13
مرداد
تلنگر45
برای روشن تر شدن مطلب، مثالی می زنم: مثلاً من به پول احتیاج دارم، رفیقی دارم که او هم به پول احتیاج دارد، حالا می خواهم بروم سراغ کسی و از او تقاضا کنم که بیا گره کار ما را باز کن؛ وقتی سراغ او رفتم، اوّل حاجت خودم را می گویم، چون می ترسم اگر اوّل حاجت دوستم را بگویم و حاجت او را بدهد، کم بیاورد و بعد گره من باز نشود! چون دیدگاهم مادّی است؛ چون می دانم که پول او لایتناهی نیست و سقف دارد. لذا نگرانم که نکند اگر حاجت دوستم را داد، به من بگوید دیگر حاجت تو را نمی توانم بدهم.
این سیستم تفکر مادّی در باب دعا و خواسته هایمان از خدا هم مطرح است. اگر این سیستم فکری و بینشی که رنگ مادیّت گرفته است، در بحث دعا و درخواست از خدا هم مطرح شود، نتیجه اش این می شود که انسان اوّل حاجت خودش را مطرح می کند و بعد حاجت دوستش را می گوید. چون سبک تفکرش مادّی است.
یعنی هنوز خدا را آن طور که باید بشناسد، نشناخته است. نمی داند که اعطای خدا از خزائن نعمت و کرم و رحمتش نمیکاهد. به همین جهت است که در دعا خودم را بر دیگران مقدّم می دارم.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب