15
مرداد

داستانك17

حضرت رسول با شنيدن چنين سخنى بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، فرمود: گرفتگى خورشيد و ماه ، دو نشانه از آيات الهى هستند كه به دستور خداوند متعال واقع مى شوند و ارتباطى با مرگ يا حيات كسى ندارند؛ پس هر زمانى كه چنين علامت و حادثه اى رخ دهد نماز آيات بخوانيد.

و چون از منبر فرود آمد، با جمعيّت نماز كسوف به جا آوردند، بعد از آن خطاب به حضرت امير المؤ منين علىّ عليه السلام ، كرد و فرمود: فرزندم ابراهيم را غسل ده و كفن كن تا آماده دفن او گرديم .

پس هنگامى كه خواستند ابراهيم را دفن كنند، مردم گفتند: رسول خدا بجهت غم و اندوهى كه در مرگ فرزند خود دارد نماز ميّت را فراموش كرده است ، وقتى سر و صداى مردم به گوش حضرت رسيد، از جاى خود بر خاست و ايستاد؛ سپس اظهار داشت :

جبرئيل مرا بر گفتگوى شما آگاه نمود؛ ولى چون خداوند متعال بر شما پنج نماز، در پنج موقع واجب گردانده است ، به جاى هر نماز يك تكبير براى اموات گفته مى شود، آن امواتى كه نماز بر آن ها واجب بوده باشد يعنى ؛ به حدّ بلوغ و تكليف رسيده باشند.

پس از آن فرمود: يا علىّ! وارد قبر برو، و فرزندم ابراهيم را در لحد بگذار؛ چون علىّ عليه السلام ، ابراهيم را درون قبر نهاد، مردم گفتند: ديگر نبايد كسى فرزند خود را داخل قبر بگذارد؛ چون رسول خدا صلوات اللّه عليه چنين نكرد.

در اين هنگام نيز حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، فرمود: اگر كسى فرزند مرده خود را داخل قبر بگذارد، حرام نيست ؛ مشروط بر آن كه مطمئن باشد كه شيطان ايمان او را نگيرد و جزع و بى تابى نكند و كلماتى كفرآميز بر زبان خود جارى ننمايد.

امام كاظم عليه السلام در پايان افزود: پس از اين جريان مردم همه متفرّق شدند و رفتند.(28)

چهل حديث چهل داستان عبدالله صالحي

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...