرط لازم، بلکه در بسیاری موارد، شرط کافی برای بسیاری از موفقیت های انسان است.

عرصه کاربرد تمرکز، نه فقط در فعالیت های مادی و محسوس انسان، بلکه گاهی تا حد مسائل ماورائی و مرموز هستی، گسترده است. بدین معنا که حتی عملیات محیر العقول مرتاضان هندی، طریقه های پیشرفت و سیر و سلوک در مکاتب عرفانی و مذهبی شرق دور
( از جمله ذن بودیسم، یوگا و..) راههای دیدن حقیقت اشیاء در مقابل نگاه کردن معمولی به آنها، در تعالیم روانشناسانه و عارفانه دون خوان به کارلوس کاستاندا، (2) روشهای کشف و شهود و مراقبه در سلسله های تصوف و عرفان اسلامی و ایرانی و بسیاری دیگر از مسائل معنوی از این قبیل، تنها از طریق دست یافتن به درجاتی از “ تمرکز ” قابل وصول می باشد.

بعنوان مثال، حتی در انواع ورزشهایی که خاستگاه آنها در ممالک شرق دور می باشد (از جمله ورزشهای رزمی مثل کاراته، جودو، ساواته، کونگ فو و..) شرط اصلی برای موفقیت و پیشرفت برخورداری از “ تمرکز ” می باشد. و از این رو بخش مهمی از تمرینات این ورزشها به “ تمرین تمرکز ” اختصاص یافته است.

اما در بعد فعالیتهای مادی و عادی روزمره انسان نیز “ تمرکز حواس ” دارای نقش بسیار کلیدی است.

از سردار افسانه ای فرانسویان، “ ناپلئون بناپارت ” چنین نقل می کنند که می گفت :

“ تنها زمانی موفق شدم که به پیروزیهای بزرگ در عرصه سیاسی و نظامی دست پیدا کنم، که توانائی یافتم، مغز خود را کشو بندی کنم !؟! و در مورد انجام هر کار تنها کشوی مربوط به آن را بگشایم و بر آن تمرکز بدهم و سایر کشو های مربوط به دیگر کارها را ببندم. بدین معنا که مثلا زمانی که به حل یک مسئله جنگی مشغول بودم، تنها کشوی مربوط به آن مسئله در ذهنم بیرون بود و تنها بر روی آن کار می کردم و در این زمان همه کشوهای مغزی دیگرم، حتی کشوی مربوط به عشق “ ژوزفین ” بسته بود !”

به همین قیاس، چنانچه مثلا “ یک دانش آموز یا یک دانشجو، بتواند موقع مطالعه دروس خود، تنها بر همان موضوع درسی مورد مطالعه تمرکز کند و از سایر افکار بر حذر باشد، موفق خواهد شد که به پیروزی های چشمگیری در زمینه تحصیلی دست یابد. یا حتی یک کارمند، یک کاسب، یک بنا، یک راننده و.. تنها زمانی در کار خود کاملا موفق خواهد بود که از تمرکز حواس کافی، موقع کار خود، برخوردار باشد و در اصطلاح مشهور حواسش به کارش جمع باشد.

به این ترتیب با این مثالها می توان به اهمیت زاید الوصف جمع بودن حواس یا همان تمرکز پی برد و توجه نمود که چنانچه در امور مختلف و بخصوص در کارهای فکری، باسلاح تمرکز به میدان رفت و با توجه به رابطه تنگاتنگ حافظه و تمرکز حواس، دانسته های جدید را با نظم و ترتیب روی یکدیگر قرار داد، قدم بزرگی در جهت تقویت حافظه نیز برداشته خواهد شد.

مطالعات مختلف علمی و پژوهشی و نظریه پردازیهای گوناگونی نیز دردانش امروز، در این مورد صورت پذیرفته است که از آن جمله می توان به مطالعات “ گاردنر مورفی ” پیرامون canalization (متوجه ساختن اندیشه و فعالیت به موضوعی معین) اشاره کرد.(3)-

اما توصیه های مؤکد و متعددی که در تعالیم اسلامی مبنی بر “ حضور قلب ” در نماز و برخورداری از اقبال و توجه کامل به نماز به ما رسیده است، همگی دلالت بر آن دارد که نماز ارزشمند در درگاه الهی نمازی است که با تمرکز کامل و توجه دقیق به مضامین آن، به جای آورده شود و نمازی است که با تمرکز کامل و توجه دقیق به مضامین آن، به جای آورده شود و نمازی که مسلسل و طوطی وار بدون حضور ذهن و قلب خوانده شود از ارزش بسیار کمی برخوردار است. و حتی در حدیث معصوم (ع) آمده است که عابدی که بدون فهم و درک (و در نتیجه آن بدون توجه) عبادت می کند، همچون الاغ آسیاب است.(4) (کحمار الطاحونه )

بدین ترتیب اقامه کننده حقیقی نماز، با برخورداری از حضور قلب در عبادت های یومیه خویش، در واقع “ تمرکز حواس ” را بارها و بارها در طول یک شبانه روز، تمرین می کند و از این جهت این صفت حسنه را در وجود خود، ملکه می سازد تا با بهره بردن از آن در همه عرصه های زندگی، موفقیت را در همه ابعاد ممکن نصیب خویشتن سازد.

1. محجه البیضاء، جلد 1 صفحه 354


1. تعلیمات عجیب دون خوان، سرخپوست عارف مکزیکی، به کارلوس کاستاندا ،مردم شناس آمریکایی، درباره یک مکتب غنی و منحصر به فرد عرفانی که سابقه ای هزاران ساله در میان سرخپوستان آمریکای شمالی دارد موضوع حدود ده کتاب جنجال برانگیز است که کاستاندا در اواخر قرن حاضر به رشته تحریر درآورده است. مجموعه این کتابها توسط مترجمین مختلف به فارسی ترجمه شده است.

2. روانپزشکی کاپلان ـ سادوک ترجمه : دکتر پور افکاری جلد 1 صفحه 553

3. سفینه البحار، ذیل کلمه “ عبد ” (این نماز، همان نمازی است که شاعر در مورد آن سروده است :

               غیر از خدا که هرگز در فکر آن نبودی                هر چیز کز تو گم شد وقت نماز پیداست !

 

 

نکته 31:
 تاثیر نماز، و سلامت جسمی کودکان
و أمُر اَهلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصطَبِر عَلَیها

و خانواده ات را به نماز و صبر نمودن بر آن امر کن

( سوره مبارکه طه ـ آیه شریفه 132 )

پزشکان اطفال ضرب المثل مشهوری بدین مضمون دارند که “ کودکان ” هرگز بزرگسالان کوچک نیستند. بدین معنا که عوالم روانی وحتی جسمی کودکان به کلی متفاوت از بزرگسالان است و جا دارد حتی آنها را نوع دیگر از انسان به حساب آوریم و در بعد بررسی فواید پزشکی نماز، نکات متعددی را به سلامتی کودکان، جدای از بزرگسالان اختصاص دهیم. اما از آنجا که بنا را بر اختصار گذاشته این تنها طی دو نکته و به گونه ای فهرست وار، از برخی تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم نماز بر سلامت جسمی و روانی کودکان، سخن می گوییم.

سلامت کودکان، از آرزوها و ایده آلهای همه جوامع بشری است و از این رو مجامع بین المللی متعددی با قصد حمایت از سلامتی و کمک به پیشرفت کودکان، بوجود آمده اند. اما آنچه که کمتر مورد توجه همه این مجامع بوده است، شاید توجه به نقش بی نهایت عمیق دستورات دینی در ایجاد سلامتی اطفال باشد.

بعنوان مثال حدود دو دهه پیش، مجامع علمی جهان، شیرمادر را برای شیرخواران، بی کفایت تشخیص دادند و اقدام به تهیه شیر خشکی که گمان می بردند، مفیدتر از شیر مادر است، نمودند و انواع و اقسام شیر خشک را با تبلیغات وسیع بر له آنها و علیه شیر مادر، به بازار فرستادند، این در حالی بود که از قرنها پیش در آیات استوار قرآن از جمله آیه شریفه 233 از سوره مبارکه بقره و آیه 12 از سوره مبارکه لقمان، چند بار تاکید بر استفاده از شیر مادر، آن هم تا دو سال شده بود. با این وجود بسیاری از مادران (از جمله حتی مادران مسلمان )، گول تبلیغات علمی را خوردند و به کودکان خود به جای حیاتی ترین و سلامتی بخش ترین ماده غذایی که توسط آفریدگار هستی تولید و توصیه شده بود، شیر خشک بی خاصیت و بسیار مضر ساخت انسانها را خوراندند.

اما با پیشرفت بیشتر دانش و تجهیز بیشتر آزمایشگاههای علمی، چند سال بعد برخی برتریهای شیر مادر ،روشن شد و این بود که دامنه تبلیغ علیه آن محدود تر شد و علم نسبی بشر اعلام کرد : “ شیر مادر، تا حداقل 6 ماه مفیدترین ماده غذایی برای کودکان است ” که این دستور نیز هنوز، با دستور قرآنی، کمی متناقض به نظر می رسید، تا این که آخرین تلاشهای بشر برای شکافتن هر چه بیشتر محتویات شیر مادر و شناسایی اجزای آن به نتیجه رسید و کار بدانجا کشید که سرانجام در سالهای اخیر، علم به این حقیقت اعتراف کند که : شیر مادر، آن هم تا دو سال، ضروری ترین، اساسی ترین و حیات بخش ترین نیاز کودک به شمار می آید و محرومیت کودک از شیرمادر، او را در معرض طیف بسیار وسیعی از بیماریهای جسمی و روانی، قرارمی دهد. و آیات شکوهمند قرآن و فرمایشات معصومین (ع) در این مورد همچنان استوار و درخشان بر جای خود بود.(1)

با این قیاس، می توان نتیجه گرفت وقتی که یکی از ساده ترین دستورهای قرآنی غنایی تا بدین حد مثلا “ در تامین سلامت کودکان دارد، دستورات مؤکد و مکرر آن (مثل نماز) دیگر تا چه پایه ای مفید و سودمندند.

واقعیت این است که سودمندی “ نماز در سلامت جسمی کودکان، بوضوح قابل مشاهده است. از جمله این که با پایبندی به نماز در جامعه می توان به راحتی با آن گروه از بیماریهای مادرزادی بسیار شایع در نوزادان که بر اثر فسادهایی مانند اعتیاد، الکلیسم، بیماریهای مقاربتی و.. بوقوع می پیوندد، وداع نمود.

“ کودک آزاری “ که بخش مهمی از علل بستری و مراجعه کودکان به مراکز پزشکی و روانپزشکی را تشکیل می دهد، در پرتو نماز و در جامعه نمازگزار، بی معنی به حساب می آید. عفونت های گوناگونی که در کودکان ایجاد بیماری می کنند توسط نماز تعدیل می شوند بعنوان مثال به اثبات رسیده است که بخش مهمی از مرگ و میر نوزادان در بدو تولد به دلیل تماس با بدن آلوده اطرافیان (از جمله دستهای آنها) است. که طهارت دائمی ناشی از نماز می تواند یک عامل مهم پیشگیری از این قبیل مرگها باشد. که اگر به این قبیل مثالها، فواید دیگری ناشی از زندگی یک کودک، درر خانواده های مذهبی را، اضافه بکنیم، مثلا “ به سنت حسنه ختنه اطفال، که خطر عفونتهای ادراری را در آنها تا یکصد برابر، کاهش می دهد و یا عادت پیدا کردن به مسواک و.. را اضافه نماییم خواهیم دید که چگونه تعالیم اسلامی، کودکان را در معرض سلامتی جسمانی قرار می دهد. یا این که آموزش وضو به کودکان، که در واقع نوعی آموزش پاکیزگی و طهارت به آنهاست و از آنجا که بخش عمده ای از بیماریهایی عفونی شایع در اطفال از جمله حصبه (تیفوئید )، فلج اطفال، هپاتیت A و.. از طریق مدفوعی ـ دهانی (Fecal - Oral) انتقال می یابند، می توان با بهره از طهارت ناشی از نماز، از میزان بروز و شیوع این بیماریها به شدت کم نمود، همانطور که امروزه در ممالک پیشرفته غربی، آموزش شستن دستها قبل از صرف غذا (که اتفاقا “ با اوقات نماز، تقریبا ” مقارنت دارد) از اصول اولیه ای است که به اطفال، در مدارس ابتدایی، آموزش داده می شود.

علاوه بر محاسن جسمی بسیار متعددی که از زندگی یک کودک در یک خانوداه مومن و نمازگزار، برای او حاصل می شود (از جمله این که مادر با تقوی و مومن کودک، با اقتدای به قرآن و سخن معصومین (ع) کودکش را تا دو سال کامل شیر می دهد و این وظیفه بی نهایت بزرگ را به بهانه های پوچ و واهی، از جمله اشتغال در بیرون منزل و.. رها نمی کند و در نتیحه کودک خود را در مقابل طیف بسیار وسیعی از بیماریهای مرگبار جسمی و روانی و انحرافات و اعتیادات و.. در آینده ایمن و واکسینه می کند) (2). می توان بدین نکته مهم نیز توجه نمود که ملکه شدن عادت حسنه نماز ،در کودک صرفنظر از عظمتهای عبودی بیشمار آن و صرفا ” از دیدگاه پزشکی، به خاطر محاسن بهداشتی و طبی بیشماری که بر نماز مترتب است (و ما به قسمت کوچکی از آنها در این مجموعه مقالات اشاره کرده ایم) سبب خواهد شد که همه این محاسن بیشمار در آینده ،کودک را همراهی کند و او را در راه ساختن زندگی سالم و موفق یاری دهد.


1. علاوه بر آیه شریفه قرآن، احادیث متعددی از معصومین (ع)، به خصوص پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)، مبنی بر این که شیر مادر مفیدترین غذا برای کودک است، به ما رسیده است.

2. برای مطالعه پیرامون محاسن متعدد تغذیه کودک با شیر مادر، رجوع شود به متن سخنرانیهای استاد دکتر علی اصغر وحیدی، در کلاسهای تئوری اطفال در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان

 

 

نکته 32:
 تاثیر نماز، و سلامت روانی کودکان
رَبِّ اجعَلنِی مُقِیم الصَّلاةِ وَ مِن ذُرِّیَتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّل دُعاءِ

پروردگارا ! من و فرزندانم را اقامه کنندگان نماز قرار ده و دعای مرا قبول فرما.

سوره مبارکه ابراهیم ـ آیه شریفه 40

عبارت مشهور العلم فی الصغر، کالنقش فی الحجر (دانش در کودکی، مانند نقش پایدار در سنگ است )، امروزه با پیشرفت دانش پزشکی و روانپزشکی و بخصوص با پیدایش روانکاوی توجیه کامل علمی پیدا کرده است.

روانشناسی مدرن، با تداعی 

از مکتب روانکاوی فروید و نظریات ژان پیاژه، جان باولف و بسیاری از دانشمندان دیگر، به ما می گوید که مهمترین دوران زندگی بشر که بوجود آورنده شخصیت نهایی او، خواهد بود، دوران کودکی است. بر این اساس هر قدمی که در جهت ایجاد سلامت روانی اطفال برداشته شود، به نوبه خود سبب ایجاد جامعه ای سالم و موفق خواهد شد.

اما بزرگترین موهبتی که ممکن است در جهت ایجاد سلامت روانی نصیب یک طفل نو رسیده گردد، پای گذاشتن او در خانواده ای مومن و نمازگزار است.

تعالیم آیین حیات بخش اسلام که حتی کوچکترین مسائل بشری را بدون پاسخ نگذاشته است، از همان بدو تولد نوزاد برای او برنامه ها و روشهای متعددی دارد، که عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت همیشگی انسان است.

از جمله در بعد سلامت روانی، آیین اسلام به والدین و بخصوص پدر، مؤکدا حکم کرده است که مثلا نام نیک بر بچه بگذارند (1) و امروز علمای روانشناسی متفقا به این نتیجه رسیده اند که چگونه نام یک کودک در شکل گیری شخصیت او، تاثیر گذار است و چگونه یک نام بد ممکن است موجبات تحقیر کودک (مثلا تمسخر او توسط همسالان) و در نتیجه تزلزل شخصیتش گردد و یا هنگامی که روانکاوی در قرن بیستم، حکایت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسی در وجود اطفال می کند. آن گاه مفهوم عمیق آن بخش عظیم از احادیث و روایات معصومین (ع) که مثلا بوسیدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5، 6 سالگی منع کرده اند، یا اجازه نداده اند کودک برهنه در کنار کسی بخوابد و. روشن می شود.(2)

در هر صورت کودکی که در خانواده مومن و نمازگزار بدنیا می آید و زمزمه حیات بخش اذان و اقامه در گوش راست و چپش نخستین نغمه زندگی او می گردد، کودکی است که گام در مسیری سعادت بخش گذاشته است.

تغذیه کودک تا دو سال بوسیله شیر مادر و بهره مندی کامل او از آغوش پر مهرش، که یک موهبت اسلامی است به او ایمنی محیر العقولی در مقابل بخش عظیمی از بیماریهای روانی می بخشد، مثلا احتمال اضطراب یا افسردگی که بر اثر جدایی از مادر به وقوع می پیوندد، بسیار کم می شود. با این که امروزه روشن شده است اکثر کسانی که به دام مهلک اعتیاد گرفتار می آیند کسانی هستند که در کودکی، از شیر و آغوش مادرانشان محروم بوده اند.(3)

شیوع اسکیزوفرنی که خطرناکترین و مهلک ترین بیماری در روانپزشکی است در بچه های خانواده های مسلمان و نمازگزار به شدت کاهش دارد، چرا که علم امروز ثابت کرده است که بروز اسکیزوفرنی، ارتباط معنی داری با وجود سیستم زن سالاری در اداره خانواده ها دارد (4) ،که مسلما در خانواده های نمازگزار، با رعایت اصول درخشان قرآنی، از قبیل

( الرجال قوامون علی النساء) و رد صریح و قاطع سیستم شوم زن سالاری‌، قدم بزرگی در جهت کاهش میزان ابتلا به این اختلال برداشته می شود.

همچنین درباره آثار مثبت و متعدد، قانون مؤکد اسلامی مبنی بر آزاد گذاشتن کامل کودکان تا سن 7 سالگی و پرهیز از تنبیه و ایجاد محدودیت ننمودن برای آنها، می توان تعمق بسیار نمود.

هر چند که درباره تاثیر زندگی کودک، در یک خانواده نمازگزار در کاهش میزان ابتلای او به عوارض روانی (که از آثار غیر مستقیم نماز بر سلامت روانی اطفال است) بسیار می توان سخن گفت و بخصوص به تاثیر نماز در اختلالات روانی مختص اطفال که بخش قابل توجهی از کتب روانپزشکی را تشکیل میدهند، اشاره کرد، اما از آنجا که بنا را بر اختصار گذاشته ایم، این بررسی را به فرصت دیگری موکول می کنیم و به همین نکات مختصر که فهرست وار اشاره نمودیم، بسنده می نماییم.

اما بعد دیگر، تاثیری است که نماز به طور مستقیم بر حالات روانی اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود کودک حاصل می شود.

شروع نماز در سنین کودکی، سبب می شود که او این صفت حسنه را به صورت یک عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود، ملکه نماید و جزو برنامه های همیشگی زندگی خود، قرار دهد و در نتیجه از همه فواید مترتب بر نماز، در بعد سلامت روانی (که به برخی از آنها در این مجموعه مقالات اشاره شده است) در آینده برخوردار گردد.

بعلاوه با شروع نماز در دوران کودکی، مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی، چنان در ذهن پذیرنده و شفاف کودک که هنوز سنگینی و تیرگی گناهان صفحه وجود او را (در واقع ظرفیت های فکری و مغزی او را) آلوده نکرده است، جای می گیرد، که امکان شکاکی در این مقولت در آینده و نشخوارهای منفی بافانه فلسفی، که سر منشاء ماده گرایی ها و دنیا طلبی ها و بسیاری از بیماریهای روحی و روانی است، بسیار کاهش می یابد.

این نکته بخصوص باید مورد توجه خانواده هایی قرار بگیرد که با وجود آن که خود را مسلمان میدانند اما وقتی که فرزندشان به سن تکلیف می رسد او را به بهانه این که :

هنوز خیلی کوچک است ! به خواندن نماز تحریک نمی کنند. این مسئله که با کمال تأسف به خصوص در مورد دختر بچه ها که سن تکلیف آنها پایین تر است (9 سالگی )، شیوع بیشتری دارد، مسبب عوارض مخرب بسیاری در آینده کودک خواهد شد.

در حقیقت پدر و مادرانی که با دلسوزی ساده اندیشانه، فرزند خود را به برپاداری نماز تحریک نمی کنند، خیانت بزرگی از جهت محروم نمودن کودک خویش از این نعمت بزرگ مرتکب می شوند چرا که به این ترتیب گویی به آلودگی کودک خویش، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختیها و بیماریهای جسمی و روانی، رضایت داده اند و او را به خسارت سنگین در دنیا و آخرت، محکوم نموده اند.

و به همین دلیل است که آیین مقدس اسلام و بخصوص ائمه بزرگوار شیعه (ع) با توصیه های مؤکد مسلمانان را به آموزش مرحله به مرحله نماز، به کودکان فرا خوانده اند و حتی با این که از مجازات ها و تنبیهات بدنی در مورد کودکان، بخصوص قبل از 7 سالگی، منع نموده اند در مورد تحریک به نماز گاهی امر به تنبیه کودکان فرموده اند. در این مورد در حدیثی معتبر از حضرت امام صادق (ع) آمده است که فرمودند : چون پسر، سه ساله شود، پدر و مادر به او می گویند که : هفت مرتبه بگو لا اله الا الله و چون سه سال و هفت ماه و بیست روز، از عمرش بگذررد، به او میی گویند که هفت مرتبه بگوید : محمد رسول الله، پس چهار سالش تمام شود به او می گویند که هفت مرتبه بگوید : صلی الله علی محمد و آله پس چون پنچ سالش تمام شود او را وا می دارند، که خدا را سجده کند.

اما چون شش سالش تمام شود. نماز به یادش می دهند و به نمازش میدارند و چون هفت سالش تمام شد، وضو را به او یاد می دهند و امر به نماز می کنند او را و چون نه سال تمام شود و وضو و نماز را بخوبی به او می آموزند و بر ترک وضو و نماز کنک بزنند. پس چون کودک وضو و نماز را یاد گرفت، خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزید.(5)

مفاهیم عمیق این حدیث از جمله این که اقامه نماز پس از اقرار به توحید و نبوت (که اساسی ترین اصول اعتقادی اسلام هستند) قرار گرفته و این که عمل به این حدیث ضامن آمرزش پدر و مادر تلقی شده است، باید به دقت مورد توجه خانواده ها قرار بگیرد.


1.حدیث از امام صادق (ع) ـ کافی جلد 6 صفحه 49

2. برای مشاهده این قبیل احادیث مراجعه کنید به کتاب ارزشمند حلیه المتقین، اثر علامه بزرگ مجلسی (ره)، صفحه 49

3.برای مطالعه درباره تاثیرات روانی تغذیه با شیر مادر رجوع کنید به مجموعه مقالات سمینارهای مربوطه و بخصوص تحقیقات آقای دکتر یاسمی (روانپزشک )

4.رجوع کنید به مجموعه ارزشمند و بی نظیر اولین دانشگاه ،آخرین پیامبر اثر جاودانه شهید دکتر سید رضا پاک نژاد ـ جلد 21

5.حلیه المتقین، علامه مجلسی (ره) صفحه 93

 

 

نکته 33:
 تاثیر نماز، و تلقین های سازنده روانی
پیامبر اکرم (ص):

الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ

نماز وسیله نزدیکی با تقوایان به خداست

تلقین از گذشته های دور تا عصر حاضر، از پر راز و رمزترین و شگفتی بر انگیزترین، پدیده های انسانی، به شمار می آمده است و از جمله مواردی است که منطق و دانش بشری حتی در عصر انفجار علوم هنوز به توجیه کامل علمی تعریف می شود، که سبب پذیرش از روی اعتقاد یک پیشنهاد می شود، بدون آن که زمینه منطقی مناسب برای چنین پذیرشی موجود باشد. (1)

تلقین به روشهای مختلف ممکن است ،انجام پذیرد. مثلا ممکن است از طرف شخصی به شخص یا اشخاص دیگر و یا حتی گاهی به صورت خود بخود انجام بپذیرد.

در هر صورت در قاموس تلقین کلمه نه وجود ندارد و بوسیله آن تقریبا هر کار غیر ممکنی، ممکن می نماید. گاه حتی بر اثر تلقین چنان آثار و نتایج شگفت انگیزی پدید می آید، که سبب می شود برخی پدیده های مربوط به آن به امور غیبی نسبت داده شود و این موضوع گهگاه مورد سوء استفاده عده ای سودجو و فرصت طلب قرار گرفته است تا بوسیله آن خود را اشخاصی مقدس و مرتبط با غیب و ماوراء الطبیعه معرفی نمایند.

بعنوان مثال می توان به جلسات عجیب و غریب احضار ارواح اشاره نمود که با کمال تاسف در سطح کشور اسلامی ما و حتی در بین قشر روشنفکر و مسلمان، طرفداران بسیاری پیدا کرده است. حال آن مسائلی که طرفداران این عملیات مسخره (که بوسیله حرکت یک استکان یا نعلبکی بر حروف درج شده روی یک میز چوبی صورت می گیرد !؟!) آن را جزو مسائل عجیب و خارق العاده مربوط به احضار ارواح ! می دانند، از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین مسائل قابل توجیه با پدیده تلقین است : هر یک از شرکت کنندگان در جلسه احضار ارواح بوسیله تلقین به خود و البته به صورت ناخودآگاه اطلاعاتی را ضمن حرکت استکان بر حروف روشن می سازد. که دیگران به کلی از آن بی اطلاع بوده اند در نتیجه شخص با این که بر اثر تلقین نمودن به خودش، شخصا و ناخودآگاه اطلاعات خصوصی خویش را افشا کرده است، این اثر را به روح نسبت می دهد. در نتیجه این شخص به صحت موضوع احضار ارواح اعتقاد شدید پیدا می کند تا جائیکه همه پیشگوئیهای روح به اصطلاح حاضر شده ! را در مورد آینده نیز باور می کند و هیچ بعید نیست که مثلا اگر روح پیشگویی کند که : فردا پای تو خواهد شکست ! شخص چنان به خود حتمی بودن وقوع پیشگوئی روح را تلقین نماید که در کمال تعجب اطرافیان، فردای آن روز پایش بشکند !؟! و در اثر این باز هم بازار تبلیغ برای قضیه و تلقین صحت آن گرمتر شود و معمولا در این جلسات یک آدم سودجو و شارلاتان هم پیدا می شود که گهگاه خود را بعنوان مدیوم هم جا می زند و ضمن این که ته دل به ریش بقیه حضار می خندد و در مواقعی که نیاز به پیشگویی از آینده می شود، یا تلقین های ایجاد شده در حاضرین به حدی نیست که منجر به حرکت استکان شود، شروع به حرکت دادن آن هر طور که خودش دلش بخواهد می کند.

علاوه بر این قبیل مثالها سودجویی از پدیده تلقین، در طیف گسترده ای از فعالیتهای بشری، از تلقین یک فرد و عقیده خاص گرفته، تا تبلیغات مختلف مثل تبلیغات تجارتی (که در همه اشکال خود فقط بر قدرت تلقین تکیه دارند) (2) را در بر می گیرد.

در این مورد سوء استفاده از تلقین بخصوص در مورد مسائلی که ادعا می شود جنبه غیر مادی و ماورائی دارند، همانطور که ذکر کردیم به کرات به چشم می خورد و گاهی هم به صورت بازاری برای خالی کردن جیب افراد ساده اندیش در می آید. مثلا یک جنبه مهم دیگر از تلقین که در آن مسائل مربوط به هیپنوتیزم مطرح است و گهگاه با تسخیر اراده افراد سبب پرده دری های شوم و افشای رازهای شخصی افراد می شود و درست به همین دلیل است که این قبیل امور، مثل هیپنوتیزم از سوی بسیاری از فقهای بزرگوار شیعه (جز در مواردی که ضروریات درمانی ایجاب می کند) حرام اعلام شده است.

اما تلقین همان قدر که می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و مسبب ضرر رساندن به مردم بدلیل تحریف اذهان آنها از حقیقت یا کشف اسرار آنها و.. گردد، می تواند در موارد بسیاری بعنوان یک پدیده مفید، مورد استفاده و بهره برداری قرار بگیرد. و این امر با توجه به آنچه که پیرامون قدرت شگرف تلقین در ممکن نمودن غیر ممکن ها گفتیم، تحقق می پذیرد و این قبیل تلقین ها که در جهت شیرین کردن زندگی انسان و موفق نمودن او در کارهایش (مثلا در جهت اهدای سلامتی به او) به کار برده می شوند را می توان تلقین های سازنده روانی نامید.

بعنوان مثال چنانچه فرد دائما به خود تلقین کند که آدم بیمار یا بدبختی است، دیری نمی پایید که بدبختی و مرض زندگی او را پر می کند (تلقین مخرب روانی) اما اگر شخصی دائما به خود بگوید که من فرد سالم و نیرومند و خوشبختی هستم دیری نمی پاید که خود را خوشبخت ترین و سالمترین فرد روی زمین احساس می کند. (3)- در این مورد گاهی حتی خود غربیان، پا را از دایره معقولات هم فراتر نهاده اند و حتی ادعا کرده اند که آدمی که در هفت آسمان یک ستاره هم ندارد و حتی ته جیبش یک پول سیاه هم پیدا نمی شود ! اگر چند روزی دائما به خود تلقین نماید که من پولدارترین و سرمایه دار ترین آدم روی زمین هستم، دیری نمی پاید که در گنجهای آسمانها و زمین بر روی این آدم آسمان جل باز می شود و در مدت کوتاهی تبدیل به یک کاپیتالیست تمام عیار می شود !؟! (4)

توجیه علمی و پزشکی نیز در این قبیل موارد، بدین صورت بیان می شود که تلقین دائمی و توجه مداوم به سلامت و خوشبختی و یا حتی ثروتمند شدن در یک شخص باعث می شود که به زبان روانشناسی برخی استعدادهای نهفته او (که در ضمیر ناخود آگاهش پنهان هستند) و به زبان پزشکی برخی ناقل های عصبی (5) بخصوص، که غیر فعال بوده اند. بر اثر توجه و تلقین (اثر قشر مغز و اراده) پیدا و فعال شوند و آن شخص را به سمت سلامتی و خوشبختی هدایت کنند یا شم اقتصادی او را شکوفا سازند و مسبب موفقیت او در جهت ثروتمند شدن گردند.

با این اوصاف بدیهی است که هر چه شخص از درجه تلقین پذیری بالاتری برخوردار باشد، انواع تلقین از جمله این قبیل تلقین های سازنده روانی که منجر به موفقیت او می شوند به نحو موثرتری عمل می کنند.

از طرفی، علم و تجربه ثابت کرده اند که انسان در برخی حالات خود، از درجه تلقین پذیری بالاتری برخوردار می شود، به عنوان مثال در اوج فلسفه هیپنوتیزمی (سومنامبولیزم) انسان در شرایطی قرار می گیرد که حتی اگر به او تلقین کنند که مثلا آتش سیگار دست تو را هرگز نخواهد سوزاند، این تلقین چنان می کند که شخص هرگز متوجه سوختن شدید پوست و عضلات دست خود، نخواهد شد. (البته باید توجه داشت که این مثال ربطی به تلقین های سازنده روانی ندارد) اما باید دید که انسان در اوضاع معمولی در چه حالاتی می تواند خود را بیشتر در معرض تلقینات روانی، قرار دهد و در چه شرایطی از درجه تلقین پذیری بالاتری برخوردار است.

با توجه نمودن به شرایط وپژه نمازگزار، از نظر تکرار اقامه نماز در زمانهای خاص، شرایط ویژه جسمانی مثل طهارت جسم، پاک بودن لباس، غصبی نبودن محل و..، الفاظ، اذکار و توجهات خاص در هر کدام از بخشهای نماز. حرکات خاص و سمبلیک (مثل سجده)، همچنین نحوه قرارگرفتن همیشگی نمازگزار در مقابل قبله و در جریان میدانهای الکترومغناطیسی زمین… و از طرف دیگر شناخت هایی که نمازگزار از خداوند و اصول مذهب و دستورات آن (از جمله در مورد نماز) آموخته است یا بخصوص آنچه که نمازگزار در مورد نماز تجربه کرده است (مثلا حاجتهای متعددی که بر سر سجاده نماز از خداوند طلب کرده و نتیجه گرفته است) و عوامل بسیار متعدد دیگر، همگی سبب می شوند که فرد هنگام نماز در شرایط ویژه ای از تلقین پذیری قرار بگیرد و بر اثر آن، آن چه به خاطر طلب آن از خدا، به نماز خود توجه می کند و آن چه را که در حین نماز، در رابطه با آن به خود تلقین می نماید، برایش حاصل می شود.

چرا که تلقین ها و توجهات در این شرایط خاص، منجر به فعال شدن ناقل های عصبی که فرد را در جهت طلب حاجت خود یاری می نمایند، می شود، یا به زبان ساده تر تلقین در این شرایط ویژه سبب می شود که فرد استعدادهای نهفته درونی خود را به کار اندازد و از آن در امور خود یاری بجوید.

بعنوان مثال معروف است که هرگاه حکیم ابن سینا، در مسائل علمی خود با مشکلی مواجه می شده است، به اقامه دو رکعت نماز می پرداخته است. توجیه معمولی و صد البته درست قضیه (صرفنظر از مسائل پزشکی) این است که ابن سینا برای حل مشکل فکری خود، از درگاه خدا استمداد می نموده است.

اما توجیه علمی آن با توجه به ناقل های عصبی و مسائل مربوطه به آن (که تفکر را هم جریانی ناشی از برخی تغییرات در ناقل های عصبی دستگاه اعصاب می داند) این است که ابن سینا، به خاطر آن که اعتقاد داشته است که مشکل فکریش با نماز حل می شود (محتویات مطلوب حافظه) و اراده نموده است که مشکلش را به این طریق حل کند (استفاده از قشر مغز و تلقین) سرانجام موفق می شده است که ناقل های عصبی که منجر به حل مشکل فکری او می شوند یا همان استعدادهای نهفته مانده ذهنی خویش را، در خود فعال نماید و از آن در حل مشکل فکریش، بهره ببرد.

به همین ترتیب عارف سترگی که اراده می کند در نمازش، عشق الهی را تقویت نماید ناقل های عصبی مربوط به عشق الهی را در نماز خود تقویت می کند و افزایش میدهد، یا دانش آموزی که اراده می کند، اعتماد به نفس خود را بوسیله نماز افزایش بدهد، به مرور اعتماد به نفس را به خود تلقین می کند و ناقل های عصبی مربوط به آن را فعال می سازد. یا کشاورز عامی، که در نماز خود، طلب روزی حللا، از درگاه الهی می کند، در واقع ناقل های عصبی حرکت دهنده در جهت کسب روزی حلال را در خود تقویت می نماید. (مثلا راههایی برای برداشت محصول بهتر و بیشتر، که تا آن روز به آن فکر نمی کرده یا متوجه آن نبوده است، به ذهنش می رسد).

اما لازم به توجه موکد است که همه این مسائل با توجه به دیدگاههای پزشکی و روانشناسی و صرفنظر از آن بخش از قضا و قدر الهی است که مثلا کتاب اغراض ما بعد الطبیعه را برای حل مشکل فکری ابن سینا در مسیر او قرار می دهد، یا باران رحمت الهی را پس از مدتها خشکسالی بر محصول آن کشاورز عامی، فرو می آورد. بدین ترتیب واضح است که هر کس با توجه به تصویری که در ذهن خود، از خوشبختی ترسیم نموده است، می تواند با امداد از توجهات و تلقینات سازنده ای که در شرایط ویژه تلقین پذیری، در حین نماز انجام می دهد، ناقل های عصبی دستگاه مغز و اعصاب خویش را به سمت مطلوب خویش هدایت کند و اراده و اختیار خود را در آن جهت، تقویت نماید. و صد البته بالاترین و والاترین حد ممکن جایی است که انسان هدف خود را رسیدن به آخرین درجه کمال که همانا، قرب الهی در سایه تخلق به اخلاق الهی (که همان راه معصومین (ع) است )، قرار دهد و بوسیله نماز، این امر را که همراه با خوشبختی دنیا و آخرت است، پیوسته تقویت بنماید. اما در مورد تلقینات و توجهات، این نکته هم قابل ذکر است که این مقولات، نه فقط در مواقع نمازهای یومیه، بلکه در تمامی لحظات زندگی یک فرد می توانند با او همراه باشند، اما بی شک در موقع نماز شرایط ویژه ای پدید می آید که موقعیت نمازگزار را ممتاز می کند و سبب می شود که تلقین های توأم با نماز در سایر لحظات زندگی و دیگر جلوه های آن نیز منشاء اثر باشند. از نقطه نظر پزشکی این شرایط ویژه می تواند متاثر از سایر ویژگیهای نماز (از جمله زمان نماز، مکان نمازگزار، طهارت، اذکار و الفاظ حین نماز، وضعیت جسمی و روانی نمازگزار و.. باشند. به امید خدا، در شماره های آینده با توجه به تاثیر نماز بر تلقین های سازنده روانی، به چند نکته قابل توجه در این مورد، اشاره خواهیم نمود.

در ادامه این مجموعه مقالات بحث هایی پیرامون ناقلهای عصبی و تعادل آنها که به بهترین شکل توسط نماز این تعادل حاصل می شود، خواهیم داشت، ضمنا پیشنهاد می کنیم که برای فهم بهتر مقاله تاثیر نماز بر تلقین های سازنده روانی، آن را یک بار دیگر پس از مطالعه نکته سی و هشتم از این مجموعه مقالات (تاثیر نماز بر تعادل ناقل های عصبی) مطالعه فرمائید.


1.روانپزشکی لینفورد ـ ریس، ترجمه زیر نظر مرحوم دکتر عظیم وهابزاده، صفحه 388

2. همان منبع صفحه 389

3. در این مورد ظاهرا بودا گفته است : خوشبختی چیزی نیست جز احساس خوشبختی، ضمنا برخی از امثال و حکم از جمله ضرب المثل مشهور ایرانی : بخند تا دنیا به رویت بخندد بر همین موضوع دلالت می کنند.

4.برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع رجوع کنید به کتابهای عجیب و بامزه خانم کاترین پاندر (کشیش آمریکایی) از جمله بخصوص در سرتاسر کتاب ؛ قانون توانگری ترجمه خانم گیتی خوشدل

 

نکته 34:
 تاثیر نماز، و اختلالات هیستریک
(1)

اُذکُرُونِی اَذکُرکُم

مرا یاد کنید و به سوی من توجه نمایید تا شما را یاری کنم و به سویتان توجه نمایم

( سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 152)

اختلالات تجزیه ای و تبدیلی که برای سهولت اطلاق در این مقاله، مانند منابع قدیمی تر علمی، با اصطلاح کلی هیستری خوانده می شوند دلالت بر طیف گسترده ای از انواع بیماریهای جسمی و روانی دارد که در ارتباط با مفهوم تلقین به سر می برند. زیگموند فروید نابغه بزرگ تاریخ علم، از طریق انجام مطالعاتی حول و حوش همین مجموعه بیماریها، یعنی هیستری (که در کتابی به همین نام انتشار یافت) به نظریات و کشفیات درخشان خود، پیرامون ضمیر ناخودآگاه، در انسان دست یافت.

اکتساب نفع (منفعت طلبی) جلب توجه اطرافیان، نیازمندی عمیق به مهر و محبت، حذف خاطرات بد و مقابله با تجربه های نامطلوب و تلخ زندگی و مسائل بسیار دیگر از این قبیل، از جمله دلایلی هستند که سبب میشوند شخص به صورت ناخود آگاه (یعنی بدون آن که خود متوجه و آگاه باشد) علائم بیماریهای مختلف جسمی و روانی را تقلید کند و در واقع به یک حالت هیستریک مبتلا گردد. بعنوان مثال شخصی که در یک محیط بسیار پر سر و صدا و شلوغ، کار و یا زندگی می کند ممکن است به طور ناگهانی دچار ناشنوائی کامل

( کری عصبی) گردد، حال آن که ساختمان دستگاه شنوائی او کاملا طبیعی است و هیچ اشکالی در آن دیده نمی شود. یا کودکی را در نظر بگیرید که از ورود به مدرسه، متنفر است، اما هنگامی که مجبور به رفتن مدرسه می شود هر صبح قبل از حرکت، دچار دردهای شدیدی می شود که با معاینات پزشکی و آزمایشهای طبی، هرگز قابل توجیه نیست. یا زن جوانی که دوست ندارد همسرش او را در خانه تنها بگذارد، به همین دلیل به طور ناخودآگاه، دچار حملات شدید تهوع، استفراغ و.. می گردد. البته لازم به توجه است که حالات هیستریک معمولا در افرادی بوقوع می پیوندد که دارای شخصیت های خاص و به شدت تلقین پذیر (هیستریونیک) می باشند، ضمنا باید توجه داشت که مفهوم هیستری با مفهوم تمارض (تظاهر به بیماری کردن) به کلی متفاوت است، چرا که شخص هیستریک واقعا و بدون آن که خود بخواهد علائم بیماری ها را تقلید می کند اما شخص تمارض کننده، خود به خوبی می داند که بیمار نیست، اما بدلایلی ادعای داشتن علائم بیماری را می نماید و به بیماری کاملا آگاهانه تظاهر می کند.

بدین ترتیب مبتلایان به اختلالات هیستریک، ممکن است علائم هر بیماری جسمی و روانی را تقلید نمایند، مثلا دچار فلج شوند، به حملات صرع مبتلا گردند، کور شوند، هویت خود را فراموش کنند و علائم بیماری های روانی مختلف را نشان دهند و..

لازم به توضیح است که این اختلال به شکل کم و بیش طبیعی، در افراد کاملا سالم نیز ممکن است به چشم بخورد، بعنوان مثال یکی از شایعترین جلوه های آن در میان برخی از دانشجویان پزشکی دیده می شود، که ضمن ورود به هر بخش آموزشی جدید در بیمارستان، علائم بیماران آن بخش را در خود می یابند ! مثلا در ورود به بخش قلب، احساس می کنند که در صدای قلب آنها سوفل (صدای اضافی و غیر طبیعی) وجود دارد یا در ورود به بخش روماتولوژی (بیماریهای روماتیسمی) احساس درد شدید در زانو و سایر مفاصل خود می کنند و یا بخصوص در ورود به بخش روانپزشکی، گمان می کنند که دچار یک بیماری شدید روانی، مثلا اسکیزوفرنی (جنون جوانی) هستند !

که البته همانطور که گفته شد ارتباط ظریف این حالات هیستریک با پدیده نیرومند تلقین، توجیه کننده قضیه در تمام موارد است. اما صرفنظر از مشکلات مختلفی که اشخاص مبتلا به اختلالات هیستریک برای خود و اطرافیانشان ایجاد می کنند (از جمله مشکلات متعددی که یک زن هیستریک می تواند برای شوهر بیچاره اش ایجاد کند !) (2)، تنها در بعد بیماریهای ناشی از هیستری، پیوسته هزینه های کلان و سرسام آوری از بودجه خانواده ها و بیکمارستانها و مراکز بهداشتی مختلف صرف آزمایشات تشخیصی و عملیات درمانی بیهوده و بی نتیجه ای می شود که در مورد بیماریهای ساختگی افراد هیستریک، انجام می گرد د. بر این اساس چنانچه راههای نیرومند و موثری، برای پرهیز از این قبیل اختلالات و پیشگیری از آنها یافت شود، نتایج بسیار مطلوبی حاصل خواهد شد.

اما همانطور که گفته شد، زیر بنای بروز اختلالات هیستریک، نیاز مفرطی است که مبتلایان به جلب توجه و نفع از اطرافیان و حتی مرکز همه توجهات قرار گرفتن دارند. این افراد نیاز مبرمی به محبت و تایید اطرافیان در خود احساس می کنند، که ارضای این نیاز هم برای اطرافیان بسیار دشوار است و احیانا اگر این توجه و محبت که نیاز آنهاست بوسیله کسی به آنها داده شود، آن وقت شروع به امتحان فرد می کنند، تا حدی که اغلب منجر به بازگرفتن محبت (توسط شخص محبت کننده) می شوند. (3)

بر این اساس چنانچه انسان، پیوسته کسی را در دسترس داشته باشد که آن شخص را قدرتمندترین قدرتمندان و در عین حال مهربانترین مهربانان بداند و متوجه باشد که آن قدرتمند مهربان پیوسته او را به نظاره نشسته است و به امور او بیش از هر کسی آگاه است و از هیچ نعمت و محبتی نسبت به او دریغ نمی کند. دیگر هرگز محبت و عشق را از غیر او، انتظار نخواهد داشت و در نتیجه احتمال ابتلاء به هیستری در مورد او بسیار کم خواهد بود و این صفت (انتظار نداشتن عشق و محبت جز از خدا) صفت بندگان خالص خدا و نمازگزاران حقیقی است. آنان که معنی اذکرونی اذکرکم را به خوبی دریافته اند و می دانند که در مقابل لبیک آنها به پروردگار عالم، در اقامه نماز و ذکر روزانه پروردگار، خدای تبارک و تعالی نیز به آنان توجهی فوق حد تصور می کند.

پس در بعد پیشگیری، امکان درگیری نمازگزار واقعی، با این قبیل اختلالات که ناشی از نیاز به توجه اطرافیان و غیر خدا می باشد، چیزی در حد صفر خواهد بود.اما در بعد درمان باید به خاطر داشت که بیماران هیستریک، تلقین پذیرند و به همان سهولت که به تلقین های مضر جواب می دهند به تلقین های مفید نیز پاسخ می دهند. (4)

و به این ترتیب تلقین های سازنده روانی توأم با نماز (که در شماره گذشته به اختصار به آن اشاره شد) به خصوص تلقین که بوسیله نماز انسان در مقابل مهربانترین، دلسوزترین و متوجه ترین و در عین حال تواناترین و موثرترین و قدرتمندترین، موجود هستی قرار می گیرد، می توانند بعنوان درمانگر این قبیل اختلالات مطرح باشند. چرا که با تکرار نمازهای یومیه، نمازگزار می آموزد برای آن که رحمت بیکران خالق آفرینش را به سمت خود متوجه سازد، چاره ای ندارد جز آن که دستورات سعادت بخش او را اجرا کند و از جمله در صدر این دستورات پیوسته به اقامه نماز بپردازد. به قول حافظ شیرین سخن :

گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند
             
نــگاه دار ســر رشته تا نــگه دارد
هر چند که ادامه همین سیر و سلوک عاشقانه و تبادل عشق و محبت میان عابد و معبود در نماز، سبب می شود، انسان به جایی برسد، که حد آن برای ذهن ها و اندیشه های حقیر و کوچک ما گنهکاران، غیر قابل تصور است. آن جائی که پیشوای سوم شیعیان، حضرت ابا عبد اله الحسین (ع)، در دعای شریف عرفه آن را این گونه ترسیم می کنند : انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک و لم یلجئوا الی غیرک

بار پروردگار ! تو همان کسی هستی که اغیار و نامحرکان را از صحنه دل عاشقانت، چنان دور نمودی، که آنان به جز تو دیگری را دوست نداشته باشند و به غیر تو پناه نبرند. (5)


1. مطالب علمی این مقاله، از جلد دوم ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک، تهیه شده است.

2. به قول استاد دکتر محمد علی شیرازی (از اساتید برجسته دانشگاه علوم پزشکی ایران) بدترین نوع زنی که یک مرد میتواند به همسری برگزیند، یک زن هیستریونیک است (چرا که آن زن ممکن است روزی ده بار تهدید به خودکشی کند !؟) و در عوض بهترین نوع زن برای یک مرد، یک زن افسرده است : ساکت، آرام، مطیع و بی توقع !؟!

3.روانپزشکی لینفورد ـ ریس. مقاله هیستری، ترجمه دکتر ابراهیم تقوی صفحه 290

4.منبع قبلی صفحه 291

5.مفاتیح الجنان ـ حاج شیخ عباس قمی (ره)، دعای عرفه، ضمنا برای مشاهده جلوه هایی نورانی از مناجات عاشقانه امامان معصوم (ع) مراجعه کنید به مناجات خمس عشر در کتاب شریف مفاتیح الجنان.

 

 

نکته 35:
 تاثیر نماز، و درمانهای راز وارانه
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء و طاعته غنی

در شماره های گذشته از “ تلقین ” سخن گفتیم و بیان نمودیم که چگونه ممکن است

“ تلقین ” سبب به بار آمدن نتایج کاملا غیر منتظره و غیر قابل توجیه با منطق گردد و از آنجا به “ نماز ” و تلقین های سازنده توأم با آن اشاره نمودیم گفتیم چگونه آن چیز که انسان، به خاطر طلب نمودن آن از خدا، نماز می گذارد و در راه طلب، به نماز خود، توجه می کند و با توجیه علمی آن چیز که انسان بوسیله “ نماز ” به خود تلقین می نماید، به طرز اعجاب انگیزی برای او حاصل خواهد شد. اما وجود درمانهای رازوارانه و درمانگری بدون توجه و اطلاع از مسائل پزشکی نیز از پدیده های مسلم و قابل قبول برای دانش بشری است که سوابق دیرینه دارد و با پدیده تلقین، توجیه می شود.

از آن جمله می توان به روشهای شفابخش جادویی و مذهبی یونان باستان اشاره کرد و معجزات درمانی و شفای بیماران صعب العلاج یا لاعلاج که در معبد “ اسکولاپیوس ” واقع در “ اپیدوروس ” به وقوع می پیوست را ذکر نمود.(1)

در سرتاسر قرون وسطی نیز، مردم اروپا، برای معالجه بیماریهایشان به قدیسین و کلیسا متوسل می شدند.

مثلا “ برای امراض چشمی خود از قدیس “ کلار ” و برای طاعون از قدیس “ رالف ” مدد می جستند و یا برای مرض بواسیر به قدیس “ فیاکر ” و یا حتی برای درمان “ سل ” به پادشاهان خود !؟! پناه می بردند و در اکثر موارد نتایج درخشان درمانی به دست می آوردند !

علاوه بر آن “ شخصیت های عابد و پارسا، گاهی فقط به اعتبار نام و تاثیر ساده کلمات، موفق به درمانهای بسیار چشمگیری می شوند که ممکن است به دخالت غیبی، نسبت داده شود ” (2)

قبول این موضوع به ظاهر غیر عقلانی و غیر قابل توجیه با منطق، آن قدر عمومیت دارد، که حتی در آثار ادبی و فلسفی عقل گراترین نویسندگان دنیا تایید شده است (برای نمونه رجوع کنید به رمان “ سرگیوس پیر ” اثر “ لئون تولستوی ” ).

در تاریخ اسلام و ایران نیز تا به امروز موارد بیشماری از درمانهای رازوارانه، از شفای بیماران غیر قابل علاج و رو به مرگ، در امامزاده ها و مساجد گرفته، تا درمانگری توسط شخصیت های مذهبی اعم از علمای دین یا مشایخ صوفیه و یا حتی گروهی خاص که در اصطلاح عوام “ نظر کرده ” خوانده می شوند، می توان سراغ گرفت. شاید مشاهده تعدد این قبیل درمانهای عجیب باعث شده بود که مولانا (ره) با اطمینان، فریاد بزند : “ من قاعده درد و دوا می شکنم ” !

این موضوع، هر چند گاهی به انگیزه سود جویی و استحمار مردم انجام گرفته و در واقع به شارلاتان بازی ! تبدیل شده است، اما موارد متعددی را که مورد تایید “ علم و دین ” می باشد را نیز در بر می گیرد.

چرا که، همانطور که گفته شد، علم پزشکی ” این مقولات را بوسیله پدیده نیرومند تلقین، توجیه می کند (3) و از طرفی در “ دین ” ضمن اعتقاد به قدرت بی انتهای الهی و ممکن بودن هر غیر ممکن بشری، برای ذات اقدس خداوند، می توان با اطمینان کامل، شفای هر دردی، و لو لا علاج را از او خواست ودر درمان هر بیماری که حتی پزشکان از کنترل آن، عاجز مانده اند، از رحمت بیکرانه اش، بهره جست.

با این دیدگاه، چنانچه پزشکان به مادری بگویند که : دیگر از دست ما برای فرزندت هیچ کاری، ساخته نیست ! همه چیز به پایان نرسیده است، بلکه همان خدائی که پزشکان در درمان بیماران علاج پذیر، وسیله انتقال رحمت و شفای اویند، قادر است چنانچه اراده کند وسایل و واسطه های دیگری که چه بسا غیر مادی هم باشند برای درمانگری کودک دردمند بر انگیزد.

اما جایگاه “ نماز ” در بروز این چنین درمانهای “ غرق در رمز و راز ” جایگاه ویژه ای است.

چه بسیار است شرح روایات زندگی آنان که با دخیل شدن به درگاه نورانی ائمه دین (ع) و به خصوص حضرت ثامن الائمه، السلطان ابو الحسن علی بن موسی الرضا (ع) و پس از اقامه نمازهای طولانی و عجز و لابه بسیار به بارگاه حضرت باریتعالی یا با واسطه قرار دادن حضرت امام زمان (عج )، چننان از سلطه مرگبار بیماریهای پیشرفته نجات یافته اند، که زبان و قلم از توصیف آن قاصر و دانش پزشکی از کشف ماهیت آن، انگشت به دهان است !

بدین ترتیب آن زمان که همه درهای علم و طبابت، بر روی انسانهای دردمند و ناتوان، بسته می شود و علم از نقص نسبی خود، شرمسار می گردد تنها شکوهمند ترین جلوه “دین ” یعنی نماز است که قادر خواهد بود، دروازه هایی بزرگ از رحمت الهی را بر بنده علیل و بیمار بگشاید و شفایی شگفت انگیز، هدیه اش کند. چرا که “ نماز ” تکرار اسم کسی است که اسمش دواست و ذکر دائمی همو ست که ذکرش شفاء.


1. روانپزشکی لینفورد ـ ریس، صفحه 388

2. روانپزشکی لینفورد ـ ریس، صفحه 388

3.در بررسی که توسط اساتید روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران بر روی 30 مورد اشخاص مبتلا به امراض مهلک که توسط شخصی موسوم به “ پرورنده ” (که با ادعای برخورداری از انرژی شفابخش در منطقه قلهک تهران طبابت می نمود) شفا یافته بودند روشن شد که 28 نفر از آنها دارای شخصیت های هیستریونیک (یعنی به شدت تلقین پذیر) بوده اند.

 

نکته 36:
 تاثیر نماز، و پیشرفت درمان ها
در نکته های گذشته از اقتدار “ تلقین ” سخن گفتیم و به اختصار روشن کردیم که چگونه تلقنی های سازنده همراه با نماز، می توانند در مسائل جسمی و روانی بشر، گره گشایی کنند و حتی آثار خارق العاده، به بار آورند. اما علاوه بر تاثیر مستقیم تلقین های توأم با نماز بر بیماریهای جسمی و روانی انسان، می توان از دریچه ای دیگر از تاثیر غیر مستقیم نماز بر پیشرفت درمانهای طبی سخن گفت.

امروزه روشن شده است که “ امید به بهبودی ” چه در مورد بیماریهای جسمی و چه بیماریهای روانی، میتواند نقشی حتی موثرتر از درمانهای ارائه شده توسط پزشکان، ایفا کنند. چرا که دیده شده است در موارد متعددی پزشک، در تجویز دارو به بیمار خود، دچار سهو و اشتباه گردیده است، اما بیمار به شکل غیر منتظره ای بهبود یافته است چرا که نسبت به بهبودی خود، مثلا “ بدلیل اطمینان به پزشک، امید کامل داشته است !

به این ترتیب بسیاری از منابع علمی، اشاره کرده اند که : هر نوع درمان، چه به صورت تجویز یک قرص یا یک شیشه شربت و چه هر نوع دیگری از یک شیوه درمانی، همیشه حاوی یک عنصر تلقینی است “ رنگ و مزه یک ترکیب دارویی گاه از طریق تلقین تاثیر بیشتری دارد، تا ترکیب واقعی دارویی آن ! ” (1)

در این مورد خاطره ای از روستای آباء و اجدادیم (روستای باصفای گوغر، از توابع شهرستان بافت از استان کرمان) به یاد می آورم، که ذکر آن در اینجا، خالی از لطف نیست :

“ چند سال پیش، مادر بزرگ پیر (و حالا خدابیامرزی) در روستای “ گوغر ” زندگی می کرد که دائما از درد شدید زانو و پا نالان بود به طوریکه نوه ها و نبیره های او، از دست ناله های این پیرزن دردمند، خواب خوش نداشتند ! تا این که شبی از شبها، یکی از نبیره های این پیرزن ـ که شاید این نبیره، دانشجوی سال اول پزشکی هم بود و از این جهت پیر زن اطمینان بسیاری به او داشت ! ـ برای بی بی پیرش، یک عدد پماد سفید رنگ، تجویز کرد ،که درد پا و زانوی “ بی بی ” را برای همیشه ساکت کرد طوری که بی بی دائما به جان نبیره خیر خواه و دانشمندش ! دعای خیر می نمود و می گفت : تا کنون هیچ دارویی، تا به این حد در درمان درد پای او موثر نبوده است ! این در حالی بود که آن نبیره رند و نادان، به خوبی می دانست که آن پماد چیزی جز یک عدد “ خمیر دندان ” نبوده است و خود نیز از این درمان اسرارآمیز سخت در تعجب بود ! ”.

و غرض از این خاطره این که امید به بهبودی، می تواند چقدر موثرتر از درمان عمل کند، چرا که تلقین خود بخود و غیر عمدی به طور قطع، در همه درمانهای طبی و روانپزشکی و حتی جراحی، می تواند در کنار سایر درمانها و حتی موثرترین آنها، نقش مهمی ایفا نماید.

برخورد خیرخواهانه پزشک، لبخند مطبوع پرستار، بوی تمیز مواد ضد عفونی در بیمارستان، رنگ و مزه دارو، همه و همه می توانند، از طریق تلقین، نقش عمده ای در افزایش شانس بهبودی بیمار بازی کند.(2)

اما باید به این موارد و حتی قبل از همه آنها، تاثیر اعتقادات مذهبی و امید به شفای الهی را اضافه نمود.

انسان نمازگزار کسی است که با تمام وجود اعتقاد دارد که درمان همه بیماریها، نزد خداست و به این ترتیب با امید به رحمت خداوند بیش از هر شخص بی نمازی ،امیدوار به رهایی خود، از چنگال امراض و بیماریهاست و با این دیدگاه تمام فعالیت های پزشکان و وسایل مادی را بعنوان واسطه هایی برای اراده الهی می داند که در تلاش برای بهبودی او، حرکت می کنند.

شخص نمازگزار، به جای اطمینان صرف به پزشک و درمان، بوسیله نماز خود، به رحمت خداوند اطمینان می کند وایمان دارد که تنها اگر خدا بخواهد، ابزار مادی در درمان او، موثر خواهند بود و با این امیدواری، “ امید به بهبودی ” را در مؤثرین شکل خود، به کار می اندازد و از آن در پیشرفت درمانهای پزشکی مربوط به بیماری خود، بهره می برد. البته از ابعاد دیگری نیز می توان، از تاثیر نماز بر پیشرفت درمانها، سخن گفت.

امروزه به اثبات رسیده است که یک عامل مهم در عدم پیشرفت درمانهای دارویی و اشکال در کنترل بیماریها، (مثلا کنترل بیماریهای تیروئید) همکاری ضعیف بیمار، در طی درمان است.(3)

یکی از جنبه های مهم این همکاری ضعیف می تواند به شکل نامنظم مصرف کردن داروها، باشد، که چه بسا بر اثر فراموشکاری بیماران یا در خواب بودن آنها در زمان مصرف دارو، اتفاق می افتد. اما شخص نمازگزار از آنجا که خود را ملزم به انجام فرایض واجب یومیه به شکل کاملا “ منظم می بیند، از امکان تطبیق دادن زمان مصرف داروهای خود، با زمان نماز برخوردار است که این امر به نوبه خود می تواند در پیشرفت درمانهای دارویی موثر باشد.

اما زمانی که به این نکته اشاره می نمودم، باز هم خاطره ای از همان مادر بزرگ خدا بیامرز و همان بی بی با صفای گوغری، که در این مقاله به او اشاره شد، بی اختیار به خاطرم آمد و آن این که او همیشه، پاکت داروهای خود را در کنار سجاده نماز خود می گذاشت، تا هیچوقت ،خوردن داروهای خود را فراموش نکند. و آن بی بی پر خاطره و گمنام، که چند سالی است، روی در نقاب خاک کشیده است، مانند بسیاری از بی بی ها و باشوهای (4) دیگر آب و خاک کرمان، پیوسته در حال ذکر خدا بود و با همان استنباطات ساده ای که از مذهب داشت، هرگز نماز خود را ترک نمی کرد و شاید از برکت همین نماز بود که قریب به 90 سال عمر پربرکت، از خدا گرفت و در طول مدت این 90 سال شاید دردناکترین بیماریش همان درد پا و زانویی بود، که شرح آن گذشت.

آری ! زندگی با نماز، زندگی ای ست سرشار از برکت و سلامتی و طول عمر.


1.و 2. روانپزشکی لینفورد ـ ریس، مقاله روان درمانی، ترجمه دکتر احمد محیط صفحه 388

3.طب داخلی واشنگتن ـ ترجمه فارسی 494

4.“ بی بی ” و “ باشو ” (بائو) در خانواده های سنتی و روستایی کرمان، به جای مادر بزرگ و پدر برگ بکار می رود.

 

نکته 37:
 تاثیر نماز، و خود شکوفائی
امام صادق (ع) :

نمازی که از ترس جهنم خوانده شود، نماز غلامان است

نمازی که به سودای بهشت خوانده شود، نماز تجارت پیشگان است

اما نماز اولیاء الهی نمازی است که با عشق به خدا اقامه می شود

خود شکوفائی (self - actualization) در مفهوم عمده و کلاسیک خود، نخستین بار توسط کورت گلداشتاین (روانپزشک آلمانی 1965 ـ 1878) مورد بحث و بررسی قرار گرفت، او خود شکوفائی را به صورت توانائی نیرومند ذاتی موجود در هر فرد، که موجب شکوفا شدن استعدادهای مثبت او می گردد، تعریف نمود. (1) (شکوفا کردن فطرت نیک درونی )

گلداشتاین معتقد بود، برای آن که انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد، باید با محیط اطراف و زندگی خود به بهترین نحوه ممکن، کنار بیاید و چنانچه محیط و زندگی، هر روز ضربه سنگین تری بر پیکره انسان وارد کردند (مثلا موجب بیماری انسان شدند) انسان باید سعی در بهبود روش مقابله خود، با این قبیل مشکلات بنماید تا بدین ترتیب به مرزهای خودشکوفایی (درک و فعال نمودن همگی استعدادهای خود) نزدیک شود.

در این مورد، روانشناس دیگری به نام کارل راجرز (1987 ـ 1902) نشان داده که انسانهایی که توانائی فرمان دادن به خود (self - direction) را پیدا کنند و در حقیقت بر کنترل کامل افکار و افعال خود، موفق شوند به خود شکوفایی، که والاترین درجه انسانیت است، نائل خواهند شد.

از دیگر معتقدان به نظریه خود شکوفائی که آن را با مفاهیم عالی عجین کرد و به اوج قدرت رسانید آبراهام مزلو است. (روانشناس آمریکائی 1970 ـ 1908) تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق مزلو پیرامون این قبیل مقولات، سبب تکوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی امروز، موسوم به روانشناسی انسان گرا گردید. او در مقدمه یکی از کتابهایش (toward a psychology of being) (2) می نویسد :

اگر قرار باشد معنایی را که روانشناسی انسان گرا، برایم داشته است، در یک جمله بیان کنم، می گفتم : ترکیبی گلداشتاین، با روانشناسی فروید، که کل آن با روحیه علمی که از استادانم در دانشگاه ویسکانسن، آموختم پیوند خورده است.

مزلو خود شکوفائی را بالاترین و برترین نیاز انسان می دانست، که پسس از ارضای سلسله مراتب نیازهای پایین تر انسان از جمله نیازهای جسمی (مثل غذا و مسکن )، نیازهای ایمنی، تعلق و محبت، نیاز به احترام، نیاز به دانستن و فهمیدن (که بعدا اضافه کرد )، مطرح می شود، او خود شکوفائی (نیاز به تحقق خود) را در مورد 49 نفر از اشخاص سرشناس جهان (زنده و مرده) از جمله : انیشتن، آبراهام لینکلن، باروخ ایپسنوزا، بندیکت (3) و.. مورد توجیه و بررسی قرار داد.

مزلو بیان نمود : در افراد معمولی، انگیزش در پی جبران کمبود یعنی کمبودهای ارگانیزم (چه جسمانی و چه روانی) است یعنی آنها در صدد ارضای نیازهای پایین ترند ولی افراد عالی (خود شکوفا ها) خواستار متحقق ساختن استعدادهای درونی و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیای پیرامونشان هستند. (4)

او نیازهای عالی افراد خود شکوفا را فهرست می کند و آنها را فرا نیاز نام می نهد، از جمله این فرا نیازها می توان به : حقیقت، قاطعیت، یگانگی و تمامیت، فرار از دوگانگی، سر زندگی و شادابی، یکتایی، کمال، نظم، عدالت، سادگی، استغناء و جامعیت و.. اشاره نمود. (5)

مزلو، نتیجه وصول به این نیازها را، رسیدن به آرمانشهر روانی (یوسایکی شدن) می دانست (یوسایکی ترکیبی است از : پسیکولوژی + اتوپیا، به معنای آرمانشهر روانی ).

حال اگر با این دیدگاه که نماز کاملترین پاسخ برای عالیترین نیازهاست به سراغ نظریات روانشناسان انسانگرا برویم، متوجه خواهیم شد، که چگونه مفاهیم متعالی نماز قابل مقایسه با هر یک از موضوعات مطرح در این گرایش غنی از روانشناسی است.

بعنوان مثال اگر به آن قسمت از نظریات گلداشتاین که بهبود روشهایی مقابله با مشکلات را شرط لازم برای نزدیک شدن به مفهوم خود شکوفائی می دانست توجه کنیم و به یاد آوریم که نماز چگونه به انسان احساس امنیت روان می دهد و توانایی مقابله در برابر استرس ها را فزونی می بخشد (6) و یا اگر نظریه کارل راجرز پیرامون self - direction (توانایی فرمان دادن بخود) را با توانایی که شخص نمازگزار، به مدد نماز در کنترل نفسانیات خود، پیدا می کند. مقایسه نماییم تصدیق خواهیم کرد که همه تعالیم اساسی نظریه روانشناسی انسان گرا، را می توان در آموزشهای نماز پیدا کرد.

یا اگر بخواهیم در مقابل لیست 49 نفره آبراهام مزلو، فهرست افرادی را قرار دهیم که صفات آنها نه تنها در برگیرنده تمام ویژگیهایی باشد که مزلو درباره خود شکوفاها، بیان می کند، بلکه از جهت ارتباط با غیب و معنویت دارای ویژگیهای برجسته مزید برآنها هم باشد، کافیست به جمع نورانی نمازگزاران اسوه اشاره نماییم.

چرا که همه ای ن مؤمنین، از تمامی فرانیازهای خود، با بهره از متکامل ترین پاسخ ممکن یعنی نماز برخوردار شده اند حقیقت، قاطعیت ،نیکی، یگانگی و تمامیت، فرار از دوگانگی، کمال و همه فرا نیازهای دیگر، همگی در آموزشهای نماز حضور زنده و محسوس دارند و هر کس به فراخور حال خود، برای وصول هر یک از آنها چنانچه به نماز نزدیک شود، پاسخی عالی تر از حد تصور دریافت می کند و نماز تکرار شکوهمند درس خود شکوفائی در پیشگاه مبداء آفرینش است.

اما مفهوم دیگر از آبراهام مزلو ،در مورد خود شکوفائی به آن اشاره می کند، مفهوم تجربه اوج (peak experience) است که در خود شکوفاها، فراوان پیش می آید : تجربه اوج، اتفاقی دوره ای و زود گذراست، که در آن شخص ناگهان به یک احساس ابر آگاهی و هوشیاری بسیار بالا، سرخوشی و جذبه عمیق، در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم، دگرگونی در احساس زمان و مکان، دست می یابد. این تجربه قوی غالبا در افرادی که از نظر روانی کاملا سالم هستند، رخ می دهد و قرار گرفتن در برابر این تجربه آثار مفید و دیر پایی برجا می گذارد. (7)

تجربه اوج با این که بسیار شبیه به آنچه که از قرنها پیش، در مکاتب رازوارانه شرق دور. به نام تجربه پرواز به ملکوت آسمان (nirvana)، یا شبیه به تجربه سوختن در آتش درون، پرش به ورطه و رهایی در تعالیم عرفانی دون خوان به کارلوس کاستاندا و یا حتی شبیه به آن چه در عرفان اسلامی و ایرانی، از آن با عنوان حیرت و فنا نام برده شده می باشد. اما چنانچه بخواهیم برای آن مفهومی جامع تر و همه شمول تر را پیدا کنیم، کافیست که باز هم به نماز روی نماییم و به آن بعد نماز توجه کنیم که غرق در مضامین عارفانه است.

شاید کمتر کسی به این نکته فکر کرده باشد که منطور از کلمه شما در سومین سلام نماز (السلام علیکم و رحمه الله و برکاته) که تنها سلام واجب نماز است، به کیست ! و این سلام بر شما خطاب به چه کسانی اطلاق می شود ؟

عارفان نماز این سلام نماز را سلام عارفانه آن دانسته اند، که خطاب به همه هستی و آفرینش و خطاب به همه موجودات حاضر در آن، از ذرات کوچک اتمی گرفته تا کهکشانهای بی انتها سر داده می شود.

چرا که همه این اجزای آفرینش، بدون استثناء مشغول حمد و ثنای الهی اند و پیوسته و مداوم، توحید را اقرار می کنند و شاید به واسطه این حمد و تسبیح دایم و ابدی، مورد خطاب تنها سلام واجب نماز قرار می گیرند.

بدین ترتیب نمازگزار، پس از فرستادن سلام بر نبی گرامی اسلام (ص) (السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته) و سلالم بر همه بندگان صالح خدا، از جمله خودش (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین) سرانجام بر تمام اجزای آفرینش سلام می فرستند و این جلوه ای شکوهمند از در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با عالم که در تجربه اوج از آن بحث می شود، در خود دارد.

و اضافه بر آن، این که نمازگزار حقیقی، یعنی آنان که به تعبیر امام صادق (ع)، نماز عاشقانه به جای می آورند در راز و نیاز با معبود خویش، به چنان جذبه و خلسه ای وارد می شوند و چنان از حیطه زمان و مکان خارج می گردند که حتی اگر تیر دردناک و سهمگین از پای مبارکشان بیرون بکشند، هرگز از آن سرخوشی و جذبه عمیق خارج نمی شوند.

و چه عاشقانه بود نماز علی (ع) و چه زیباست تعبیر جاودانه علی (ع) از عشق.. آری ! او که در قبله نماز به دنیا آمد و در محراب نماز رستگار شد و این گونه عشق را برای آفرینش، عظمت و معنا بخشید و جاودانه کرد.

و چه ملکوتی است، نماز فرزند علی(ع) و حضرت امام زمان (عج )، که جهان در انتظار عدالتش خون می گرید.

و چه عطشی است بی پایان، عاشقانش را برای اقامه نمازی با امامت او


1ـ ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک جلد اول صفحه 545

2. این کتاب در سال 1371 توسط آقای احمد رضوانی ترجمه و بوسیله انتشارات فرهنگی آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است. (به سوی روانشناسی بودن )

3. راث بندیکت جزو استادان مزلو، در دانشگاه ویسکانن است. او همان کسی است که تحقیقات وسیعی در مورد تاثیر اجتماع و فرهنگ بر شخصیت انسان انجام داده است (رجوع کنید به نکته بیست و نهم از همین مجموعه مقالات (تاثیر نماز بر ثبات شخصیت )

4. روانشناسی شخصیت سالم اثر : آبراهام مزلو، ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله اندیشمندانه آقای مسعود آذربایجانی تحت عنوان : انسان کامل در شماره نهم فصلنامه وزین : حوزه و دانشگاه

5. روانشناسی شخصیت سالم اثر : آبراهام مزلو : ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله اندیشمندانه آقای مسعود آذربایجانی تحت عنوان : انسان کامل در شماره نهم فصلنامه وزین : حوزه و دانشگاه

6. رجوع کنید به نکته بیست و یکم از این سلسله مقالات (تاثیر نماز بر احساس امنیت روانی )

7. ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک جلد اول ـ صفحه 52

 

 

نکته 38:
 تاثیر نماز، و تعادل ناقل های عصبی
(1)

در مقالات گذشته چهل نکته پزشکی پیرامون نماز گهگاه به اقتضای سخن، به مفهوم ناقل های عصبی و تعادل آنها توجه نموده ایم، که در این شماره به اختصار، به شرح این موضوع اساسی می پردازیم.

دستگاه مغز و اعصاب هر انسان از مجموع حدود میلیارد سلول عصبی (نورون) تشکیل شده است که مجموعه این سلولها توسط رقم سرسام آوری از سلولهای مختلف، یعنی بالغ بر 600 میلیارد سلول دیگر، حمایت می شوند. توجه کنید که خالق آفرینش، همه این سلولها را در دستگاه عصبی هر انسانی با نظمی خارق العاده و اعجاب انگیز، در کنار هم قرار داده است. در این میان ناقل های عصبی (نوروترانس میترها) مواد شیمیایی بسیار ریزی هستند که در میان خیل عظیم سلولهای عصبی، در هر لحظه ای از حیات انسان، دچار میلیاردها تغییر و تحول شگرف می شوند و ارتباط اجزای دستگاه اعصاب را با یکدیگر و با سراسر بدن، فراهم می کنند.

با پیشرفت علم در دهه های اخیر روشن شده است که تمام فرآیندهای جسمی و روانی بشر در ارتباط نزدیک با تغییر و تحولات این ناقل های عصبی به سر می برند، بعنوان یک مثال ساده و قابل فهم، افزایش برخی ناقل های عصبی در سیستم اعصاب، از جمله یکی به نام دوپامین منجر به ایجاد شادی و شعف در انسان می شود و از طرفی، کاهش دوپامین منجر به ایجاد ناراحتی و نومیدی، در فرد خواهد شد.

حال می توان در نظر گرفت، چنانچه دو پامین و مشابهات آن به میزان خیلی زیاد افزایش، یا به میزان بسیار کاهش یابند، ایجاد حالتهای بیمار گونه روانی در انسان، از جمله سرخوشی بیمار گونه (مانیک یا شیدایی) و یا افسردگی شدید بشود، که هر دوی این اختلالات نیازمند بستری در بیمارستانها و مراقبت کامل می باشند. (2)

به این ترتیب ناقل های عصبی دستگاه اعصاب، نه فقط نقش تعیین کننده و بسیار موثر، در بروز بیماریهای جسمی و روانی انسان ایفا می کنند، بلکه عامل اصلی تغییر حالتهای معمولی انسان و اثر گذار بر همه اعمال و افکار او، در طول زندگی خویش می باشند و حتی چنان که خواهیم گفت، انسان تحت تاثیر همین ناقل های عصبی است که اعمال نیک انجام می دهد و یا برعکس به گناه وانحراف آلوده می شود.

به همین دلیل، بررسی پیرامون ناقل های عصبی از حدود دهه 1960 به این سو، اصلی ترین و برنده ترین لبه تحقیقات روانپزشکی جهان را تشکیل می دهد، (3) چرا که چنانچه این بررسی به نتیجه برسد، بشر قادر خواهد بود همه ناراحتیهای روحی و روانی و حتی انحرافات خود را، بوسیله مواد شیمیایی، مثلا به صورت دارو، درمان نماید !

پیشرفت های بشر در این زمینه منجر به این شده است که در حال حاضر غربیان برای بسیاری از مشکلاتی که تا قرنها پیش بعنوان مشکلات روحی شناخته می شدند (مثل افسردگی )، داروهای شیمیایی پیشنهاد نمایند و در ادامه راه، در جستجوی مواد شیمیایی برای درمان مشکلاتی مثل خودخواهی، دروغگویی، حسادت و.. باشند !

اما تحقیق پیرامون این مسئله از چندین جهت حائز اهمیت است، از جمله این که :

اولا : از این جهت که با این دیدگاه جدید انسان بد، جای خود را به انسان بیمار می دهد چرا که هر بدی را می توان، نوعی بیماری به حساب آورد مثلا شخص دروغگو، آدم بدی نیست، بلکه مبتلا به بیماری دروغگویی است، و به همین ترتیب، شخص حسود دچار بیماری حسادت، شخص خسیس، دچار بیماری خست و.. می باشند.

ثانیا : جهت دیگر اهمیت موضوع، این مسئله است که با این نحوه انسان شناسی غربیان ماده گرا به خود اجازه دادند، که پدیده روح را بعنوان افسانه ای قدیمی و خرافی، به فراموشی محض بسپارند، چرا که برای هر آنچه که بعنوان فرآیند روحی در طول تاریخ بشر معرفی شده است (مثلا حتی حس معنویت جویی) می توان، توجیهی در جسم و به ویژه در سلسله اعصاب، پیدا کرد. در راستای همین طرز تفکر بود که عده ای از پزشکان روس، بخاطر عقاید مارکسیستی و ماتریالیستی حاکم بر کشورشان در صدد پیدا کردن مناطقی در مغز انسان برآمدند که از کار انداختن آن منطقه حس خدا جویی را حتی در بزرگان و علمای دین، به کلی از بین ببرد !

ثالثا : بعد دیگر در اهمیت موضوع، این نکته است، که چنانچه تمامی 100 میلیارد سلول دستگاه اعصاب و ناقل های عصبی و روابط آنها با سایر مناطق بدن، به خوبی برای دانش بشر شناخته شوند، می توان بوسیله ایجاد تغییر و تحول و دخل و تصرف در ناقل های عصبی مثلا از طریق دارو، همه انسانها را به مفهوم انسان سالم نزدیک کرد و انسان سالم را کسی دانست که تعادل ناقل های عصبی در سرزمین بدن او، به بهترین نحو، برقرار باشد و این شخص کسی است که نه تنها از لحاظ جسمی بلکه از لحاظ روانی، اجتماعی و.. نیز کاملا سالم است و همه ضروریات لازم برای پیشرفت خود را داراست. (4 )

اما تحقق رؤیای انسان سالم تا زمانی که مواد شیمیایی تغییر دهنده ناقل های عصبی به نحو مطلوب، کشف و تولید نشده اند به تعویق می افتد، چرا که عظمت خارق العاده دستگاه عصبی انسان، برآورده شدن این آرزو را، در آینده دوری، ترسیم می کند.

اما باید دید، دین مبین اسلام که ما معتقدیم، انتهای راهی است که علم بشر می پیماید، در این مورد چگونه دیدگاهی دارد و آیا اساسا این اکتشاف علمی بزرگ بشر، در آستانه قرن بیست و یکم را تایید می کند، یا خیر ؟

پاسخ به صراحت مثبت است، چرا که (کل حکم به العقل حکم به الشرع )، یعنی هر آنچه که علم، به طور مسلم بدان می رسد، قطعا و به طور یقین، نه تنها مورد تایید دین است، بلکه دین قرنها قبل و در زمان تکمیل خود یعنی ظهور اسلام از آن مسئله علمی ،اطلاع داده است.

بعنوان مثال، در این مورد قضیه ناقل های عصبی را بررسی می کنیم :

اولا : قرنها قبل از آن که غربیان، انسانهای خطا کار را بیمار بدانند، قرآن مجید، در آیات متعددی، از گناهکاران، با عنوان کسانی که در قلبهایشان مرض وجود دارد، یاد کرده است (از جمله در آیه 126 از سوره توبه، آیه 12 از سوره احزاب و آیه 9 از سوره بقره) و معصومین بزرگوار (ع) نیز با همین دیدگاه با هر بدی که از انسان سر می زند، به صورت یک بیماری، برخورد نموده اند. (5) تا جائیکه حضرت علی (ع) از رسول اکرم (ص) با عنوان طبیب دوار بطبه یعنی پزشکی که برای درمان بیماریهای بشر فرستاده شده است یاد می کنند.

غربیانی که ارائه تئوری انسان بیمار به جای انسان بد را به خود نسبت می دهند، فراموش کرده اند که آنها، تا همین قرنهای اخیر، حتی بیماران روانی خود را، نه بیمار بلکه دیوانه (اسیر دیو) و مجنون (جن زده) به حساب می آوردند و از طریق شلاق زدن و جن گیری و.. قصد نجات آنها را داشتند و تازه، چند دهه است که نه تنها دیوانه ها، بلکه اشخاص خطا کار را هم بیمار، به حساب می آورند.

حال آن که اسلام، علاوه بر بیمار دانستن گناهکاران (که به آن اشاره شد) اشخاص به ظاهر دیوانه را نیز از قرنها پیش، بیمار تلقی کرده است : در خبر است که روزی عده ای از اصحاب، مردی را به پیامبر (ص) نشان دادند و گفتند : او دیوانه است ! حضرت محمد (ص) پاسخ فرمودند : به او دیوانه نگویید، او بیمار است. دیوانه کسی است که خدای را نشناسد.

و درست به دلیل همین دیدگاه مترقی اسلامی است که در تاریخ طب، نخستین کسی که، به معالجه دقیق جسمی در بیماران روانی اقدام کرده است، حکیم ابوعلی سینا (ره) پزشک عالیقدر شیعه است (6)

ثانیا : در رابطه با این که انسان، روح است یا جسم ؟ نیز دین مبین اسلام، به صراحتی باورنکردنی، در آیات شریف قرآن، به هر آنچه که غرب، در عصر انفجار علوم، ادعای کشف آن را دارد، اشاره نموده است. قرآن مجید، با این که وجود و حضور روح را، امری حقیقی در انسان به حساب آورده است : (فأذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعواله الساجدین / سوره مبارکه ص، آیه شریفه 72) اما از طرفی، بررسی و کسب اطلاعات پیرامون روح را از حدود دانش قلیل انسان، والاتر دانسته است و آن را صراحتا من أمر ربی یعنی امری از امور مربوط به ذات اقدس الهی، اعلام کرده است :

و یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا (سوره مبارکه اسراء آیه شریفه 85 )

.. ای پیامبر، از تو پیرامون روح می پرسند، پس بگو : روح از امور مربوط به پروردگار من است و خداوند از دانش، به شما جز اندکی عطا نکرده است.

به این ترتیب آیین مقدس اسلام با این که هرگز بررسی پیرامون روح را توصیه نمی کند، در عوض با توصیه های مؤکد انسانها را به سیر در آفاق و انفس و تفکر و تعقل و کسب علم و دانش، از جمله پیرامون مسائل جسمی بشر تحریک می کند. پس واضح است غربیانی که اسلام را به خرافات پرستی و موهوم بافی پیرامون روح محکوم می کنند تا چه حد در مورد نظریات اسلام پیرامون روح و جسم بیگانه اند.

و شاید برای اینان بسیار جالب باشد، اگر کشفیات جدید علمی خود را مثلا در پرتو نظریات یکی از بزرگترین فلاسفه اسلامی بیابند :

صدر المتألهین، حضرت ملاصدرا (ره) که با اتکای به قرآن و معصومین (ع) و با تداعی از سایر فلاسفه متقدم خود (از جمله میرداماد (ره)) به یکی از برجسته ترین و جهان شمول ترین فلسفه های بشری، در قرن یازدهم هجری، دست یافت، در کتاب گران قدر اسفار رابعه به شرحی پیرامون ارتباط جسم و روح می پردازد که با کمترین تفاوتی، یادآور نظریات جدید علمی بشر، پیرامون ناقل های عصبی است. حکیم ملاصدرا ،در شرح تئوری حرکت جوهری و جمله مشهور خود پیرامون انسان (جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء) می فهماند که جسم مادی انسان، رفته رفته آن قدر تکمیل می شود و پیچیدگی می یابد تا سرانجام به درجه ای می رسد که یک حالت غیر مادی و غیر جسمانی، موسوم به روح است و آثار منسوب به روح، از قبیل اندیشه، اراده و.. مربوط به این درجه والاست. در فرضیه ناقل های عصبی نیز دیدیم که پیچیدگی و تکامل فوق العاده سلولهای عصبی، منجر به حالتهای منسوب به روح می شود، مثلا علم امروز ثابت کرده است که : هر 100 میلیارد سلول دستگاه اعصاب انسان، در فرآیند تفکر ایفای نقش می کنند. (7)

ثالثا : درباره آن قسمت از نظریات پژوهشگران غربی، که تعادل ناقل های عصبی را غایت آرزوهای بشر و کلید رسیدن به مفهوم انسان سالم و ایجاد مدینه فاضله و جامعه سالم، می دانند نیز اسلام و بخصوص تشیع، از قرنها پیش نظری مشابه داشته است. علمای شیعه قوای اساسی موجود در انسان را، از سه نوع به شمار می آورند :

1. قوه شهویه

2. قوه غضبیه

3. قوه عقلیه

و قوه دیگری موسوم به قوه عدلیه

را تنظیم کننده و متعادل کننده این سه قوه تلقی می کنند و توجیه می کنند که چنانچه هر کدام از سه قوه بالا، از حدود عدل خارج شود و به افراط یا تفریط ،کشانده گردد، باعث بروز بدی و خطاکاری و بیماری در انسان می شوند. (7)

بدین ترتیب شیعه حتی در مسائل انسان شناسی به اساسی ترین اعتقاد خود پس از توحید یعنی عدل جلوه خاصی می دهد و بیان می کند که در سرزمین بدن انسان چنانچه عدل به طور کامل برقرار نباشد، انسان به مفهومی بس والا و مافوق تصور که همانا نزدیک شدن به مرزهای عصمت و تخلق به اخلاق الهی است، نائل می شود.

و این مفهوم نه تنها تمام ویژگیهای توصیفی غرب را برای انسان سالم در خود دارد، بلکه انسان را در موقعیتی بی نهایت متعالی، برای زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت قرار می دهد.

بر این اساس، عدل شیعه، در درون انسان همان مفهومی را می رساند که تعادل ناقل های عصبی در دستگاه مغز و اعصاب، برای علم امروز بشر، معنی دارد.

اما در این میان راه حلی که غرب برای رسیدن به تعادل ناقل های عصبی پیشنهاد می کند، با آنچه که اسلام بدان سفارش می نماید، بسیار متفاوت است. در دیدگاه جبرنگر و ماده گرای غرب، انسان باید فعلا دست روی دست بگذارد و به انتظار بنشیند، تا بالاخره روزی که شاید قرنها بعد باشد، فرا برسد و در آن روز دانش پزشکی، اعلام کند که بالاخره مواد شیمیایی لازم برای برقراری تعادل ناقل های عصبی بطور کامل شناسایی و تولید شده اند و هر انسانی که عارضه بد، یا حالت نامطلوبی در خود احساس می کند، به پزشک مراجعه کند و آمپول یا قرص ضد دروغ، ضد شهوت، ضد خودخواهی، ضد حسد، ضد حرص و.. را دریافت کند !؟! اما هیچ بعید نیست که تا آن زمان همه ملاکهای ارزشی که هنوز برخی آنها برای وجدان اخلاقی غربیان معروف و مطلوب هستند، تبدیل به منکر و نامطلوب شوند. چه تضمینی هست که مثلا در قرن بیست و دوم میلادی، دزدی و دروغ همچنان صفات بدی محسوب شوند ؟ مگر نه این است که در همین عصر حاضر هم دزدی و دروغ جزء لایننفک بسیاری از فعالیتهای بشری شده است !؟!

اما در دیدگاه معنویت گرای اسلام و بخصوص با جهان بینی مبتنی بر اختیار شیعه، انسان می تواند خود، رأسا و مقتدرانه در برقراری عدل در وجود خود (یا همان ایجاد تعادل ناقل های عصبی) یعنی زدودن همه خطاها و انحرافات و منکرات از زندگی خود، قبام کند و بدون هیچ انتظار یا دست روی دست نهادنی، همه صفات نامطلوب و رذایل اخلاقی خود را با ملاک ارزش گذاری دین، یک به یک، از سر راهش بردارد و به آرامش مطلق و سلامت ابدی، در دنیا و آخرت نائل شود.

چرا که در این راه دین به انسان ابزارهای توانمندی بخشیده است، که صد البته در رأس این وسایل ترقی و تعالی نماز جای دارد.

و نماز تعادل ناقل های عصبی را به بهترین و مطلوب ترین شکل ممکن در سرزمین بدن انسان، برقرار می سازد و نه تنها از او انسانی به تمام معنا سالم، در ابعاد جسمی و روانی و اجتماعی، پدید می آورد، بلکه او را به مرزهای مفهوم متعالی انسان کامل نزدیک می کند.

در شماره های پایانی باقیمانده از مجموعه مقالات چهل نکته پزشکی پیرامون نماز، به امید خدا، اشاراتی مختصر در این مورد خواهیم داشت.


1 - در این مورد درمقاله این حقیر عنوان تعدل ناقل های عصبی با نماز صبح ارائه شده به ششمین اجلاس سراسری نماز (زنجان 1375) به تفضیل شرح داده شده است.

2 - توجه کنید که این مثال تنها برای ایجاد ذهنیت و تفهیم بحث ارائه شده است.حال آنکه تغییرات ناقلهای عصبی بسیار بسیار پیچیده تر از مثال ساده ای که در اینجا زدیم به نظر می رسد.

3 -.ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک، جلد اول صفحه 253 و جلد چهارم صفحه 552

ـ کلودبرنارد فیزیولوژیست مشهور، در این مورد گفته است : شرط زندگی سالم، ثبات محیط داخلی است4.

5 - در این مورد می توان مثلا به حکایت مشهور حضرت علی (ع) و جوان دارو فروش، اشاره کرد که شرح آن در روضه الریاحین یافعی صفحه 42 به تفضیل آمده است

6 - ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک، جلد چهارم صفحه 527

7 - در این مورد بخصوص قشر مغز، مخچه و یک لایه سلولی مشتمل بر 416 میلیون سلول، در ناحیه ای موسوم به هیپوکامپ نقش اصلی را بازی می کنند. رجوع شود به : جلد اول ترجمه فارسی کاپلان ـ سادوک، صفحه 337

 

نکته 39:
 تاثیر نماز، و شیاطین
حضرت علی (ع) :

نماز، کوبنده شیطان است (1)

در سپیده دم حیات، هنگامیکه خدا، انسان را آفرید و از روح الهی خویش، در وجود او دمید، مقرر فرمود تا همگی فرشتگان مقرب درگاهش، آدم ابوالبشر (ع) را سجده کنند.

در این میان ابلیس انسان را فاقد لیاقت برای مسجود فرشتگان بودن یافت و از فرمان الهی سر بتافت و به واسطه این تمرد از درگاه الهی رانده شد.

اما شیطان با این که در بسیاری از موارد مترادف با ابلیس معرفی شده است، از نظر قرآن و روایات (و با آنچه که خواهیم گفت از دیدگاه علمی) با ابلیس به کلی متفاوت است. بدین معنی که شیطان را می توان، عبارت از همه آن نیروها و موجوداتی دانست که انسان را به گناه کردن وا می دارند و یا به طور کلی به نحوی از انحاء در انسان ،ایجاد بیماری و مرض می نمایند.

در این مورد حتی بسیاری از روایات اسلامی را می توان یافت که در آنها از میکروبهای بیماریزای انسان نیز با عنوان شیطان نام برده شده است و حتی می توان ایجاد بیماریها عفونی انسان را نیز به نوعی، ناشی از غلبه شیطانهایی به نام باکتری، انگل، قارچ، ویروس، و.. به حساب آورد.

به این ترتیب، ابیات مشهور و زیبای زیر :

شیطان که رانده گشت بجز یک خطا نکرد
               
خود را برای ســجده آدم رضا نـــکرد
شـــیطان هــزار مرتبه بهتر ز بــی نــــماز
 
کو سجده را بر آدم و این بر خدا نکرد
علیرغم آن که حاوی مفاهیم عمیق در جهت توجه دادن، به خطر بزرگ بی نمازی است، از لحاظ به کاربردن کلمه شیطان شاید اندکی اشکال داشته باشد، چرا که آن موجودی که در مقابل آدم (ع) حاضر به سجده نشد، ابلیس و یکی از فرشتگان الهی بود، اما شیطان ها موجودات بسیار متعددی هستند که نه تنها با وسوسه های شیطنت آمیز خود، باعث ایجاد بیماریهای روحی (گناهان) و بیماریهای روانی (مثل وسواس) می شوند، بلکه بیماریهای جسمی (مانند انواع بیماریهای عفونی) را نیز ایجاد می کنند. به هر تقدیر، شاید بتوان شیاطین را بعنوان لشکریان بسیار متعدد ابلیس تلقی نمود.

در شماره های اولیه این مجموعه مقالات از تاثیر نماز بر بیماریهای مختلف میکروبی، از جمله عفونتهای پوست، دهان و دندان، دستگاه تنفس، دستگاه ادراری و.. سخن گفتیم و کوبندگی نماز را در مورد شیاطین عفونت زا، در انسان بررسی نمودیم. اما نکته ای که در این شماره خواهیم گفت، به بحث تعادل ناقل های عصبی که در شماره گذشته مورد بررسی قرار گرفت می باشد.

درباره ناقل های عصبی با توجه به دانسته های جدید علمی گفتیم که تمام بیماریهای روانی انسان و حتی گناهانی که مرتکب می شود (بیماریهای روحی) تماما بر اثر ایجاد تغییر و تحولاتی است که در مواد شیمیایی موجود در دستگاه عصبی او بوقوع می پیوندد و بررسی کامل پیرامون این نظریه تحول شگرفی در تمامی عرصه های بشری، اعم از انسان شناسی و فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی و.. ایجاد خواهد کرد، چرا که با این دیدگاه بوسیله قرص و آمپول و با روش دو دوتا چهار تا می توان به سراغ مشکلات مزمنی که قرنها بشر را آزرده اند رفت و مثلا ریشه فساد و فحشاء و دروغگویی و حسادت و.. را بدین طریق خشکاند !

اما همانجا اشاره کردیم که علم بشر تا رسیدن به روزی که قادر شود تعادل ناقل های عصبی را به بهترین شکل در وجود انسانها برقرار سازد، راه درازی در پیش دارد، اما آیین مقدس اسلام و بخصوص پیشوایان بزرگ مذهب تشیع، از قرنها پیش، ضمن قرار دادن عدل در کنار اساسی ترین اعتقاد دینی خود یعنی توحید یک جنبه مهم عدل را برقراری تعادل در وجود انسان دانسته اند و برای برقرار نمودن این تعادل روشهای گوناگونی پیشنهاد کرده اند که در صدر این روشها نماز قرار دارد.

در بحث تعادل ناقل های عصبی می توان با یافته های امروزی دانش بشر، از تعادل خارج شدن برخی ناقل های عصبی را (مثلا با فزونی یافتن یک ماده شیمیایی نامطلوب) منجر به ایجاد اختلالات روانی و یا انحرافات در انسان دانست. بدین معنا که مجموعه ای از مواد شیمیایی نامطلوب در دستگاه عصبی انسان حضور می یابند که او را به یک بیماری روانی مبتلا می سازند و یا او را به حسادت، دروغگویی، بدبینی و.. وادار می کنند.

حال با توضیحی که در آغاز پیرامون شیطان ارائه نمودیم می توانیم با تکیه بر قرآن و روایات معصومین (ع) این مواد شیمیایی بد و نامطلوب را مصداق دیگری برای شیطان بدانیم، که همان عامل تمام بیماریهای جسمی و روانی و انحرافات و گناهان بشر است.

بدین ترتیب علیرغم نقشی که برای شیطان در ایجاد بیماریها در انسان ذکر کردیم، می توانیم پیرامون آن بخش از مفاهیم قرآنی که به امراض قلب اشاره کرده است، یا آن گروه از آیات شریفه الهی که به بحث پیرامون تاثیرات شیطان بر انسان پرداخته است، به درک بهتری با مدد توجهات علمی برسیم و بفهمیم که شیطان از چه راهی ممکن است در درون انسان بیماری روانی یا روحی (مرض) ایجاد کند.

در واقع با یافته های امروز علم بشر ما می توانیم نام آن ناقلهای عصبی نامطلوب و بیماریزا را، زیر عنوان کلی شیاطین بشناسیم. و این همان اعتقاد به ظاهر ساده و از مد افتاده ایست که قرنها، بشر بدان پایبند بوده است و حتی بیماریهای روانی مثل اسکیزوفرنی را ناشی از تسخیر انسان به وسیله شیاطین و اجنه دانسته است.

اما بدیهی است که علم امروز بشر، هر روز که می گذرد این شیاطین، یعنی همان ناقلهای عصبی نامطلوب و بسیار ریز را، از روشهای دقیق و پیشرفته علمی، بهتر و بیشتر شناسایی می کند و به دام می اندازد و بر خلاف روش گذشتگان که با جن گیری یا به شلاق بستن بیماران روانی قصد بیرون راندن اجنه و شیاطین از وجود آنها را داشتند، قصد دارد با روش کاملا علمی، تیشه بر ریشه شیاطین دستگاه عصبی انسان بزند. هر چند که این رویا شاید در قرنهای آینده به تحقق بپیوندد.

ولی در این میان راه دیگری نیز برای مقابله شدید با این شیاطین درون موجود است و آن ایمان مذهبی و بخصوص نماز است. (2)

نمازگزار واقعی، هرگز دروغ نمی گوید، هرگز حسادت نمی ورزد، هرگز بخل نمی کند، هرگز دشنام نمی دهد و خلاصه به همین ترتیب از همه حالتهای نامطلوب روانی و روحی، که شیاطین درونی در صددند او را بدان گرفتار نمایند (یعنی همان امراض قلب )، خلاصی پیدا می کند، چرا که نماز کوبنده شیطان است و به قدرتمندانه ترین شکل ممکن با همه شیاطینی که قصد دارند انسان را دچار بیماریهای جسمی، بیماریهای روانی و یا گناهان و انحرافات (بیماریهای روحی) نمایند، مقابله می کند.

در این مورد، در بعد تاثیر نماز بر بیماریهای جسمی از تاثیر آن مثلا بر عفونتها، در بعد تاثیر نماز بر بیماریهای روانی مختلف، از تاثیر آن مثلا بر افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات شخصیت، بیماریهای روان تنی و.. در شماره های گوناگون این سلسله مقالات سخن گفته ایم و به امید یاری خداوند در آخرین نکته از این مجموعه مقالات (نکته چهلم) به تاثیر نماز بر بیماریهای روح (گناهان) اشاره مختصری خواهیم داشت.


1. الصلوه مدحره للشیطان، فهرست غرر الحکم، صلاه

2. از برخی آیات قرآن و بسیاری از روایات چنین بر می آید، که نماز و ایمان را می توان به صورت دو کلمه مترادف و هم معنا، به جای یکدیگر به کار برد، به عبارت دیگر : نماز عین ایمان و ایمان عین نماز است.

 

نکته 40:
 تاثیر نماز، و بیماریهای روح (گناهان )
با آن که طی سی و نه نکته گذشته با نکات گوناگون و متنوعی پیرامون برخی فواید پزشکی نماز، با شما همراه بوده ایم، اما با طرح نکات سی و هشتم و سی و نهم و بحت درباره “ تعادل ناقل های عصبی ” به گستره عظیم و بی نهایت عمیقی از معارف نماز وارد شدیم که عرصه توانمندیهای این گستره حداقل تا قرنهای آینده از حیطه توانائی های متصّور برای علم بشر و دانش پزشکی خارج است. و آن همانا تاثیر خارق العاده و فوق بشری نماز در از بین بردن روحیه گناه و بیماریهای روح، یعنی همان چیزی که در قاموس قرآن از آن با نام “ امراض قلب ” یاد شده است ـ و گفتیم که غربیان آن را با عنوان عدم تعادل ناقل های عصبی می شناسند ـ می باشد.

هر چند اظهار نظر در این مورد از حیطه نگاه و تخصص این حقیر سر تا پا تقصیر نگارنده سطور، به کلی خارج است اما از آنجا که شاید برای برخی خوانندگان این مجموعه مقالات، این نگرش پدید آمده باشد که “ نماز ” تنها پدیده ای عبودی و معنوی، توأم با تأثیرات شگرف مادی و دنیایی از جمله روی جسم و روان انسان است، لازم دیدم که در بعد دیگر و تنها به گونه ای اشاره وار، از عظمت لایتناهی و قدرت و توانایی باورنکردنی “نماز ” در پیراستن انسان از “گناه ” نیز سخن بگویم.

به خصوص که با ارائه نکات اخیر به این دیدگاه رسیدیم که “ گناه ” نه فقط از دیدگاه دین و قرآن بلکه از دیدگاه علم و یافته های جدید دانش پزشکی، نوعی “ بیماری ” است.

بنابراین اصرار ما مبنی بر این که بیماریهای روح (گناهان) را بعنوان مسائل پزشکی بشر بشناسیم، نه فقط دیدگاه قرآنی و ناشی از تعصب مذهبی نویسنده است، بلکه این موضوع یک باور عمیق علمی است که هر چه دروازه های علم بیشتر به روی انسان گشوده می گردد، این باور عمیق بیشتر تقویت می شود.

بعنوان مثال : در تعالیم اسلامی از دروغ به عنوان یک گناه کبیره و معصیتی بزرگ یاد شده است، و ما در مطالعات روانپزشکی به بیماریها و اختلالات گوناگونی بر می خوریم که در آنها “ دروغ گویی ” بعنوان یک علامت برجسته مطرح است.

یا “دشنام گویی ” که یک گناه محسوب می شود، گهگاه با ابتلاء حاد برخی از اشخاص به گروهی خاص از بیماریهای روانی، در آنها دیده می شود (به این علامت در روانپزشکی coprolalia گفته می شود.)

پس چه بسا که ساختمان مغز و وضعیت ناقل های عصبی در اشخاص دروغگو به گونه ای باشد که آنها را به دروغگویی وا دارد یا کسانی که دشنام گویی بیمارگونه دارند بر اثر تغییرات نابهنجاری که بر اثر عوامل مختلف اعم از علل جسمی، محیطی، روانی، خانوادگی و.. در دستگاه اعصاب آنها بوقوع پیوسته است، دچار این عارضه شده اند.

در این مورد مدارک و شواهد پزشکی متعددی می توان ارائه داد، بعنوان مثالهای دیگر بد نیست به یک بیماری عفونی مشهور موسوم به “ سیفلیس ” اشاره بکنیم که با توجه به مباحث قبلی ما در مورد شیاطین توسط نوعی از انواع شیطان موسوم به “ تروپوتما پالیدوم ” ایجاد می شود. علائم روانی و نشانه هایی که شاید بتوان آنها را بیماری روحی تلقی کرد، در این بیماری به وفور ایجاد می شود. مثلا در مرحله سوم سیفلیس بیمار مبتلا شروع به گزافه گویی ها و دروغگویی های عجیب و غریب در مورد خود می کند، که قبل از ابتلاء به بیماری هرگز سابقه ای از این گونه اعمال را نشان نمی داد. یا در بیماری دیگر عفونی موسوم به “ بروسلّوز ” (تب مالت) که ناشی از تفّوق شیطان دیگری، درجسم انسان است، از تظاهرات مهم بیماری وقوع حالت افسردگی شدید در فرد مبتلاست.

با این مثالها می توان به رابطه نزدیک شیاطین میکروبی، با شیاطین دستگاه مغز و اعصاب انسان که او را به سوی بیماریهای روانی (مثل افسردگی) یا بیماریهای روحی (مثل دروغگویی) سوق می دهند، پی برد.

بد نیست برای تفهیم بهتر مطلب مثال بسیار جالب دیگری را نیز ارائه دهیم و آن در مورد یک اختلال مشهور روانپزشکی در برخی از خانمها و بخصوص خانمهای حامله است که kleptomania نامیده می شود. در این اختلال خانم حامله ای که حتّی کوچکترین سابقه ای در انجام اعمال خلاف نداشته است به ناگاه مثلا پس از حاملگی خود تمایل بسیار شدیدی برای “ دزدی کردن ” پیدا می کند، تا جایی که گهگاه نمی تواند در مقابل این تمایل بسیار شدید خود، مقاومت کند و سرانجام اقدام به دزدی های عجیب و غریب می کند.

توجیه علمی این دزدی های غیر منتظره، بروز تغییر و تحولاتی در ناقل های عصبی دستگاه اعصاب است که متاثر از تغییرات هورمونی و شیمیایی بدن در دوران بارداری می باشند و این تغییر مرموز در دستگاه اعصاب است که زن را بدون هیچ سوء سابقه ای به سمت دزدی سوق می دهد.

این قبیل مسائل شناخته شده در دانش امروز بشر همگی دلالت بر آن دارند که گناهانی که بشر مرتکب می شود همگی ناشی از تغییر و تحولاتی در دستگاه اعصاب اوست و گناهکاران و منحرفین بالذّات آدمهای بدی نیستند، بلکه موجودات بیماری هستند که تعادل ناقل های عصبی در آنها به هم خورده است.

بدین ترتیب برآیند و نتیجه همه عواملی که آنها را در بروز گناهان و بیماریها موثر می دانند (مثلا تربیت خانوادگی بد، اجتماع فاسد، و منحرف، دوستان ناباب و..) همین برهم خوردن تعادل ناقل های عصبی می باشد که در طی نکات اخیر به مطالبی پیرامون آن اشاره شد.

با همین دیدگاه است که در برخی ممالک پیشرفته وقتی کسی در یک فروشگاه هنگام دزدی، دستگیر می شود او را به جای آن که به پلیس بسپارند، به بیمارستان روانپزشکی اعزام می کنند. در حالی که علم بشر تا زمانی که به شناسایی کامل تغییرات ناقل های عصبی مربوط به هر انحراف (مثلا دزدی) دست یابد و برای هر یک دارو پیشنهاد کند راه درازی را در پیش دارد و بر این اساس بیمارستانهای روانپزشکی نیز در قرون حاضر نخواهند توانست کار چندانی برای شفا بخشیدن به این قبیل بیماران (که در واقع گنهکاران هستند) انجام دهند.

و به همین دلیل است که آمار جرم و انحراف و جنایت روز به روز در کشورهای غربی و اقتداکنندگان به ایشان بالا می رود.

اما از آنجا که مکتب اسلام هیچ سؤال بشر را بدون پاسخ نگذاشته است در مورد نحوه درمان بیماریهای روان (گناهان) و ریشه کن نمودن جرم و جنایت و انحراف از جامعه نیز میتوان در رهنمودهای این مکتب روشهای متعدد پیدا کرد و با سرنهادن کامل و بدون قید و شرط به دستورات آن در راه ساختن جامعه ای به تمام معنا سالم قیام نمود.

پس وقتی که خالق انسان و هستی، در کاملترین صحیفه ضامن خوشبختی و سعادت انسان ندا سر می دهد که : انّ الصّلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر. میتوان با قبول کامل این جمله الهی اطمینان یافت که بهترین راه مبارزه با همه بدیها و منکرات “نماز ” است.

چرا که نماز از راههای اسرارآمیز همه ناقل های عصبی بد و نامطلوب را در دستگاه اعصاب انسان مهار می کند و او را به مفهوم تعادل ناقل های عصبی نزدیک می سازد.

با مروری که در نکات پیشین این مجموعه مقالات بر فواید پزشکی نماز نمودیم و با نمونه های متعددی که از تاثیرات مثبت نماز در پیشگیری یا حتی درمان بیماریهای جسمی و روانی انسان ارائه دادیم و با توجّه به این موضوع که در نظّریات مربوط به تعادل ناقل های عصبی، همه بیماریهای جسمی و روانی انسان به نوعی در ارتباط با تحولات ناقل های عصبی معرّفی می شوند. می توانیم به این نتیجه درخشان برسیم که نماز دارای تاثیرات غیر قابل انکاری بر ناقل های عصبی بسیار متعدد دستگاه عصبی انسان است.

بعنوان مثال دیدیم که چگونه نماز بهداشت خواب را تامین می کند و در واقع از تاثیر نامطلوب آن گروه از ناقل های عصبی که با کم و زیاد شدن خود، اختلالات گوناگون مربوط به خواب را ایجاد می کنند جلوگیری می نماید.

یا متوجه شدیم که طهارت همراه نماز از طیف گسترده ای از بیماریهای عفونی پیشگیری می نماید. بر این اساس می توانیم قضاوت کنیم که نماز جلوی بسیاری از تغییرات نامطلوب ناقل های عصبی در دستگاه اعصاب، که بر اثر بیماریهای عفونی حاصل می شوند (مثل روان پریشی ناشی از سیفلیس، افسردگی ناشی از تب مالت و..) را می گیرد.

یا در بعد بیماریهای روانی مختلف اعم از اضطراب، افسردگی، وسواس، اختلالات شخصیت و.. که دانش امروز همگی را ناشی از تغییر و تحولات نامطلوب ناقل های عصبی میداند به تاثیر گذاری نماز پرداختیم.

با عنایت به مجموعه این مباحث و با توجه به مشابهتی که بین انحرافات و گناهان با بیماریهای مختلف جسمی و روانی، از نظر تاثیرات متقابل آنها بر دستگاه مغز و اعصاب، قائل شدیم می توانیم به تاثیر نماز از طریق ایجاد تعادل در ناقل های عصبی در ریشه کنی بیماریهای روح یعنی همان گناهان و انحرافات، توجه نماییم. در حقیقت، انسان نمازگزار با بهره بردن از این فریضه نورانی خود را در مقابل همه گناهان و خطاها “ ایمن ” و “ واکسینه ” می کند.

با این که در این مورد می توان به شواهد متعدد آماری که به مقایسه میان روحیات اشخاص نمازگزار و بی نمازها پرداخته اند استناد نمود، اما با یک نگاه کلی به مردم اطراف نیز میتوان به این نتیجه رسید که اشخاص نمازگزار نسبت به بی نمازها و “ تارک الصلوه ” ها دارای ویژگیهای برجسته اخلاقی و ارزشهای انسانی به مراتب بیشتری هستند و به این ترتیب تعادل ناقل های عصبی به درجات بیشتر در آنها برقرار است.

و این معما برای دانش پزشکی همچنان باقی اسست که نماز چگونه اثرات شگفت انگیز خود را در ریشه کنی گناه و انحراف از جامعه و در واقع مقابله با تحولات نامطلوب ناقل های عصبی به انجام می رساند.

اما ای کاش بشر دانشمند امروز هر چه زودتر متوجّه می شد که هر آن چه علم در طی مسیر پیشرفت خود بدان دست می یابد، همان است که شکل دقیق و بی عیب و نقص آن در کاملترین مکتب دینی یعنی اسلام و بخصوص در تعبیرهای علمی پیشوایان شیعه (ع) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

و ای کاش انسان متوجه می شد که برای پیمودن مسیر کمال لازم نیست که دست به روی دست بگذارد و به انتظار بنشیند تا علم به کمال مطلق برسد و مثلا با تکمیل نظریات مربوط به ناقل های عصبی، انسان را به طریقه ای جبر گونه به سعادت و آرامش و آسایش برساند، بلکه کافی است تا دستورات انسان ساز آیین مقدس اسلام را گردن نهد و با اختیار کامل و بوسیله نماز در راه برقراری تعادل ناقل های عصبی در سرزمین وجود خود قیام کند.

در این مورد آیین مقدس اسلام و بخصوص مکتب شیعه، نه تنها راه حلهای عملی و قدرتمندی مثل نماز را برای برقراری تعادل ناقل های عصبی ارائه داده است بلکه معصومین (ع) را بعنوان انسانهای کامل و اسوه های حسنه و مظاهر تمام عیار انسانیت معرفی نموده است.

با توجه به آنچه که گفتیم، معصومین (ع) کسانی هستند که تعادل های عصبی به مفهوم مطلق کلمه، در وجود مبارکشان برپاست. بدین معنی که این بزرگواران، نه فقط در مقابل انجام هر گونه گناه و انحراف یا خطا و اشتباهی مصونیت دارند، بلکه حتی در مقابل همه بیماریهای جسمی و روانی نیز محفوظ هستند.

در باور بشر دانشمند امروز، برقراری کامل تعادل ناقل های عصبی در وجود هر شخص ایجاب می کند که آن شخص به مفهوم سلامت کامل دست یابد و بدین سان نه فقط از هر گونه بیماری جسمی و روانی، بلکه از همه گناهان و انحرافات، به دور باشد.

که این باور علمی بشر در اعتقادات فلسفی شیعه پیرامون “ انسان کامل ” و حول و حوش مفهوم “ عصمت ” تایید می گردد. به عنوان مثال “ خواجه نصیر الدین طوسی (ره) ” عالم بزرگ شیعه، در کتاب “ تجرید الأعتقاد ” با ذکر براهین حکمی و فلسفی متعدد به اثبات رسانده است که معصومین (ع) نه فقط در مقابل کلیه گناهان و اشتباهات مصونیت کامل داشته اند، بلکه از ابتلا به هر گونه بیماری جسمی یا روانی نیز ایمن و محفوظ بوده اند. شواهد تاریخی متعدد نیز نشانگر این موضوع است که پیامبران و امامان (ع) در زمان نبوت و یا امامتشان، به دلیل عصمت خویش، هرگز بیمار نمی شده اند و یا حتی در سیمای فیزیکی و ظاهری این اولیاء الهی، کوچکترین ناهنجاری وجود نداشته است. و بدینسان، در وفات این بزرگواران پیوسته عواملی به جز بیماری دخیل بوده است.

با این اوصاف می توان حتی علت طولانی شدن بی سابقه عمر حضرت بقیه الله امام زمان (عج) را پیرامون این نوع نگرش علمی و فلسفی نسبت به عصمت ایشان دریافت نمود.

و این یگانه معصوم زنده در دنیا، که قلبهای منتظر شیعیان و عاشقانش، پیوسته در حسرت دیدار با او در طپش است همان انسان کاملی است که در انتهای مسیر حقیقی تکامل بشریت قرار دارد و همان نمازگزاری است که نماز را با همه عظمتهایش، به مفهوم حقیقی آن، اقامه می کند، نمازی که تمامی اجزای آن سزاوار سلام و ثنا و ستایش ابدی است.

“السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد، السلام علیک حین تقراء، السلام علیک حین تصلّی، السلام علیک حین تقنّت، السلام علیک حین ترکع و تسجد، السلام علیک حین تحلّل و تکبر، السّلام علیک حین تحمد و تستغفر، السلام علیک حین تصبح و تمسی، السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی”.

برگرفته شده از: أربعینات chelhadith.ir


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم