26
مرداد

قاصدك9

خاطرات شهدا:
* آتش جهنم
نسبت به اموال بیت المال خیلی دقیق بود
حتی حاضر نبود با تلفن پادگان به خونه زنگ بزنه
وقتی علت رو ازش پرسیدند، گفته بود:
شما حاضر میشی برا یه تلفن آتش جهنم رو بخرم؟!!!
خاطره‌ای از زندگی شهید حسن غازی
منبع: کتاب ستاره‌های آسمانی، صفحه ۳۷


free b2evolution skin
26
مرداد

نهج البلاغه نامه ها

امام علی علیه‌السلام در نامه بیست و شش نهج البلاغه می‌فرماید:
کسی که امانت الهی را خوار شمارد، و دست به خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته، و درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوار‌تر و رسوا‌تر خواهد بود. و همانا بزرگترین خیانت! خیانت به ملت است


free b2evolution skin
26
مرداد

تلنگر82

انسان مومن در لحظه مرگ چه کسانی را می‌بیند؟

انسان موجودی است مرکب از جسم و روح؛ جسم، جنبه حیوانی انسان است و روح نیز جنبه روحانی او و مرگ نیز به معنای جداشدن روح از بدن و جسم مادی و رفتن آن به عالمی دیگر است. در لحظه جدا شدن روح از بدن، به علت تعلق آن به این بدن، روح دچار عذاب شده و هر چه این تعلق بیشتر باید، ناراحتی آدمی بیشتر خواهد بود.

اگر به روایات ائمه معصومین(علیهم‌السلام) مراجعه کنیم، بیان کرده‌اند که این جان‌کندن برای مومنین بسیار گوارا و برای کفار و گنه‌کاران بسیار سخت و عذاب‌آور خواهد بود؛ هم‌چنین بیان شده در هنگام جداشدن روح شیعیان حقیقی، پنچ‌تن آل عبا(علیهم‌السلام) بر بالین او حاضر شده و او را کمک خواهند کرد.

 روایات:

الف) روایاتی که بیان کرده‌اند جان‌دادن مومن بسیار آسان است و اهل بیت(علیهم‌السلام) به کمک او می‌آیند:

1. امام سجاد(علیه‌السلام) فرمودند: خداوند(عزو‌جل) می‌فرماید: «زمانی‌که اجل محتوم مۆمن فرا رسد، من دو شاخه گل معطر از بهشت براى او می‌فرستم، یکى از آن‌ها «مُسْخیه» نام دارد و دیگرى «مُنْسیه». مُسْخیه، او را نسبت به مالش بی‌اعتنا کرده از همه آن‌ها می‌گذرد و مُنْسیه، نیز او را از تمام امور دنیایی به فراموشى و نسیان می‌اندازد».[1]

2. أبو‌بصیر می‌گوید: به حضرت صادق(علیه‌السلام) عرض کردم: فدایت شوم آیا انسان مومن هنگام جان دادن، از قبض روح خود ناراحت است؟ حضرت فرمودند: «سوگند به خدا که چنین نیست». عرض کردم: چرا ناراحت نمی‌شود؟ حضرت فرمود: «چون زمان قبض روح مۆمن می‌رسد، رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله)، أمیر‌المۆمنین، فاطمه، حسن، حسین و جمیع ائمه(علیهم‌السلام) در نزد او حاضر می‌شوند. و هم‌چنین جبرائیل و میکائیل و إسرافیل و عزرائیل نیز می‌آیند.

در این‌حال أمیر‌المۆمنین(علیه السلام) می‌فرماید: اى رسول خدا، این مۆمن از آن کسانى بوده که محبت و ولایت ما را داشته است؛ بنابراین من هم او را دوست دارم. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز می‌فرماید: اى جبرائیل، این مۆمن از کسانى است که على و ذریه‌ی او را دوست دارد؛ بنابراین من هم او را دوست دارم. جبرائیل نیز عین همین عبارت را به میکائیل و إسرافیل می‌گوید؛ سپس همه با هم به ملک‌الموت می‌گویند: این شخص دوست‌دار محمد و آل او بوده و داراى ولایت على و ذریه اوست(صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) بنابراین با او به طریق رفق و مدارا رفتار کن.
امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «قبض روح کفار، مانند گزیدن افعی، و نیش‌زدن عقرب است، بلکه از آن شدیدتر. به حضرت عرض شد: بعضى از مردم می‌گویند: براى کفار جان‌دادن سخت‌تر از بریدن با اره و قیچی‌کردن با قیچی‌ها و خورد کردن با سنگ و گرداندن میله آسیا در کاسه چشم است

ملک‌الموت در پاسخ می‌گوید: سوگند به آن خدایى که شما را برگزید و مقام و منزلت داد و محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را از میان جمیع خلایق به نبوت انتخاب کرده و به رسالت اختصاص داد، من نسبت به او مهربان‌تر از یک پدر مهربان هستم، و شفقت من درباره او افزون‌تر از شفقت یک برادر شفیق است.

در این‌حال، ملک‌الموت در مقابل آن شخص قرار می‌گیرد و به او می‌گوید: آیا تو از عهده امانت خود بر آمدی و آن‌چه به عنوان گروگان در برابر این امانت داده بودى پس گرفتى؟ مۆمن در پاسخ می‌گوید: بلى. ملک‌الموت می‌گوید: به چه وسیله‌ای خود را از عهده آن امانت خارج کردى؟ مۆمن می‌گوید: به محبت محمد و آل محمد و به ولایت على بن أبى طالب و ذریه او(صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین).

ملک‌الموت می‌گوید: خداوند در مقابل این محبت و ولایت، دو چیز به تو عنایت می‌کند: اول آن‌که از هر چه می‌ترسیدى، خدا تو را امان قرار خواهد داد؛ و دوم آن‌که به هر چه میل و آرزو و امید داشتى، خدا به تو عنایت خواهد کرد؛ حال چشمان خود را باز کن و ببین در مقابل تو چیست؛ مۆمن دیدگان خود را می‌گشاید و رسول خدا و ائمه طاهرین(علیهم‌السلام) و فرشتگان مقرب الهى را می‌بیند و با دقت به یکى پس از دیگرى نظر می‌اندازد و براى او درى به سوى بهشت باز می‌شود که به آن نگاه می‌کند.
«زمانی‌که اجل محتوم مۆمن فرا رسد، من دو شاخه گل معطر از بهشت براى او می‌فرستم، یکى از آن‌ها «مُسْخیه» نام دارد و دیگرى «مُنْسیه». مُسْخیه، او را نسبت به مالش بی‌اعتنا کرده از همه آن‌ها می‌گذرد و مُنْسیه، نیز او را از تمام امور دنیایی به فراموشى و نسیان می‌اندازد»

ملک‌الموت می‌گوید: این‌جا جایى است که خدا براى تو معین کرده و این افراد رفقا و هم‌نشینان تو هستند. آیا دوست دارى که به آن‌ها بپیوندى و با آن‌ها باشى، یا به دنیا برگردى؟ مۆمن می‌گوید: نه، دوست ندارم، هرگز نمی‌خواهم به دنیا برگردم.

سپس ‏فرمود: در این‌حال، ندا کننده‏‌اى از درون عرش می‌گوید: «اى نَفْسى که در برابر محبت و ولایت و پذیرش إمامت محمد و وصیش و ائمه طاهرین(صلوات‌الله‌علیهم) آرام گرفتى و در مقام امن و امان آن‌ها درآمدى، رجوع کن به پروردگارت در حالی‌که از تو راضى است به ولایت، پس داخل شو در زمره بندگان خاص خدا و داخل شو در بهشت خالص و پاک‏، بدون مختصر ناراحتى و رنجى که تو را آزار دهد».[2]

ب) روایاتی که بیان کرده‌اند جان دادن کافران و گناه‌کاران بسیار سخت و عذاب آور است:

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «قبض روح کفار، مانند گزیدن افعی، و نیش‌زدن عقرب است، بلکه از آن شدیدتر. به حضرت عرض شد: بعضى از مردم می‌گویند: براى کفار جان‌دادن سخت‌تر از بریدن با اره و قیچی‌کردن با قیچی‌ها و خورد کردن با سنگ و گرداندن میله آسیا در کاسه چشم است. حضرت فرمودند: «بله همین‌طور است، ولى نه براى همه کافران؛ بلکه براى بعضى از آن‌ها و بعضى از گنه‌کاران. آیا نمی‌بینید که بعضى از کافران و فاجران چه شدائدى را در سکرات مرگ می‌بینند؛ آن عذاب‌هایى که فرشتگان مرگ به آن‌ها می‌دهند، از این عذاب‌ها سخت‌تر است».[3]

پی‌نوشت ها:

[1]. أمالی‏ شیخ طوسی، ص 414

[2]. بحارالأنوار، ج 6، ص 162

[3]. عیون‏ أخبارالرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 274

 تبیان


free b2evolution skin
26
مرداد

تلنگر81

 

 

اثرات لقمه حرام در روایات

تصرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد.

آنچه در ادامه می آید آثاری است که اثرات لقمه حرام است و فراری از آن نیست. به این امید که این نکات هشداری باشد برای همگان تا بیش از پیش در نوع و راه آنچه به دست می آوریم دقت کنیم. نکته آخر اینکه فراموش نکنیم که، پیشگیری همیشه به خصوص در این مورد بهتر و آسان تر از درمان است.

حرام خوری
نماز بی ارزش و دعایی که شنیده نمی شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیستوَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.(1) بقیه در ادامه مطلب

در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.(2)

شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ؛ لقمه‌ات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.(3)
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود
سنگدلی، اثر حرام خوری

روایتی وجود دارد که اگر آن را در کنار این روایت قرار دهیم نتیجه ای حاصل می شود که آن را اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا و در تحلیل جنایت کوفیان بیان فرمود. آن روایت این است که امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ؛ خداوند متعال دعایی را که از قلبی سخت و بی رحم برخاسته باشد اجابت نمی کند.(4)
سنگدلی

از این دو روایت این معنا استنباط می شود که حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.(5) حداقلش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با کیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می کرد و در شکم اینها می ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به کلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ.

لعنت فرشتگان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ؛ هرگاه لقمه ای حرام در شکم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می کنند(6)؛ یعنی دوری رحمت الهی را از او درخواست می کنند. شاید علتش این باشد که دست به دعا بر می دارند و به خداوند متعال عرضه می دارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمتهای حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلالهای بی شمارت محروم کن!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است
ساخت بنای عبادت روی ماسه های روان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد.(7) بی شک چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان که با اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت.

با توجه به این روایت شریف و آیه صد و نُه سوره توبه که می فرماید «مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ؛ کسى که بنیاد[امورش‏] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده! آن بنا با بناکننده‏اش در جهنم سقوط مى‏کند.» به دست می آید که در فرهنگ قرآن کریم چنین کسی که هم عابد است و هم حرام خوار؛ عبادتش سودی به حال او نخواهدکرد و بزودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.

عبادتهایی که برای آن عذاب می نویسند

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَنِ اکْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ کسی که کسبش حرام استلَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ خداوند هیچ کار خیرى را از او نمى‏پذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد کردن بنده؛ حج باشد یا عمرهوَ کَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِکَ أَوْزَاراً؛ و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه براى او ثبت مى‏کند وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛ و آنچه پس از مرگش باقى مى‏ماند توشه دوزخ او خواهد بود.(8)

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود.(10)

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و له دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت ن حضرت نمی گردد
حرام خور، دوست ما نیست

امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛ کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.(11)

بهشت ممنوعه
ورود به بهشت ممنوع
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ؛ همانا خداوند ورود بدنی را که از حرام تغذیه کرده به بهشت ممنوع کرده است.(12)

محروم از دیدار و کوثر و شفاعت

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتدوَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.(13)

پی نوشت ها:

(1) بحارالأنوار، 63/314

(2) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139

(3) همان

(4) الکافی، 2/474

(5) بحارالأنوار، ج45، ص8

(6) الدعوات، ص25

(7) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153

(8) ثواب‏الأعمال، ص282

(9) قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می کند.

(10) الکافی، 5/124

(11) مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، 1/16

(12) همان، ص61

(13) دعائم‏الإسلام، 2/35

 تبیان


 

 


free b2evolution skin
26
مرداد

فردوس98

آیةالله جوادی آملی: عصمت زن، حق‌الله است

همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن. آن‌گاه جامعه به صورتی در می‏آید که شما در ایران می‏بینید.
آیت‌الله جوادی آملی به شبهات موجود پیرامون حجاب پاسخ داد و با تبیین فلسفه حجاب از دیدگاه قرآن کریم، حرمت و حیثیت زن را حق و امانتی الهی توصیف کرد.

«شبهه‏ ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می‏کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد کرده است و بنابراین حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضی‌ام. حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند. حجاب زن، حقی الهی است؛ لذا می‏بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می‏کند اما در اسلام این چنین نیست. حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندان اوست. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‏الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعه‏ای این درس رقت و عاطفه را ترک کرد و به دنبال غریزه و شهوت رفت، به همان فسادی مبتلا می‏شود که در غرب ظهور کرده است؛ لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. از اینکه قرآن کریم می‏گوید هر گروهی اگر راضی هم باشند شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‏شود عصمت زن، حق‏الله است و به هیچ‌کسی ارتباط ندارد.

قهرا همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن. آن‌گاه جامعه به صورتی در می‏آید که شما در ایران می‏بینید. جهان در برابر ایران خضوع کرده است زیرا در مساله جنگ تا آخرین لحظه صبر کرد و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رافت و رحمت باشد، انجام نداد؛ با اینکه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بی‏رحمانه بی‌گناهان و غیر نظامی‏ها را مشروع کردند.

جامعه‏ای که قرآن در آن حاکم است، جامعه عاطفه است و سرش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند. چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت و رقت می‏دهد و رافت و رقت در همه مسائل کارساز است.

بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست؛ منتها باید اندیشه‏ها قرآن‏گونه باشد، یعنی همان‌گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع کرد، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که: «أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال ـ نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.»

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید، می‏فرماید: حجاب عبارتست از احترام گزاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند؛ لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان را بدون قصد تباهی جایز می‏داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‏بهره‏اند.

حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذالله ـ حجاب را یک بند بداند و حال اینکه قرآن کریم وقتی مساله لزوم حجاب را بازگو می‏کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‏فرماید: «ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین ـ برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند.» چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند و یک سلسله مسئولیت‏های اجرایی برای مرد است که اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل کند، بنابراین نتیجه می‏گیریم که اولا آن تهمت‏هایی که به اسلام زده و می‏گویند که اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم کرده است، نارواست. ثانیا این تعصبات و رسومات جاهلی که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد می‏کنند، باید زدوده شود. ثالثا اگر کسی احساس می‏کند که زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن که خدمات قابل عرضه‏ای به جامعه ارائه می‏دهد، استفاده کند، باید از این اعتقاد صرف‏نظر کند و علاقه‏مند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت کند؛ مگر آنجا که به طور استثناء وظیفه مرد قرار گرفته است. رابعا جمله «عاشروهنّ بالمعروف» اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلکه در کل جامعه هم جاری است و مساله پنجم این است که زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است، یعنی زن در مقابل شوهر باید تمکین کند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست که باید اطاعت کند و در مسائل خانوادگی هم می‏بینیم که گاهی زن قوام و قیوم است و مرد باید اطاعت کند؛ همچنانکه پسر باید از مادر اطاعت کند ولو در حد بالایی از تخصص‏های علمی باشد.

در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مساله برابری زن و مرد قابل طرح است لیکن با توجه به اصول کلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت، پاسخ آنها روشن خواهد بود. »

پایگاه  اسراء، متن اظهارات آيت الله جوادي آملي


 


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم