فاطمه علیه السلام قلب و روح پیامبر صلی الله علیه وآله
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در موارد زیادی از فاطمه علیهاالسلام به عنوان روح و قلب خویش یاد میفرمود و او را پارهی تن خود خطاب میکردند. از این گونه تعبیرات میتوان دریافت که به جز علی علیهالسلام هیچ کسی نزد آن حضرت، گرامیتر و محبوبتر از فاطمه علیهاالسلام نیست.
«مجاهد» میگوید: روزی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که دست دخترش، فاطمه، را در دست گرفته بود، از سرای خویش بیرون آمده فرمود:
هر که فاطمه علیهاالسلام را میشناسد که شناخته و نیازی به معرفی نیست و هر که او را نمیشناسد، پس بداند که فاطمه علیهاالسلام دختر من، پارهی تن من و قلب و روح من است. هر که او را بیازارد، مرا آزرده است و هر که مرا آزرده باشد، خدا را آزرده است. [1] .
«جمیع بن عمیر» میگوید: با پدرم روزی بر عایشه وارد شدیم. میان ما و عایشه پردهای آویخته شده بود. پدرم پرسید: چه کسی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم محبوبتر است؟
او گفت: هیچ مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گرامیتر از علی علیهالسلام و هیچ زنی در نزد آن حضرت محبوبتر از فاطمه علیهاالسلام نیست. [2] .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنان دلبسته دخترش بود که تحمل دوری وی را نداشت تا جایی که خانه فاطمه علیهاالسلام را در کنار خانه خود قرار داده بود.
علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام، بجز همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، تنها کسانی بودند که منزلشان کنار مسجد قرار داشت و با آن حضرت همخانه بودند. این دو خانه را یک خلوتگاه دو متری از یکدیگر جدا میکرد. دو پنجره، روبروی همدیگر وجود داشت. هر روز صبح، پدر پنجره را میگشود و به دخترش سلام میکرد و هرگاه به سفر میرفت، درب خانهی فاطمه علیهاالسلام را میزد و از او خداحافظی میکرد. فاطمه علیهاالسلام آخرین کسی بود که با پدرش وداع میکرد و در مراجعت از سفر، فاطمه علیهاالسلام نخستین کسی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سراغش میرفت و درب خانهاش را زده، احوالپرسی مینمود. [3] .
عایشه میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به دخترش فرمود:
دخترم! خشنود باش که خداوند متعال تو را از میان زنان مسلمان و زنان جهان به افتخار و شرف برگزیده است. [4] .
فاطمه علیهاالسلام را پدرش امابیها (یعنی مادر پدرش) میخواند و این لطیفترین و عالیترین تعبیری است که پدر دربارهی دخترش بیان میدارد.
منبع:
[1] زبدة العارف، ص 456، ناسخ التواریخ، ص 277.
[2] خصایص مولانا امیرالمؤمنین، ص 29.
[3] مجمعالبحرین، ص 315.(فاطمه، فاطمه است، ص 127.)
[4] معصوم سوم، ص 37.