27
خرداد

جایگاه علمی امام جواد علیه السلام

امام جواد (ع) چون اجداد طاهرش خزانه دار علمي الهي و گنجينه دار رازها و رمزهاي آفرينش بود. امام جواد(ع) با سني كم با شركت در مناظره ها و مباحثه هاي عالمان و دانشمندان بزرگ عصر خويش، علم لدني كه همانا مختص به انبياء و معصومين است را فرا روي مردمان عصر خود و اعصار ديگر به تصوير كشيدند. حضرت به مناسبتي به اين نكته اشاره و مرز و سرچشمه‌ي علم خويش را با ديگران مشخص مي نماياند. هنگامي كه حضرت موضوع حيف و ميل شباني را به او گوشزد مي كرد، در پاسخ به پرسش شبان كه عرض كرد، از كجا به اين موضوع پي بردي، حضرت مي فرمايند: نحن خزان علمه وعيبة حكمته و اوصياء انبيائه و عباد مكرمون، همانا ما خزانه داران علم الهي و گنجينه داران حكمت خداوندي و جانشينان انبياء و بندگان گرامی او هستيم.  

 

 

 

 

 

ادامه »


free b2evolution skin
26
خرداد

دلیل شهادت مظلومانه امام جواد علیه السلام چه بود؟

صفات رذیله اینطور است که گاهی انسان را می‌خورد و گاهی شعله‌ور است و انسان را می‌سوزاند و گاهی آتش زیر خاکستر است و نمی‌سوزاند، اما زمینه می‌خواهد تا روشن شود.
  

پیش از هر چیز لازم است بدانیم که رذائلی جمع شد که امام جواد «سلام‌الله‌علیه» شهید شدند. از همین جا باید پی ببریم که تهذیب نفس از اوجب واجبات است. البته مشکل است اما از اوجب واجبات است. اگر صفت رذیله‌ای بر انسان حکمفرما باشد، آن صفت رذیله انسان را جهنمی می‌کند، انسان را عاقبت به شرّ می‌کند و نمی‌گذارد عاقبت به خیر شود. قرآن نمونه‌هایی در این باره یادآور می‌شود. تاریخ و روایات اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» نیز پر است از نمونه‌هایی که این ادّعا را اثبات می‌کند.

 

 

قرآن کریم در سورۀ شمس یازده قسم می‌خورد و نظیر آن را در قرآن نداریم که جایی برای مطلبی یازده قسم خورده باشد. یعنی سوره منحصر به فرد است و یازده قسم دارد. بعد از یازده قسم، پنج شش تأکید دارد و در مجموع هفده هجده تأکید دارد. سپس می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا، وَ قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا» [۱]؛ رستگاری فقط و فقط از آنِ کسی است که درخت رذالت را از دل کنده باشد و درخت فضیلت را به جای آن غرس کرده باشد و بارور کرده باشد و در دلش شجرۀ طیبۀ قرآن موجود شود. قرآن در خصوص شجرۀ طیّبه فرموده است: «أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ، تُؤْتِی أُکُلَهٰا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا» [۲].

گرچه قرآن کتاب اخلاق است، اما قرآن همه چیز دارد؛ «وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ» [۳]. قرآن همه چیز دارد، اما اگر بخواهیم برای آن کتاب نورانی اسم بگذاریم، خود قرآن اسم گذاشته و گفته کتاب اخلاق است: «هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیٰاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِتٰابَ وَ اَلْحِکْمَةَ» [۴].

پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» یک معلم آموزشی و یک معلم پرورشی برای بشریّت است. قرآن کریم نیز کتاب آموزش و پرورش آدمیان است. این کتاب اخلاق و کتاب علم، با یازده قسم و پنج شش تأکید می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا، وَ قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا»؛ رستگاری فقط و فقط در گرو آنست که انسان مهذّب باشد. همچنین بدبخت و شقی است و عاقبت به‌خیر نیست و عاقبت به شرّ است، کسی که صفت رذیله‌ای بر دلش حکمفرما باشد.

قضیۀ امام جواد «سلام‌الله‌علیه» شاهد این سورۀ والشمس در قرآن است. همۀ کسانی که در شهادت امام جواد «سلام‌الله‌علیه» شرکت کردند، ایشان را می‌شناختند و می‌دانستند کیست. آگاه بودند که امام «سلام‌الله‌علیه» مصداق کامل آیۀ «اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ» [۵] هستند. یکی از آنها را نمی‌توان پیدا کرد که این علم را نداشته باشد.

 

 

 

معتصم می‌دانست امام جواد «سلام‌الله‌علیه»، امام است. همچنین خوب می‌دانست که اگر فضیلت را مجسم کنند، امام جواد «سلام‌الله‌علیه» می‌شود. اما به خاطر حبّ ریاست، ‌ امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را شهید کرد. همان حبّ ریاست و جاه‌طلبی که درباره‌اش فرموده‌اند: «آخِرُ ما یخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الْجاه»؛ یعنی آخرین چیزی که از قلب صدّیقین خارج می‌شود، ریاست دوستی است.

ممکن است انسان متقی باشد، اما باز هم جاه ‌طلب باشد. ممکن است انسان به مقام ورع رسیده باشد یا به مقام صدّیقین رسیده باشد، اما هنوز ریاست‌ طلب باشد. ریاست‌طلبی، صفت رذیله‌ای است که معتصم عباسی را به سقوط می‌کشاند. چراکه با علم به فضائل امام جواد «سلام‌الله‌علیه» و دانسته، ایشان را به شهادت می‌رساند. قرآن کریم دربارۀ این قبیل افراد می‌فرماید: «وَ أَضَلَّهُ اَللّٰهُ عَلیٰ عِلْمٍ» [۶]؛ یعنی دانسته گمراه می‌شوند.

یحیی‌بن أکثم یکی از علمای اهل سنّت است که در حکومت عباسیان سمت قاضی‌القضاتی داشته و درباری محسوب می‌شده است. او عالمی بوده که همه روی او حساب می‌کرده‌اند، امّا در اثر طغیان رذیلت حسادت سبب به شهادت رساندن امام جواد «سلام‌الله‌علیه» می‌شود. پیرمردی که پایش لب گور است، امام می‌کشد. 

یحیی‌بن أکثم نیز حضرت جواد «سلام‌الله‌علیه» را خوب می‌شناخت. در جلسه‌ای طبق نظر و حکم امام جواد «سلام‌الله‌علیه» عمل کردند و حسادت او گل کرد. حکم خدا به امر امام «سلام‌الله‌علیه» جاری شد، اما چون طبق فتوای یحیی‌بن أکثم عمل نشد، حسادت کرد. او صبر کرد تا قضایا تمام شود، یعنی سر و صداها بخوابد تا حرفش نفوذ داشته باشد. روزی به نزد معتصم رفت و گفت: می‌دانم که از این حرفم جهنّمی می‌شوم، اما چون رفیقت هستم باید به تو بگویم. چون نان‌خور تو هستم باید به تو بگویم. با این فتوایی که امام جواد «سلام‌الله‌علیه» داد و تو قبول کردی، تشیّع را میوه‌دار کردی و ضرر به اهل سنّت زدی! اما بالاتر از اینها ضرر به ریاست خودت زدی. برای اینکه تو می‌دانی که شیعیان امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را امام می‌دانند. حال هرچه می‌خواهی بکن. آنگاه حس کرد که کار خودش را کرده است.

به قول حضرت امام «قدّس‌سرّه» چهل سال خون جگر می‌خواهد تا انسان بتواند حسود نباشد. مگر می‌شود کسی درخت رذالت را به این سادگی از دلش بکَند؟ چه کسی می‌تواند ریشۀ درخت رذالت را بکَند؟ قرآن می‌فرماید نمی‌شود، مگر اینکه معلم او خود خداوند باشد: «وَ لَوْ لاٰ فَضْلُ اَللّٰهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مٰا زَکیٰ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لٰکِنَّ اَللّٰهَ یُزَکِّی مَنْ یَشٰاءُ» [۷].

 

 

 

آیه خیلی کمرشکن است و می‌فرماید: اگر به راستی خدا را معلم اخلاق خود کردید، می‌توانید مهذّب شوید و درخت رذالت را از دل بکنید و الاّ «مٰا زَکیٰ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً». با چند تأکید می‌فرماید که نمی‌شود و خدا باید معلم اخلاق باشد. تقوای حسابی می‌خواهد و گریه‌های در دل شب می‌خواهد و به راستی باید از خدا تهذیب نفس بخواهیم. همین که از اوجب واجبات است و کسی به آن اهمیت نمی‌دهد.

چه کسی می‌تواند بگوید من حسود نیستم و ریشۀ حسادت را از دل کنده‌ام و رأفت و مهربانی بر دل من حکمفرما شده است؟ این مشکل است و کار می‌خواهد و گفتم به قول حضرت امام «قدّس‌سرّه» شبانه‌روز خون جگر می‌خواهد.

چه کسی می‌تواند بگوید من پول دوست نیستم!؟ اگر پول جلو بیاید، پول نمی‌تواند مرا گول بزند و نمی‌تواند مرا ببرد!؟ این مشکل است. لذا یحیی بن أکثم به درَک أسفل رفت و تا خدا خدایی می‌کند، عذابش رو به شدت است. یک جمله بیشتر نگفت، اما حسادتش گل کرد و حرفش نفوذ کرد و معتصم تصمیم خودش را گرفت و چند روز بعد امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را شهید کرد.

چه کسی می‌تواند بگوید من حسود و ریاست‌طلب نیستم و همچنین خودخواه نیستم؟

أمّ الفضل که دختر مأمون بود، با ولعی و به زور با امام جواد «سلام‌الله‌علیه» ازدواج کرد. البته مأمون به خاطر ریاستش این کار را کرد و همین طور شد و این ازدواج امام جواد «سلام‌الله‌علیه» که به زور روی دست امام جواد «سلام‌الله‌علیه» گذاشتند، موجب شد که بحران‌ها علیه مأمون خاموش شود. مأ‌مون امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را خوب می‌شناسد و هم حکومت امام بر دل مردم را خوب می‌داند و هم علم امام جواد و امامت و تقوای امام جواد را می‌داند و می‌داند که اگر فضیلت مجسم شود، امام جواد «سلام‌الله‌علیه» می‌شود. ‌أمّ الفضل هم این را می‌داند، لذا خیلی خوشحال است که عقدش را امام جواد «سلام‌الله‌علیه» می‌خواند و مهریه‌اش هم همان مهریۀ حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» است.

 

 

 

اما امام جواد «سلام‌الله‌علیه»، باید فرزندی مثل امام هادی پیدا می‌کردند و أم‌الفضل لیاقت نداشت مادر امام معصوم باشد. او بچه دار نشد و امام جواد «سلام‌الله‌علیه» به مدینه آمدند و ازدواج کردند. ناگهان أم‌الفضل حسادتش گل کرد و آن حسادت موجب کینه شد. صفات رذیله اینطور است که گاهی انسان را می‌خورد و گاهی شعله‌ور است و انسان را می‌سوزاند و گاهی آتش زیر خاکستر است و نمی‌سوزاند، اما زمینه می‌خواهد تا روشن شود.

بالاخره حسادت یا کینۀ أم‌الفضل گل کرد. برادرش هم او را را علیه امام جواد تحریک می‌کرد. وای به صفت رذیله، اگر گل کند. وای به این کینه‌توزی‌ها، اگر تحریک شود. به قول جرداق در کتاب الامام علی «سلام‌الله‌علیه» یک جمله دارد که جملۀ شیرینی است. می‌گوید گاهی انسان می‌رسد به اینجا که ولیّ خدا را در خانۀ خدا قربة الی الله می‌کُشد.

بالاخره أم‌الفضل با هماهنگی معتصم به امام جواد «سلام‌الله‌علیه» زهر داد. امام جواد «سلام‌الله‌علیه» فقط به او گفتند چرا این کار را کردی و بدان که عاقبت به‌خیر نمی‌شوی.

آمد بیرون و در اطاق را بست تا آقا امام جواد «سلام‌الله‌علیه» شهید شوند و هیچکس نفهمد و بعد از شهادت به مردم بگوید. نالۀ امام جواد «سلام‌الله‌علیه» بلند شد. این زن ترسید که نکند کاری که کرده خنثی شود، هوچی بازی درآورد. وقتی صفت رذیله گل کند، هرچه بتواند می‌کند. فرقی هم نمی‌کند حسادت باشد یا کینه‌توزی باشد یا ریاست‌طلبی باشد. مثلاً در ریاست‌طلبی حاضر است دو ثلث جهان را بکشد برای اینکه بر یک ثلث دیگر آن ریاست کند.

قضیۀ امام جواد «سلام‌الله‌علیه» نیز همین شد. بالاخره آن زن کنیزها را تحریک کرد و در حقیقت جشنی گرفتند و در آن جشن، آقا امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را شهید کرد. ناگهان ‌أم‌الفضل متوجه شد که صدای این مظلوم، خاموش شد. ناگهان متوجه شد که آقا امام جواد «سلام‌الله‌علیه» به شهادت رسیده‌اند.

 

 

 

جملۀ دیگری هم نقل می‌کنند و نمی‌دانم این جمله درست باشد یا نه، اما این را می‌دانم که اگر کسی صفت رذیله‌ای داشته باشد، تا هرکجا که باشد جلو می‌رود برای اینکه این صفت رذیله را ارضا کند. جمله اینست که امر کرد به کنیزها که بدن امام جواد را بر لب پشت بام بیاورند و در کوچه بیندازند. شیعیان متوجه شدند و با عظمت، بدن امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را دفن کردند.

همۀ ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم»، از سقیفۀ بنی‌ساعده تا غیبت صغرا و کبرای امام زمان، فدای صفت رذیله شده‌اند.

قرآن که می‌فرماید «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا، وَ قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا» و آن روایت‌ها و آن تاریخ به ما این را می‌فهماند و به ما این را می‌گوید که خدا باید معلم ما باشد که ما روی صفات رذیله کار کنیم. اگر کسی بگوید صفت رذیله ندارم، جاهل به جهل مرکب است و این جهل مرکب از هر صفت رذیله‌ای بدتر است. باید بدانیم که صفت رذیله داریم، باید بدانیم که اگر آن را رها کنیم، روز به روز ریشه‌دار می‌شود و به موقع شعله‌ور می‌شود و آن وقت است که ما را عاقبت به شرّ می‌کند.

این را هم بدانید که هرکسی به هرکجا رسید، در اثر تحصیل فضیلت است: «تُؤْتِی أُکُلَهٰا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا». باید در صدد باشیم که لاأقل در شبانه‌روز دو سه ساعت به فکر این باشیم ک درخت رذالت را بکنیم و به جای آن درخت فضیلت غرس کنیم و کار کنیم و میوه‌دار کنیم و از میوۀ آن هم خود استفاده کنیم و هم دیگران.

پ ن:

[۱]. شمس، ۹ و ۱۰: «بی‌تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. و کسی که آن را [به آلودگی‌ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق] نومید شد.».

[۲]. ابراهیم، ۲۴ و ۲۵: «ریشه‌اش استوار و پابرجا و شاخه‌اش در آسمان است. میوه‌اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانی می‌دهد.».

[۳]. انعام، ۵۹: «و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.».

[۴]. جمعه، ۲: «اوست که در میان مردم بی‌سواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی‌های فکری و روحی] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد.».

[۵]. انعام، ۱۲۴: «خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد.».

[۶]. جاثیه، ۲۳: «و خدا او را از روی علم و آگاهی خود [بر اینکه شایسته هدایت نیست] گمراه کرد.».

[۷]. نور، ۲۱: «و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدی از شما [از عقاید باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاک نمی‌شد، ولی خدا هر که را بخواهد پاک می‌کند.».

گفتاری از آیت الله العظمی مظاهری


free b2evolution skin
26
خرداد

خدمت در سیره و سخن جواد الائمه علیه السلام

درنگی در مفهوم خدمت
اگر عبادت بزرگ ترین فلسفه آفرینش است که: «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونِ»(1)؛ «جن و انسان را خلق نکردم، مگر به خاطر اینکه عبادتم کنند»، برگزیدگان الهی، عابدترین بندگان خدا خواهند بود و اگر از والاترین مظاهر عبادت، «خدمت به خلق» است که: «مَنْ سَعی فی حاجَةِ اَخیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّما عَبَدَ اللّه َ تِسْعَةَ آلافِ سَنَةٍ صائِما نَهارَهُ قائِما لَیْلَهُ؛(2) هر فردی که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا نُه هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه دار و شبها را شب زنده دار بوده است.»، برگزیدگان الهی، انبیا و معصومان، خدمتگزارترین افراد به مردم خواهند بود؛ زیرا آنان اسوه و شاخص اند و درخت کمال در وجودشان به بالنده ترین شکل سر به فلک کشیده است.

 

 

 

آیه الهی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به یاد آوریم که می فرماید: «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»(3) پر و بال خود را برای مؤمنانی که پیرو تو هستند، بگستران.» واژه «خفض جناح» که سه بار در قرآن کریم به کار رفته است، به کنایه از کمال مهرورزی، عطوفت و خدمتگزاری خالصانه و متواضعانه حکایت می کند.

خدمتگزاران واقعی، انبیا و اوصیا و مؤمنان به آنان هستند؛ چه بی پرده و صریح می توان این ادعا را در حدیث آسمانی امام صادق علیه السلام یافت که فرمود: «ما آمَنَ بِاللّه ِ وَلا بِمُحَمَّدٍ وَلا بِعَلِیٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فی حاجَةٍ لَمْ یَضْحَکْ فی وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ حاجَتُهُ عِنْدَهُ سارَعَ اِلی قَضائِها وَاِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ تَکَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ حَتّی یَقْضِیَها لَهُ فَإِذا کانَ بِخِلافِ ما وَصَفْتُهُ فَلا وَلایَةَ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ؛(4) به خدا و محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام ایمان نیاورده است کسی که هنگامی که برادر دینی اش به خاطر حاجتی نزد او آید، با خوشرویی برخورد نکند. پس اگر توان دارد، نیاز او را به سرعت برطرف کند و اگر توان ندارد با کمک دیگری حل کند، اگر بر خلاف آنچه توصیف کردم باشد، پس بین ما و او ولایتی نخواهد بود.»

 

ادامه »


free b2evolution skin
26
خرداد

نگاهی به سیره ی تبلیغی امام جواد علیه السلام

زندگانی سراسر افتخار پیامبر اسلام و ائمه ی هدی - صلوات الله علیهم اجمعین - از زوایای مختلف قابل بررسی است. روش تبلیغی معصومان علیهم السلام نیز مانند دیگر ابعاد زندگی شان اسوه و الگو به شمار می آید.

وقتی از این زاویه زندگی این بزرگان را مورد مطالعه قرار می دهیم، خود را با وظیفه یی سنگین رو به رو می یابیم; زیرا این نورهای پاک لحظه یی از عمل به تکلیف و ابلاغ رسالت الهی غافل نبودند.

 

 

 

در سیره ی تبلیغی امام جواد علیه السلام، موارد زیر مهم و در خور تامل می نماید:

1. تبلیغ از راه مناظره
بارزترین نوع تبلیغ امام جواد علیه السلام مناظره است. مناظره های آن حضرت - که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد - وی را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حق جویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد. آن حضرت به دو جهت در عرصه ی مناظره های علمی گام نهاد.

نخست نیاز شیعیان که با توجه به سن اندک آن حضرت در پی کشف جایگاه معنوی اش بودند و دوم خواست مامون و معتصم که اندیشه ی خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی های وی در سر می پروراندند.

خلفا می کوشیدند با برپا ساختن مجالس مناظره امامان شیعه را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید از پاسخ پرسشی باز مانند و جایگاه معنوی شان مورد تردید واقع شود.

اهداف امام علیه السلام در مناظره ها
الف) اثبات امامت خود
امام جواد علیه السلام در این مناظره ها پیش از هر چیز در پی اثبات حقانیت خود بود. بر اساس گفته ی مورخان امام - با آن که هفت سال بیش نداشت - در یکی از محافل به سی پرسش پاسخ داد. (1)

ب) رسوا ساختن دروغ پردازان
امام علیه السلام در مناظره چنان رفتار می کرد که نادرستی فضائل ساختگی خلفا آشکار شود.

در یکی از مجلس ها مامون از یحیی بن اکثم خواست پرسشی مطرح کند. یحیی عرض کرد: یابن رسول الله، بر اساس روایت ها جبرئیل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا محمد، خداوند سلامت می رساند و می فرماید از ابوبکر بپرس آیا از ما خشنود است؟ زیرا من از وی راضی ام; در این باره چه می فرمایید؟

امام علیه السلام فرمود: فضل ابوبکر را انکار نمی کنم، ولی آن که این خبر را روایت کرده باید به خبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع فرمود توجه کند. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود:

لقد کثرت الکذابة علی … .

دروغ گویان بر من بسیار شده اند و نسبت دروغ بر من فزونی یافته است. پس هر که بر من دروغ بندد، خداوند نشیمن گاهش را از آتش پر می سازد. چنانچه حدیثی برایتان آوردند، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید; هر چه با آن موافق بود بپذیرید و آنچه مخالف بود رها سازید، خداوند می فرماید:

«ولقد خلقنا الانسان ونعلم ما توسوس به نفسه ونحن اقرب الیه من حبل الورید» . (2)

به تحقیق ما انسان را آفریدیم و می دانیم آنچه نفس به او وسوسه می کند و ما از رگ گردن به وی نزدیک تریم.

روایتی که شما ذکر کردید، نشان می دهد خشنودی یا ناخشنودی ابوبکر بر حضرت حق پوشیده بود و این نزد عقل محال و ممتنع است » . (3)

 

 

2. تبلیغ عملی علیه حکومت مامون
مامون امام علیه السلام را بسیار احترام می نهاد و دخترش ام الفضل را، به رغم مخالفت های گوناگون به عقد وی درآورد. این برخوردها هرگز امام را به دستگاه خلافت خوش بین نساخت. او خلیفه را ستمگر می شمرد و اندیشه ی مخالفت با آن را در سر می پروراند. بنابر این، در نخستین فرصت به بهانه ی حج سمت مدینه رهسپار شد و در آن دیار اقامت گزید. حسین مکاری می گوید: هنگامی که حضرت محمد تقی علیه السلام نزد خلیفه جایگاهی والا داشت، وارد بغداد شدم و به دیدار وی شتافتم. چنان می اندیشیدم که حضرت دیگر به مدینه باز نخواهد گشت. چون این امر را به خاطر آوردم، امام علیه السلام سر فرو افکند. اندکی بعد سربلند کرد و در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود، فرمود: حسین، نان جو و نمک نیم کوب در حرم رسول الله صلی الله علیه و آله از آنچه مشاهده می کنی برایم بهتر است. (4)

 

 

3. پدید آوردن حوزه ی علمی
پرورش دانش پژوهان روشن بین نیز در شمار روش های تبلیغی امام نهم علیه السلام جای دارد. آن حضرت ضمن پاس داری از حوزه یی که امام صادق علیه السلام بنیان نهاده بود، دویست و هفتاد شاگرد تربیت کرد که گروهی از آنان نیز از شاگردان امام هشتم شمرده می شدند. (5)

 

 

4. اعزام نماینده
امام نهم علیه السلام برای خنثا ساختن تبلیغات شوم بنی عباس و ارائه ی اسلام راستین به مردم، نمایندگانی به مناطق مختلف گسیل می کرد. این نمایندگان، کارگزاران امام علیه السلام شمرده می شدند و در مراکزی چون اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم زمینه ی اتحاد شیعیان و پیوند آن ها با معصوم را فراهم می آوردند.

امام علیه السلام همچنین به پیروانش اجازه می داد درون دستگاه حکومت نفوذ کنند و پست های حساس را در دست گیرند. «محمد بن اسماعیل بن بزیع » و «احمد بن حمزه قمی » از این فرصت بهره بردند و با رسیدن به موقعیت های ممتاز حکومتی در مسیر خدمت به دین و دین داران گام برداشتند.

«حسین بن عبدالله نیشابوری » حاکم «بست » و «سیستان » و «حکم بن علیا اسدی » حاکم «بحرین » نیز از یاران حضرت شمرده می شدند و خمس دارایی شان را نزد وی گسیل می کردند. (6)

پ ن:

1) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت، ج 2، ص 577 .

2) ق / 16 .

3) سیره ی پیشوایان، مهدی پیشوایی، انتشارات توحید، ص 552 .

4) منتهی الآمال، ص 582 .

5) امام الجواد من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، ص 89 .

6) سیره ی پیشوایان، ص 559 .

منبع: حوزه


free b2evolution skin
8
تیر

اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت امام جواد علیه السلام

مهم‌ترین برنامه امامت امام محمّد تقى (علیه السلام) ادامه راه پدر و پى جستن برنامه‌هاى ایشان براى گسترش مذهب تشیّع و هدایت امّت بود. نخستین گام امام (علیه السلام) در این راه آن بود که پایتخت عبّاسیان را ترک جست و به مدینه رفت. این کار به معناى ردّ مشروعیّت حکومت عبّاسى و گونه‌اى مقابله با آن تلقّى مى‌گشت.با حضور امام (علیه السلام) در مدینه، فقیهان و عالمان بسیارى پیرامونش گرد آمدند و از محضرش کسب فیض کردند. امام (علیه السلام) براى پیگیرى برنامه‌هاى خود، دانشمندانى را به بلاد اسلامى گسیل کرد که با عنوان «ثقات» مشهورند. آنان وظیفه داشتند مردم را از علوم آل محمّد (علیه السلام) بهره‌مند سازند و تعالیم اصیل دینى را بگسترانند.

 

سیرۀ سیاسی امام جواد علیه السلام
در منابع‌، در باره‌ اوصاف‌ ظاهری‌ امام‌ روایاتی ‌آورده‌اند، اما بیش‌ از همه‌، بر صفات‌ و رفتارهای‌ اخلاقی ‌ایشان‌ تأکید شده‌است‌؛ چنان ‌که ‌لقب ‌جواد حاکی ‌از آن‌ است‌ که ‌آن ‌حضرت‌ اهل ‌دهش ‌و بخشش‌ و به ‌ سخاوت ‌ مشهور بود. ایشان ‌در آغاز هر ماه‌ صدقه ‌ می‌داد، با مردم ‌به ‌نیکی‌ معاشرت‌ و به‌ ایشان ‌ سلام ‌ می‌کرد، برای ‌رفع‌ گرفتاریهای‌ مردم ‌نزد صاحبان ‌مناصب ‌ شفاعت ‌ می‌کرد، از خطا‌ها درمی‌گذشت‌ و برای ‌اصحابش ‌ دعا می‌فرمود. مردم‌ نیز به ‌او احترام‌می‌گذاشتند و به ‌او علاقه‌مند بودند.

 

سیره فرهنگی و تبلیغی امام جواد علیه السلام
امام محمّدتقی همانند دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) در خصال نیک و اخلاق پسندیده همچون جدّ خویش، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)بود. در عبادت و طاعت شهرتی تمام داشت و بیش‌تر روزها در روزه بود و شب‌ها به عبادت و راز و نیاز. پیوسته این حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله)را بر زبان داشت که «هر کس نماز شب بگزارد، چهره‌اش در روز زیبا و نورانی گردد.» جود و بخشش او زبانزد همه بود و امروزه نیز آن امام (علیه السلام) را بدین صفت می‌شناسند و بدین روی از القاب مشهورش «جواد الائمّه» است. هر کس نیازی بدو می‌آورد، حاجت روا بازمی‌گشت. آنچه از موقوفات بنی‌هاشم و پدران معصومش به دست می‌آورد، میان نیازمندان تقسیم می‌کرد.

 

شهادت امام جواد علیه السلام
اغلب ‌منابع ‌کهن ‌به ‌صراحت‌ سخنی‌ از شهادت ‌امام‌ جواد علیه‌السلام ‌به ‌میان‌ نیاورده‌اند. اما در کتاب‌ اثبات ‌الوصیه‌ ، منسوب‌ به ‌مسعودی، درباره‌ مسموم‌ شدن ‌امام‌ به‌ دست‌ همسرش‌، ام‌ فضل‌، گزارش ‌مفصّلی ‌آمده‌ است‌. بنابراین‌ گزارش‌، ام‌فضل ‌به ‌تحریک‌ معتصم‌ عباسی ‌ و جعفر، برادر تنی ام‌فضل‌، و از روی‌ حسادت ‌ به‌ همسر دیگر امام، امام‌ را مسموم‌ کرد، اما بعد پشیمان‌ شد. بنا بر روایاتی ‌دیگر، یکی ‌از وزرای‌ معتصم‌ به ‌دستور خلیفه، امام ‌جواد علیه‌السلام ‌را مسموم ‌‌کرد.

 

منبع حوزه نت


free b2evolution skin