10
مهر

نام زيبا براى كودك

نام زيبا براى كودك
عـمـر دخـترى داشت كه نامش عاصيه بود.
عاصيه يعنى گناه كار.
رسول اكرم (ص ) آن اسم را تغيير داد و او را جميله يعنى زيباناميد.
زيـنب دختر ام سلمه , بره نام داشت .
بره يعنى نيكوكار.
از اين كلمه خودستايى و خودپسندى اسـتـشـمام مى شد و كسانى درباره آن زن مى گفتند كه با اين اسم مى خواهد ادعاى پاكى نمايد.
بـراى ايـن كه موردتحقير و بى احترامى مردم واقع نشود, رسول اكرم (ص ) اسم او رابه زينب تغيير دادند.
احمدبن ميثم از على بن موسى الرضا(ع ) سؤال كرد: چرا اعراب فرزندان خود را به نام هاى سگ و يوزپلنگ و نظاير آنها نامگذارى مى كردند؟ حـضـرت در جـواب فـرمـود: عرب ها, مردان جنگ و نبرد بودند.
اين اسم ها را روى فرزندان خود مى گذاردند تا وقت صدا زدن , دردل دشمن ايجاد هول و هراس نمايند.

صد حكايت تربيتي مرتضي بذر افشان


free b2evolution skin
10
مهر

اثر يك تذكر

اثر يك تذكر
بـانوى جوانى مى نويسد: در دوران كودكى , بسيار حساس وخجالتى بودم .
از طرفى وزنم بيش از حـد مـعـمـول بـود و گـونـه هـايـم مرابيش از آنچه بودم , چاق نشان مى داد.
هرگز به مجالس ميهمانى نمى رفتم و تفريحى نداشتم .
در مدرسه حتى در ورزش شركت نمى كردم .
حس مى كردم با ديگران فرق دارم و موجودى نامطلوب وزايد هستم .
وقتى بزرگ شدم , با مردى كه چند سال از خـودم بـزرگ تـربود ازدواج كردم و باز به همان وضع روحى باقى ماندم .
بستگان شوهرم افرادى با وقار و داراى اعتماد به نفس بودند و من هر چه كوشش مى كردم مانند آنها شوم نمى توانستم .
تمام اين مسائل دست به دست هم داد و مرا به ياس و نااميدى كشاند تا جايى كه به فكرخودكشى افتادم .
امـا يك تذكر, مرا دگرگون ساخت و نجات داد.
روزى مادر شوهرم درباره طرز پرورش بچه هاى خود صحبت مى كردو مى گفت : من هميشه اصرار دارم بچه هايم آن گونه كه هستند و براى آن آفريده شده اند باشند.
اين سخن در من به سختى اثر كرد و دانستم كه هنوز خود رانشناخته ام و همه بدبختى هايم براى همين است كه مى خواهم خود رادر قالبى بريزم كه براى آن ساخته نشده ام .

بـيـان : بـا ساختن الگوى مناسب از شخصيت ها براى كودكان مى توان طرز فكر آنها را جهت داد تا امثال اين خانم از راضى نبودن وضع ظاهرى , به فكر خودكشى نيفتند.

طبرسى , فضل بن حسن : مجمع البيان فى تفسير القرآن , چاپ اول , دارالمعرفة ,1365ش , ج1 .


free b2evolution skin
10
مهر

حرف حق نتيجه شجاعت كودك

حرف حق نتيجه شجاعت كودك
روزى هـارون الـرشـيـد خـلـيـفه عباسى , بهلول را ديد كه بازى مى كرد.
گفت : بهلول چه كار مى كنى ؟ بهلول گفت : مشغول خانه ساختن هستم .
بهلول گاهى خانه گلى مى ساخت و با بچه ها بازى مى كرد.
هارون گفت : عجب مردى هستى ! بهلول گفت : چه كار كرده ام ؟ هارون گفت : پشت پا زده اى به دنيا و آنچه در دنياست .
بهلول برخاست و گفت : نه , تو عجب مردى هستى ! هارون پرسيد: من براى چه ؟ بـهلول گفت : چون تو پشت پا زده اى به آخرت و زندگى جاودانت وكار من در مقابل كار تو, هيچ است .

بـيـان : بـراى انـسـان رسـيدن به هدف از طريق صحيح مهم است كه همانا رضايت خداوند است .
رضـايـت خـداونـد شكل هاى مختلفى مى تواند داشته باشد, از جمله اين كه انسان همچون بهلول كـه ازشاگردان امام صادق (ع ) است براى فرار از قبول مسؤوليت دردستگاه ظلم , همچون بچه ها رفـتار مى كند.
جداى از آن , مربى و پدر ومادر موفق , آن است كه براى تربيت كودكان , خودش را ولـو بـراى لـحظه اى , در رديف كودكان قرار دهد تا از راه دوستى و صميميت فكرش را به آنها القا كند.

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
10
مهر

خداشناسى فطرى در كودك

خداشناسى فطرى در كودك
چـون هـنـگـام آن رسيد كه آفتاب دولت ابراهيم خليل (ع ) از مشرق سعادت طلوع كند, منجمان نمرود را اطلاع دادند كه امسال پسرى به وجود خواهد آمد كه حكومت تو به دست او زايل مى شود.
نـمـرودبراى پيشگيرى دستور داد: هر پسرى كه در عرصه ملك او به وجود آيداو را بكشند.
موقع ولادت ابـراهيم فرا رسيد و متولد گرديد.
مادرابراهيم از بيم گماشتگان نمرود, فرزند خود را در چـيـزى پـيـچـيـد وبه غارى برد, در آن جا نهادش و در غار را محكم كرد و بازگشت .
روزبعد در فـرصـتـى به كودكش سر زد و وى را صحيح و سالم يافت .
مادر با تعجب ديد كه كودكش انگشت سـبـابـه خـود را بـه عـادت اطـفال دردهان گذاشته است و مى مكد و با آن تغذيه مى شود.
مادر مـقدارى اورا شير داد و بازگشت .
از آن به بعد هر وقت فرصت مى يافت به غارمى رفت و ابراهيم را شير مى داد.
هـفـت سـال گـذشـت و ابراهيم همچنان مخفيانه مى زيست .
ازهمان وقت , آثار عقل و فراست از پيشانى مباركش هويدا بود.
روزى ازمادر خود سؤال كرد: آفريدگار من كيست ؟ مادر جواب داد: نمرود.
- آفريدگار نمرود كيست ؟ مـادر از جـواب او فـرو مـانـد و دانـست اين پسر همان است كه بناى ملك نمرود را خراب خواهد كرد.

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
10
مهر

نقش مادر در تربيت كودك

نقش مادر در تربيت كودك
مـحمد حنفيه فرزند على بن ابى طالب (ع ) است .
البته مادر وى فاطمه (س ) نيست .
وى در جنگ جـمـل , عـلمدار لشكر بود.
على (ع ) به او فرمان حمله داد.
محمد حنفيه حمله كرد, ولى دشمن با ضـربـات نيزه وتير جلو علمدار را گرفت .
در نتيجه محمد از پيشروى بازماند.
حضرت خود را به او رساند و فرمود: از ضربات دشمن مترس , حمله كن .
وى قدرى دوباره پيشروى كرد, ولى باز متوقف شد.
على (ع ) ازضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شـد.
نـزديـك او آمـد و بـا قـبـضـه شـمـشـير به دوشش كوبيد و فرمود: اين ضعف و ترس را از مادرت به ارث برده اى .
يعنى من كه پدر تو هستم ترسى ندارم .

رسـول اكرم (ص ) در مورد انتخاب همسر, كه نقش اساسى درتربيت فرزند دارد مى فرمايد: موقع انتخاب همسر دقت كن كه فرزندت را در رحم چه شخصى مى خواهى قرار دهى .

صد حكايت تربيتي مرتضي بذر افشان


free b2evolution skin