شجره طوبي26
شاخصه عالم حقیقی
بندگان پروردگار عالم، معمولاً به دنبال عملاند. اتّفاقاً اولیاء خدا، آنگاه علم را علم بیان کردند که حتماً عمل در آن باشد. از نظر آنها عالمان حقیقی آن کسانی هستند که بتوانند در معرکه عمل، فقط عمل را برای خدا انجام دهند و غیر از این را اهل علم نمیدانند.
آیتالله العظمی ملّاصدرای عزیز(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی، عارف و فیلسوف، نکته بسیار عالی را به طلبهها و شاگردانش بیان میکرد.
اولاً میفرمود: اگر کسی اهل تهجّد، شبخیزی و عبادت نباشد، من شرکت در درس خودم را بر او حرام میدانم.
بعد هم ایشان در توصیههایی که به شاگردانش و طلاب میکرد، فرموده بود: اگر اهل عمل شدید، آن هم عمل برای خدا، آنوقت بدانید عالم و مجتهد میشوید، امّا اگر اهل عمل نبودید، امکان دارد باسواد شوید، امّا همین سواد عامل گمراهی شما شود و شما را بیچارهتر کند؛ یعنی به جای این که به شما رشد دهد و عامل ترقّی شما شود، شما را به ضلالت و گمراهی میرساند.
دلیل این است که آنوقت مدّعی میشوید و ادّعا میکنید: من با سوادم، من عالمم، و خدا نیاورد که انسان مدّعی شود، دیگر آن لحظه، لحظه سقوط اوست. بارها و بارها عرض کردیم: اگر کسی ولو به لحظهای بگوید: چیزی شدم، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. اگر مدّعی شد من چنین و چنانم، نمیداند فریب نفس و شیطان را خورده است و دیگر ساقط میشود.
یکی از چیزهایی که، هم ملّاصدرای عظیمالشّأن و هم آیتالله العظمی میرفندرسکی، آن سیّد بزرگوار و هم شیخالعجایب، شیخ بها(اعلی اللّه مقامهم اجمعین) بر آن تأکید داشتند، این بود که به طلبهها میفرمودند: اگر آمدید، برای اجتهاد درس بخوانید، اگر نیامدید، رها کنید
امّا آنها که اهل عملاند، آن هم عمل برای خدا، یعنی خالصین برای خدا، به حقیقت اهل علم میشوند، نه اهل سواد.
لذا اگر خواستید بین سواد و علم تشخیص بدهید، تشخیصش این است: هرکس عملش فقط و فقط برای خدا خالص بود، بدانید اهل علم است؛ چون میوه علم، عمل خالص است.
مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) عجب نکته زیبایی را به عنوان کد حیاتی برای بشر بیان فرمودند، فرمودند: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ»[1] ثمره و میوه علم این است که من و تو را در عمل خالص کند.
هر موقع دیدیم عملمان برای خدا شد، بدانیم که حتماً این میوه علم است و به علم رسیدیم، وإلّا اگر عمل خالص نشد، امکان دارد با سواد شویم و (سوده) سیاهیها را بخوانیم؛ یعنی ما فقط سیاهیها را خواندهایم، یک قدرت حافظهای هم داریم که تا حدودی اینها را حفظ میکنیم، امّا چه درون آن هست؟ هیهات که بدانیم! نمیفهمیم.
دیگر بالاتر از این فرمایش مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) نداریم که میفرمایند: میوه علم، اخلاص در عمل است. همان اخلاصی که روایتش را خواندیم که پیامبر خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: سرّ خداست و آن را به همه کس نمیدهند. آن را به کسانی میدهند که اهل علم باشند. اهل علم به حقیقت هم کسانی هستند که در عمل به حقیقت خالصاند.
یکی از چیزهایی که، هم ملّاصدرای عظیمالشّأن و هم آیتالله العظمی میرفندرسکی، آن سیّد بزرگوار و هم شیخالعجایب، شیخ بها(اعلی اللّه مقامهم اجمعین) بر آن تأکید داشتند، این بود که به طلبهها میفرمودند: اگر آمدید، برای اجتهاد درس بخوانید، اگر نیامدید، رها کنید.
همین مرد عظیمالشّأن، این سیّد بزرگوار، مرحوم آیتالله العظمی میرفندرسکی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک روز فرمودند: شما برای خدا اعمالتان را انجام دهید و مراقبه کنید، تا به این مقام (مقام اجتهاد) برسید.
ثمره علم حقیقی
پس اگر کسی بخواهد به علم برسد، طبعاً باید اوّلین مراحل اخلاص را در خود بهوجود بیاورد و وقتی که به علم رسید، خود کمال علم، ثمره و میوه علم، اخلاص میشود. عملی که با اخلاص توأم است؛ یعنی عمل برای خدا.
وقتی این علم حقیقی، این علمی که میوه آن اخلاص است، بهوجود آمد، نتیجه آن این است که عالمان حقیقی آرزوهایشان کم است.
اگر کسی علم را به عنوان منبع درآمد دید، بیچاره میشود. مثلاً بگوید: درس بخوانم که قاضی شوم! اگر گفتند: تکلیف است که قاضی شوی و به قضا ورود پیدا کنی، بحثش جداست ـ دقّت کنید و تفاوت را ببینید ـ امّا اگر بگویی: علم را میخوانم برای این که قاضی شوم و اگر قاضی شوم اینقدر درآمد دارد و … ، بیچارگی است.
متأسّفانه یک عدّه علم را منبع درآمد دیدند. گاه بیان میشود: عزیزم! فرزندم! درس بخوان و علم بیاموز برای این که فردا دستت پیش دیگران دراز نباشد و سری پیش سرها داشته باشی! معلوم است، دیگر او علم را برای عمل نمیخواند، بلکه علم را برای این میخواند که اعلان کند: من هم کسی شدم. آنوقت انسان را بیچاره میکند.
برای همین باز مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «قَلِّلِ الْآمَالَ تَخْلُصْ لَکَ الْأَعْمَالُ»[2] اگر میخواهی به اخلاص برسی، آرزوهایت را کم کن.
راهکارهای عملی رسیدن به اخلاص
چه کنیم که مخلص شویم ؟
یک اصل این است: «الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ»[3]. اصل دیگر این است که آرزوها را کم کنیم. اگر کسی آرزوهایش را کم کرد، طبیعی است اعمالش خالص میشود. تمام درد ما این است که آرزو داریم.
میرداماد عظیمالشّأن(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میفرمایند: این که بزرگان به شاگردانشان بیان میفرمایند: درس بخوانید که به مقام اجتهاد برسید و اگر آمدهاید که درس را شل بگیرید، ما راضی نیستیم؛ وظیفه آنهاست، امّا اگر درس را هم خواندید که بگویید یک روز میخواهم مجتهد شوم؛ این خودش جزء آمالی است که امکان دارد شما را بیچاره کند.
میرداماد عظیمالشّأن(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: این که اساتید میگویند: باید تا اجتهاد بخوانید، برای این است که آنها وظیفه دارند. چه طلبه و چه دانشجو نباید یک موقعی سست باشد، بلکه باید تلاش و کوشش و جهدش زیاد باشد. امّا اگر گفتی: میخواهم مجتهد شوم که دکترا بگیرم و … که نعوذبالله، نستجیر بالله پشتش مطالب دیگر باشد، فخر باشد و … ، این همان سوادی است که علم نیست؛ چون اخلاص در آن نیست
نکته مهم اینجاست: باید بگویید: خدایا! تکلیف کردی که علم بدانم و فرمودی: طلب علم بر هر مسلم و مسلمهای واجب است«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ» [4] یا فرمودی: از گهواره تا گور انسان باید به دنبال دانش باشد، یا فرمودی:«هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» [5] ، پس من هم برای علم آمدم؛ چون تو امر فرمودی و من این را بر خود واجب دیدم.
امّا اگر بگویید که من میخواهم مجتهد شوم، به این معنا که چنین و چنان، بیچاره میشوید و این همان آرزوست. باید بگویید: من میخواهم تکلیفم را انجام بدهم؛ چون تو فرمودی: برو به دنبال علم، چشم.
همانگونه که امثال این شهید بزرگوار، احمدی روشن، تکلیف دیدند که وارد این علم هستهای شوند تا نظام مقدّس جمهوری اسلامی سربلند باشد. آنها برای این که خودشان کارهای شوند، ورود پیدا نکردند. ملاک این است: خدا! تو گفتی، چشم. استاد میگوید: حتماً باید درس بخوانی تا اجتهاد، چشم. مطیع امرم. مهم این است.
میرداماد عظیمالشّأن(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: این که اساتید میگویند: باید تا اجتهاد بخوانید، برای این است که آنها وظیفه دارند. چه طلبه و چه دانشجو نباید یک موقعی سست باشد، بلکه باید تلاش و کوشش و جهدش زیاد باشد. امّا اگر گفتی: میخواهم مجتهد شوم که دکترا بگیرم و … که نعوذبالله، نستجیر بالله پشتش مطالب دیگر باشد، فخر باشد و … ، این همان سوادی است که علم نیست؛ چون اخلاص در آن نیست.
امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ» میوه علم، اخلاص در عمل است. مخلصین عالم اینطورند، فقط برای خدا کار میکنند. آنها میگویند: امروز امر این است، چشم.
همین چیزی که اخیراً سیصد دانشجوی عزیز ما در دانشگاه صنعتی شریف بیان کردند، آنها بیان کردند: میخواهیم تغییر رشته بدهیم، اگر آنجا مهم است، چشم ما آنجا میرویم. این علم میشود و دشمن به واسطه این مطلب میلرزد.
این که کدام رشته بروم، پولدارتر میشوم، یا کدام رشته برای من عاقبت دارد، سواد میشود. امّا این که وظیفه من امروز چیست، حُکم، مِن ناحیه الله تبارک و تعالی، مِن ناحیه الحجه، مِن ناحیه الامام المسلمین، ولی فقیه چیست، هرچه باشد من همان را انجام میدهم، اخلاص در عمل است. انسان بداند که از ناحیه خدا برای او چه چیزی را میخواهند.
جوانی به من گفت: با بحث اخلاص یک تغییر و تحوّل عجیبی در من رخ داده. گفتم: چطور؟ گفت: یک موقعی میگفتم: اگر من بکوب درس بخوانم - تعبیر خودش را میگویم - استاد میشوم، بعد از این طریق میتوانم معاون دانشگاه شوم و بعد … . در ذهنم این آرزوهای دراز بود، امّا اخلاص راه من را عوض کرد.
خدایا ما در راه کسب اخلاص در عمل و علم یاری بفرما .
پینوشتها:
[1] غررالحکم، ص: 64، حدیث: 799
[2] غررالحکم، ص: 155، حدیث: 2906
[3] اشاره به روایات: «أَوَّلُ الْإِخْلَاصِ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ» غررالحکم، ص: 198، حدیث: 3918 و «أَصْلُ الْإِخْلَاصِ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاس» غررالحکم، ص: 398، حدیث: 9249
[4] بحارالأنوار، ج: 1، ص: 177، باب: 1
[5] زمر/ 9
منبع :
درسهای آیتالله قرهی
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب