دستگيرى ميثم و گفتگوى ابن زياد با او
دستگيرى ميثم و گفتگوى ابن زياد با او
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
ميثم به كوفه آمد، عبيدالله بن زياد- كه لعنت خدا بر او باد - او را دستگير نمود، وقتى ميثم را نزد او آوردند به عبيدالله گفتند: اين مرد از همه افراد موقعيتش نزد على عليه السّلام بيشتر بود عبيدالله با تعجب گفت : واى بر شما اين مرد عجمى اينهمه موقعيت داشت ؟! گفتند: آرى ، عبيدالله به ميثم گفت : ميدانى خدايت كجاست ؟ ميثم با كمال جسارت گفت : او در كمين هر ستمكارى است و تو يكى از آن ستمكاران هستى !
عبيدالله گفت : با اين عجمى بودن به آنچه خواسته اى رسيده اى ، بگو ببينم صاحب تو يعنى على عليه السّلام - در مورد رفتار من با تو چه خبرى به تو داده ؟
ميثم گفت : به من خبر داده است كه تو مرا بعد از نه نفر كه من دهمين آنها هستم به دار مى آويزى ، چوبه دار من از همه كوتاهتر و به زمين نزديكتر است ! عبيدالله گفت : حتما گفته او را مخالف مى گردانم .
ميثم گفت : تو چگونه با او مخالفت مى كنى ، بخدا كه او به من خبرى نداده جز از جانب پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله وسلم و او از جبرئيل از خداوند متعال ، با اين حال تو با اين گروه چگونه مخالفت مى كنى ؟ من خود آگاهم از جايگاهى كه بر آن به دار آويخته مى شوم ، ميدانم ، در كجاى كوفه است ؟ و من اولين مخلوق خدايم كه در اسلام به دهان او، لجام زده مى شود.
نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى