28
مهر

دفاع از حقوق خود

دفاع از حقوق خود

امام حسين عليه السلام براي دفاع از حقوق خود که امويان آنها را غارت و غصب نموده بودند، قيام کرد که مهمترين آنها به اعتقاد ما عبارتند از:

الف - خلافت: امام حسين عليه السلام همچون پدرش، ايمان داشت که عترتپاک، به مقام رسول اللَّه صلي الله عليه و آله سزاوارتر و به جايگاه وي از ديگران شايسته ترند؛ زيرا آنان اهل بيت نبوت، معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکه هستند، خداوند به خاطر آنان، آغاز و به خاطر آنان پايان داد، - بنابه تعبير حضرتش - او با اين عقيده از دوران کودکي رشد يافته بود؛ زيرا در آن دوران بود که به سوي عمر، - در حالي که بر منبر رسول خدا صلي الله عليه و آله نشسته بود - شتافت و بر او فرياد زد: «از منبر پدرم پايين بيا و به سوي منبر پدرت برو».
تنها امام حسين عليه السلام چنين احساسي نداشت بلکه اين مسأله نزد ائمه اهل بيت عليهم السلام همگي وجود داشت، زيرا آنان معتقد بوده اند که خلافت از حقوق آنان است؛ زيرا آنها نزديکترين مردم به رسول خدا و آگاهترين افراد نسبت اهداف آن حضرت بوده اند…
مطلب قابل توجه ديگري نيز وجود دارد و آن اين است که حضرت حسين عليه السلام خود، به موجب معاهده صلح مورد اتفاق، خليفه شرعي بوده است؛ زيرا در بندهاي آن معاهده آمده بود معاويه حق ندارد امر خلافت بعد از خود را به کسي واگذار کند و امر خلافت بعد از او براي حضرت حسن خواهد بود که اگر اتفاقي برايش پيش بيايد، به حضرت حسين عليه السلام برمي گردد (10) .
بنابراين، بيعت يزيد، شرعي نبوده و امام حسين عليه السلام بر ضد امامي از ائمّه مسلمين، آن گونه که بعضي افراد داراي طرز تفکر اموي معتقد هستند، قيام ننموده است، بلکه آن حضرت عليه السلام بر ضد ظالمي که حقش را غصب کرده بود، قيام کرده است.

ب - خمس: «خمس» حق واجب شده اي براي اهل بيت عليهم السلام است که
قرآن بر آن تصريح نموده و سنّت در مورد آن متواتر شده است، ولي حکومتهاي قبلي آن را غارت نمودند و چيزي از آن را ادا نکردند تا حرکت مقاومت را نزد علويان فلج نمايند، امام حسين عليه السلام در سخنش با «ابوهره»، که او را از خروج بر ضد بني اميه نهي کرده بود، به اين مطلب اشاره نمود و فرمود: «واي بر تو اي ابوهره! بني اميه مال مرا گرفتند و من صبر کردم».
گمان غالب اين است مالي که بني اميه از آن حضرت گرفته بودند، همان «خمس» باشد. «دعبل خزاعي» در قصيده درخشانش که آن را در خراسان در حضور امام رضا عليه السلام خوانده، به اين مطلب اشاره نمود و گفته بود:

اري فيئهم في غيرهم متقسما وايديهم من فيئهم صفرات
«مي بينم که حقشان ميان ديگران تقسيم شده و دستشان از حقشان خالي است».
امام رضا عليه السلام از اين بابت، متأثر شد و دستهاي خود را زيرو رو کرد و فرمود: «به خدا که خالي هستند».
منع علويان از دستيابي به خمس به عنوان يکي از منابع اصلي زندگيشان سبب تأثّر و گرفتاري فراواني براي آنان گرديد. شايد امام حسين عليه السلام، با قيام خود، بازگرداندن اين حق سلب شده به اهل بيت را در نظر داشته است.

(10) حياة الامام الحسن عليه السلام 298/2، الإصابة 333 / 1.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا


free b2evolution skin
28
مهر

نابود كردن ارزشهاي اسلامي

نابود كردن ارزشهاي اسلامي

امويان به نابود کردن ارزشهاي اسلامي همّت گماشتند به نحوي که ديگر نشاني از آنها در متن زندگي مسلمانان ديده نمي شد، برخي از آنها عبارتند از:

الف - وحدت اسلامي: امويان، تفرقه و اختلاف را ميان مسلمانان گسترش دادند و تعصبهاي قبيله اي را زنده ساختند و بدگويي ميان خاندانها و قبايل عرب را تشويق نمودند تا وحدتي ميان مسلمين پديد نيايد.
يزيد، «اخطل» را تشويق کرد تا انصار را بد بگويد، آنان که پيامبر صلي الله عليه و آله را پناه دادند و در روزهاي غربت و محنت اسلام، از دين وي حمايت کردند.
پديده آشکار در شعر آن روزگار، بدگويي بي شرمانه بود که شاعران، شايستگيهاي ادبي خود را تنها به بدگويي و هنرنمايي در شيوه هاي نسبت ناروا و ناسزاگويي خاندانهايي که با قبايلشان رقابت مي کرد، اختصاص دادند، شعر اموي از هر نوع سرشت انساني يا هدفي اجتماعي، خالي بود و تنها پديده بدگويي را در برداشت و بدين ترتيب با وحدت فراگيري که اسلام براي فرزندانش مي خواست، مخالفت گرديد.

ب - مساوات: امويان مساوات عادلانه اي را که اسلام اعلام فرمود، نابود ساختند؛ زيرا عربها را بر غير عرب مقدم شمردند و جوّ هراسناکي از تشنج و دسته بندي سياسي ميان مسلمين به وجود آوردند که نتيجه آن، اين بود که موالي (مسلمانان غير عرب) مجموعه اي از کتابها را در نقص عربها و نکوهش آنان تأليف نمودند همچنانکه عربها نيز کتابهايي در نقص موالي و حقير شمردن آنان نوشتند که در رأس کساني که اين گونه تشنج را ميان مسلمين به وجود آورد، زياد بن ابيه بود. او نسبت به عربها کينه توز بود و به نويسندگان فرمان داد تا از عربها بدگويي کنند.
اين سياست زشت، با روح اسلام مخالفت داشت که در همه حقوق و تکاليف ميان مسلمين با اختلاف قوميتهايشان، مساوات را برقرار ساخت.

ج - آزادي: در طول مدّت حکومت اموي، هيچ مفهومي از آزادي در صحنه زندگي وجود نداشت، زيرا نظام حاکم، مردم را در مورد هر اقدامي که با خواستهايش موافقت نداشت، به مجازاتي سخت و شديد مي گرفت تا هيچ کس نتواند حقوق خود را مطالبه نمايد و يا در مورد يکي از منافع مردم سخن بگويد، از آنجا که حکومت نَطع (9) و شمشير، در آن روزگار برقرار بود.
سرور آزادگان، به پاخاست تا انسان مسلمان و ديگر انسانها را از ستم همگاني برهاند و حقوق مردم را که در روزگار معاويه تضييع شده بود، به آنان بازگرداند.

(9) نَطْع»، سفره اي چرمي بود که انسانها را بر روي آن سر مي بريدند (مترجم).

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا


free b2evolution skin
28
مهر

ستمهاي هولناك نسبت به شيعيان

ستمهاي هولناك نسبت به شيعيان

امام، از رنجهايي که شيعيان در زمان معاويه تحمل کردند و محنتها و بلاهاي فراواني که کشيدند، سخت در رنج بود؛ زيرا معاويه در ظلم، ستم، و شکنجه و کشتار بي رحمانه آنان تلاشها کرد، تا آنجا که به امام حسين عليه السلام مي گفت: «اي ابا عبداللَّه! دانستي که ما شيعيان پدرت را کشتيم و آنان را غسل و کفن داديم و بر آنان نماز گزارديم و به خاکشان سپرديم» (8) .
معاويه بسيار کوشيد تا با شيعيان، تصفيه حساب بنمايد که خلاصه آن بدين شرح است:
الف - اعدام بزرگان آنان، همچون «حجر بن عدي، عمرو بن حمق خزاعي، صيفي بن فسيل» و ديگران.
ب - به دار کشيدن آنان بر روي تنه هاي درختان خرما.
ج - زنده به گور ساختن آنان.
د - و يران ساختن منازل آنها.
ه - نپذيرفتن شهادت آنان.
و - محروم ساختن آنان از مقرري بيت المال.
ز - ترساندن و به هراس افکندن بانوان آنان.
ح - گسترش جوّ ترور و وحشت در ميان همه طبقاتشان.
و ديگر انواع ستمکاري که شيعيان با آن دست به گريبان بودند، امام حسين عليه السلام از آنچه بر سر آنها آمده بود، به شدت نگران گرديد و يادداشت مهم خود را براي معاويه فرستاد و در آن جرايمي را که معاويه در حق شيعيان مرتکب شده بود، بر شمرد .

اقدامات بي رحمانه اي که حکومت اموي بر ضد شيعيان انجام داده بود، از عوامل انقلاب آن حضرت، براي رهايي آنان از آن وضعيت تلخ و دردناک و حمايت آنها از ظلم و ستم بوده است.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا

 

(8) يعقوبي، تاريخ 231/2.


free b2evolution skin
28
مهر

ستمكاريهاي اجتماعي

ستمكاريهاي اجتماعي

ستمکاريهاي اجتماعي در سرتاسر سرزمينهاي اسلامي گسترش يافته هيچ سرزميني يافت نمي شد مگر اينکه دستخوش ظلم و ستم امويان شده بود که از نمونه هاي ستم آنان، موارد ذيل است:

الف - فقدان امنيت: «امنيت»، در سرتاسر کشور از بين رفته ترس و وحشت، بر همه شهروندان دست يافته بود؛ زيرا حکومت اموي در ستم پيش رفته بي گناه را به جاي گناهکار و روي آورنده را به جرم روي برگرداند، مي گرفت و از روي گمان و تهمت، کيفر مي داد، بي گناهان را بي حساب به زندانها و گورها روانه مي ساخت، مردم در روزگار زياد، مي گفتند: «سعد را نجات ده که سعيد هلاک شده است» هيچ کس يافت نمي شد مگر اينکه بر جان و مال خويش، هراسان بود، بنابراين، امام حسين عليه السلام قيام کرد تا مردم را از اين ستم هولناک، نجات بخشد.

ب - حقير شمردن امّت: خط سياسي مورد توجه امويان، اقدام به ذليل ساختن امّت و حقير شمردن آنان بود که از نشانه هاي آن حقير شمردن، اين بود که آنان گردن مسلمين را مهر مي زدند آن گونه که اسبان را داغ مي کردند و اين علامتِ به بردگي کشاندن آنان بود. همچنين، آنها برکف دست مسلمين علامتي را نقش مي زدند تا آنها را برده معرفي کنند همان گونه که با بردگان روم و حبشه عمل مي کردند (7) امام عليه السلام به ميدانهاي جهاد شتافت تا درهاي عزّت و کرامت را به روي مسلمين بگشايد و آن کابوس تاريکي را که زندگيشان را به تاريکي محضي که کورسويي از روشنايي در آن ديده نمي شد، درهم شکند.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا

 

(7) تاريخ تمدّن اسلامي.


free b2evolution skin
28
مهر

نگهداري اسلام

نگهداري اسلام

از درخشنده ترين عللي که امام حسين عليه السلام به خاطر آنها قيام کرد،
پاکسازي خلافت اسلامي از پليديهاي امويان بود که به ناحق بر آن جسته بودند…؛ زيرا خلافت در روزگار آنان، آن گونه که اسلام مي خواست، وسيله اي براي تحقق عدالت اجتماعي ميان مردم و از بين بردن همه عوامل عقب ماندگي و فساد در زمين، نبوده است.
اسلام، مسأله خلافت را به اعتبار اينکه پايه محکمي براي گسترش حق و عدالت ميان مردم است، بسيار مهم دانسته است، زيرا اگر خلافت صالح باشد، همه امّت به صلاح خواهند بود و اگر از و ظايف آن منحرف شود، امّت، دچار نابساماني شديدي در همه امور فکري و اجتماعيش مي گردند… لذا اسلام به صورتي مؤکد به مسأله خلافت اهتمام ورزيده، متصدي آن را ملزم ساخته است که سرشتهاي نيک وصفات والاي عدالت و امانت و آگاهي از نيازهاي امّت در زمينه هاي اقتصادي، اداري و سياسي داشته باشد و برکسي که فاقد اين صفات باشد، حرام گردانيده است که خود را نامزد خلافت سازد… امام عليه السلام در نخستين نامه هايش به اهل کوفه، از اين صفات سخن گفته است که بايد در وجود کسي که خود را نامزد امامت مسلمين و اداره امور آنان مي نمايد، به و فور موجود باشد. آن حضرت عليه السلام فرمود: «سوگند به دينم که امام نيست جز آنکه به کتاب خدا عمل کند و به قسط رفتار نمايد و به حق معتقد باشد و نفس خود را براي خدا نگهدارد» (6) .
پس هرکس به اين صفات، آراسته باشد، حق دارد که خودرا براي امامت مسلمين و خلافت آنان، عرضه بدارد و هرکس به آنها متصف نباشد، حقي براي تصدي اين منصب مهم که پيامبر صلي الله عليه و آله در آن قرار داشت، ندارد…
خلافت اسلامي تنها تسلطي زماني بر امّت نيست، بلکه نيابتي از پيامبر صلي الله عليه و آله و ادامه ذاتي حکومت درخشان آن حضرت است. امام حسين عليه السلام ديد که منصب جدش به دست شرابخواري افتاده است که جز شهوات و خواسته هايش چيزي را نمي شناسد، بنابراين، آن حضرت عليه السلام به پا خاست تا وجود تابان و گذشته درخشان را به خلافت اسلامي بازگرداند.

(6) طبري، تاريخ 353 / 5.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم