5
مهر

اطلاع حضرت امير عليه السّلام از مقتول و قاتل او

اطلاع حضرت امير عليه السّلام از مقتول و قاتل او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ميثم تمار گويد: روزى خدمت اميرالمؤمنين عليه السّلام در مسجد جامع كوفه بودم ، اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و ياران حضرت اطراف او حلقه زده بودند، صورت حضرت مانند ماه شب چهارده در ميان ستارگان مى درخشيد.

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

حضرت امير عليه السّلام مردم را دعوت كرد

حضرت امير عليه السّلام مردم را دعوت كرد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در اين هنگام اميرالمؤمنين فرمود:اى ميثم بر شتر خود سوار شو و در محله هاى كوفه و خيابانها اعلان كن هر كه مى خواهد فضيلتى را كه خداوند به على برادر پيامبر صلى الله عليه و آله و شوهر دختر او از علوم ربانى داده است بنگرد به طرف نجف بيايد.

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

معرفى قاتل و زنده شدن مقتول

معرفى قاتل و زنده شدن مقتول

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت امير عليه السّلام فرمود: قاتل اين جوان عموى اوست ، زيرا اين جوان حاضر نشد دختر او را به همسرى بپذيرد و با ديگرى ازدواج كرد و او از روى كينه اين جوان را كشته است .
مرد اعرابى گفت : اين سخن براى ما قانع كننده نيست ، مى خواهيم اين جوان (زنده شود) و خودش نزد خانواده خود شهادت دهد كه قاتلش ‍ كيست ؟ تا آشوب از ميان برود.

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

آگاهى حضرت از حالات يك زن و حل مشكل او

آگاهى حضرت از حالات يك زن و حل مشكل او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام روزى به وشاء (يكى از ياران خود) فرمود: نزديك بيا، وشّاء گويد: نزديك شدم ، فرمود: برو به محله خودتان بر در مسجد مردى را مى بينى كه با زنى نزاع مى كند، آنها را نزد من بياور، و شاء گويد: به آنجا رفتم همانطور كه حضرت فرموده بود زنى با مردى نزاع مى كرد به آنها گفتم : اميرالمؤمنين عليه السّلام شما را مى خواند، با هم نزد حضرت آمديم .

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

آگاهى حضرت از تروريستهاى معاويه

آگاهى حضرت از تروريستهاى معاويه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اصبغ بن نباته از ياران باوفاى حضرت على عليه السّلام است او گويد:
نماز صبح را با على عليه السّلام به جا آورديم ، ناگاه مردى با لباس سفر پيدا شد، خدمت حضرت رسيد، حضرت فرمود: از كجا مى آئى ؟ از شام ، فرمود: براى چه ؟ گفت : كارى دارم ، حضرت فرمود: تو به من خبر مى دهى يا من جريان تو را بگويم ؟!
عرض كرد شما بگوئيد، حضرت فرمود:
در فلان روز از فلان ماه و سال ، معاويه اعلان كرد هر كه على را بكشد ده هزار دينار به او (جايزه ) مى دهم ، فلان مرد برخاست و قبول كرد، اما وقتى به خانه رفت و آماده حركت شد با خود گفت : پسر عموى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پدر دو فرزند او را بكشم ؟ پشيمان شد و منصرف گرديد.
روز دوم دوبار منادى ندا كرد هر كه على را بكشد بيست هزار دينار براى او خواهد بود اين بار نيز شخصى برخاست و گفت : من مى روم ، ليكن پس ‍ از آنكه فكر كرد پشيمان شد و استعفا داد.
روز سوم منادى از طرف معاويه اعلان كرد هر كه على را بكشد سى هزار دينار به او داده مى شود! و تو قبول كردى و براى كشتن من آمدى و تو مردى از (طايفه ) حمير هستى ، آن مرد گفت : راست گفتى ، حضرت فرمود: اكنون نظرت چيست ؟ آيا به ماءموريت خود عمل مى كنى يا نه ؟ عرضكرد: نه من منصرف شده ام و برمى گردم . حضرت به قنبر فرمود: توشه راه و آذوقه سفر را براى او فراهم كن

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم