تلنگر56
از یکدیگر غیبت مکنید، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را در حالی که مرده است بخورد! حتما این کار را بد و ناپسند می شمارید (غیبت برادر مسلمان نیز مانند این عمل است) و از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ خدا توبه پذیر و رحیم است).
در این فراز از آیه، یکی از بدترین رذایل اخلاقی، مورد توجه قرار گرفته است؛ رذیله ای که قرآن در بیان ماهیت و اندازه زشتی آن تشبیه بی سابقه ای به کار برده، و بدگویی پشت سر مردم را مانند این دانسته که انسان گوشت برادر مرده خود را بخورد.
ننگینترین عمل این است که انسان بر بدن مرده بی دفاع بتازد، مخصوصاً اگر آن مرده برادر انسان باشد، و خصوصاً که نحوه ستم این باشد که گوشت بدن وی را بخورد؛ این عمل آن قدر ناهنجار و انزجار آور است که از کمتر کسی سر می زند.
چرا غیبت کردن و بدگویی پشت سر مردم، به سان خوردن گوشت بدن برادر مرده است شاید نکته آن این باشد که چنین کسی گوشت برادرخود را از بین می برد و فرد غیبت کننده آبرو و حیثیت او را پایمال می سازد. بخشی از زشتی این عمل برای این است که هر دو نفر گوینده و شنونده بر یک فرد بی دفاع حمله می کنند: یکی گوشت مرده ای را می خورد که فاقد حس و قدرت است و دیگری بر کسی می تازد که در جلسه حاضر نیست، تا از خود دفاع نماید، و حمله بر یک فرد ناتوان و بی دفاع زشت و ننگین است.
و به عبارت دیگر: قرآن در این تشبیه و تمثیل (که بدگویی پشت سر مردم، مانند خوردن گوشت برادر خود، در حالی که مرده است) چهار مطلب را در نظر گرفته، و چهار تشبیه و تنزیل در آن به کار برده است:
1. برادر مذهبی مانند برادر نسبی است؛
2. آبرو و حیثیت او مانند گوشت او می باشد؛
3. سخن گفتن پشت سر او، و آبرو و حیثیت او را بر باد دادن، به سان خوردن گوشت او است؛
4. از این که او در مجلس حاضر نیست، و از این حمله ناجوانمردانه غافل است و نمی تواند دفاع نماید؛ گویا به سان مرده ای است که مورد حمله قرار گرفته باشد.
(حسد) و (خشم) دو عامل و دو انگیزه برای غیبت است؛ چنان که می فرماید: (لاتُحاسِدُوا ولاتُباغِضُوا، ولایَغْتَبْ بَعضُکُمْ بَعْضاً و کُونوا عِبادَ اللّهِ اِخواناً؛ حسد مورزید؛ بغض و دشمنی مکنید؛ غیبت منمایید؛ بندگان خدا و با یکدیگر برادر باشید)
شاید برای بیان همین مطلب چهارم است که امیرمۆمنان (علیه السلام) فرد بد گو و غیبت کننده را فردی زبون و بیچاره می خواند (زیرا به کسی حمله می کند که قدرت دفاع از خود را ندارد) و می فرماید:.
(الغیبةُ جهدُ العاجز؛ (غررالحکم، ص 36).
غیبت کردن و بدگویی نمودن پشت سر مردم، آخرین تلاش یک شخص ناتوان و عاجز است).
چرا غیبت می کنیم؟
یکی از علل و انگیزه های غیبت، همان رشک و حسد انسان بر شخص دیگر است که در نبود او بدگویی می کند، زیرا موقعیت و شخصیت او موجب ناراحتی وی گردیده، و از این طریق می خواهد از مقام و عنوان او بکاهد.
امام صادق (علیه السلام) در کلامی که به مفضل بن عمر فرموده به این انگیزه اشاره می فرماید:.
(مَنْ رَوی عَلی مُۆمِنٍ روایةً یُریدُ بها شینَهُ وَهَدْمَ مُروۆَته لِیُسقِطَهُ مِنْ اَعْیُنِ الناسِ، اَخْرَجَهُ اللّهُ مِنْ وِلایَتِه اِلی وِلایَةِ الشَّیطانِ؛ (المحجة البیضاء، ج 5، ص 155).
هر کس از مسلمانی، به منظور عیب جویی و ریختن آبروی او سخنی نقل کند تا او را در انظار مردم خوار و موهون سازد، خداوند او را از ولایت خویش بیرون رانده و شیطان را بر او مسلط می سازد). امام صادق (علیه السلام) در این روایت به یکی از انگیزه های غیبت که همان رشک بردن بر موقعیتی است که افراد در اجتماع دارند، اشاره می نماید.
گاهی خشم و غضب، و احیاناً نخوت و خودخواهی، انسان را به این رذیله اخلاقی سوق می دهد.
و در روایتی، نخست از حسد و خشم و سپس از غیبت نهی شده است؛ شاید مقصود از این ترتیب، توضیح این نکته باشد که (حسد) و (خشم) دو عامل و دو انگیزه برای غیبت است؛ چنان که می فرماید: (لاتُحاسِدُوا ولاتُباغِضُوا، ولایَغْتَبْ بَعضُکُمْ بَعْضاً و کُونوا عِبادَ اللّهِ اِخواناً؛ (همان، ص 251).
حسد مورزید؛ بغض و دشمنی مکنید؛ غیبت منمایید؛ بندگان خدا و با یکدیگر برادر باشید).
هر کس از مسلمانی، به منظور عیب جویی و ریختن آبروی او سخنی نقل کند تا او را در انظار مردم خوار و موهون سازد، خداوند او را از ولایت خویش بیرون رانده و شیطان را بر او مسلط می سازد)
مجوزهای غیبت
برخی از موارد غیبت های مجاز عبارت اند از:
1. دادخواهی 2. نهی از منکر 3. پرسش و استفتا 4. دانشمند نمایان 5. متجاهر به فسق.
البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند، نه گناه های مستور و پوشیده. [ بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج 2، ص 404.] و گر نه همه مردم از آن جهت که معصوم نیستند گناهانی انجام می دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی ماند.
نتیجه این که اگر شخص بی نمازی به نخواندن نماز تجاهر کند و ابایی از بازگو کردن آن توسط مردم نداشته باشد، بازگو کردن این عیب، جایز است یا از باب عدم تحقق عنوان غیبت یا استثنای حکم حرمت از انسانی که به فسق تجاهر می کند.
برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به:
مکاسب محرمه، امام خمینی، ص 370- 480.
مکاسب محرمه، شیخ انصاری، ج 1، ص 267- 319
غیبت، خلجی، محمد تقی.
غیبت از نگاه شیخ انصاری، میرزا خانی، حسین.
________________________________________
منابع:
کتاب مفاتیح الحیاة؛ آیت الله جوادی آملی
سایت حوزه
اندیشه قم
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب