12
مرداد

حكايت10

لاجرم اظهار كرد كمال رغبت و سرور خود را به این كار و آنكه من چون بدنم كثیف و بدبوست كه مى خواستم به حمام بروم ، خوبست كه یك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگیرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگیرى كه با هم بخوریم ، و زود بیا كه من مشتاق تو هستم . آن مرد چون كثرت رغبت آن زن را به خود دید مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص كرد. چون مرد برگشت زن را ندید و به جز حسرت چیزى عایدش نشد؛ الحال كه آن مرد در حال احتضار است در فكر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض كلمه شهادت مى خواند.

صفحات: 1· · 3·


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...