منتظر1
نود اثر دعاي فرج
حضرت حجت ابن الحسن (عجل الله تعالي فرجه الشریف):
اکثر الدعا بتعجیل الفرج ، فان ذلک فرجکم
۱-فرمایش حضرت ولی عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است
گسترة نکاح فاطمی در عوالم هستی
همان طور که مطرح گردید، «نکاح» و «زوجیت» در هر عالمی، به مقتضای همان عالم معنی میشود. در عرفان شیعی، علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) هر دو انسان کامل هستند و انسان کامل «جهان اکبر» است. یعنی عالم وجود او، مشتمل بر همة عوالم و جهانهای هستی است. انسان کامل، خواه مرد و خواه زن، میوة درخت وجود است و غایت حرکتهای وجودی و ایجادی در همة جهانها، وجود انسان کامل است و همه نکاحهای عوالم، زمینهساز این معنی هستند که درجهان خلقت، انسان کاملی ایجاد شود. توجه به این حقیقت، نقش وجود حضرتفاطمه(سلام الله علیها) را در عالم خلقت، روشنتر میکند. بنابراین ازدواج و نکاحی که بین علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) در این عالم واقع شده اسـت، ریشـه در آنسـوی عوالم هستی دارد و دربـردارندة معانی همـة عوالم اسـت. بنابراین، اینگونه نبوده که فقط بین این دو وجود مقدس، از جهت جسمانی «توادد» و «پیوندی» حاصل شود بلکه آمیزش روح گسترده علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها)، بسیار بسیار عمیق است و ریشه در منتهای هستی دارد.[4] حضرت فاطمه (سلام الله علیها) زنی بودند که هم خود میوة درخت وجود بودند و هم دو انسان کامل از بستر وجود ایشان، به جهان ممكن قدم گذاشتند. راز وجود حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، از آن جا که به راز نکاحهای ساری در همه عوامل پیوند گرفت، نکاح خود ایشان نیز دارای مرتبت و منزلتی بس عظیم شد و وجود ایشان در جهان ممكن، با وجود علّی أعلی درآمیخت که وجود چهارده معصوم (علیهم السلام) از ثمرات این تناکح حقیقی میباشند.
خداوند تبارک و تعالی، مؤلف است و به حکم این اسم، در مقام فعل در تمامی عوالم وجود، اندر کار تألیف است. تألیف، ترکیب و امتزاج، یکی از سنن الهیه است که بر کل ناموس جهان آفرینش حکمفرمایی مینماید و از همین تألیفها و پیوندهای حقایق جهان، به تناکح تعبیر میشود.
در ازدواج علی(علیه السلام)و فاطمه(سلام الله علیها)، خداوند با تمامی مقتضیات اسم «مؤلف» ظهور کرد و ارادة خداوند این دو میوة شجرة وجود را که همة تناکحات در راستای حاصل شدن آنها انجام میگیرد، به عقد هم درآورد. از ثمرة تألیف عوالم وجودی فاطمه و علوی، دوازده «جهان کبیر» و «جهان جامع» به وجود آمده است. این دوازده جهان اکبر، هم علت غایی همة آفرینش و عوالم وجود هستند و هم در قوس نزول، علت فاعلی برای ایجاد همة عوالم و ارواح عالیه میباشند.
«فاطمة الزهراء در آینه تاریخ»، انتشارات وثوق، چ دوم، قم، 1379.
راز جذبه علی و فاطمه (علیهما السلام)
خداوند در قرآن دربارة زوجیت میفرماید: «و من کل شیءٍ خلقنا زوجین، لعلّکم تذکرون» (ذاریات، 49)، «و ما از هر شیئی دو زوج خلق کردیم، باشد که متذکر شوید».
بر طبق قاعده شریفه وضع الفاظ برای ارواح معانی، کلمه زوجیت در این آیه اشاره به روح معنای زوجیت دارد و به همین جهت است که تمامی گسترة هستی و پهنة گیتی را فرامیگیرد. این آیه روشن میکند که همة موجودات بدون استثنا، دارای نوعی زوجیت هستند و به نسبت مظاهر گوناگون، جلوة این زوجیت، متفاوت خواهد بود. حتی امروزه بشر با فرو رفتن به جهان بینهایت کوچک و بینهایت بزرگ اتمها و کهکشانها، به این نتیجه رسیده است که ذرات درونی هر اتم، تحت سیطرة معنای گسترده زوجیت قرار دارد و حتی کشف ذرات خود ماده نیز، نوع خاصی از پیوندها و تقابلهای اسرارآمیز عالم را نمایان میکند.
کلمه «شی» در این آیه مساوق کلمه موجود است و از آنجا که موجودات دارای رتبههای متفاوتی هستند، چه بسا بتوان گفت حق در هر رتبهای از رتبات وجود، با دو ظهور جلال و جمال تجلی نموده است. «در هر جلالی جمال و در هر جمالی جلال مستتر و پنهان است». (جوادی آملی، 1379: صآینه اآ21)
از دو حیث، تقابل جمال و جلال در عالم انسانی، حیوانی و نباتی، به ذکوریت وانوثیت تعبیر میشود. ولی سرّ این دو جنسی بودن را باید در باطن حقیقت عرفانی اسمای جمالیه و جلالیه حضرت حق جستجو کرد.
در چشم انداز عرفان، هریک از افراد انسان یک نوع به شمار میآید؛ به نحویکه نفوس بشری به لحاظ مراتب قرب، دارای انواع مختلفی هستند. در هریک از رتبههای وجودی انسان، میتوان نوعی تقابل جلال وجمال را تصور کرد. مظاهر جلال وجمال اگر در یک رتبه از رتبات وجودی قرار گرفته باشند، دارای توادد و کشش وصف ناشدنی میباشند. حال هر چه مرتبت وجودی افراد، سعه داشته باشد و مشارکت جوهری نفسانی آنان و کفویت ایشان بیشتر باشد، این نوع جذبههای وجودی بین آنها بیشتر است و چون کفویت تام و فوق تام، فقط در دو معصومی که پروردة دست یک پیامبرند، حاصل میشود لذا محبت هیچ مظهر جلال و مظهر جمالی در جهان، همتای محبت و توادد علی و فاطمه(سلام الله علیها) نبوده است؛ ولی از آنجا که محبت ایشان در طول محبت الهی بوده است، این امر موضوعیت پیدا نکرده است و از محبت این دو به یکدیگر، همسان محبت ایشان به خدا، سخنی به میان نیامده است.
بنابراین، وقتی ازواج در عالم انسانی از مشاکلت نفسانی بیشتر برخوردار بوده و هم رتبه باشند، دارای گرایش و کشش بیشتری نیز خواهند بود و به همین ترتیب هرچه قرابت نوعی یک زوج به هم بیشتر باشد، پیوندها و تواددها بیشتر خواهد بود. توجه به این نکته بلند، راز توادد علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) را بیشتر نمایان میکند. از آنجا که هر دو دارای کفویت تام بودند و هیچ کفویتی در عالم به پای کفویت آنها نمیرسد، راز توادد و جذبههای شگفتانگیز روحی این دو وجود مقدس هویدا میشود. تلبّس شأنیت این دو بزرگوار به ملکة عصمت، بر رحمت و مودت روحی این دو انسان کامل میافزود و راز تقابل و تألیف همة أسمای زیبای خداوندی، در وجود این دو معصوم (علیهما السلام) به ظهور میرسید. «حقیقت عصمت عبارت از قوهای نوری و ملکوتی است که صاحب عصمت از همه پلیدیهای گناهان و ادناس و سهو و نسیان و امثال اینگونه رذائل نفسانی که شخص را آلوده میسازد، محفوظ است و هرکس حائز مقام عصمت باشد از بدایت امر تا انتها، از لغزشها در تلقی وحی و دیگر القائات سبوحی در همه شئون عبـادی و خَلقی و خُلقی و روحانی مصـون میمانـد.» (حسـنزاده آملی، 1378: ص48) و ملکة عصمت در این دو معصوم (ع)، پیوندهای روحی این دو را بیشتر تحکیم مینمود. یکی از رازهای عقد آسمانی این دو نیز این بود که یک زن معصومه از آن جا که تحت قوامیت مرد قرار میگیرد، حتماً باید مرد او نیز دارای ملکة عصمت باشد و در جهان کسی به جز علی(علیه السلام) دارای ملکة عصمت نبود و اگر او نبود، برای فاطمه(سلام الله علیها) کفوی وجود نداشت.
جوادی آملی، عبدالله: «زن در آینه جمال و جلال»، مرکز نشر اسراء، 1379.
مراتب تناکح
حکمای الهیه و عرفا، مراتب تناکحات و پیوندهای زوجیت بین حقایق عالم را در پنج مرتبه از مراتب هستی، به صورت مفصلی عنوان نمودهاند که در اینجا فهرست وار بدان اشاره میشود:
نکاح اول: پیوند و اجتماع اسمای اولیة الهیه است که از آنها به مفاتیح غیب تعبیر میشود. مقام واحدیت که مقام ظهور وجود جمیع اسماء، صفات و اعیان ثابته است، نتیجه این تناکح میباشد.
نکاح دوم: این پیوند، نوعی امتزاج، در هم آمیختن و علاقهای است که بین حقایق أسمای الهیه و حقایق «اعیان ثابته»[3] اشیاء حاصل میشود. از این نکاح، عالم ارواح عالیه و مجردات حاصل میشود.
نکاح سوم: نکاح طبیعی ملکوتی است و ارواح تالیه نسبت به ارواح عالیه و سکان سماوات و ملائکه (علیهم السلام) به اعتبار روح و معنی، نه به اعتبار مظاهر و شئون، از ثمرات این نکاح به شمار میآیند. فرشتگانی که از آنها به «ذاریات» و «نازعات» تعبیر میشوند، از جملة ثمرات این نوع پیوند است.
نکاح چهارم: نوعی نکاح عنصری است که در اجسام بسیط واقع میشود. (قیصری، 1375: صص470-467) ثمرة این نکاح، به وجود آمدن قابلیت ظهور همة اجسام است.
نکاح پنجم: این نکاح مربوط به عالم انسانِ کامل است و از آن جا که انسان اگر کامل شود، وجودش مشتمل بر همة عوالم وجود میگردد، لذا نکاح در دایرة عالم انسانِ کامل، دارای أسرار عجیبی است. البته بنا بر یک معنی، نکاح، مرتبه پنجم ندارد. زیرا مرتبه پنجم نکاح، معقولیت جمع است. یعنی غلبه «معقولیت جمیع نکاحات» که اختصاص به انسان کامل دارد.
قیصری، داوود: «شرح مقدمة قیصری»، تصحیح و تعلیق جلال الدین آشتیانی، انتشارات علمی، تهران، 1375.
نکاح در عوالم هستی
همان طور که روشن گردید، نکاح در همة وجود سریان دارد. «این سریان به واسطة حرکت قدسی حبّی، در مراتب کلی وجود است که به انواع پنجگانه تقسیم میشود و این انواع باعث پیدایش عوالم معنوی، روحی، نفسی، مثالی و حسی میشود.» (حسن زادهآملی، 1378: ص39)
خداوند، عوالم وجود و موجودات را با این پیوندهای تناکحیه، به هم مرتبط ساخته و در جمیع موجودات، صفت تأثیر و تأثر را قرار داده است. هیچ موجودی، متصف به تأثیر نیست، مگر آن که به تأثر نیز اتصاف دارد.
حسنزادهآملی، حسن: «فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة»، محمدحسین نائیجی، انتشارات قیام، 1378.