(تحلیل چهارده سیره کاربردی و عملی رسولالله صل الله علیه و آله)((فروتنی درسیره رسول الله (ص))
یکی از سیره های جذاب، دل نشین نبوی که همه بشریت را به شگفتی وا داشته است ((تواضع، خاکی، مردمی بودن)) رسول الله (ص) است، تحلیل همه جانبه این سیره نبوی در صورتی قابل فهم است که چند نکته بهم پیوسته به درستی توضیح داده شود؛
نکته اول؛ هرچند ((تواضع)) در لغت به معنای وضع و نهادن است و به همین معنا است که به زایمان زنان وضع حمل گفته می شود ولی در اصطلاح اهل سیر و سلو ک وعلمای اخلاق به ویژه فیض کاشانی صاحب ((مهجه البیضا)) تواضع به معنای خارج شدن از دو سیه ((افراط)) یعنی تکبر، خود شیفتگی، خود برتر بینی و ((تفریط)) یعنی حقارت، ذلت، خود کم بینی است (مهجه البیضا ج/۶،ص۲) و یا به تعبیر مرحوم نراقی صاحب (معراج السعاده) تواضع یعنی این که در مقابل کسانی از نظر وضعیت مادی در سطح پایین قرار دارند شکسته نفسی و فروتنی داشتن، ولی در مقابل صاحبان قدرت، ،ثروت، زر، زور احساس بزرگی، عزت نفس داشتن و خود را حقیر و ذلیل ندانستن است (معراج السعاده).
از همین رو امام علی (ع) فرمود: ((من اتی غنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثاه دینه: هرکس نزد توانگری برود و به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوم از دینش از میان رفته است. نهج البلاغه، حکمت۲۱۸)) و نیز فرمود: ((التواضع سلم الشرف:تواضع نردبان شرافت وبزرگی است. غررالحکم،ج۲،ص۲۶۳))
نکته دوم؛ دوخصوصیت ویژه در رفتار مردمی،خاکی وفروتنی رسو ل الله (ص) و جود داشته است وان این که:
اولا؛ هرچند بین مردم ورسول الله (ص فاصله ای از ملک تاملکوت وجود داشته است ولی رسول الله (ص)) درمعاشرت بامردم ان چنان خاکی وخودمانی و متواضعانه عمل می کرد مردم با شخص ان حضرت ارتباط بر ق
رار می کردند نه با شخصیت وجایگاه ملکوتی،و همین امر موجب می شد که درجان وقلب مردم نفوذ کند وهمه را دلداده وفدایی خود نماید
ثانیا؛ این رفتار خاکی،مردمی و متواضعانه رسول الله (ص) به هیچ وجه جنبه تصنعی ،ظاهرسازی و ژست تبلیغاتی نداشته است که بخواهد عوامفریبی کند وبرای خود با این رفتار مریدی پیداکندبلکه برخاسته از باور درونی ان حضرت بود و این گونه خود راساخته وتربیت نموده بود ازهمین رو سیره نویسان گزارش های شگفت انگیز ومثال زدنی از رفتار متواضعانه رسول الله (ص) گزارش نموده اند.
۱- با اینکه ان حضرت پیامبر بود و دارای مقامیعالی؛ اما با خضوع تمام با ثروتمند و فقیر، صغیر و کبیر دست میداد و دست خود را نمیکشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد [المناقب،ج۱,،ص۱۲۷] و روی از او برنمیگرداند تا اینکه طرف مقابل از او روی برمیگرداند و میرفت. به کسانی که به استقبالش میآمدند، بزرگ و کوچک، سیاه و سفید، عبد یا آزاد، پیش از همه سلام میکرد. (مکارم الاخلاق،ص۲۴۵)
به سنت انبیاء سلف، از روی تواضع با عصا راه میرفت و بر آن تکیه میکرد، [مکارم الاخلاق،ص۱۶] هرگز کسی را که او را به خود میخواند، تحقیر نمیکرد؛ (وسایل،ج۵،ص۵۴)گاه با پیر زنی که با او سخن میگفت، مدتها به گفتوگو میپرداخت. [سیرت رسول الله،ج۲،ص۱۰۳۴] آنچه ممکن بود، از اسب و استر و الاغ سوار میشد و بسیار میشد که بر الاغ سوار میشد و غلام خود یا شخص دیگر را پشتسر خود سوار میکرد. [طبقات الکبری،ج۱،ص۲۷۱] از بیماران عیادت میفرمود و در تشییع جنازهها حاضر میشد. مکارم الاخلاق ص۱۵]
۲-ظاهر رسول خدا (ص) با سایر مردم فرقی نداشت، از اینرو اعراب غریبی که به حضور مبارکش میرسیدند، ایشان را در میان جمع نمیشناختند؛ از این رو میپرسیدند: «کدامیک پیامبر (ص) خدایند؟» [بحار،ج۱۶،ص۲۲۹] از ابوذ غفاری روایت شده که «پیامبرخدا (ص) برای تواضع کردن، بدون کوچکترین امتیازی میان اصحاب مینشست؛ به طوری که اگر شخص بیگانهای وارد میشد، نمیدانست که کدامیک از آنها پیامبرند تا اینکه میپرسید؛ لذا از حضرتش تقاضا کردیم که جایگاهی برایش درست شود که وقتی غریبی وارد میشود، او را بشناسد. بعد از کسب اجازه سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب روی آن مینشست و ما هم در طرفین او مینشستیم.» [مکارم الاخلاق ص۱۶]
۳-رسولخدا (ص) بر خاک مینشست و غذا میخورد، میفرمود: «من بندهام و همچون بندگان غذا میخورم و همچون آنان مینشینم.» [طبقات الکبری،ج۱،ص280] میفرمود: «پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست برنمیدارم: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ بیپالان سوار شدن، شیر بز با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن تا آنکه پس از من سنّت شود.» [الخصال،ص۲۷۱] و غذایش ساده بود و لباسش خشن. [طبقات الکبری،ج۱ص۲۸۰] به وقت غذا خوردن هرگز به چیزی تکیه نمیداد، از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که فرمود: «از آن هنگام که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به پیامبری مبعوث شد تا هنگام رحلتش به خاطر تواضع در برابر خدا هنگام غذا خوردن هرگز به چیزی تکیه نکرد.»(مسند احمد،ج۲,ص۱)
۴-تواضع در نشستن و خواب ولباس داشت از همین روعبایی کهنه و وصله دار میپوشید و میفرمود: «من بندهام و لباس بندگان را میپوشم». [سنن النبی،ص۱۷۳] هر نوع لباسی که در دسترسش بود، میپوشید بسا که فقط روپوشی به تن میکرد و دو طرف آن را میان دو شانهاش گره میزد و با همان لباس با مردم بر جنازهها نماز میخواند، گاه همان روپوش را به خود میپیچید و آن را از چپ و راست بر دوش میافکند و با آن در خانه نماز میخواند. [همان،ص۱۷۴] بر روی حصیر میخوابید. [دلایل االنبوه،ج۱،ص۳۳۷] زیراندازش عبایش بود (امالی صدوق ص۵۵۲)
5- از دستبوسی امتناع می کرد بااین که در نزد اصحاب کسی محبوبتر از پیامبرخدا (ص) نبود با این وجود هر گاه میدیدند که رسولخدا (ص) میآید برایشان برنمیخاستند؛ زیرا میدانستند که این کار را خوش نمیدارد. [مکار الاخلاق،۱۶] ایشان از دست بوسی و پای بوسی که اصحاب از روی ارادت و از سر ابراز محبت به این کار اقدام کرده بودند خوش نمیداشتند و به شدت از آن نهی میکردند و میفرمودند: «آن کارهایی که عجم در مورد شاهان خود انجام میدهند انجام ندهید من بندهای هستم از بندگان خدا؛ از آنچه آنها میخورند من نیز میخورم و آنجا که مردم مینشینند من نیز مینشینم». [بحار،ج۱۶،ص۲۲۹]
6- نسبت به اهل خانه کمال تواضع را داشت؛ به نقل از عایشه او در خانه فردی از افراد بشر بود که جامههای خود را میدوخت و خدمات مربوط به خود را انجام میداد. (مسند احمد،ج42،ص۲۰۹) گوشت قطعه قطعه میکرد و با فروتنی کنار سفره مینشست و با اینکه آن حضرت غلامان و کنیزانی داشت؛ ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت. [سنن النبی،ص۱۳۳] ابوسعید خدری میگوید: «رسولخدا (ص) خادمان خود را در منزلش مداوا میکرد و به بزها علف میداد و شتر را عقال میبست، گوسفند میدوشید و نعلین پینه میزد و لباس رفو میکرد از بازار خرما میخرید و حیا مانع آن نمیشد که با دست خودش آن را به خانه بیاورد و آن را در یک طرف به دوش میانداخت و آن را به خانه میبرد». [شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج۱۱,ص۱۹۶]
با دست خود وسیله تطهیر خود در شب را آماده میساخت، گوسفندش را میدوشید و لباس و کفشش را وصله میزد، خانه را جارو مینمود و شترش را عقال میبست و به شتر آبکش خود علف میداد و با خادمش غذا میخورد و با خدمتکار خانه گندم و جو آسیاب میکرد و آرد آن را خمیر مینمود، آذوقه منزل را از بازار حمل میکرد و به خانه میآورد و حیا مانع آن نمیشد که شخصاً نیازمندیهای خود را از بازار تهیه کند. (ارشاد القلوب ،ج۱،ص۲۲۶)
عایشه همسر رسولخدا (ص) نقل شده که «به رسولخدا (ص) گفتم: جانم فدایت تکیه دهید که برای شما اسان تراست. فرمود:من بندهام و چون بندگان میخورم و مثل بندگان مینشینم.» [مکارم الاخلاق ،ص۲۶] چون به غذا خوردن مینشست زانوها و قدمهای خود را جمع میکرد، آنگونه که نمازگزار دو زانو مینشستند با این فرق که یکی از زانوها و قدمها را روی زانوی دیگر مینهاد و میفرمود: «همانا من بندهام و مانند بندگان غذا میخورم و چون آنان مینشینم.» [شرف المصطفی،ج۴،ص۳۴۱
7-از تواضع پیامبر (ص) ((همسانی بافقرا ومحرومین)) بود ازهمین رو دوست داشت بر الاغی برهنه سوار شود و روی خاک بنشیند و با بردگان غذا بخورد و به سائلان با دست خود غذا برساند، رسولخدا (ص) با فقرا مینشست و با مسکینان غذا میخورد و با دست خود به آنها غذا میداد. دعوت بندگان را میپذیرفت، دعوتی که گاه غذای سفرهاش در نانی جوین و دنبهای بوناک شده خلاصه شده بود. [مکارم الاخلاق ،ص۱۵] میفرمود: «اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، آن را میپذیرم و اگر مرا به خوردن آن و استخوان شانه و سردستی دعوت کنند، پذیرا خواهم بود.» [طبقات الکبری،ج۱,ص۲۷۹] پیوسته نزد مساکین میرفت و از حالشان جویا میشد. [کنز العمال،ج۱۵،ص۷۲۰] بسا اتفاق افتاده بود که بندهای یا بندهزادهای و یا کنیزی میآمد و دست از او بر نمیگرفت و دست از دست او جدا نمیکرد تا اینکه او را از مدینه بیرون میبرد تا حاجتش روا میگردید. [صحیح مسلم،ج۴،ص۱۸۱۲]
نقل است، زنی نزد حضرت آمد و گفت: «یا رسول الله (ص) حاجتی دارم» فرمود: «ای امفلان بر هر کوچه و راهی که میخواهی بنشین مرا در آنجا خواهی دید و حاجتت را بر آورده میکنم»، پس بلند شد و با او رفت تا اینکه حاجتَش را برآورده ساخت. [مسند احمد،ج۱،ص۳۸۶] گاه بعد از نماز خادمیاز خادمان مدینه با ظرفی از آب میآمد و به حضرت آب میداد، بسا اتفاق میافتاد که کاسهای نداشت و با کف دست آب به حضرت میداد. [ دلایل النبوه،ج۱،ص۳۳۱]
نکته سوم؛ اگر بخواهیم رفتاری شبیه رفتاررسو ل الله (ص) داشته باشیم وتهی از هرگونه خو دبرتر بینی وعجب باشیم چند راهکار درپیش روی ما است:
نخستین راهکار((خودبینی وخودنگری)) است به این معنا بسیاری ازکسانی که گرفتار بیماری ((,خود بر تربینی وخود بزرگ بینی ،)) می شوند کسانی اند که شخصیتشان برخودشان مشتبه شده ودرتوهم خود برتر بینی اند این ها را ه درمانشان((خود نگری))است وبایست باخودشان خلوت کنند وبه محاسبه بپردازندوببینند درچه چیزی ازدیگران برتر انداگر برتری ازنظرجسم ا ست از این جهت نسبت به دیگران برتری وجود نداردچراکه امام (ع) فرمود:(عجبت لابن ادم،اوله نطفه واخره جیفه وهو قایم بینهما وعا للغایط فهم یتکبر: نهجالبلاغه/حکمت /۳۹))واگربرتری ازنظر روح است بزرگی ((روح))به بزرگواریست،وبزرگواری به داشتن صفات حمیده ازجمله تواضع و فروتنی است نه داشتن صفات ناپسندی چون خود خواهی وخود بینی که ابلیس را (ملعون و مرجوم )قرارداده است.
دومین راهکار برای درمان تکبر ونهادینه کردن (تو اضع) در خویشتن (( درمان علمی)) است وآن اینکه داشته خود را با داشته های دیگران بسنجد می یابد که چیزی برای عرضه کردن ندارد. اگرعلم است با سواد تر از وی وجود دارد آن علمی که وی دارد بایک سکته مغزی به هوا ست.واگر ثروت است ثروت مند تر ازوی وجودداردتازه همین مقدار که اودارد بایک زلزله وتوفان ازبین می رود واگرموقعیت وپست است اینهم بالاتر از وی وجود دارد آنهم که دارد بایک تلفن ازش گرفته می شود پس این ها موجب مباهات نیست ارزش آدمی به انسانیت انسان است، وانسانیت انسان هم به تواضع و فروتنی و داشتن صفات حمیده است).
منبع: ((تحلیل چهارده سیره کاربردی و عملی رسولالله صل الله علیه و آله))/ سید محمدتقی قادری»
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب