ماجرای تاخیر در مرگ به اذن امامحسین(عليه السلام)
آیت الله حائری یزدی
زنده شدن یک مرجع تقلید پس از مرگ /عالمی که استاد امام و موسس حوزه علمیه قم بود
آیت الله حائری یزدی، دهه محرم مجلس سوگواری داشت و روز عاشورا خود به نشان سوگ حسین(عليه السلام) گِل بر چهره و پیشانی میمالید و جلو دسته عزاداری علما حرکت میکرد.
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم و یکی از اساتید امام خمینی (ره) بود. پیشینه خانوادگی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی
پدر حاج شیخ عبدالکریم در مهرجرد از توابع شهرستان یزد زندگی می کرد و جدّ اعلای وی، محمّد مدون از اهالی میبد یزد بود نام پدر حاج شیخ، مولی محمدجعفر مهرجردی یزدی بوده است و شغل او را قصاب یا کرباس فروش و گوسفند فروش ذکر کرده اند. محمدجعفر سواد زیادی نداشت، امّا مرد پاکدل و مؤمنی بود.
تولد حاج شیخ
شیخ آقابزرگ تهرانی تاریخ تولد ایشان را در سال ۱۲۷۶ ه.ق (۱۲۳۹ ه.ش) دانسته است. عبدالحسین آیتی هم در تاریخ یزد همین سال را سال تولّد حاج شیخ می داند. امّا حاج شیخ مرتضی حائری فرزند شیخ، اعتقاد دارد که پدرش در سال ۱۲۸۰ ه.ق (۱۲۴۲ ه.ش) متولد شده است.
ماجرای تولد
در کتاب سِر دلبران ، آقا شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه ی علیمه قم) در مورد حالات پدرشان نوشته اند : پدر من ملاجعفر و کشاورز بود. او فرزنددار نمی شد . بعد از مدتها به ایشان می گویند که مشکل از همسر شماست . ایشان با خانم بیوه ای که دو تا بچه سید داشت ازدواج موقت کرد تا بچه دار بشود و بعد از خانم جدا بشود . ایشان وقتی به خانه ی این خانم می رفتند این دو تا بچه سید بودند و آنها مجبور بودند که این دو تا بچه را بیرون کنند و آنها اذیت می شدند . ملاجعفر خیلی ناراحت شد که چرا بخاطر میل نفسانی خودش این بچه سیدها را اذیت می کند . او به خدا می گوید که من بچه نمی خواهم و تسلیم تو می شوم . ایشان به این خانم محبت می کنند و بعد از ایشان جدا می شوند . بعد از مدتی خانم اول ایشان باردار می شوند و حاج عبدالکریم حائری متولد شد. ایشان بچه ی بسیار شلوغ بودند و گاهی همسر ملا جعفر به ملاجعفر می گفته: بچه ای که به زور از خدا می گیری بهتر از این نمی شود. بعد ایشان تحت تکفل عمو و مادرشان به قم و نجف می روند و آیت الله می شوند . فرزندی که در تحت امر خدا بدنیا آمد موسس حوزه ی علمیه قم شد .
تحصیلات
حاج شیخ عبدالکریم در سن ۶ سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد و تحت سرپرستی و صیانت مادرش قرار گرفت. ایشان بسبب داشتن استعداد ویژه مورد توجّه شوهر خاله اش میرابوجعفر قرار گرفت و میرابوجعفر او را از روستای دور افتاده مهرجرد به اردکان یزد برد و مقدّمات تحصیلات ابتدایی او را فراهم کرد. وی در مکتب خانه اردکان، نصاب، صرف، مقدمات علوم و ادبیات را با عشق و علاقه خواند. او در آنجا تحت تعلیمات عالم مشهور آن دیار مجدالعلماء اردکانی، قرار گرفت و بعد از طی دوران مقدماتی در یزد به مدرسه محمدتقی خان که از معروف ترین مدرسه های یزد در آن زمان محسوب می شد، عزیمت کرد و در همین مدرسه بود که در نزد علمایی چون حاج میرزا سیّد حسین و امق و آقا سیّد یحیی مجتهد یزدی مبادی و اصول را فرا گرفت. ایشان در ۱۸ سالگی به عتبات رفت به همراه کاروان زیارتی راهی کربلا شد و نزدیک به دو سال در جوار حرم سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام به تهذیب و تحصیل پرداخت و از محضر اساتیدی چونعلاّمه مولا محمدحسین فاضل اردکانی معروف به آخوند اردکانی (۱۲۳۵-۱۳۰۲ه.ق) بهره مند گردید. ایشان بعد از دو سال تلمّذ در محضر آخوند اردکانی، به سامرا رفته، در سلک شاگردان میرزای شیرازی در می آید. در سامراء از محضر آیت الله شیخ فضل الله نوری و میرزا محمدتقی شیرازی هم استفاده می کند. امّا عمده تلمّذ او نزد «سید محمّد اسپهانی فشارکی» بوده است. پس از آن به سفر حج رفت و مجددا به نجف نزد اساتیدی چون آیت الله آخوند خراسانی و سیّد محمدکاظم یزدی حاضر گردید و پس از آن به کربلا رفت و درآنجا به تدریس پرداخت.
آمدن آیت الله حائری از کربلا به اراک و قم
از عبارات کتاب «احسن الودیعه» استفاده می گردد که حاج شیخ بعد از وفات استادشان آقای خراسانی به سوی کربلا می آیند و در آنجا به تدریس مشغول می شوند. بعد بر اثر کوشش و دعوت بعضی از فرزندان حاج آقا محسن به اراک می آیند. در سال ۱۳۴۰ ه.ق آیت الله حائری برای زیارت حضرت معصومه علیها سلام و گذراندن ایام نوروز (نوروز ۱۳۰۱ ه.ش) از اراک به طرف قم حرکت کردند و با اصرار زیاد علمای قم در آنجا می مانند. ایشان پس از اصرارها و علاقه بسیار زیاد و مکرر علمای قم برای تأسیس حوزه علمیه در قوم تردید می کنند و دست به استخاره می زنند که آیا صلاح است در قم مانده و به فضلاء و محصّلین حوزه اراک که انتظار بازگشت را دارند، بنویسیم به قم بیایند.
استخارهای که بنای تأسیس حوزه علمیه قم را گذاشت
دو ماه از اقامت آیتالله حائری در قم میگذشت که جلسهای در منزل آیتالله «پایین شهری» با حضور بازاریان و فقهایی نظیر حضرات آیات بافقی، کبیر و فیض تشکیل و مقرر شد حوزه علمیه قم مجدداً احیا شود.
این امر مهم بر دوش آیتالله شیخ عبدالکریم نهاده شد و چون استخاره خوب آمد: «وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ»، و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید، مصمم شد حوزه علمیه قم را سامان دهد و شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خواند، با تلاشهای ایشان، حوزه علمیه قم به جایگاهی رفیع دست یافت، این حوزه در عرصه سیاست نیز همواره مقابل سیاستهای ستیزهجویانه رضاخان قرار داشت و اکنون نیز در شمار بزرگترین حوزههای علمیه جهان اسلام است.
تاسیس حوزه علمیه قم
باری، سرانجام در سال ۱۳۴۰ ه.ق (۱۳۰۱ه.ش) مدّتی پس از ورود آیت الله حائری به قم، حوزه علمیه قم در شرایطی دشوار، به طور رسمی توسط ایشان تأسیس شد. در آن زمان مردم، صاحب عقیده راسخ و ایمان ثابت بودند و نسبت به دین و رجال دینی اهتمام می ورزیدند و به حاملان دین و طلّاب علوم دینی احترم می گذاشتند. بنابراین با همّت و تلاش حاج شیخ و کمک و مساعدت مالی و معنوی مردم، روز به روز بر شوکت و اهمیت حوزه علمیه قم افزوده شد، به طوری که تعداد طلّاب و علما در اوایل هجرت ایشان به قم به هزار نفر رسید و حاج شیخ اقدام کرد به تأمین معاش اهل علم و دانش و معرفت و با کفایت و کیاست به مدیریّت حوزه علمیه پرداخت. سلطان احمدشاه آخرین پادشاه قاجاریّه نیز به قم آمده و تأسیس حوزه را به حاج شیخ تبریک گفت.
با تأسیس حوزه، قم از جایگاه سیاسی، اجتماعی ممتازی برخوردار گردیدوبا تدبیرهای حکیمانه حاج شیخ، پایگاه مستحکمی برای حفظ و حراست از فرهنگ اسلام و تشیّع، گشت حوادث سیاسی این دوره و نزدیکی قم به مرکز، به طور قهری و طبیعی حوزه علمیه قم را وارد امور سیاسی کرد و اهمیّتی مضاعف به این شهر بخشید که پیش از این سابقه نداشت.
با جان گرفتن دوباره حوزه علمیه قم، این حوزه توانست رقیب جدّی برای حوزه کهن نجف باشد و به طور محسوس از اعتبار جهانی حوزه علمیه نجف کاسته شود. تأسیس حوزه علمیه قم جان تازه ای به کالبد تشیّع در ایران دمید و کمک شایانی به تعمیق مکتب اهل بیت علیهم السلام به خصوص در ایران کرد. با تأسیس حوزه علمیه قم، پایگاه اجتهاد در داخل کشور تشکیل شد و در نتیجه تماس نزدیک فقهاء با حوادث، تصمیم گیری صحیح و مؤثر آنها امکان پذیر گردید.
تأسیس حوزه علمیه قم موجب، استقلال فرهنگی ایران شد و علما و فضلای حوزه علمیه سدّی شدند در برابر بیگانگان خارجی و ایادی داخلی آنان مثل رضاخان و خلفش محمدرضا که در نهایت حوزه علمیه قم بر دودمان پهلوی پیروز شد.
هنگامی که شیخ حائری یزدی از طغیان آب رودخانه جلوگیری کرد
آیتالله محمدتقی بهجت فومنی درباره یکی از کرامات شیخ عبدالکریم حائری یزدی این گونه نقل میکند:
از کرامات حاج عبدالکریم حائری این بود که زمانی که رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده بود و آب تا لبه پل علی خانی رسیده بود، به گونهای که عدهای از روی پل با آب رودخانه وضو میگرفتند و به خاطر آن نیز برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرش های مسجد امام را جمع کرده بودند، مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت-تربت مزار سیدالشهدا(علیه السلام) را در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، پس از این کار مرحوم حائری، به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت چندین متر آب پایینتر رفت و به برکت این کار وی از طغیان بیش از حد رودخانه جلوگیری به عمل آمد!
زهد و تقوا و اخلاق آیت الله حائری
حاج شیخ که زعیم حوزه علمیه بودند و مرجعیت تام داشتند، مبالغ زیادی از وجوه شرعی در اختیارشان بود، به هنگام وفات، همه اثاثیّه اش به ۱۵۰۰ تومان نمی رسید و نیز مبالغی مقروض بود و حاضر نبود بدهی های خویش را از بیت المال بپردازد. هنگامی که طلبکاران از این موضوع باخبر شدند، همه طلب خویش را به او بخشیدند.
امام خمینی ره هم به زهد حاج شیخ اشاره کرده، فرموده اند:… مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان وقتی که فوت می شوند، آقازاده های آن، همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گریه شدید حضار)؟!
آن جناب در اقران و امثال خودش، مجسّمه اخلاق و پیکره فضیلت بودند. به حدّی خوش اخلاق و خوش برخورد و خوش مجلس بود که نمی توان وصف کرد. حلمش حلم پیامبران و خلقش، خلق حضرت محمّدصلی الله علیه وآله، احسانش احسان اولیاء، و جودش، جود و سخاوت سیّد الاولیاءصلی الله علیه وآله بود. گاه گاهی مطایبه و مزاح می کرد که از خصوصیات اهل ایمان و مؤمنان است. مطایبات و مزاحهای علمی ایشان که شاهد حسن خلق، بشاشت وجه و خوش اخلاقی ایشان است، درس و پندی است برای اهل علم و دیگران. بدون مبالغه حاج شیخ منبع و مبدأ اخلاق ستوده و افعال حمیده بود. هیچگونه تمیّز و تظاهری از او دیده نشد. در میان طلّاب علوم و سایر مردم، مانند یکی از آنان بود. طرز معاشرت و مجالست ایشان با اصحاب و دوستان خویش، سیره پیامبر را تداعی می کرد که اگر شخص ناشناسی به مجمع و محضر آن حضرت می آمد، می پرسید: اَیُّکُمْ رسولُ الله؟
این اخلاق پاک بود که تشنگان معرفت را از اقصی نقاط ایران به قم کشانده و مدارسی که خالی بودند و یا منزلگاه غربا و دراویش بودند، مسکن طلّاب گردیدند.
یکی از خصوصیات مهم ایشان این بود که خیلی به دنبال سیاهی لشگر نبوده و به دنبال جمع کردن افرادی کم، ولی با کیفیت بالا بوده است.
پایه گذار مبارزه با اسرائیل
در این یادداشت به تشریح نوع برخورد حضرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم با مساله صهیونیسم پرداخته و سعی شده است پاسخی روشن ارائه شود. نکته قابل توجه این است که حیات موسس حوزه علمیه قم در زمانی بوده است که زمزمه شکل گیری یک تشکل یهودی در دنیا علنی نشده بود و حتی بسیاری از سیاسیون و متفکران جهان عرب نیز از این موضوع بی اطلاع بودند.
تعویق زمان مرگ آیتالله حائری با عنایت امام حسین(علیه السلام)
مرحوم شریف رازی نقل میکند: آیت الله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم دارای خصایص اخلاقی و انسانی و سجایای بسیاری بود، از خصوصیات بارز او شدت ارادتش به پیامبر و خاندانش، به ویژه سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بود که زبانزد خاص و عام بود.
این ارادت به گونهای بود که مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی که یکی از خوبان بود از سوی آن جناب دستور داشت، همه روزه پیش از آغاز درس فقه آن مرحوم، دقایقی ذکر مصیبت امام حسین(علیه السلام) را کند و آنگاه جناب حائری درس فقه خود را آغاز میکرد.
دهه محرم مجلس سوگواری داشت و روز عاشورا خود به نشان سوگ حسین(علیه السلام) گِل بر چهره و پیشانی میمالید و جلو دسته عزاداری علما حرکت میکرد.
از شدت ارادت او به کشتی نجات امت، امام حسین(علیه السلام) و دلیل آن پرسیدند که در پاسخ فرمود: «من هر چه دارم از آن گرامی است» و آنگاه یکی از کرامتهای آن حضرت در مورد خودش را به این صورت شرح داد:
هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که فردی به من گفت: «شیخ عبدالکریم! کارهایت را ردیف کن که تا سه روز دیگر از دنیا خواهی رفت»، از خواب بیدار شدم و غرق در حیرت گشتم، اما بدان توجه زیادی نکردم، شب سه شنبه بود که این خواب را دیدم، روز سه شنبه و چهارشنبه را به درس و بحث رفتم و کوشیدم خواب را فراموش کنم و روز پنج شنبه که تعطیل بود با برخی از دوستان به باغ معروف «سید جواد کلیدار» در کربلا رفتیم و پس از گردش و بحث علمی نهار خوردیم و به استراحت پرداختیم.
هنوز خوابم نبرده بود که به تدریج تب و لرز شدیدی به من دست داد و به سرعت شدت یافت و کار به جایی رسید که دوستان هر چه عبا و روانداز بود همه را روی من انداختند، اما باز هم میلرزیدم و آنگاه پس از ساعتی تب سوزانی همه وجودم را فرا گرفت و احساس کردم که حالم بسیار وخیم است و با مرگ فاصلهای ندارم. از دوستان خواستم که مرا هر چه زودتر به منزل برسانند و آنان نیز وسیلهای یافتند و مرا به خانه انتقال دادند و در منزل به حالت احتضار افتادم.
کم کم علائم و نشانههای مرگ از راه رسید و حواس ظاهری رو به خاموشی نهاد و تازه به یاد خواب سه شنبه افتادم، در آن حالت بحرانی بودم که دیدم دو نفر وارد اطاق شدند و در دو طرف من قرا گرفتند و ضمن نگاه به یکدیگر گفتند: «پایان زندگی اوست و باید او را قبض روح کرد».
من که مرگ را در برابر دیدگانم میدیدم با قلبی سوخته و پر اخلاص به سالار شهیدان توسل جسته و گفتم: «سرورم! من از مرگ نمیهراسم اما از دست خالی و فراهم نکردن زاد و توشه آخرت، بسیار نگرانم، شما را به حرمت مادرت فاطمه(سلام الله علیها) شفاعت مرا بکن تا خدا مرگم را به تأخیر اندازد و من کار آخرت را بسازم و آنگاه بروم».
شگفتا که پس از این توجه قلبی دیدم، فردی وارد شد و به آن دو فرشته گفت: «سیدالشهدا(علیه السلام) میفرماید: «شیخ، به ما توسل جسته و ما شفاعت او را نزد خدا نمودهایم و تقاضا کردهایم که عمر او را طولانی سازد و خدا از سر مهر به ما اجابت فرموده است، او را رها کنید» و آن دو به نشانه اطاعت خضوع کردند و آنگاه هر سه با هم صعود کردند.
درست در آن لحظات احساس کردم که رو به بهبود بازگشتم، صدای گریه خاندانم را شنیدم و توجه یافتم که به سر و صورت می زنند، به طور آهسته خود را حرکت دادم و دیده گشودم، اما دریافتم که چشمانم بسته و بر صورتم پوشش کشیدهاند، خواستم پایم را حرکت دهم که دیدم دو شصت پایم را نیز بستهاند، دستم را برای کنار زدن پوشش از صورتم به آرامی حرکت دادم که دیدم همه ساکت شدند و گفتند: «گریه نکنید حرکت دارد» و آرام شدند، پوشش از روی من برداشتند و چشمم را گشودند و پاهایم را باز کردند.
اشاره کردم که آب بیاورید و آب را به دهانم ریختند، کم کم از بستر مرگ برخاستم و نشستم و به تدریج بهبودی کامل خویش را یافتم و این به خاطر برکت و عنایت مولایم حسین(علیه السلام) بود.
رحلت آیت الله حائری
سرانجام این خورشید فروزان آسمان فقاهت و مرجعیّت پس از عمری تلاش در راه ترویج مذهب و تبیین احکام نورانی اسلام و تربیت شاگرد، در نیمه شب، ۹ بهمن سال ۱۳۱۵ ه.ش به سوی حضرت حق شتافت.
امّا آیت الله بدلا معتقد است که ایشان، هنگام عصر، نزدیکی های غروب آفتاب، دار فانی را وداع کرده اند. بهرحال، قصد حکومت رضاخان این بود که همان شب جنازه، حاج شیخ را دفن کنند؛ امّا علما و مراجعِ وقت، نگذاشتند که این امر اتفاق بیفتد و تشییع جنازه و تدفین را به روز بعد موکول کردند. روز بعد هم مأموران مزدور رضاخان وارد صحنه شدند و گفتند: باید جنازه هر چه سریع تر دفن گردد، باز هم دست اندرکاران، به بهانه نبودن کفن و غیبت یک فرد بخصوص، تشییع جنازه را تا نزدیکهای ظهر به تأخیر انداختند تا مردم زیادی با خبر شوند و در مراسم شرکت کنند. کار به جایی رسید که تقریباً در قم در آن روز کسی در خانه نماند و حتّی عده ای از روستاییان اطراف قم هم در مراسم تشییع شرکت کردند. زنان عزلت گزیده که تا پیش از آن حتّی با روسری هم اجازه خارج شدن از منزلها را نداشتند، با حجاب کامل اسلامی از خانه ها بیرون آمدند. هنگام ظهر جنازه حاج شیخ به صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام رسید تا مراسم تشییع و تدفین انجام شود. هنگام عصر هم به مدّت دو ساعت در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام مراسم فاتحه خوانی برگزار گردید. شب هم مجلس شام غریبان در مسجد عشقعلی که محل تدریس حاج شیخ بود، برگزار گردید ولی مزدوران رضاشاه از برگزاری مراسم جلوگیری کردند.
آثار علمی، اجتماعی و عمرانی حاج شیخ
آیت الله حائری دارای تألیفات مهمّی در زمینه فقه و اصول فقه است که نشانگر عمق شخصیت علمی ایشان است. کتابهایی همچون: کتاب صلاه، دُررُ الفوائد، تقریرات فشارکی و ….
علاوه بر آثار علمی و قلمی، آثار اجتماعی و عمرانی زیادی هم دارد. ایشان به آبادگری علاقه ویژه ای داشته و کارهای عمرانی بسیاری در شهر مقدس قم به انجام رسانده اند که از جمله آنها این موارد بسیار مشهور می باشد:
۱- تأسیس اوّلین بیمارستان در قم
۲- تأسیس بیمارستان سهامی قم
۳- تأسیس بیمارستان فاطمی قم
۴- تعمیر و بازسازی مدرسه دارالشّفاء
۵- تعمیر مدرسه فیضیه
۶- تأسیس کتابخانه مدرسه فیضیّه
۷- ایجاد قبرستان و غسّال خانه برای شهرمقدس قم
۸- ایجاد دارالإطعام در قم
۹- بنای سیل بند و سد رودخانه قم
۱۰- احداث واحدهای مسکونی برای سیل زدگان شهر مقدس قم
نظر امام خمینی(ره) درباره مؤسس حوزه علمیه قم
امام خمینی(ره) در «شرح چهل حدیث» در وصف مؤسس حوزه علمیه قم مینویسد: «جناب استاد معظم و فقیه مکرم، حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، که از هزار و سیصد و چهل تا پنجاه و پنج ریاست تامه و مرجعیت کامله قطر شیعه را داشت، همه دیدیم که چه سیرهاى داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و غذا بود، روى زمین مینشست، با اكثر طلاب مزاحهاى عجیب و غریب مىفرمود. اخیراً که کسالت داشت، بعد از مغرب بدون ردا یک رشته مختصرى دور سرش پیچیده بود و گیوه به پا کرده در کوچه قدم مىزد. حبش در قلوب بیشتر مىشد و به مقام او از این کارها لطمهاى وارد نمىآمد… خود بضاعت خود را از بازار مىخرید، براى منزل خود آب از آبانبارها مىآورد، اشتغال به کار منزل پیدا مىکرد، مقدم و مؤخر و صدر و ذیل پیش نظر پاک آنها یکسان بود. تواضعشان به طورى بود که مایه تعجب انسان مىشد و مقامات آنها محفوظ بود، محل آنها در قلوب بیشتر مى شد».
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب