عذاب آسماني بر دشمن غدير
واقعهي عجيبي که به عنوان يک معجزه، امضاي الهي را بر خط پايان غدير ثبت کرد جريان «حارث فهري»[1] بود که در آخرين ساعات روز سوم، بهمراه دوازده نفر از
اصحابش نزد پيامبر صلي اللَّه عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:
اي محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگي خداوند و پيامبري خود را از جانب پروردگارت آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب
پروردگار آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا اين عليبنابيطالب که گفتي: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ…» از جانب پروردگار گفتي يا از پيش خود گفتي؟
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:
خداوند به من وحي کرده است، و واسطه ي بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان کنندهي پيام خدا هستم و بدون اجازهي پروردگارم خبري را اعلان نميکنم.
حارث گفت:
«خدايا، اگر آنچه محمد ميگويد حق و از جانب توست سنگي از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناکي بر ما بفرست». و به روايتي: «خدايا، اگر محمد در آنچه مي گويد صادق و راستگو است شعلهاي از آتش بر ما بفرست»!!
همينکه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگي از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک کرد.
در روايت ديگر: ابر غليظي ظاهر شد و رعد و برقي به وجود آمد و صاعقه اي رخ داد و آتشي فرود آمد و همه ي آن دوازده نفر را سوزانيد.
بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ…»، يعني «درخواست کننده اي عذاب واقع شدني را درخواست کرد که کسي نتواند آن را دفع کند».
پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟
گفتند: آري.
با اين معجزه، باز هم بر همگان مسلم شد که «غدير» از منبع وحي سرچشمه گرفته و يک فرمان الهي است.
پینوشت:
بحارالانوار: ج 37 ص 136 و 162 و 167. عوالم: ج 3:15 ص 56 و 57 و 129 و 144. الغدير: ج 1 ص 193.
برگرفته از کتاب: 14 قرن با غدیر
به قلم: محمد باقر انصاری