15
مرداد

زندگينامه8

آیت‌الله سیدرضی شیرازی از طرف پدری منسوب به میرزای شیرازی بزرگ و از طرف مادری به فقیه اهل بیت(علیهم السلام) مرحوم آیت‌الله العظمی آقا شیخ محمدكاظم شیرازی منسوب است.


تحصیلات عمده معظم له در همان نجف اشرف بود و نزد استادان بزرگی چون آیت‌الله العظمی آقا شیخ محمدكاظم شیرازی به فراگیری فقه و اصول پرداخت. وی علوم عقلی را در تهران و قزوین نزد اساتید حكمت و عرفان به فراگیری مشغول شد. از استادان معظم له در حكمت و عرفان می‌توان به آیت‌الله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا احمد آشتیانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، محمدعلی حكیم شیرازی، آیت‌الله مهدی الهی قمشه‌ای و شیخ محمدحسین فاضل تونی اشاره نمود.
آنچه در پی می آید نشستی صمیمی با حضرت آیت الله سید رضی شیرازی درباره موضوع توکل با توجه به آیات اول سوره طلاق و سوالاتی که معمولا در این زمینه ذهن ها را به خود مشغول کرده است، می باشد .
* لطفا بفرمائید توکل به چه معناست؟ و چگونه عمل کنیم تا مصداق توکل کنندگان در آیه «من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدراً »(طلاق/2) شویم؟
هر چیزی قانون و اندازه ای دارد، دلخواه نیست. در عالم هرج و مرج نیست، عالم بر پایه قانون و علم استوار شده، دین نیز بر پایه قانون استوار شده است و هیچ چیز بدون قانون نیست. قدر یعنی اندازه، یعنی هر چه را که می خواهی، مثلا می خواهی زیبا شوی، فقیر شوی، فیلسوف شوی … حساب دارد، قانون دارد. پیامبر اسلام 1400سال پیش همان پیامبری که امی بوده یعنی درس نخوانده بود می فرماید:
«قد جعل الله لکل شی قدرا » یعنی هر چیزی اندازه و مقیاس دارد، هیچ چیز تصادفی نیست زیرا تصادف در مقابل قانون است، در حالی که قانون در عالم حکومت می کند.
اینکه می گوییم هر چیزی را خدا می خواهد به این معناست که: قانون جعل کرده یعنی قانون قرار داده است. قرآن کتاب عقل است و دین هم بر پایه عقل بنا شده. دنیای امروز نیز می گوید همه چیز بر پایه قانون استوار است، قرآن 1400 سال پیش به این مطلب اشاره کرده و می گوید هیچ چیز تصادف نیست بلکه بر پایه قانون است.
اما توکل یعنی انسان در مسیر اسباب موجود در عالم قدم بگذارد و با اعتماد برخدا کار خویش را انجام دهد نه اینکه سستی و تنبلی کرده و وظیفه خود را انجام ندهد و تنها بگوید توکل برخدا. مثلا شب درب منزل را نبسته و بخوابد و بگوید توکل برخدا و بعد دزد بیاید ، این هرج و مرج است نه توکل ، اسلام این را نمی پسندد. مردم معنای واقعی توکل را نفهمیدند در حالی که توکل همانطور که گفتیم این است که به اسباب عالم و به آنچه که سبب و علت کارهاست دست بزنی ، مثلا می خواهی عالم بشوی راهش را باید طی کنی زیرا هر چیزی مقدماتی دارد پس مقدمات را باید انجام داد آن وقت به خدا توکل کرد، خدا هم کمک می کند.
توکل در مسیر قوانین خلقت است و قوانین را هم خدا گذاشته، این معنای توکل بر خداست. بنابراین آنچه که دین به آن خلقت و قانون می گوید اگر پیروی کردی یعنی توکل کرده ای. مثلا اگر مریض شدی باید معالجه کنی و این معالجه در واقع توکل است زیرا برای معالجه باید به طبیب مراجعه کرد، باید دارو خورد بعد گفته شود خدایا من به تکلیف عمل کردم هر چه تو صلاح بدانی ،این معنای حقیقی توکل است.
* انسان دیندار توکل می کند و انسان بی دین فقط قوانین طبیعت را اخذ می کند آیا بین آنها تفاوتی وجود دارد؟
هر دو در استفاده از قوانین مشترک هستند اما شخص دیندار یک پشتوانه به نام خدا دارد که اگر یک وقت اشتباه کرد، ممکن است خدا کمکش کند زیرا خیانت نکرده و خلاف راه نرفته، ممکن است خدا او را به راه راست هدایت کند.
در دنیا خیلی اشتباهات می شود زمانی که شخص آگاه می شود، می فهمد سپس از خدا می خواهد خدایا من در اشتباه قرار نگیرم و در راه راست و حقیقت قرار بگیرم. پس اگر به دنبال همه اسبابی که در عالم برای سلامتی، رزق، علم، ترقی و … وجود دارد بروید و در دل وابسته و دلبسته به خدا باشید و از او کمک بخواهید در واقع به معنای حقیقی توکل عمل کرده اید.
* کلمه «فهو حسبه » به معنای خدا او را کافی است در آیه چه معنا و تفسیری دارد؟
یعنی اگر به قانون عمل کردی خدا تو را نگه می دارد و حفظ می کند.
* آیا کافر را هم نگه می دارد؟
در مسائل طبیعی قانون فرق نمی کند خدا هم مومن و هم کافری که از قوانین بهره ببرد نگه می دارد، اما در مسائل اخروی هدایت از آن مومن است .
* بر اساس آیه «و علی الله فلیتوکل المتوکلون» می توان واجب بودن توکل را نتیجه گرفت؟
آیه می گوید: بین شخصی که خدا، آن قدرت نامتناهی را قبول دارد نسبت به آن که به آن شک دارد یا قبول ندارد فرق است، یعنی شخص مومن می تواند تکیه گاه داشته باشد و به واسطه این پشتوانه آرامش روحی دارد ولی کافر این تکیه گاه را ندارد و بدبخت و بیچاره است و دستش به جایی بند نیست.
پزشک می گوید اگر به نسخه عمل کنی خوب می شوی پس اگر خوب شدن را می خواهی باید به آن عمل کنی در غیر این صورت رها کن و برو . اگر شخصی هم، پشتوانه ای مثل خدا را می خواهد باید توکل کند.
* چرا در توکل باید از اسباب در عالم بهره برد؟
زیرا همه ی این اسباب ها از خدا پیدا شده است: این اسباب ها واجب الوجود نیستند و وجود ذاتی ندارند و همه چیز از خداست.
* چه کارهایی را بر اساس معنای توکل باید به خدا واگذار کنیم و به او تکیه کنیم؟
همه کارها را باید به خدا واگذار کنیم اما احتیاج به گفتن ندارد زیرا در دل و درون عملا به خدا توکل می کنیم. چون وقتی اعتقاد به خدا پیدا کردیم می‌دانیم ناظر بر اعمال است، می بیند و اطلاع دارد این توکل است. پس هیچ لحظه ای از زندگی نیست که آن را به خدا واگذار نکنیم. زیرا علم خداوند تمام عالم را فرا گرفته و بر تمام عالم احاطه دارد همه دیده ها و دل ها و عقیده ها را گرفته است و چیزی نیست که از خداوند مخفی باشد .
* چرا برخی از بزرگان، اولیا، صلحاء و حتی انبیاء از اسباب استفاده نمی کردند؟ مانند جریان در آتش افتادن حضرت ابراهیم هنگامی که جبرئیل خواستند به ایشان کمک کنند کمک جبرئیل را نیز نپذیرفتند .
هرگز چنین نیست همه انبیاء و اولیاء الهی از اسباب موجود در عالم استفاده می کردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به همه اسباب در راه رسالت و تبلیغش توجه کرده و از آنها استفاده می کردند. توکل معنایش این نیست که اسباب نباشد این تفکر غلطی است. قرآن کریم توصیه می کند که از تمام اسباب استفاده شود و در باطن از خدا بخواهیم که این اسباب اثر کند.
در داستان حضرت ابراهیم نیز باید گفت عمل حضرت ابراهیم عمق توکل و کمک از خداست. حضرت می‌خواهد به همه انسانها در طول تاریخ بفهماند که جبرئیل به خودی خود اثر ندارد و علت نیست، بلکه واسطه است و با وجود خدا و احاطه او بر همه چیز، جبرئیل کاره ای نیست بلکه خدا همه کاره است. در واقع حضرت ابراهیم یک پیام به جامعه بشری می دهد.
در توکل تکیه گاه فقط خداست و شخص و همه اسباب مستقل در وجود نیستند و انسان خود را متصل به خدا می داند و تنها به پشتیبانی او توجه دارد و باور دارد که بدون پشتیبانی او هیچ است.
* چرا در برخی موارد انسان همه راههای درست توکل را طی می کند ولی نتیجه ای نمی گیرد؟
گاهی اوقات چیزهائی را انسان می خواهد و خیال می کند مصلحت است، ولی خداست که مصلحت شخص یا اجتماع را می داند، پس اگر مصلحت باشد خدا می دهد . کسانی که فکر می کنند همه راهها را رفته اما چیزی بدست نیاورده اند و نتیجه ای نگرفته اند اشتباه می کنند. زیرا ما در زندگی نعمتهای بسیاری داریم که همه را خدا داده، همین غذایی که می خوریم، خوابی که داریم … از کجا نشأت گرفته؟ همه را خدا خواسته است. گاهی نیز فکر می کنیم راه را درست رفته ایم در حالی که خطا بوده و همان خطا باعث شده به نتیجه مورد نظر نرسیم. مثلا شخص درسی نخواند فقط آرزو می کند و می خواهد مدیر کل شود، خوب نمی شود زیرا هر چیزی اندازه دارد یعنی قانون دارد .
* چگونه است که برخی افراد اهل تلاش و کوشش هستند از همه اسباب ها نیز استفاده می‌کنند اما روزی آن ها اندک است؟
این نشانه آن است که یا از قانون استفاده نکرده و یا درست و دقیق استفاده نکرده است . روزی از راه قانون به دست می‌آید. از سوی دیگر تلاش تنها عامل برای کسب روزی فراوان نیست، بلکه عوامل بسیاری وجود دارد مثل: دعای پدر و مادر، پاکی شخص ، صلاح و مصلحت او، اهل ریاضت و نماز و عبادت بودن و ….
البته همه این ها نیز قانون است، پس باید همه عوامل را شناخت و تلاش هم ضمیمه آن کرد. البته ابزارهای دیگری نیز ممکن است باشد که ما نمی دانیم. ابزارها نامتناهی هستند، مثلا پدر شخص آدم خوبی بوده و حالا روزی این نسبت به تلاشش بیشتر است ممکن است جبران مقام پدر باشد. بعضی چیزها را نمی دانیم زیرا خیلی برای ما روشن نیست. احاطه به تمام علل و اسباب در عالم خلقت جز برای خدا میسر نیست.
عوامل شناخته شده یک چیزهای عمومی مثل ایمان، محبت به پدر و مادر و فقرا و … است. اما یکسری خصوصی است که ما اطلاعی نداریم. البته طلب روزی در مادیات و معنویات متفاوت است آنچه که مسلم است آنکه تابع عشق و علاقه انسان است ولی سفارش شده که در مادیات خیلی عشق نداشته باشیم و بیشتر به دنبال طلب روزی معنوی باشیم یعنی خودسازی و خود را بسازیم. انسان سازی نیز به عبادت عقلی و عملی است. اگر چه گفته شده تهیه روزی عبادت است اما نباید تمام عمر را صرف آن کرد. اسلام افراط و تفریط (زیاده روی و کوتاهی) در هیچ کاری را نمی پسندد.
* آیا درجات متوکلین متفاوت است؟
توکل کنندگان درجاتی دارند، قطعا توکل پیامبر با اصحابش متفاوت است. اگر چه قانون یکی است و تا شخص به اسباب دست نزند و از آنها استفاده نکند توکل بی معناست. اما آنچه که مسلم است در اعتماد به خدا افراد تفاوت دارند و در درجات متفاوتی قرار می گیرند که این خود تعیین کننده درجه توکل آنهاست.
معیار شناخت درجه توکل آن است که به احکام دینی عمل کنیم و اهل تلاش و کوشش باشیم.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

قرآن نیز می گوید: «و ان لیس للانسان الا ماسعی» پس همه چیز تلاش می‌خواهد و نتیجه تلاش در آینده دیده می شود. محال است کسی بی تلاش به جایی برسد، پیامبر شب و روز فعالیت می کردند. حالات پیامبر را بخوانید چقدر به او سنگ می زدند ، کتک می زدند ، اما پیامبر دست از تلاش برنداشت و 23 سال زحمت کشید و توکل به خدا داشت.
* آیا همه اسباب های لازم برای انجام کارها در زندگی در اختیار ما هست؟
قطعا نه. اما ما باید آن مقدار اسباب که در اختیار داریم به کار ببریم و تلاش هم بکنیم. زیرا بدون سعی و تلاش نمی شود «و ان لیس للانسان الا ماسعی»، سپس دعا کنیم و دعا مرحله بعد از اسباب است. اگر اسباب و وسائل را بکار نبریم دعا بی معناست، مثل اینکه کسی مریض شود و دکتر نرود و فقط دعا کند یا درس نخواند و دعا کند عالم شود این شیوه غلط است. البته در برخی مسائل زندگی اسباب ها دست ما نیست و در آن شرایط فقط باید دعا کرد. گاهی اسباب ها ممتنع است که هیچ، در این شرایط فقط باید دعا کرد. اما گاهی این اسباب مشکل بدست می آید که باید تلاش کرد و اگر غیر این بود تلاش و امر به تلاش کردن بی معنا بود و اگر اسباب در دست باشد که دیگر سعی و تلاش لازم نیست.
* یک توصیه اخلاقی از حضرت آیت الله شیرازی
ایشان در پایان سخنان خویش مخاطبین را چنین توصیه فرمودند:
عمر می گذرد اما به چه چیز بگذرد؟ خوردن، خوابیدن، لذایذ جنسی و … خیر عمر باید به علم و عمل بگذرد، آنها فقط برای ادامه زندگی ضروری است، اما بیشتر سعی انسان باید به مطالعه و عبادت، خصوصا عبادات عقلی طی شود و عبادات عقلی از عبادات بدنی با ارزش تر است . اگر یک نفر را از نظر فکری و اعتقادی زنده کنیم تمام بشریت را زنده کردیم.

 

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم