دلايل توجيه كنندگان روابط آزاد قسمت سوم استحکام پیوند خانوادگی
اكنون به بررسى يكى از عوامل اصلى اين معضل اجتماعى مى پردازيم:بدون ترديد اين وضعيت معلول يك يا دو عامل نيست؛ ولى نكته ى مورد نظر، كشف رابطه ى «اختلاط و توسعه ى روابط آزاد» با «ازدواج» است.
با كمى تأمّل در مطالبى كه در صفحات پيشين ذكر شده است، در مى يابيم كه اين آزادى ها سبب كاهش ازدواج مى شود؛ زيرا سهولت ارتباط و بهره مندى آسان و رايگان سبب مى شود كه احساس نياز درونى جوانان به جنس مخالف كه خود زمينه ساز اصلى ازدواج است از مسير صحيح منحرف شده، كام جويى هاى بدلى جاى آن را بگيرد. در جامعه اى كه پسر جوان به سادگى امكان ارتباط با دخترى را داشته باشد و با كم ترين زحمت بتواند از جنس زن بهره مند شده، با او هم كلام و هم قدم شود و دوستى و عشق بازى نمايد، ديگر چه لزومى دارد كه خيلى زود خود را گرفتار ازدواج و محدوديّت نمايد و زير بار مسئوليّت سنگين تشكيل خانواده برود؛ آن هم با مشكلات و موانعى كه امروزه بر سر راه آن است؛ در حالى كه بدون قبول هيچ مسئوليّتى، مى تواند به افراد زيادى دسترسى داشته باشد.
معاشرت هاى آزاد دختر و پسر، ازدواج را به صورت يك وظيفه و تكليف و محدوديّت در آورده است. تفاوت جامعه اى كه روابط جنسى را محدود و ضابطه مند مى كند با اجتماعى كه روابط آزاد را اجازه مى دهد، در اين است كه: 1. ازدواج در اجتماع اول، پايان انتظار و محروميّت و در اجتماع دوم، آغاز محروميّت و محدوديّت است. در نظام روابطِ آزاد پيمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مى دهد و آن ها را وادار مى كند كه به هم وفادار باشند و در نظام ضابطه مند، به محروميّت و انتظار پايان مى بخشد. 2. در نظام روابط آزاد، پسران و دختران تا جايى كه ممكن است از ازدواج و تشكيل خانواده سرباز مى زنند و فقط هنگامى كه نيروى جوانى و شور و نشاط آن ها رو به ضعف و سستى نهاد، براى فرار از احساس خستگى و دل زدگى و هراس زن از ورشكستگى و تنهايى، اقدام به ازدواج مى كنند.
در صفحات گذشته با وضعيت خانواده و ازدواج جوانان در اروپا و امريكا آشنا شديد، كه در سايه ى اختلاط، به جاى بالا رفتن آمار ازدواج، آمار طلاق و مفاسد ديگر بالا رفته است. جوامع صنعتى با گسترش روابط آزاد، گرفتار معضلاتى در زمينه ى افزايش فساد و انحراف در اخلاق جنسى و تزلزل خانواده ها گرديده اند. در بسيارى از كشورهاى غربى بيست تا سى و پنج درصد از زوج ها با اين كه با هم زندگى مى كنند اما ازدواج رسمى ننموده اند و نيمى از جوانان امريكايى، روابط نامشروع را براى افراد متأهّل جايز مى شمارند و دوازده درصد از زنان سى و پنج تا سى و نه ساله ى امريكايى در سال 1991 ازدواج نكرده اند؛ در حالى كه در سال 1980 ميزان آن شش و دو دهم درصد بوده كه در طى ده سال تقريبا دو برابر شده است. «ويل دورانت» آمارى از كاهش ازدواج و افزايش طلاق را - كه ناشى از آزادى جنسى و گسترش روابط و تغيير اصول اخلاقى است - در دوران خود و قبل از آن نقل مى كند و مى گويد: در سال 1912 ميانگين سن ازدواج در پاريس به سى رسيده بود و در انگلستان بيست و شش بود. احتمال مى رود كه دراين هفده سال اخير، اين معدّل در انگلستان بالاتر رفته باشد و بقيّه ى دنياى صنعتى متمدّن [!]نيز همين راه را پيموده باشند. …
اين تأخير ازدواج بيش تر در طبقات شهرنشين است … و بسيارى از آن ها هرگز ازدواج نمى كنند. در سال 1911 از سى و شش ميليون نفر جمعيت انگلستان و ويلز؛ يعنى از بيست ميليون نفر جوان، هفت ميليون تن خود را از قيد ازدواج به كنار داشته بودند. روز به روز فرار مردان از ازدواج بيش تر مى شود. هزاران زن آماده اند كه اميال جنسى او را بر آورند. اگر داشتن فرزند رنج بار است، اگر به جاى خانه در آپارتمان مى توان زندگى كرد، ازدواج به جز ارضاى ميل جنسى (كه آن هم آسان و فراوان يافت مى شود) چه نفع ديگرى دارد.؟! … وقتى جوان مجرّد مشكلات افراد متأهّل را مى بيند، تعجّب مى كند كه چه امرى موجب مى شود كه مردان چنين بردگى و رنجى را تحمّل كنند … پس از مراجعه به دخل و حساب خود، سعادت را در تنهايى مى بينند. در همان شهرى كه موانعى سر راه ازدواج مى گذارد براى تحريك غريزه ى جنسى و تسهيل ارضاى آن، همه گونه وسايل را آماده مى سازد.
بنابراين عادى سازى روابط و بهره مندى آسان از جنس مخالف، سبب كاهش ازدواج مى شود. اما در محيط سالم و پاك و به دور از محرّكاتِ جنسى، جوانان براى پاسخ گويى به نياز فطرى و نداىِ طلبى كه از عمق وجودشان بر مى خيزد، راه صحيح را پيموده، و براى دستيابى به يك ديگر با پاكى و صيانت از روح و روان خود، به سوى ازدواج گام بر مى دارند و با كمال افتخار مسئوليّت آن را مى پذيرند. نكته ى ديگر آن كه پسران و دخترانى كه به دانشگاه هاىِ مختلط راه نمى يابند، از ازدواج محروم نمى گردند و هم چنين سنِّ ازدواجِ جوانانى كه وارد محيط هاى علمىِ غير مختلط، (همچون حوزه هاى علميّه) مى شوند بالا نرفته، بلكه براى پاسدارى از حريم دل و ايمان در سنّ پايين ترى به ازدواج روى مى آورند. جداى از آن با صرف ادّعاى تأثيرِ اختلاط در پايين آوردن سنِّ ازدواج، مشكلى حل نشده، بلكه بايد با ارائه ى آمارِ واقعى و مستند به كارشناسى پرداخت.
منبع جوانان و روابط ابوالقاسم مقیمی حاجی