17
خرداد

برترین عمل

 

از منظر امام رضا(علیه السلام) هیچ عملی برتر و ارزشمندتر از نماز نیست، چرا که بهترین و میانبرترین راه برای رسیدن به قرب الهی است. امام رضا(علیه السلام) همواره می فرمود: «الصّلاة قربان کل تقیٍّ؛ نماز هر انسان پارسائی را به خداوند نزدیک می کند.» به همین جهت آن حضرت به ابراهیم بن موسی فرمود: «لاتؤخرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الی آخر وقتها من غیر علّةٍ علیک، ابدأ باوّل الوقت؛ انجام نماز را بدون علت از اول وقت آن تأخیر نینداز، همیشه در اول وقت آن شروع کن!»

امام هشتم(علیه السلام) خود نیز چنین بود و به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی داد حتی در مهمترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول وقت اهمیت می داد. روایت زیر نشانگر این واقعیت است:

به دستور مأمون، علمای برجسته از فرقه های گوناگون در مجالس مناظره حاضر می شدند و امام رضا(علیه السلام) با آن ها مناظره و بحث می کرد. در یکی از مجالس «عمران صابی» که از دانشمندان بزرگ بود، در مجلس حاضر شد و درباره توحید با امام رضا(علیه السلام) وارد گفتگو گردید در آن جلسه امام سؤالهای او را با حوصله، متانت، استدلالهای قطعی و روشن پاسخ داده و او را به سوی توحید متمایل کرده بود هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسید و چیزی به تحول درونی آن دانشمند زبردست صابئین نمانده بود حضرت رضا(علیه السلام) احساس کرد وقت اذان ظهر و هنگام نماز است. امام(علیه السلام) به مأمون فرمود: «الصّلاة قد حضرت؛ وقت نماز فرا رسید.»

عمران صابی که به حقایقی دست یافته و از دریای دانش سرشار امام هشتم(علیه السلام) بهره هائی برده بود با التماس گفت: «یا سیّدی! لاتقطع علیّ مسألتی فقد رقّ قلبی؛ آقای من! گفتگو و پاسخهای خویش را قطع نکن دل من آماده پذیرش سخنان شماست. امّا حضرت رضا(علیه السلام) تحت تأثیر سخنان عاطفی و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبی ندارد نماز را می خوانیم و دوباره به گفتگو ادامه خواهیم داد.

در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفتگو ادامه داده و پاسخ های روشنگرانه خویش را ارائه نمود.

با توجه به این روایت که در کتابهای معتبر روائی و تاریخی آمده است برای اقامه نماز در اول وقت هیچگونه عذری را برای افراد عادی و مسئولین حکومت اسلامی باقی نمی گذارد و پیروان آن حضرت نباید از این حقیقت چشم پوشی کرده و به بهانه های مختلف آنرا سهل بشمارند.‌

منبع حوزه نت


free b2evolution skin
23
مهر

شهادت امام رضا علیه السلام

روز واقعه:30 صفر
سال 203 هجری قمری
شهادت امام رضا علیه السلام بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز 30 صفر سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مامون خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.
درباره تاريخ شهادت امام رضا علیه السلام گفتار مورخان و سيره‌نگاران مختلف است:

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
رویدادهای مهم زندگی
قیام حسین صاحب فخ • قیام یحیی بن عبدالله در دیلم • زندانی شدن امام کاظم (ع) • شهادت امام کاظم علیه السلام • شورشمأمون عباسی علیه امین خلیفه عباسی • قتل امین و خلافت مأمون • قیام محمد بن جعفر (دیباج) • قیام ابن طباطبا و ابوسرایا • قیام زید بن موسی بن جعفر (زیدالنار) • خروج امام رضا (ع) از مدینه به دستور مأمون • قیام ابراهیم بن موسی در یمن • ورود امام رضا(ع) به مرو • ولايتعهدى امام رضا عليه السلام • شهادت امام رضا علیه السلام
بستگان
پیامبر اکرم(ص) • امام علی(ع) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • امام سجاد (ع) • امام باقر (ع) • امام صادق (ع) • امام کاظم (ع) • امام جواد (ع) • محمد بن جعفر صادق (دیباج) •نجمه خاتون• سبیکه • حسین بن علی صاحب فخ • احمد بن موسی •حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام • زید بن موسی • ابراهیم بن موسی • • اسحاق بن موسی • حسین بن موسی • عبدالعظیم حسنی
اصحاب
بزنطی • حسن بن محبوب • محمد بن ابی عمیر • عبدالله بن مغیره • صفوان بن یحیی • جمیل بن دراج • حماد بن عثمان • حماد بن عیسی• اباصلت هروی • حسن بن علي بن فضال • زکریا بن آدم • زکریا بن ادریس • فضل بن شاذان
خلفای معاصر
ابوجعفر منصور دوانیقی • مهدی • هادی • هارون الرشید • هادی •مأمون
آثار 
مکان های مرتبط
مدینه • مکه • نقره • بصره • اهواز • اقليد • ابَرقوه • یزد • رباط پشت‌ بادام • طبس • نيشابور • ده‌سرخ • مشهد

شيخ مفيد در مسارالشيعه، آن را در روز 23 ذی القعده سال 203 مي‌داند.[۱] به همين جهت، برايزيارت آن حضرت در اين روز تأكيد فراواني به عمل آمده.[۲] برخي، روز 23 ماه رمضان را روزشهادت آن حضرت دانستند.

عده‌اي هم، شهادتش را در ماه صفر ذكر كرده‌اند وليكن برخي از آنان روز چهاردهم، برخي روز هفدهم و برخي ديگر آخرين روز صفر را تاريخ شهادتش مي‌دانند.معروف و مشهور ميان علما و مورخان شيعه آن است كه آن حضرت در آخرين روز ماه صفر سال 203 قمري در طوس به شهادت رسيد و اين، گفتار شيخ مفيد در ارشاد نيز است.

بیان های مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام
مرگ در اثر زیاد خوردن انگور
ابن اثير، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، يافعى و ابن خلكان درباره نحوه درگذشت امام رضا علیه السلام نوشته‌اندامام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.

سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر آن را مردود دانسته در مورد آن می گوید: راستى كه اين حرفها عجيب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره يك آدم معمولى بپذيرد تا چه رسد به امامى كه همه به دانش، حكمت، زهد و پارسائيش اعتراف داشتند.

مسموم شدن بدون بیان علت
عده اى در اين باره فقط خود حادثه را گزارش كرده اند ولى هيچ گونه ذكرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبيل ترديد چنين آورده اند: «گفته مى شود كه او مسموم شد و درگذشت ». (مانند يعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاريخش)

مسموم شدن به دست عباسیان
عده اى ديگر مسموم شدن امام را پذيرفته اند ولى معتقدند كه اين جنايت به دست عباسيان صورت گرفت. سيد اميرعلى داراى همين عقيده بود كه احمد امين نيز بدان اشاره كرد او خود گفته است: «اگر براستى او را مسموم كرده باشند، حتما اين سم را كسى غير از مامون به او خورانيده، يعنى يكى از مدعيان حكومت براى خاندان عباسى».

وفات به مرگ طبیعی
برخى ديگر گفته اند كه امام به مرگ طبيعى درگذشت و هرگز مسموميتى در كار نبود. براى اثبات اين موضوع دلايلى ذكر كرده اند. يكى از اين افراد «ابن جوزى » است كه پس از نقل قول از ديگران كه نوشته اند پس از يك استحمام در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور كه بوسيله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حيات گفت، ابن جوزى مى نويسد كه اين درست نيست كه بگوييم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اين طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى كرد. اين حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشاميدن و هرگونه لذتى چشم پوشيده بود.

دكتر احمد محمود صبحى نيز چنين پنداشته كه داستان مسموميت امام رضاعلیه السلام از مطالب ساختگى شيعه است كه هرگز بين موقعيت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانيدن سم به او، تناقضى احساس نمى كنند.

مسموم شدن به دست مامون
كسانى كه بر اين عقيده اند گروه بزرگى را تشكيل مى دهند كه ابن جوزى نيز بدان ها اشاره كرده است. و شيعيان بطور كلى اين نظر را تاييد كرده اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - يعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همديگر انگورى را تناول كردند سپس امام علیه السلام بيمار شد و مامون نيز خود را به بيمارى زد!!!

از اهل سنت و ديگران نيز گروه بسيارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبيعى امام علیه السلام بوده و يا لااقل مسموميت وى را قولى مرحج دانسته اند. مانند اين افراد:

ابن حجر در صواعق، ص 122 - ابن صباغ مالكى در فصول المهمة، ص 250.
مسعودى در اثبات الوصية، ص 208، التنبيه والاشراف، ص 203، مروج الذهب، 3، ص 417.
قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه، 1، ص 211.
قندوزى حنفى در ينابيع المودة، ص 263 و 385.
جرجى زيدان در تاريخ تمدن اسلامى، 2، بخش 4، ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امين و مامون.
ابوبكر خوارزمى در رساله خود - احمد شلبى در تاريخ اسلامى و تمدن اسلامى، 3، ص 107.
ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين - ابوزكريا موصلى در تاريخ موصل 171/352 - ابن طباطبا در الآداب السلطانية، ص 218 - شبلنجى، در نور الابصار، ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
سمعانى در انسابش، 6، ص 139.
در سنن ابن ماجه به نقل تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ص 278 - عارف تامر در الامامة في الاسلام، ص 125.
دكتر كامل مصطفى شيبى در الصلة بين التصوف والتشيع، ص 226 و بسيارى ديگر…
پيشگويى امام رضا علیه السلام و اجدادشان از شهادت آن حضرت
رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسيله زهر در شهر طوس در روایاتی از پیامبر یا ائمه اطهار علیهم السلام سال ها پيش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود:

سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.

به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.

و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می‎نویسد:

از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می‎فرمود:

ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله[۱۲]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می‎رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می‎شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.

همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می‎فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می‎شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می‎رساند؟

فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می‎کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می‎کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می‎نویسد و در زمره ما محشور می‎گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می‎شود.

نحوه شهادت امام رضا علیه اسلام
شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف در مورد نحوه شهادت ان حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:

روایت اول
روزي آن حضرت با مامون طعامي خوردند و حضرت از آن طعام بيمار شد و مامون نيز خود را به تمارض زد. سپس مفيد در تفصيل اين جريان غم انگيز آورده است كه: محمد بن علي بن حمزه از منصور بن بشير از عبدالله بن بشير روايت كرده كه گفت: مامون به من دستور داد ناخن‎هاي خود را بلند كنم و اين كار را براي خود عادي نمايم و براي كسي درازي ناخن خود را نشان ندهم، من نيز چنان كردم، سپس مرا خواست و چيزي به من داد كه شبيه به تمر هندي بود و به من گفت: اين را به دو دست خود بمال، و من چنان كردم سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پيش حضرت رضا عليه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: اميد بهبودي دارم. مامون گفت: من نيز بحمدالله امروز بهترم و كسي از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده‎اند؟ حضرت فرمود: نه. مامون خشمناك شد و به غلامان فرياد زد كه چرا به آن حضرت رسيدگي نكرده‎اند. سپس گفت: هم اكنون آب انار بگير و بخور كه براي رفع اين بيماري چاره‎اي جز خوردن آن نيست. برادر عبدالله بن بشير گويد: پس به من گفت: انار براي ما بياور، و من اناري چند حاضر كردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم مامون آب آن را با دست خود به امام رضا عليه السلام خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بيشتر زنده نماند كه از دنيا رفت. مرحوم مفيد در ادامه گزارش خود از اباصلت هروي روايت كرده كه گفت: پس از آن كه مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بيرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: اي اباصلت اينان كار خود را كردند و زبانش به ذكر خدا گويا بود.

روایت دوم
شیخ مفيد در روايت ديگر از محمد بن جهم نقل می نماید كه گفت: حضرت رضا عليه السلام انگور را زياد دوست مي‎داشت، پس قدري انگور براي آن حضرت تهيه كردند، و در دانه‎هاي آن چند روز سوزن‎هاي زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را كشيده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بيماري كه پيش از اين گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود ميل فرمود و سبب شهادتش گرديد.

غسل و تدفین جسد مطهر امام رضا علیه السلام
بحار الانوار به نقل از امالى شيخ صدوق و عيون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا عليه السّلام بودم فرمود داخل اين قبه‌‌اى كه هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاك بردار بياور داخل قبه شدم و خاك را آوردم ملاحظه فرمود گفت اين قسمت از خاك را كه مربوط به طرف راست است بمن بده تقديم كردم بو كشيده ريخت فرمود در اينجا ميخواهند برايم قبر حفر كنند سنگى پديدار خواهد شد كه اگر تمام كلنگهاى خراسان را جمع كنند نمي‌توانند آن را بردارند در مورد خاكى كه از پائين پا و بالاى سر آورده بودم همين فرمايش را تكرار نمود.

آنگاه فرمود: اين خاك را بمن بده كه خاك مدفن من است فرمود: در اينجا براى من قبر مي‌كنند بگو هفت پله پائين روند و ضريحى بگشايند اگر امتناع ورزيدند مى‌‌گوئى باندازه يك متر لحد قرار دهند خداوند اگر بخواهد آن را وسعت مي‌دهد.

پس از آماده شدن قبر در قسمت سر رطوبتى خواهى ديد دعائى كه بتو مى‌‌آموزم خواهى خواند لحد پر از آب مى‌‌شود و ماهى‌‌هاى كوچكى در آن مي‌بينى از همان نانى كه بتو مي‌دهم براى آنها ريزه ميكنى خواهند خورد وقتى تمام شد يك ماهى بزرگ آشكار ميگردد ماهيهاى كوچك را مي‌خورد بطورى كه يكى هم نمي‌ماند و بعد ديده نمي‌شود.

در اين موقع كه ماهى بزرگ ديده نشد دست بر روى آب بگذار و دعائى كه بتو مى‌‌آموزم بخوان آب فرو ميرود و چيزى از آن باقى نمى‌‌ماند تمام اين كارها را در پيش مأمون انجام بده پس از آن فرمود: فردا ميروم پيش اين نابكار وقتى خارج شدم اگر سرم پوشيده نبود با من حرف بزن جواب ميدهم چنانچه سرم پوشيده بود با من صحبت مكن.

ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشيد در محراب بانتظار نشست در اين موقع غلام مأمون وارد شده گفت امير المؤمنين شما را مى‌خواهد كفش پوشيده از جاى حركت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف ديگر از ميوه‌هاى مختلف بود يك خوشه انگور بدست داشت كه مقدارى از آن را خورده بود همين كه چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حركت كرده او را در بغل گرفت و پيشانيش را بوسيد آن جناب را پهلوى خود نشانيد امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است مأمون درخواست كرد از آن انگور بخورد فرمود مرا معاف دار گفت ممكن نيست شايد بمن اطمينان ندارى مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا عليه السّلام داد آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت كرده از جاى حركت نمود.

مأمون گفت: كجا ميروى؟

فرمود: به جايى كه فرستادى

وقتى خارج شد عبا را بر سر كشيده بود چيزى عرض نكردم تا داخل خانه شد دستور داد درها را ببندم در رختخواب خوابيد من با حزن و اندوه داخل حياط ايستاده بودم.

در همين موقع مشاهده كردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبيه بحضرت رضا عليه السّلام وارد شد پيش رفته عرض كردم از كجا آمدى درها كه بسته بود فرمود كسى كه مرا از مدينه در اين ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نيز داخلم كرده.

گفتم: شما كيستى؟

«فقال انا حجة اللَّه عليك يا ابا صلت انا محمّد بن علي»

من حجت خدايم بر تو. من محمّد بن علي هستم

به طرف اطاق علي بن موسى- الرضا عليه السّلام رفت به من نيز فرمود: وارد شوم. همين كه چشم حضرت رضا عليه السّلام به اوافتاد از جاى جست و فرزندش را در آغوش گرفت و بسينه چسبانيد پيشانيش را بوسيد بجانب خود كشانيد. امام جواد پيوسته پدر را مى‌‌بوسيد و آرام با او سخنانى ميگفت كه من نفهميدم.

در اين هنگام كفى بر دهان حضرت رضا عليه السّلام آشكار شد سفيدتر از برف حضرت جواد آن كف را مكيد امام دست در گريبان خود كرد چيزى شبيه گنجشك خارج كرده بحضرت جواد داد آن را بلعيد. در اين موقع حضرت رضا عليه السّلام از دنيا رفت.

حضرت جواد فرمود: ابا صلت حركت كن از انبار تخت بياور با آب تا پدرم را غسل دهم.

عرض كردم: در انبار تخت و آب نيست فرمود هر چه ميگويم بجاى آور داخل انبار شدم تخت و آب بود بيرون آوردم دامن بكمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو يك طرف برو كسى هست كه بمن كمك كند حضرت رضا را غسل داد باز فرمود داخل انبار شو زنبيلى كه در آن كفن و حنوط پدرم هست بياور وارد شدم زنبيلى ديدم كه قبلا در آنجا نديده بودم آوردم خدمت ايشان پدر خود را كفن كرد و بر بدنش نماز خواند.

آنگاه فرمود تابوت بياور، عرض كردم بروم پيش نجار بگويم تابوت بسازد فرمود داخل انبار تابوت هست وارد شدم تابوتى ديدم كه در آنجا قبلا نديده بودم جسم پاك امام را در آن تابوت نهاد دو ركعت نماز خواند هنوز تمام نشده بود تابوت بلند شد و سقف شكافته گرديد از خانه خارج شد. عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه هم اكنون مأمون مى‌آيد حضرت رضا را از من ميخواهد، چه كنم؟

فرمود: ساكت باش الان بر ميگردد هر پيغمبر اگر چه در مشرق بميرد و وصى او در مغرب خداوند بين ارواح و اجساد آنها جمع خواهد كرد هنوز سخن‌ امام جواد تمام نشده بود كه سقف شكافته شد و تابوت بر زمين آمد، از جاى حركت نمود پيكر پاك امام را از تابوت بيرون آورد و در رختخوابش گذاشت مثل اينكه نه غسل داده شد و نه كفن گرديده.

فرمود: حركت كن در را براى مأمون بگشا همين كه در را گشودم ديدم مأمون و غلامان ايستاده‌‌اند با گريه داخل شد گريبان چاك زد و بر سر خود ميزد با صداى بلند ميگفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، كنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد آماده غسل و كفن شوند امر كرد برايش قبر بكنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشكار گرديد. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد يكى از اطرافيان گفت مگر نميگوئى اين شخص امام است جوابداد چرا، گفت بايد قبر او جلو باشد دستور داد در طرف قبله قبر بكنند گفتم بمن فرموده است كه هفت پله بكنند و ضريحى بگشايند گفت بمقدارى كه ابا صلت ميگويد بدون ضريح بكنيد ولى لحد قرار ميدهم.

وقتى رطوبت و ماهيها را مشاهده كرد گفت: پيوسته حضرت رضا در زمان زندگانى ما را از عجايب خود بهره‌‌مند ميكرد اينك بعد از مرگ نيز نشان ميدهد وزيرش گفت ميدانى منظور از نشان دادن اين عجايب چيست مأمون گفت: نه.

وزير گفت: ميخواهد بفهماند كه اقتدار و سلطنت شما بنى عباس با زيادى حكمروا و مدت طولانى مثل اين ماهيهاى كوچك است وقتى مدت شما تمام شود خداوند شخصى از ما را بر شما مسلط خواهد كرد كه اين سلسله را منقرض كند گفت راست ميگوئى.

ابا صلت ميگويد: آنگاه مأمون گفت آن دعائى كه ميخواندى بمن بياموز سوگند ياد كردم كه همين الان فراموش كردم راست هم ميگفتم. دستور داد مرا زندانى كنند و حضرت رضا عليه السّلام را دفن نمود.

يك سال در زندان بودم خيلى دلم تنگ شد شبانگاهى تا بصبح متوسل به خاندان نبوت شدم و از خدا خواستم بحق آنها مرا نجات دهد هنوز دعايم تمام‌ نشده بود كه امام جواد وارد شد فرمود دلت تنگ شده است عرض كردم: آرى بخدا قسم.

فرمود: حركت كن دست به زنجيرهائى كه به آن بسته شده بودم زد باز شد دست مرا گرفت و از زندان خارج نمود با اينكه غلامها و زندانبانها ايستاده بودند و مرا مي‌ديدند ولى قدرت حرف زدن نداشتند از زندان كه بيرون آمدم فرمود:

در پناه خدا ديگر نه تو مأمون را خواهى ديد و نه او ترا. ابا صلت گفت: بعد از آن تاكنون مأمون را نديده‌‌ام.

منبع:

دانشنامه اسلامی


free b2evolution skin
17
آبان

شهادت امام رضا علیه السلام

روز واقعه:30 صفر
سال 203 هجری قمری
شهادت امام رضا علیه السلام بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز 30 صفر سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مامون خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.
درباره تاريخ شهادت امام رضا علیه السلام گفتار مورخان و سيره‌نگاران مختلف است:

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

 

 

رویدادهای مهم زندگی
قیام حسین صاحب فخ • قیام یحیی بن عبدالله در دیلم • زندانی شدن امام کاظم (ع) • شهادت امام کاظم علیه السلام • شورش مأمون عباسی علیه امین خلیفه عباسی • قتل امین و خلافت مأمون • قیام محمد بن جعفر (دیباج) • قیام ابن طباطبا و ابوسرایا • قیام زید بن موسی بن جعفر (زیدالنار) • خروج امام رضا (ع) از مدینه به دستور مأمون • قیام ابراهیم بن موسی در یمن • ورود امام رضا(ع) به مرو • ولايتعهدى امام رضا عليه السلام • شهادت امام رضا علیه السلام
بستگان
پیامبر اکرم(ص) • امام علی(ع) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • امام سجاد (ع) • امام باقر (ع) • امام صادق (ع) • امام کاظم (ع) • امام جواد (ع) • محمد بن جعفر صادق (دیباج) •نجمه خاتون• سبیکه • حسین بن علی صاحب فخ • احمد بن موسی •حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام • زید بن موسی • ابراهیم بن موسی • • اسحاق بن موسی • حسین بن موسی • عبدالعظیم حسنی
اصحاب
بزنطی • حسن بن محبوب • محمد بن ابی عمیر • عبدالله بن مغیره • صفوان بن یحیی • جمیل بن دراج • حماد بن عثمان • حماد بن عیسی• اباصلت هروی • حسن بن علي بن فضال • زکریا بن آدم • زکریا بن ادریس • فضل بن شاذان
خلفای معاصر
ابوجعفر منصور دوانیقی • مهدی • هادی • هارون الرشید • هادی •مأمون
آثار 
مکان های مرتبط
مدینه • مکه • نقره • بصره • اهواز • اقليد • ابَرقوه • یزد • رباط پشت‌ بادام • طبس • نيشابور • ده‌سرخ • مشهد

شيخ مفيد در مسارالشيعه، آن را در روز 23 ذی القعده سال 203 مي‌داند. به همين جهت، براي زيارت آن حضرت در اين روز تأكيد فراواني به عمل آمده. برخي، روز 23 ماه رمضان را روزشهادت آن حضرت دانستند.

عده‌اي هم، شهادتش را در ماه صفر ذكر كرده‌اند وليكن برخي از آنان روز چهاردهم، برخي روز هفدهم و برخي ديگر آخرين روز صفر را تاريخ شهادتش مي‌دانند.معروف و مشهور ميان علما و مورخان شيعه آن است كه آن حضرت در آخرين روز ماه صفر سال 203 قمري در طوس به شهادت رسيد و اين، گفتار شيخ مفيد در ارشاد نيز است.

 

 

 

بیان های مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام
مرگ در اثر زیاد خوردن انگور
ابن اثير، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، يافعى و ابن خلكان درباره نحوه درگذشت امام رضا علیه السلام نوشته‌اندامام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.

سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر آن را مردود دانسته در مورد آن می گوید: راستى كه اين حرفها عجيب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره يك آدم معمولى بپذيرد تا چه رسد به امامى كه همه به دانش، حكمت، زهد و پارسائيش اعتراف داشتند.

مسموم شدن بدون بیان علت
عده اى در اين باره فقط خود حادثه را گزارش كرده اند ولى هيچ گونه ذكرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبيل ترديد چنين آورده اند: «گفته مى شود كه او مسموم شد و درگذشت ». (مانند يعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاريخش)

مسموم شدن به دست عباسیان
عده اى ديگر مسموم شدن امام را پذيرفته اند ولى معتقدند كه اين جنايت به دست عباسيان صورت گرفت. سيد اميرعلى داراى همين عقيده بود كه احمد امين نيز بدان اشاره كرد او خود گفته است: «اگر براستى او را مسموم كرده باشند، حتما اين سم را كسى غير از مامون به او خورانيده، يعنى يكى از مدعيان حكومت براى خاندان عباسى».

 

 

 

وفات به مرگ طبیعی
برخى ديگر گفته اند كه امام به مرگ طبيعى درگذشت و هرگز مسموميتى در كار نبود. براى اثبات اين موضوع دلايلى ذكر كرده اند. يكى از اين افراد «ابن جوزى » است كه پس از نقل قول از ديگران كه نوشته اند پس از يك استحمام در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور كه بوسيله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حيات گفت، ابن جوزى مى نويسد كه اين درست نيست كه بگوييم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اين طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى كرد. اين حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشاميدن و هرگونه لذتى چشم پوشيده بود.

دكتر احمد محمود صبحى نيز چنين پنداشته كه داستان مسموميت امام رضاعلیه السلام از مطالب ساختگى شيعه است كه هرگز بين موقعيت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانيدن سم به او، تناقضى احساس نمى كنند.

 

 

 

مسموم شدن به دست مامون
كسانى كه بر اين عقيده اند گروه بزرگى را تشكيل مى دهند كه ابن جوزى نيز بدان ها اشاره كرده است. و شيعيان بطور كلى اين نظر را تاييد كرده اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - يعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همديگر انگورى را تناول كردند سپس امام علیه السلام بيمار شد و مامون نيز خود را به بيمارى زد!!!

از اهل سنت و ديگران نيز گروه بسيارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبيعى امام علیه السلام بوده و يا لااقل مسموميت وى را قولى مرحج دانسته اند. مانند اين افراد:

ابن حجر در صواعق، ص 122 - ابن صباغ مالكى در فصول المهمة، ص 250.
مسعودى در اثبات الوصية، ص 208، التنبيه والاشراف، ص 203، مروج الذهب، 3، ص 417.
قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه، 1، ص 211.
قندوزى حنفى در ينابيع المودة، ص 263 و 385.
جرجى زيدان در تاريخ تمدن اسلامى، 2، بخش 4، ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امين و مامون.
ابوبكر خوارزمى در رساله خود - احمد شلبى در تاريخ اسلامى و تمدن اسلامى، 3، ص 107.
ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين - ابوزكريا موصلى در تاريخ موصل 171/352 - ابن طباطبا در الآداب السلطانية، ص 218 - شبلنجى، در نور الابصار، ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
سمعانى در انسابش، 6، ص 139.
در سنن ابن ماجه به نقل تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ص 278 - عارف تامر در الامامة في الاسلام، ص 125.
دكتر كامل مصطفى شيبى در الصلة بين التصوف والتشيع، ص 226 و بسيارى ديگر…
پيشگويى امام رضا علیه السلام و اجدادشان از شهادت آن حضرت
رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسيله زهر در شهر طوس در روایاتی از پیامبر یا ائمه اطهار علیهم السلام سال ها پيش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود:

سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.

به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.

و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می‎نویسد:

از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می‎فرمود:

ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می‎رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می‎شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت نموده است.

همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می‎فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می‎شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ، پس ترا چه کسی به قتل می‎رساند؟

فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می‎کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می‎کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می‎نویسد و در زمره ما محشور می‎گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می‎شود.

 

 

 

نحوه شهادت امام رضا علیه اسلام
شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف در مورد نحوه شهادت آن حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:

روایت اول
روزي آن حضرت با مامون طعامي خوردند و حضرت از آن طعام بيمار شد و مامون نيز خود را به تمارض زد. سپس مفيد در تفصيل اين جريان غم انگيز آورده است كه: محمد بن علي بن حمزه از منصور بن بشير از عبدالله بن بشير روايت كرده كه گفت: مامون به من دستور داد ناخن‎هاي خود را بلند كنم و اين كار را براي خود عادي نمايم و براي كسي درازي ناخن خود را نشان ندهم، من نيز چنان كردم، سپس مرا خواست و چيزي به من داد كه شبيه به تمر هندي بود و به من گفت: اين را به دو دست خود بمال، و من چنان كردم سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پيش حضرت رضا عليه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: اميد بهبودي دارم. مامون گفت: من نيز بحمدالله امروز بهترم و كسي از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده‎اند؟ حضرت فرمود: نه. مامون خشمناك شد و به غلامان فرياد زد كه چرا به آن حضرت رسيدگي نكرده‎اند. سپس گفت: هم اكنون آب انار بگير و بخور كه براي رفع اين بيماري چاره‎اي جز خوردن آن نيست. برادر عبدالله بن بشير گويد: پس به من گفت: انار براي ما بياور، و من اناري چند حاضر كردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم مامون آب آن را با دست خود به امام رضا عليه السلام خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بيشتر زنده نماند كه از دنيا رفت. مرحوم مفيد در ادامه گزارش خود از اباصلت هروي روايت كرده كه گفت: پس از آن كه مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بيرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: اي اباصلت اينان كار خود را كردند و زبانش به ذكر خدا گويا بود.

روایت دوم
شیخ مفيد در روايت ديگر از محمد بن جهم نقل می نماید كه گفت: حضرت رضا عليه السلام انگور را زياد دوست مي‎داشت، پس قدري انگور براي آن حضرت تهيه كردند، و در دانه‎هاي آن چند روز سوزن‎هاي زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را كشيده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بيماري كه پيش از اين گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود ميل فرمود و سبب شهادتش گرديد.

غسل و تدفین جسد مطهر امام رضا علیه السلام
بحار الانوار به نقل از امالى شيخ صدوق و عيون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا عليه السّلام بودم فرمود داخل اين قبه‌‌اى كه هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاك بردار بياور داخل قبه شدم و خاك را آوردم ملاحظه فرمود گفت اين قسمت از خاك را كه مربوط به طرف راست است بمن بده تقديم كردم بو كشيده ريخت فرمود در اينجا ميخواهند برايم قبر حفر كنند سنگى پديدار خواهد شد كه اگر تمام كلنگهاى خراسان را جمع كنند نمي‌توانند آن را بردارند در مورد خاكى كه از پائين پا و بالاى سر آورده بودم همين فرمايش را تكرار نمود.

آنگاه فرمود: اين خاك را بمن بده كه خاك مدفن من است فرمود: در اينجا براى من قبر مي‌كنند بگو هفت پله پائين روند و ضريحى بگشايند اگر امتناع ورزيدند مى‌‌گوئى باندازه يك متر لحد قرار دهند خداوند اگر بخواهد آن را وسعت مي‌دهد.

پس از آماده شدن قبر در قسمت سر رطوبتى خواهى ديد دعائى كه بتو مى‌‌آموزم خواهى خواند لحد پر از آب مى‌‌شود و ماهى‌‌هاى كوچكى در آن مي‌بينى از همان نانى كه بتو مي‌دهم براى آنها ريزه ميكنى خواهند خورد وقتى تمام شد يك ماهى بزرگ آشكار ميگردد ماهيهاى كوچك را مي‌خورد بطورى كه يكى هم نمي‌ماند و بعد ديده نمي‌شود.

در اين موقع كه ماهى بزرگ ديده نشد دست بر روى آب بگذار و دعائى كه بتو مى‌‌آموزم بخوان آب فرو ميرود و چيزى از آن باقى نمى‌‌ماند تمام اين كارها را در پيش مأمون انجام بده پس از آن فرمود: فردا ميروم پيش اين نابكار وقتى خارج شدم اگر سرم پوشيده نبود با من حرف بزن جواب ميدهم چنانچه سرم پوشيده بود با من صحبت مكن.

ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشيد در محراب بانتظار نشست در اين موقع غلام مأمون وارد شده گفت امير المؤمنين شما را مى‌خواهد كفش پوشيده از جاى حركت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف ديگر از ميوه‌هاى مختلف بود يك خوشه انگور بدست داشت كه مقدارى از آن را خورده بود همين كه چشمش بحضرت رضا (علیه السلام) افتاد از جاى حركت كرده او را در بغل گرفت و پيشانيش را بوسيد آن جناب را پهلوى خود نشانيد امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است مأمون درخواست كرد از آن انگور بخورد فرمود مرا معاف دار گفت ممكن نيست شايد بمن اطمينان ندارى مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا عليه السّلام داد آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت كرده از جاى حركت نمود.

مأمون گفت: كجا ميروى؟

فرمود: به جايى كه فرستادى

وقتى خارج شد عبا را بر سر كشيده بود چيزى عرض نكردم تا داخل خانه شد دستور داد درها را ببندم در رختخواب خوابيد من با حزن و اندوه داخل حياط ايستاده بودم.

در همين موقع مشاهده كردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبيه بحضرت رضا عليه السّلام وارد شد پيش رفته عرض كردم از كجا آمدى درها كه بسته بود فرمود كسى كه مرا از مدينه در اين ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نيز داخلم كرده.

گفتم: شما كيستى؟

«فقال انا حجة اللَّه عليك يا ابا صلت انا محمّد بن علي»

من حجت خدايم بر تو. من محمّد بن علي هستم

به طرف اطاق علي بن موسى- الرضا عليه السّلام رفت به من نيز فرمود: وارد شوم. همين كه چشم حضرت رضا عليه السّلام به اوافتاد از جاى جست و فرزندش را در آغوش گرفت و بسينه چسبانيد پيشانيش را بوسيد بجانب خود كشانيد. امام جواد پيوسته پدر را مى‌‌بوسيد و آرام با او سخنانى ميگفت كه من نفهميدم.

در اين هنگام كفى بر دهان حضرت رضا عليه السّلام آشكار شد سفيدتر از برف حضرت جواد آن كف را مكيد امام دست در گريبان خود كرد چيزى شبيه گنجشك خارج كرده بحضرت جواد داد آن را بلعيد. در اين موقع حضرت رضا عليه السّلام از دنيا رفت.

حضرت جواد فرمود: ابا صلت حركت كن از انبار تخت بياور با آب تا پدرم را غسل دهم.

عرض كردم: در انبار تخت و آب نيست فرمود هر چه ميگويم بجاى آور داخل انبار شدم تخت و آب بود بيرون آوردم دامن بكمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو يك طرف برو كسى هست كه بمن كمك كند حضرت رضا را غسل داد باز فرمود داخل انبار شو زنبيلى كه در آن كفن و حنوط پدرم هست بياور وارد شدم زنبيلى ديدم كه قبلا در آنجا نديده بودم آوردم خدمت ايشان پدر خود را كفن كرد و بر بدنش نماز خواند.

آنگاه فرمود تابوت بياور، عرض كردم بروم پيش نجار بگويم تابوت بسازد فرمود داخل انبار تابوت هست وارد شدم تابوتى ديدم كه در آنجا قبلا نديده بودم جسم پاك امام را در آن تابوت نهاد دو ركعت نماز خواند هنوز تمام نشده بود تابوت بلند شد و سقف شكافته گرديد از خانه خارج شد. عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه هم اكنون مأمون مى‌آيد حضرت رضا را از من ميخواهد، چه كنم؟

فرمود: ساكت باش الان بر ميگردد هر پيغمبر اگر چه در مشرق بميرد و وصى او در مغرب خداوند بين ارواح و اجساد آنها جمع خواهد كرد هنوز سخن‌ امام جواد تمام نشده بود كه سقف شكافته شد و تابوت بر زمين آمد، از جاى حركت نمود پيكر پاك امام را از تابوت بيرون آورد و در رختخوابش گذاشت مثل اينكه نه غسل داده شد و نه كفن گرديده.

فرمود: حركت كن در را براى مأمون بگشا همين كه در را گشودم ديدم مأمون و غلامان ايستاده‌‌اند با گريه داخل شد گريبان چاك زد و بر سر خود ميزد با صداى بلند ميگفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، كنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد آماده غسل و كفن شوند امر كرد برايش قبر بكنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشكار گرديد. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد يكى از اطرافيان گفت مگر نميگوئى اين شخص امام است جواب داد چرا، گفت بايد قبر او جلو باشد دستور داد در طرف قبله قبر بكنند گفتم بمن فرموده است كه هفت پله بكنند و ضريحى بگشايند گفت بمقدارى كه ابا صلت ميگويد بدون ضريح بكنيد ولى لحد قرار ميدهم.

وقتى رطوبت و ماهيها را مشاهده كرد گفت: پيوسته حضرت رضا (علیه السلام) در زمان زندگانى ما را از عجايب خود بهره‌‌مند ميكرد اينك بعد از مرگ نيز نشان ميدهد وزيرش گفت ميدانى منظور از نشان دادن اين عجايب چيست مأمون گفت: نه.

وزير گفت: ميخواهد بفهماند كه اقتدار و سلطنت شما بنى عباس با زيادى حكمروا و مدت طولانى مثل اين ماهيهاى كوچك است وقتى مدت شما تمام شود خداوند شخصى از ما را بر شما مسلط خواهد كرد كه اين سلسله را منقرض كند گفت راست ميگوئى.

ابا صلت ميگويد: آنگاه مأمون گفت آن دعائى كه ميخواندى بمن بياموز سوگند ياد كردم كه همين الان فراموش كردم راست هم ميگفتم. دستور داد مرا زندانى كنند و حضرت رضا عليه السّلام را دفن نمود.

يك سال در زندان بودم خيلى دلم تنگ شد شبانگاهى تا بصبح متوسل به خاندان نبوت شدم و از خدا خواستم بحق آنها مرا نجات دهد هنوز دعايم تمام‌ نشده بود كه امام جواد وارد شد فرمود دلت تنگ شده است عرض كردم: آرى بخدا قسم.

فرمود: حركت كن دست به زنجيرهائى كه به آن بسته شده بودم زد باز شد دست مرا گرفت و از زندان خارج نمود با اينكه غلامها و زندانبانها ايستاده بودند و مرا مي‌ديدند ولى قدرت حرف زدن نداشتند از زندان كه بيرون آمدم فرمود:

در پناه خدا ديگر نه تو مأمون را خواهى ديد و نه او ترا. ابا صلت گفت: بعد از آن تاكنون مأمون را نديده‌‌ام.

منبع:

دانشنامه اسلامی


free b2evolution skin
28
تیر

چگونه امام(علیه السلام) لقب رضا گرفت؟

به طور کلی نام ها و القابی که برای برخی از افراد انتخاب می شود، هر یک پیام خاصی دارد که القاب امام رضا(ع) نیز این گونه است.

 

 

برخی از تاریخ نگاران اهل سنت، لقب «رضا» را انتخاب مأمون برای امام می دانند و بر این باورند که در پی پذیرش ولایت عهدی امام، مأمون وی را به این لقب خواند. نخستین کسی که این موضوع را مطرح کرده، محمد بن جریر طبری ، وی در ضمن نقل حوادث سال 201 ه .ق چنین می نویسد:

 

 

«در این سال (201 ه .ق) مأمون، علی بن موسی بن جعفر(ع) را ولی عهد و جانشین خود قرار داد و او را «الرضی من آل محمد» نامید». ابن خلدون نیز به همین مطلب اشاره می کند، ولی به جای «الرضی من آل محمد» عبارت «الرضا من آل محمد» را آورده است. این نام گذاری مأمون، در دیگر مدارک اهل سنت نیز آمده است. برخی دیگر از دانشمندان اهل سنت با استناد به حدیث امام جواد(ع)، این ادعا را که مأمون این لقب به آن حضرت داده است، رد می کنند. در حدیثی از امام محمد تقی(ع) می خوانیم: «خدای متعال بدین جهت که تمامی مخالفان و موافقان وی از او راضی بودند، لقب «رضا» را به پدرم داده است».

شاعر خوش ذوق، این موضوع را چنین به نظم درآورده است: امام، علی نام، عالی نسب پناه عجم، مقتدای عرب از او بوَد راضی جهان آفرین از آن رو رضا گشت او را لقب. 

 

 

 

بررسی مدارک موجود نشان می دهد که نام گذاری و تعیین لقب برای امام، موضوعی فراتر از تحلیل های تاریخ نگاران است. در این زمینه، دلایل را می توان به دو دسته تقسیم کرد :

الف) دلایلی که تنها معتقدان و شیعیان اهل بیت(ع) ارائه داده اند که تبیین کردنی هستند و در آن یادآور شده اند که این نام ها و القاب به وسیله پیامبر و چه بسا از طریق وحی تعیین شده است. همان گونه که امام رضا(ع) را در روایت «لوح محفوظ»، رضا نامیده اند. 

 

 

 

ب) روایاتی که برای همه پذیرفتنی بوده و از امامان پیشین صادر شده که در آنها به لقب «رضا» تصریح شده است. افزون بر آنچه یاد کردیم، در اسناد پیش از ولایت عهدی امام رضا(ع)، از سوی مأمون لقب «رضا» برای آن حضرت دیده می شود. برای نمونه، در نامه ای که فضل بن سهل برای حضرت فرستاده و از امام دعوت کرده است تا به توس عزیمت کند، چنین می خوانیم: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ لعلی بن موسی الرضا… مِن ولیه الفضل بن سهل…». بنابراین، می توان اطمینان یافت که لقب «رضا»، از دستاوردهای ولایت عهدی نبوده است، گرچه برخی از دانشمندان اهل سنت بر آن عقیده اصرار دارند. 

 

 

 

منبع: امام رضا علیه السلام از دیدگاه اهل سنت ؛ نویسنده محمدعلی چنارانی


free b2evolution skin
11
مرداد

گذري بر ساحل معارف رضوي

يكي از مهم‌ترين دلايل استمرار خط امامت، تحكيم پايه‌هاي معرفت ديني در ميان امت اسلامي و تثبيت ره‌آوردهاي پيامبر خاتم  (صلی الله علیه و آله و سلم) و تفسير صحيح وحي به تناسب استعداد و نياز و شرايط گوناگون جامعه اسلامي بوده است. 

تاريخ امامت نشان دهنده اين واقعيت است كه هر يك از امامان در زندگي سياسي، اجتماعي و علمي خود شيوه خاصي را پيموده و اين به خاطر شرايط متفاوت و نيازهاي متنوع جامعه آنان بوده است. اين در حالي است كه اصول و اهداف و پيام اصلي آنان، يكي بوده و كمترين تمايز و مغايرتي با يكديگر نداشته است. 

 

 

بدين سان، سرّ تفاوت و تنوعي كه در دلايل انبياء و شيوه تبليغ و بيان آنان مشهود بوده است، آشكار مي‌شود. 

امام علي بن موسي الرضا(علیه السلام) اين واقعيت را در زمينه شخصيت و روش و ابزار هدايتي انبياء به روشني توضيح داده و فرموده است: «هنگامي كه خداوند موسي بن عمران را به پيامبري مبعوث كرد، سحر و جادو بيشترين چيزي بود كه بر مردم زمان او چيره شده بود. از اين رو، خداوند به موسي معجزه‌اي داد كه در توان مردم نبود و سحر آنان را باطل مي‌ساخت و حجت خدا را بر ايشان تمام مي‌نمود. 

 

 

 

 عيسي(علیه السلام) زماني از سوي خداوند به پيامبري برانگيخته شد كه مردم زمانش گرفتار بيماري‌هاي مزمن و علاج‌ناپذير شده بودند و نياز به طب داشتند. از اين رو، خداوند متناسب با نياز آن مردم، معجزه‌اي به عيسي(علیه السلام) عطا كرد كه مردم از داشتن همانند آن ناتوان بودند و اين‌چنين حجت خداوند بر آنان تمام گشت. 

 

 

پيامبر اسلام ـ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ـ زماني مبعوث شد كه مردم زمانش اهل سخنوري و شعر و ادب بودند. از اين رو، خداوند بر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآني نازل كرد كه مواعظ و احكامش برترين بود و مردم از آوردن همانندش ناتوان بودند.» 

شايان توجه است كه در ادامه اين حديث، ابن سكّيت كه روايتگر سخن امام (علیه السلام) است از آن حضرت مي‌پرسد: «فَمَا الحجّةُ علي الخَلْقِ اليوم؟» 

 

 

 

 

 

در عصر حاضر، حجت خداوند بر خلق چيست؟ 

امام (علیه السلام) در پاسخ مي‌فرمايد: «العقل يعرف به الصادق علي الله فيصدّقه و الكاذب علي الله فيكذّبه.» 

در عصر حاضر، عقل و انديشه حجت خداوند بر خلق است، زيرا با عقل مي‌توانند راستگويان را از دروغگويان تشخيص دهند و آنان را تصديق و اينان را تكذيب نمايند. 

 

 

 

 

از اين روايت چند نكته را مي‌توان نتيجه گرفت: 

1ـ ابزار و نوع بيان پيشوايان الهي، متناسب با شرايط و مقتضيات زمانشان متفاوت بوده است. 

2ـ اديان آسماني قبل از اسلام، پس از گذشت چند قرن، به تجديد و بازسازي اساسي نياز داشته‌اند، ولي دين پيامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، هرگز به چنان بازسازي بنيادي نياز پيدا نخواهد كرد. 

 

 

 

3ـ سرّ تفاوت عصر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با عصر ساير انبياء بايد در اين نكته جست و جو كرد كه عصر دين اسلام، عصر تفكر و عقل و انديشه است. 

4ـ رشد عقل و انديشه در عصر رسالت اسلام، به معناي بي‌نيازي از مكتب وحي و رهنمود انبياء نيست، بلكه مردمان در پرتو اين پيشرفت و تكامل قادر خواهند بود كه پيام دين را دريابند و از آن پاسداري كنند و تفسير درست را از تحريف بازشناسند.

منبع

پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم