16
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت هفتم»

7-«راههای اثبات عمر طولانی امام زمان علیه السلام»
هفتمین پرسش در راستای امامت ولایت امام عصر علیه السلام این است که از سال «255ه.ق»تا «1445ه.ق» دوازده قرن می گذرد این عمر طولانی برای حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء را چگونه می توان توجیه و اثبات نمود، در پاسخ به این پرسش باید گفت از سه راه «کلامی، علمی تجربی، قرآنی» می توان عمران طولانی حضرت را توجیه و اثبات نمود.

 

 

 

یکم؛ «دلیل کلامی و عقلی»
نخستین دلیل بر اثبات طولانی بودن عمرحضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء «دلیل کلامی» است که مبتنی بر چند مقدمه است؛

مقدمه اول این است بر پایه «برهان وقاعده لطف» و نیز «وجودواسطه فیض» که در آغاز یادداشت در ضرورت وجود امام در هر عصر و زمانه ای توضیح داده شد، همیشه باید در بین نوع انسان، فردی وجود داشته باشد که همواره مورد هدایت و تأییدات و افاضات حق تعالی بوده و به واسطۀ افاضات معنوی و کمک های باطنی، هر فردی را بر طبق استعدادش به کمال مطلوب برساند و گنجینه و خزینه دار احکام الهی باشد تا افراد بشر، در صورت احتیاج و عدم ایجاد مانع از علومش بهره مند گردند. وجود مقدس امام، حجت حق و نمونۀ دین و انسان کاملی است که می تواند در حد توانایی بشر، خدا را بشناسد و پرستش کند، اگر امام نباشد رابطۀ بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع می گردد. افاضات عوالم غیبی، اولا بر آینه پاک قلب امام و به وسیله او بر دل های سایر افراد نازل می گردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و مربی نوع انسان است و معلوم است که حضور و غیبت او، در ترتب این آثارتفاوتی ندارد. (امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ قدس، ص154).

امام سجاد علیه السلام فرمود: ما پیشوای مسلمین و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنین و رهبر نیکان و صاحب اختیار مسلمین هستیم. ما اَمان اهل زمین هستیم چنانکه ستارگان اَمان اهل آسمانند. به واسطۀ ماست که آسمان بر زمین فرود نمی آید مگر وقتی که خدا بخواهد. به واسطۀ ما باران رحمت حق نازل و برکات زمین خارج می شود. اگر ما روی زمین نبودیم اهلش را فرو می برد و آنگاه فرمود: از روزی که خدا آدم را آفریده تا حال هیچگاه زمین از حجتی خالی نبوده است ولی آن حجت،گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غائب و مستور بوده است، تا قیامت نیز از حجّت خالی نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمی شود (امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ قدس، ص155، به نقل از ینابیع المودة).

مقدمه دوم؛ از نظر فلسفی و کلامی عمرطولانی محال ذاتی نیست بلکه خلاف امر عادی است، از نظر عقلی هر امری که محال ذاتى و وقوعى نباشد، خداوند متعال با قدرت بی نهایتش قادر است كه به خاطر مصلحت هایی عمر شخصى را طولانى كرده و او را از آفات مرگ نگه دارد. حيات و طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز همراه با معجزه و خرق عادت است و اين امر طبيعتاً محال نيست و علم نمى تواند آن را به طور مطلق نفى كند؛ زیرا اسباب تأثير گذار در عالَم، منحصر در شناخت ظاهرى ما نيست؛ علاوه بر اینکه همین اسباب را نیز بطور کامل کشف نکرده ایم. لذا ممکن است عواملى در فرد یا افرادى از بشر وجود داشته باشد که بتواند عمر او را طولانى سازد به حدى که گاه به هزار یا هزاران سال برسد.

از آنجایی که هر انسان با ایمانی بر این عقیده است که سرآمد عمر انسان به دست خداست. یعنی آفریدگار هستی عمر هر انسان و موجود زنده ای را معین می کند و اوست که هم بر طولانی ساختن عمر ها تواناست و هم کوتاه ساختن آن ها. بنابراین هرگاه خداوند برای یکی از بندگانش عمری طولانی مقرر فرماید هم اسباب و علل طبیعی و هم امورات ماورای طبیعی را با هم فراهم می آورد. همان خدایی که آتش را برای حضرت ابراهیم سرد کرد قادر است عمری طولانی به ولیّ خود بدهد بدون این که حتی آثار پیری بر او نمایان شود. مسلماً خواست خدا واقعیتی است فراتر از طبیعت و قوانین حاکم بر آن. 

از همین روست مطابق روايات شيعه و سنى امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در حالى كه ظاهر او جوان و به سن چهل سالگى است ظهور خواهند كرد. اينك به برخى از روايات اشاره مى كنيم:

1. ابن صباغ مالكى به سندش از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل كرده كه در حديثى فرمود: «مهدى از اولاد من با سن چهل سال است …».(الفصول المهمه فی معرفة الائمه، ص1118).

2. شيخ صدوق از اباصلت هروى نقل مى كند كه گفت: «به امام رضا(عليه السلام) عرض كردم: قائم شما هنگام خروج چه علامتى دارد؟ حضرت فرمود: علامت او اين است كه او از حيث سن پير است؛ ولى در ظاهر جوان نشان داده مى شود به حدى كه هر گاه كسى به او نظر مى افكند گمان مى كند كه او سى ساله يا كمتر است و از جمله علامات او آن است كه به مرور ايام پير نمى شود تا آنكه مرگ او فرا رسد».(کمال الدین تمام النعمه ج2،ص652).

 

ادامه »


free b2evolution skin
14
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»قسمت ششم

«راز و سر غیبت امام عصر علیه السلام»
ششمین پرسش این است راز و سر اینکه امام عصر علیه السلام در پشت پرده غیبت قرار گرفته چیست؟ و چه حکمتی در این غیبت طولانی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت باتامل در روایات که در همین باب از اهل بیت صادر شده است می توان چند علت و سر در غیبت امام عصر علیه السلام بیان کرد

 

 

 

 

فلسفه اول «آزمون و امتحان مردم» 
یکى از حکمت الهى در مسئله «غیبت امام زمان»، امتحان و آزمایش انسان ها - به خصوص شیعیان - است ؛ یعنى، امتحان و آزمایش گروهى که ایمان محکمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانى هم که ایمان در اعماق دل آنان ریشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شداید و ایمان به غیب، ارزش و قدرشان معلوم مى گردد و به درجاتى از ثواب نایل مى آیند. ازهمین روزرارة بن اعین مى گوید: «از امام صادق«ع» شنیدم که مى فرمود: «قائم قبل از قیامش غیبتى دارد؛ گفتم : چرا؟ فرمود: مى ترسد… (تا آنجا که فرمود:) «… و هو المنتظر غیر انَّ اللهِ یُحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون»؛ «اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150.» ؛او منتظر است؛ اما خداوند دوست دارد شیعه را آزمایش کند؛ آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شک مى افتند»
و همچنین جابر گوید: «به امام باقر«ع» عرض کردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «هیهات! هیهات!: لایکونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى یذهب الکیدر و یبقى الصفو»؛ «بحار الانوار، ج 52، ص 113.»؛ دور است، دور است؛ فرج ما پیش نخواهد آمد تا اینکه غربال شوید، باز غربال شوید… تا اینکه ناخالصى از بین برود و صافى باقى بماند».

فلسفه دوم «اتمام حجّت برمردم» 
با غیبت طولانى ولىّ الهى، همه گروه ها، افراد، اندیشه ها و نظام ها، امکان حکومت بر مردم و مدیریت جامعه را پیدا کرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشکلات و گسترش عدالت بروز مى دهند. این در حالى است که حکومت و ولایت بر مردم، شایسته و بایسته اولیاى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مى خواهد بدین ترتیب با مردم اتمام حجت کند و توجّه و خواست آنان را به حکومت معصومان جلب نماید. ازهمین رو امام صادق«ع» فرماید: «ما یکون هذا الامر حتّى لا یبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا یقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّینا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ یقومُ القائم بالحقّ و العدل»؛ «بحار الانوار، ج 52، ص 244.» ؛ «ظهور تحقق نمى یابد تا اینکه گروهى نماند، مگر اینکه بر مردم حکومت کرده باشد تا کسى نگوید : اگر ما حکومت داشتیم ؛ عدالت را (مى گستراندیم)! آن گاه قائم به حق و عدل قیام مى کند».

فلسفه سوم «ظهور نسل مؤمن از صلب کافر و منافق» 
طول غیبت، باعث مى شود که در اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنیا بیایند ؛ چنان که شیوه امامان معصوم نیز چنین بوده و حتى پیش بینى هایى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نیز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بیت«ع» به دنیا مى آمدند همین رو ابراهیم کرخى مى گوید: به امام صادق«ع» عرض کردم : خداوند سالمت بدارد ؛ آیا على«ع» در دین خدا قوى نبود؟ فرمود : آرى چنین بود : گفتم : پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوى ایشان نایستاد؟ چه چیزى باعث شد جلوى آنها را نگیرد؟ فرمود : آیه اى از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم : آن آیه کدام است؟ فرمود : «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛ فتح (48)، آیه 25.. خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران کافر یا منافق را نمى کشت تا اینکه این امانت هاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى این فرزندان از صلب آنان خارج مى شدند، بر هر کدام که دست مى یافت، با آنها مى جنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانت هاى الهى از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نکرده و کسى را نمى کشد. اما وقتى امانت ها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مى کشد: «اثبات الهداة، ج 3، ص 489، ح 224 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 9».

فلسفه چهارم «خوف و ترس از جان»
ترس حضرت بر جان خود، براى آن است که او، آخرین ذخیره الهى است که باید براى تحقق عدالت جهانى - که وعده حتمى خداوند است - باقى بماند؛ و گرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسیر تحقّق اهداف الهى، استقبال مى کند.
از همین رو امام حسن عسکرى«ع» فرمود: «بنى امیه و بنى عباس، شمشیرهاى خود را براى ما تیز کردند؛ زیرا خوب مى دانستند که آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اینکه خلافت به جاى خود برگردد و در میان صاحبان اصلى اش مستقرّ شود، به کشتن اهل بیت پیامبر«ص» و از بین بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیرى کنند و یا او را به قتل برسانند؛ ولى خداوند اراده کرد که او را بر احدى از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام رساند ؛ اگر چه مشرکان خوش ندارند» منتخب الاثر، ص 291.

زراره مى گوید: از امام صادق«ع» شنیدم که مى فرمود: «یا زرارة لابُدّ للقائم من غیبة»؛ «به درستى که براى قائم غیبتى هست». پرسیدم: براى چه! فرمود: «یخاف على نفسه»؛«بر جان خویش مى ترسد» کمال الدین، ج 2، ص 481، ح 7.
امام باقر«ع» مى فرماید: «اذا ظهر قائمنا اهل البیت«ع» قال: «ففررت منکم فوهب لى ربى حکما» خفتکم على نفسى و جئتکم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 777.» «وقتى قائم ما اهل بیت، ظهور کند، مى گوید : «ففرت منکم…»؛ از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم» «ر، ک امامت و مهدویت، ج 3، ص 347».

فلسفه پنجم «استمرار فیض الهی»
امامان واسطه فیض الهى و منبع هدایت و راهنمایى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدایت مردم - وقتى آنان در برهه اى از زمان نعمت بى نظیر الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار مى دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مى رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروى امامان، غیبت، بهترین وسیله این هدایت بخشى باشد.

ازهمین روامیر مؤمنان«ع» فرموده است: «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بیّناته…»؛«نهج البلاغه، حکمت 147) )زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست که براى خدا با برهان روشن، قیام کند (به صورت) آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود (دلیل هاى روشن هدایت از بین نروند)».

فلسفه ششم «تأدیب و متنبّه شدن امت» 
وقتى مردم به وظایف و مسئولیت هاى خود، در برابر امام و پیشواى بر حق خود، پایبند نباشند و از اطاعت و یارى او سرپیچى کنند و از جان و مالش محافظت نکنند؛ روا است که خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت مردم از بسیارى از مواهب و الطاف امام معصوم«ع»، بى بهره مانده و از برکات ظاهرى وجود او محروم مى شوند و این نشانگر غضب و خشم الهى است از همین روست.

محمد بن فرج مى گوید: «امام ابوجعفر«ع» برایم نوشت: «اذا غضب الله - تبارک و تعالى - على خلقه نحاناً عن جوارهم»؛ «اثبات الهداة، ج 3، ص 447، ح 38 ؛ کافى، ج 1، ص 343» وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گیرد، ما را از کنارشان دور مى سازد».
مروان انبارى نقل مى کند : از امام باقر«ع» (نوشته یا پیامى ) صادر شد که : «انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم»؛ «همان، ص 498، ح 271 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 90.» «وقتى خداوند، بودن ما را در میان قومى ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد».

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
13
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق» قسمت پنجم

«راه اثبات ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف»
پرسش پنجم این است چگونه می توان ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را اثبات نمود؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: هرچند راه های متعدی برای اثبات تولد امام علیه در 15 شعبان سال (255هق) وجود دارد ولی در اینجا تنها دو راه که مهمتر ازهمه راه‌ها است آورده می شود؛

 

 

 

راه اول «شهادت و تصریح امام حسن عسکری علیه السلام»
نخستین و مهمترین راه «تصریح و شهادت امام حسن عسکری علیه السلام» است، چرا که وجود یک فرزند به شهادت دادن پدر مربوط است که تاکید بر فرزند دار شدن خود می کند،از همین رو (کلینی درجلد2 کافی درباب «الاشاره والنص الی صاحب الدار علیه» ص328 در روایت صحیحی از ابوهاشم جعفری نقل می‌کند: «قلت لأبي محمد عليه السلام : جلالتك تمنعني من مسألتك، فتأذن لي أن أسألك؟ فقال: سل، قلت:يا سيدي هل لك ولد؟ فقال:نعم،فقلت: فإن بك حدث فأين أسأل عنه؟ فقال:بالمدينة:به ابو محمد امام حسن عسکری علیه‌السلام عرض کردم:هیبت شخصیت شما مرا از پرسیدن باز می‌دارد، آیا اجازه می‌دهید که از شما سؤالی بپرسم؟ فرمود: بپرس. عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟فرمود: آری. عرض کردم: اگر برای شما حادثه‌ای رخ داد،در کجا از او سراغ بگیریم؟ فرمود: در مدینه».

راه دوم «ملاقات و دیدن خواص از شیعیان» 
دومین راه برای اثبات تولد امام زمان علیه السلام«نشان دادن» آن حضرت توسط امام حسن عسکری علیه السلام به برخی از خواص شیعیان است از همین روکلینی در کتاب کافی در همین باب ( الاشاره والنص الی صاحب الدار علیه»روایاتی دیگری آورده است که دلالت براین معنا می کند که تنها چندرروایت را در اینجا می آوریم؛

1- در روایت سوم از عمرو الاهوازی نقل می کند «أراني أبو محمد ابنه وقال:هذا صاحبكم من بعدي:عمرو أهوازى گويد:امام حسن عسگرى پسرش را بمن نشان داد و فرمود، اينست صاحب شما بعد از من».

2- و همچنین در روایت چهارم از حمدان قلانسی روایت می کند: «قُلْتُ لِلْعَمْرِيِّ قَدْ مَضى أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِي قَدْ مَضى وَ لكِنْ قَدْ خَلَّفَ فِيكُمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مِثْلُ هَذِهِ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ:قلانسى گويد،بعمرى گفتم: امام حسن عسكرى عليه السلام درگذشت،گفت او درگذشت ولى در ميان شما كسى را كه گردنش اين چنين است جانشين گذاشت و با دست خود اشاره كرد».

3- امام‌حسن عسگری عليه السلام در پاسخ گروهی كه درخواست ديدن جانشين وى را داشتند فرمود: «هذا امامكم من بعدى و خليفتى عليكم، اطيعوه و لاتتفرقوا من بعدى فتهلكوا فى اديانكم، اما انكم لاترونه بعد يومكم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الاايام قلائل حتى مضى ابومحمد(ع):کمال الدین، ص 5011»:پس از من, اين پسر, امام شماست و خليفه من است در ميان شما. امر او را اطاعت كنيد از گرد رهبرى او پراكنده نشويد كه هلاك مى گرديد و دينتان تباه مى شود.اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز, نخواهيد ديد. آن جمع گفتند: از نزد امام بيرون آمديم و روزى چند نگذشت تا اينكه امام حسن(ع) درگذشت.

4- احمدبن اسحاق مى گويد: براى آن حضرت مقدارى وجوه شرعى از طرف مردم بردم. در پايان خواست پرسشهايى مطرح كنم. امام حسن (ع) فرمود:
«… والمسائل التى اردت ان تساله فاسال قرة عينى واوما الى الغلام فسال سعد الغلام المسائل, وردّ عليه باحسن اجوبة, ثم قال مولانا الحسن بن على الى الصلاة مع الغلام وجعلنا نختلف بعد ذلك الى منزل مولانا(ع) فلا نرى الغلام بين يديه:كمال الدين، ص501.» 

پرسشهايى كه دارى از نور چشم من (اشاره فرمود به مهدى(ع» بپرس. سعد آنچه خواست پرسيد و آن پسر, با بهترين شيوه پاسخ داد.سپس امام يازدهم فرمود: نماز را با وى بخوانيد.
از آن پس به خانه امام رفت و آمد داشتيم,لكن آن حضرت را نديديم.
مردى از شيعيان از اهل فارس مى گويد: (به سامرا رفتم. جلو منزل امام حسن(ع) رسيدم، بدون اين كه اذن بطلبم,امام (ع) مرا به داخل خانه فرا خواند. هنگامى كه وارد شدم و بر وى سلام كردم از افرادى احوال پرسى كرد.سپس فرمود: بنشين و پرسيد به چه انگيزه اى به اين جا آمدى؟
عرض كردم: براى خدمت به شما.
فرمود: در خانه ما باش. از آن روز به بعد با ساير خدمتگزاران در خدمت امام(ع) بودم. گاهى مسؤوليت بازار و خريد اجناس و لوازم به عهده من بود. مدتى گذشت كه با افراد اُنس گرفتم. روزى از روزها برامامحسن(ع) وارد شدم و ايشان در اتاق مردان بودند.صدايى شنيدم كه به من فرمود: سرجايت بايست. ايستادم. ناگهان كنيزى را ديدم كه چيزى خدمت امام(ع) آورد وروى آن پوشيده بود.امام(ع) مرا به نزديك فرا خواند به خدمتش رفتم. سپس آن كنيز را صدا زد و او برگشت. به او فرمود: روپوش را كنار بزن و او چنين كرد. پسر بچه اى را ديدم زيبا صورت گندمگون و…
آن گاه فرمود: هذا صاحبكم. سپس دستور داد وى را بردند و ديگر آن مولود را نديدم تا امام يازدهم از دنيا رفت. همان كمال الدين، ص434»

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
9
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق» قسمت چهارم

«نقد وبررسی نظریه ابن خلدون»
پرسش چهارم این است نظریه ابن خلدون درباب روایات مهدویت چیست؟ و پاسخ آن چه می باشد؟

 

 

در پاسخ به این پرسش باید گفت: عصاره و خلاصه نظریه ابن خلدون در مقدمه کتابش آمده این است که می نویسد «هر چند مشهور میان کافه‌ی مسلمانان عصور گذشته این است که در آخرالزمان به ناچار فردی از خاندان پیامبر اسلام(ص) ظهور می‌کند تا دین را تأیید نماید و عدالت را آشکار سازد و همه‌ی مسلمانان پیرو او گردند و بر همه‌ی کشورهای اسلامی مسلط گردد و مهدی نامیده می‌شود و گروهی از ائمه‌ی حدیث، احادیث مهدی را نقل کرده‌اند که ترمذی، ابوداود، بزاز، ابن‌ماجه، حاکم، طبرانی و ابویعلی از این گروه می‌باشند و همه‌ی آن‌ها این روایات را به جمعی از صحابه‌ی پیامبر از جمله علی، ابن‌عباس، ابن‌عمر، طلحه، ابن‌مسعود و … اسناد داده‌اند ولی این اسناد به گونه‌ای است که می‌توان درباره‌ی برخی از رجال آن طعن و جرح مانند غفلت، سوءحافظه، ضعف و … وارد نمود. و از آن‌جا که نزد اهل حدیث جرح مقدم بر تعدیل است، این مسأله «تقدم جرح بر تعدیل» این احادیث را از درجه‌ی صحت ساقط می‌نماید. (مقدمه ابن خلدون،ص 312)

اشکال اول؛ این است ابن‌خلدون بر قاعده‌ی تقدم جرح بر تعدیل به شکل مطلق اعتماد نموده و از کوچک‌ترین طعنی که به راویان این روایات وارد آمده بحث کرده تا آن‌ها را از درجه‌ی حجیت ساقط نماید. در حالی‌که قاعده‌‌ی تقدیم جرح بر تعدیل مطلق نیست و درخصوص آن اقوال فراوانی وجود دارد که به مواردی به اختصار اشاره می‌شود:

الف) جرح بر تعدیل، زمانی مقدم است که جرح مفسر (روشن) باشد که این نظر عده‌ای از اصولیین از جمله رازی و امدی است. اما گاهی جرح مفسر با تعدیل تعارضی ندارد و آن زمانی است که مدح معدل، مفسر باشد.

ب) هرگاه تعداد معدلین زیاد باشد، تعدیل بر جرح مقدم است که این قول و مذهب بخاری در نقل روایات از بعضی راویانی است که در مورد آن‌ها طعنی وجود دارد. (نک: الکفایه فی علم الدرایه، 105، خطیب بغدادی).

ج) تعدیل مقدم بر جرح است که این مطلب را از الطیب الطبری و وی از شافعی نقل نموده است. (نک: رشاد الفحول، 68).

د) گروه دیگر معتقدند که رجحان با قول کسی است که حافظ‌تر باشد. یعنی اگر معدلون، احفظ باشند باید به قول آن‌ها عمل شود و اگر جارحون احفظ باشند باید به قول ایشان عمل نمود که این مطلب را امام بلقینی نقل نموده است. ( تدریب الرادی، 1/263)
بنابراین اشکال ابن خلدون درصورتی می تواند روایات باب مهدویت را تضعیف نماید «جرح» به صورت مطلق بر«تعدیل» مقدم باشد درحالی ازنظر اصول این چنین نیست.

اشکال دوم؛ این است شخصیت ابن‌خلدون، که به عنوان مورخ شناخته شده است، در تاریخ و فلسفه‌ی تاریخ آوازه و شهرت دارد نه در حدیث.

«احمد شاکر»، دانشمند و محقق در جواب و رد ابن‌خلدون اقدام نمود، چنین می‌گوید:
«ابن‌خلدون وارد مقوله‌ای شده است که دانش آن را نداشته است. وی به امور سیاسی و دولت مشغول بوده و در خدمت پادشاهان و امرا بوده است و لذا توهم کرده که موضوع حضرت مهدی(ع) یک عقیده‌ی شیعی است یا آن‌که خود را در این موضوع به وهم و خیال انداخته است.» (امام مهدی استادقرشی، 270)

اشکال سوم؛ این است نظریه ابن خلدون همانگونه که خود به آن اعتراف دارند مخالف باباو ر همه مسلمین است چراکه وی می نویسد: «مشهور میان کافه‌ی مسلمانان عصور گذشته این است که در آخرالزمان به ناچار فردی از خاندان پیامبر اسلام(ص) ظهور می‌کند تا دین را تأیید نماید و عدالت را آشکار سازد و همه‌ی مسلمانان پیرو او گردند و بر همه‌ی کشورهای اسلامی مسلط گردد و مهدی نامیده می‌شود.» «عبدالرحمن بن محمد، مقدمه‌ی ابن‌خلدون، ص 311الاعلمی للمطبوعات، بی‌تا.» 

پس از آن چنین می‌افزاید که گروهی از ائمه‌ی حدیث، احادیث مهدی را نقل کرده‌اند که ترمذی، ابوداود، بزاز، ابن‌ماجه، حاکم، طبرانی و ابویعلی ازک این گروه می‌باشند و همه‌ی آن‌ها این روایات را به جمعی از صحابه‌ی پیامبر از جمله علی، ابن‌عباس، ابن‌عمر، طلحه، ابن‌مسعود و … اسناد داده‌اند. همان»)

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
8
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت سوم»

«دلیل روایی برامامت حضرت مهدی علیه السلام»

پرسش سوم این است که ایا از منظر احادیث می توان دلیلی بر اثبات امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقامه نمود؟ 

 

 

 

 

در پاسخ باید گفت درمنابع روایی شیعه نزدیک به شش هزار حدیث، و در منابع روایی اهل سنت بیش از پنجاه حدیث بر اثبات وجود مقدس امام زمان علیه السلام روایت شده است، و به دلیل متواتر بودن احادیث، اصل اعتقاد به مهدویت نقطه مشترک بین همه فرق اسلامی است هرچند ممکن است در جزئیات اختلافی وجود داشته باشد، برای آشنایی و شناخت بیشتر با این دلیل نقلی چند حدیث به عنوان نمونه، البته بیشتر از منابع اهل سنت در اینجا می اوریم؛

1- جابر بن سمره از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل می‌کند که فرمود: «لا یزال الدین قائماً حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثناعشر خلیفه، کلهم من قریش»: «همواره این دین تا روز قیامت باقی است، تا دوازده نفر خلیفه که تمامشان از قریش‌اند بر شما خلافت کنند.» (البخاری، 4/161).

2- علی رضی الله تعالی عنه نقل می‌کند: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلاً من اهل‌بیتی یملأها عدلاً کما ملئت جوراً»: «اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند مردی از اهل‌بیتم را برانگیزد. او زمین را پر از عدل و داد کند همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.» (سنن ابوداود، 4/107).

3- ام‌سلمه از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند که فرمود: «المهدی من ولد فاطمه(س)»: «مهدی از فرزندان فاطمه(س) است.» (سنن ابن‌ماجه، 2/1368).

4- «المهدی منا اهل‌البیت، یصلحه الله فی لیله»: «مهدی از ما اهل‌بیت است که خداوند (در ظهور) او را در یک شب اصلاح نماید.» (همان، 2/1367).

5- هم‌چنین ثوبان از پیامبر اکرم(ص) روایت می‌کند: «… ثم یجیء خلیفه الله مهدی، فاذا سمعتم به فأتوه فبایعوه، فانه خلیفه الله المهدی»: «… خلیفه‌ی خدا حضرت مهدی می‌آید، پس هنگامی‌که شنیدید نزد او بشتابید و با او بیعت کنید که او خلیفه‌الله «مهدی» است.» (همان، 2/530).

6- از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت شده است که فرمود: «لا تزال طائفه من امتی تقاتل علی الحق حتی ینزل عیسی بن مریم(ع) عند الطلوع الفجر ببیت‌المقدس، ینزل علی المهدی و یقول المهدی: تقدم یا نبی‌الله، فصل بنا، فیقول: هذه الامه امراء بعضهم علی بعض»: «طایفه‌ای از امت من همواره برای دفاع از حق می‌جنگند تا عیسی بن مریم به هنگام طلوع فجر در بیت‌المقدس فرود می‌آید، آن‌گاه به نزد مهدی می‌آید، پس مهدی می‌گوید: ای پیامبر خدا، جلو بایست و برای ما نماز بگذار، «عیسی» می‌گوید: این امت برخی بر برخی دیگر امیرند (یعنی شما جلو بایست)» (صحیح مسلم، 1/94).

7- رسول خدا (صلی الله علیه و آله):«لا تَذْهَبُ الدُّنْیا حَتّی یَقُومَ بِأَمْرِ اُمّتی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الحُسَیْنِ، یَمْلأَها عَدلاً کما مُلِئَتْ ظُلما وَجَوْرا؛دنیا به آخر نمی رسد، تا آنکه مردی از فرزندان حسین (علیه السلام)، امر امّت را به دست می گیرد و جهان را پر از عدل و داد می کند، آنگونه که پر از جور و ستم شده باشد:بحار الانوار، ج۵۱، ص۶۶».

8- رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:«لا تَقُومُ السّاعَهُ حتّی یَلِیَ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بیتی یُواطِیء إسْمُهُ اِسْمی؛قیامت برپا نخواهد شد، تا آنکه مردی از خاندان من به حکومت برسد که همنام من است:کنز العمّال، حدیث ۳۸۶۹۲».

نکته بسیار مهم این است علمای اهل سنت، نه تنها به نقل روایات در رابطه به امامت حضرت مهدی(عج) در صحاح خود و دیگر کتب معتبر اهتمام ورزیده‌اند، بلکه گروه زیادی از شخصیت‌های برجسته‌ی ایشان اعتراف کرده‌اند که این احادیث، مشهور و یا متواتر است.

ازهمین روست محی الدین عربی عارف برجسته‌ی جهان تسنن در «فتوحات» باب 366 درباره‌ی مهدی(ع) چنین می‌گوید:
«لاجرم مهدی(ع) قیام خواهد کرد لیکن پس از آن که زمین از ظلم و جور پر شود که آن حضرت آن را از عدل و داد پر خواهد کرد و اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند خدای تعالی آن یک روز را چنان طولانی کند تا آن‌که این خلیفه از خاندان رسول خدا(ص) از فرزندان فاطمه(س) که جدش حسین بن علی(ع) و پدرش حسن عسکری(ع) … ولایت مردم را به دست گیرد. او هم‌نام رسول خدا(ص) است که مسلمانان میان رکن و مقام با او بیعت می‌کنند»

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق» سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin