غذا
جناب شيخ دنبال غذاهای لذيذ نبود، بيشتر وقت ها از غذاهای ساده، مثل سيب زمينی و فرنی استفاده میكرد. سر سفره، رو به قبله و دو زانو مینشست و به طور خميده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت هميشه غذا را با اشتهای كامل میخورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب يكی از دوستان كه دستش میرسيد میگذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و ديگران هم به احترام ايشان سكوت میكردند. اگر كسی او را به مهمانی دعوت می كرد با توجه، قبول يا رد میكرد، با اين حال بيشتر وقت ها دعوت دوستان را رد نمیكرد.
از غذای بازار پرهيز نداشت، با اين حال از تأثير خوراك در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست. يك بار كه با قطار در راه مشهد میرفت، احساس كوری باطن كرد، متوسل شد، پس از مدتی به او فهماندند كه: اين تاريكی در نتيجه استفاده از چای قطار است.
شغل
خياطی يكی از شغلهای پسنديده در اسلام است. لقمان حكيم اين شغل را برای خود انتخاب كرده بود.
جناب شيخ برای اداره زندگی خود، اين شغل را انتخاب كرد و از اين رو به « شيخ رجبعلی خياط » معروف شد. جالب است بدانيم كه خانه ساده و محقر شيخ، با خصوصياتی كه پيشتر بيان شد، كارگاه خياطی او نيز بود.
يكی از فرزندان شيخ در اين باره میگويد: ابتدا پدرم در يك كاروانسرا حجرهای داشت، و در آن خياطی میكرد. روزی مالك حجره آمد و گفت: راضی نيستم اينجا بمانی. پدرم بدون چون و چرا و بدون اين كه حقی از او طلب كند، فردای آن روز چرخ و ميز خياطی را به خانه آورد و حجره را تخليه كرد و تحويل داد، از آن پس در منزل، از اتاقی كه نزديك در خانه بود برای كارگاه خياطی استفاده میكرد.
يكی از دوستان شيخ میگويد: فراموش نمیكنم كه روزی در ايام تابستان در بازار جناب شيخ را ديدم، در حالی كه از ضعف رنگش مايل به زردی بود. قدری وسايل و ابزار خياطی را خريداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنيد، حال شما خوب نيست. فرمود:
«عيال و اولاد را چه كنم؟! »
در حديث است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛
خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »
« ملعون ملعون من ضيع من يعول؛
ملعون است، معلون است كسی كه هزينه خانواده خود را تأمين نكند. »
كيمياي محبت زندگينامه شيخ رجبعلي خياط