از آنان مباش
از آنان مباش
امير المؤ منين به مردى كه از وى موعظه خواسته بود، فرمود:
از آنان مباش كه بدون عمل صالح ، اميد آخرت دارند و با آرزوهاى دور و دراز اميد توبه در دل مى پرورانند.
از آنان مباش كه در باره دنيا سخن زاهدانه مى گويند و در آن مشتاقانه مى كوشند. هر چه از دنيا به آنان عطا شود، سير نگردند و اگر منع شوند، قانع نباشند.
از آنان مباش كه نهى كنند، ولى نهى نپذيرند، فرمان دهند، اما فرمان نبرند.
از آنان مباش كه نيكوكاران را دوست دارند، اما عمل نيك ايشان را انجام نمى دهند. و از بدكاران ناراحتند، ولى خود يكى از آنان هستند.
از آنان مباش كه به خاطر كثرت گناهان از مرگ كراهت دارند.
از آنان مباش كه هنگام بيمارى و گرفتارى از اعمال بد خود پشيمان مى شوند، ولى هنگام بهبودى و راحتى بى پروا به لهو و گناه روى مى آورند.
از آنان مباش كه در راحتى مغرور و در گرفتارى ماءيوس هستند.
از آنان مباش كه هنگام درد و مصيبت دست به دعا برمى دارند و هنگام آسايش و فراغت از خداوند رو مى گردانند.
از آنان مباش كه اگر ثروتمند شوند گرد نكشى و فتنه بپا كنند، و اگر فقير گردند ماءيوس و خوار شوند.
از آنان مباش كه اگر كارى كنند، در آن كوتاهى ورزند، و اگر چيزى خواهند، در آن اصرار نمايند.
از آنان مباش كه حوادث گذشته را براى عبرت ديگران باز گو مى كنند و خود عبرت نمى گيرند.
از آنان مباش كه غنيمت را غرامت و غرامت را غنيمت دانند.
از آنان مباش كه از مرگ مى ترسند، ولى به چاره جوئى بر نمى خيزند.
از آنان مباش كه سهم خود تمام گيرند، ولى سهم ديگران ندهند.
از آنان مباش كه همواره به سود خود و زيان ديگران حكم كنند و هيچگاه به سود ديگران و زيان خويش حكمى ندهند.(123)
كشكول شيخ بهايي