10
مرداد
درنگ12
چون چهارمین خرما را كه برداشته و در دهان علی نهادم، از جانب خداوند ندایی شنیدم که میگوید:
نوش جان و گوارایت ای علی. من هم طبق ندای حق تعالی آن را گفتم
پس همگی از آن خرما خوردند همین که دست کشیدند و سیر شدند آن مائده آسمانی به آسمان برخاست (و ناپدید شد).
فاطمه عرض کرد: پدر جان امروز چیز عجیبی از شما دیدم، پیامبر فرمود:
ای فاطمه! خرمایی که در دهان حسین نهادم و گفتم: گوارایت ای حسین،
از این رو بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل به او میگویند: گوارایت ای حسین. من نیز همچون آنان گفتم.
خرمای دوم را برداشته در دهان حسن نهادم، شنیدم جبرئیل و میکائیل به او میگویند:
گوارایت ای حسن. من نیز مثل آنان گفتم.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب