28
مرداد

شهادت امام محمد باقر علیه السلام

امام محمّد باقر علیه السلام پس از 18 سال، رهبری و ارشاد خلق، در حالی که از عمر مبارکش 57 بهار گذشته بود با قلبی آکنده از رضایت و خشنودی دعوت حق را لبیک گفت و چشم از جهان فرو بست. در نخستین روز از ماه رجب سال 114 هجری، خاندانش گرد بستر او جمع آمده بودند. زهری که از طریق زینی که بر آن می نشست در بدن وی نفوذ کرده بود، هر لحظه بیشتر و بیشتر تأثیر خود را آشکار می ساخت در این حال آن حضرت، به فرزند و وصی برومندش امام صادق علیه السلام نگریست و بدو فرمود: «شنیدم علی بن الحسین مرا از پس دیوار صدا می زند و می گوید: محمّد! بیا، بشتاب و گفت: فرزندم! این شبی است که بدان وعده داده شده، ظرفی که در آن وضو می گرفت نزدیکش بود، پس فرمود: بریزش بریزش. برخی گمان بردند که او از خمس می گوید. پس فرمود: فرزندم بریزش. چون آن را ریختیم نا گهان دیدیم که در آن موشی است». امام باقر به فرزندش امام جعفر بن محمّد وصیّت کرد که او را در سه جامه کفن کند. یکی جامه نوی که در روزهای جمعه با آن نماز می خواند، و دوّم جامه ای دیگر و سوّم یک پیراهن.

 

 

 

 

او همچنین وصیّت کرد که قبر را برای او بشکافند و افزود: اگر به شما گفته شود که برای رسول خدا لحد گذاشتند، بدانید که راست می گویند. آن حضرت وصیّت کرد که قبرش را به اندازه چهار انگشت بالاتر از سطح زمین آورند و بر آن آب بپاشید و از اموالش به قدری وقف کنند که زنان نوحه گر بیست سال در منی نوحه گری کنند. چون آن حضرت درگذشت، مدینه منوره یکپارچه غرق در شیون و ماتم شد. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «مردی چندین مایل از مدینه دور بود. او در خواب دید که به او گفته می شود. برو و بر ابو جعفر [امام باقر] نماز بگزار که فرشتگان غسلش داده اند. آن مرد به مدینه آمد و دید که ابو جعفر از دنیا رفته است».

 

 

 

پس از آنکه آن حضرت را شستشو دادند و کفن کردند، وی را به قبرستان بقیع آورده در کنار آرامگاه پدرش، امام زین العابدین علیه السلام، و نیز در جوار قبر عموی پدرش، امام حسن مجتبی علیه السلام، به خاک سپردند. درود خدا بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که مسموم از دنیا رفت و آن روز که زنده برانگیخته خواهد شد. سخنان تابناک و اندرزهای حکیمانه کتابهای معارف سرشار از سخنان تابناک آن حضرت است. زیرا او شکافنده دانش، در خاندان رسالت بود. ولی ما در اینجا تنها به ذکر پرتوهایی از این انوار تابناک پسنده می کنیم باشد که خداوند دلهای ما را بدانها روشنایی بخشد 

 

 

 

و حقیقت جانهایمان را به ما نشان دهد و ما را به راه راست و استوار خود، رهنمون شود. اینک با هم اندرزهای حکیمانه امام باقر علیه السلام به یکی از اصحابش به نام جابر بن یزید جعفی را از نظر می گذرانیم: «تو را به پنج چیز سفارش می کنم: اگر مورد ستم واقع شدی تو ستم مکن، اگر به تو خیانت شود تو خیانت مکن، اگر به تو دروغ گویند تو دروغ مگو، اگر تو راستودند شاد مشو و اگر نکوهشت کردند بی تابی مکن و در باره آنچه در خصوص تو می گویند بیندیش اگر آنچه در باره ات می گویند در خودت دیدی بدان که سقوط تو از چشم بینای خداوند عز و جل در هنگامی که برای کار درستی خشم کردی مصیبتی بزرگتر است برایت از این که بیم داری از چشم مردم بیفتی و اگر بر خلاف واقع گفته اند این خود ثوابی است که بی رنج آن را به دست آورده ای. بدان که تو دوست و یار ما محسوب نخواهی شد تا چنان شوی که اگر تمام همشهریانت گرد آیند و یکزبان گویند که تو مرد بدی هستی مایه اندوه تو نگردد و اگر همه گویند تو مرد نیکی هستی موجبات شادی تو فراهم نشود، امّا همواره خودت را به قرآن عرضه کن که اگر به راه قرآن می روی وآنچه را که او نخواسته تو نیز نمی خواهی و آنچه را که خواسته، می خواهی و از آنچه بر حذر داشته می ترسی پس استوار باش و مژده ات باد که هر چه در باره تو گویند، تو را زیان نرساند و اگر از قرآن جدایی پس چرا بر خود می بالی؟! براستی مؤمن سر سختانه مشغول جهاد با نفس است تا بر هوا و هوس نفس خویش غلبه کند. یک بار نفس را از کژی به راستی آرد و با خواهش او برای خدا مخالف شود و بار دیگر هم نفس او را به زمین زند و پیرو خواهش او گردد و خدایش دست گیرد و از جا بلند کند و از لغزشش بگذرد و متذکر شود و از خدای بترسد و بدو توبه کند و معرفت و بنیائی اش افزون شود چرا که ترسش از او بیشتر شده است و خداوند در این باره می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ .

 

 

 

«براستی چون ایمان آوردگان را از شیطان و سوسه هایی به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند و بی درنگ بصیرت یابند.» ای جابر روزی اندک را از سوی خدا برای خویشتن بسیار گیر که از عهده شکرش باید به درآیی و طاعت افزون خود را برای خود اندک انگار تا بدین وسیله نفس را خوار داری و خود را سزوار گذشت گردانی. شرّ موجود را از خود به وسیله دانش حاضر دفع کن و علم حاضر خود را با عمل خالصانه به کار بند و در عمل خالص از غفلت بزرگ به نیک بیداری و هشیار بودن کناره گیر و نیک بیداری را با ترس صحیح از خداوند تحصیل کن و از آرایشهای نهانی به زندگی موجود دنیوی بر حذر باش و زیاده رویهای هوا به رهنمایی عقل محدود کن و هنگام غلبه هوا از علم راهنمایی و مدد جو و اعمال خالصانه ات را برای روز قیامت ذخیره نگه دار و با انتخاب قناعت از زیاد حرص ورزیدن خود داری نما و با کوتاه کردن آرزو، شیرینی زهد را به سوی خدا جلب کن و طنابهای آز را به سردی یأس و ناامیدی ببر و با خود شناسی راه خود بینی را ببند و با تفویض صحیح امور به خداوند، به آسودگی برس و با فزون یاد کردن خداوند در خلوتها به رقت قلب دست یاب و با دوام اندوه، دل را نورانی کن و با ترس راست  صادقانه، خود را از ابلیس حفظ کن مبادا به امیدواری دروغین دل خوش کنی که این تو را در هراسی راست خواهد انداخت و مبادا در کارها امروز و فردا کنی که این دریایی است که نابود شوندگان در آن غرق خواهند شد و مبادا غفلت کنی که این مایه سنگدلی و از آنچه در آن عذر و بهانه ای برایت نباشد بپرهیز که پشیمانها بدین پناه می آرند و به پشیمانی بسیار و استغفار فراوان از گناهان گذشته ات باز گرد و با دعای خالصانه و راز و نیازهای شبانه از رحمت و گذشت الهی بر خوردار شو، و با بسیاری شکر، نعمتهای بیشتری به سوی خود جلب کن، و با کشتن آز وطمع در پی بقای عزت و سر فرازی باش و این آز را با عزّت نا امیدی از میان بر و این عزّت ناامیدی را با بلند همتی به دست آر و کوتاه کردن آرزو را از دنیا توشه بردار و از هر فرصتی برای رسیدن به مقصود خویش سود جو و مبادا به چیزی که بدان اطمینان نداری، اعتماد کنی. و بدان که هیچ دانشی چون سلامت جویی نیست و هیچ سلامتی همچون سلامت دل نیست و هیچ خردی همچون مخالفت با هوا نیست و هیچ فقری همچون فقر قلب نیست. هیچ ثروتی همانند بی نیازی دل و هیچ شناختی همچون خود شناسی نیست و هیچ نعمتی مانند عافیت و هیچ عافیتی مثل یار شدن توفیق نیست و هیچ شرفی همسنگ بلند همتی نیست و هیچ زهدی همگون با کوته آرزویی نیست و هیچ عدالتی همانند انصاف نیست و هیچ ستمی همچون موافقت با هوا و هوس نیست و هیچ اطاعتی بمانند انجام فرایض نیست و هیچ مصیبتی همچون بی خردی نیست و هیچ گناهی همانند کوچک شمردن گناهت و خشنودی از حالتی که در آنی نیست و هیچ فضیلتی همچون جهاد و هیچ جهادی همانند جهاد با هوا و هوس نیست و هیچ نیرویی همچون نیروی جلوگیر از خشم نیست و هیچ ذلّتی همچون ذلّت آز نیست و مبادا با وجود فرصت بهره وری را از دست دهی که این عرصه ای است که به اهل خود زیان می رساند.»

 

 

 

ونیز آن حضرت فرمود: «سخن پاک را از هر کس که می گوید، فراگیرید اگر چه خود بدان عمل نمی کند، زیراخداوند می فرماید: (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ). «بندگانی که سخنان را می شنوند و از بهترین آن پیروی می کنند. آنانند کسانی که خدا هدایتشان کرده است.» وای بر تو ای فریب خورده چرا نمی ستایی کسی را که بدو چیزی فانی می دهی و او به تو چیزی باقی می بخشد. یک درهم فانی را به ده درهم ده تا هفتصد درهم باقی بگیرد یعنی چندین برابر. وای بر تو براستی تو یکی از دزدان گناهان هستی هر آنگاه که بر تو شهوتی یا ارتکاب گناهی رخ دهد و تو شتابان به سوی آن روی و به جهل خویش در انجام آن بکوشی گویی که در برابر چشم خدا نیستی و یا خداوند در کمین تو ننشسته است. ای جوینده بهشت! چقدر خواب تو دراز و مرکبت کند و همتت سُست است. پس وای خدایا از این طالب و مطلوب! وای گریزنده از دوزخ! چه شتابان به سوی آتش روانه ای و چه زود خود را در آن فرو می افکنی»

منبع:زندگانی باقرالعلوم امام محمدباقر علیه السلام/ محمدتقی مدرسی


free b2evolution skin
27
اسفند

دلایل امامت امام محمد باقر(علیه السلام)

یکی از دلایل امامت امام باقر(علیه السلام)، احادیث برجا مانده از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. جابر بن عبدالله نقل می‌کند: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ سؤال جابر که درباره امامان بعد از امیرالمؤمنین  علی (علیه السلام) پرسید فرمود: حسن و حسین (علیهم السلام، دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس سرور عبادت کنندگان در زمان خود، علی بن الحسین(علیه السلام)، سپس باقر، محمد بن علی(علیه السلام) که‌ای جابر تو او را خواهی دید.

 

 

 

امام سجاد(علیه السلام) نیز به طور مکرر نظرها را به سوی فرزندش باقر جلب می‌کرد؛ مثلاً وقتی که از علت اهمیت دادن فراوان به امام باقر(علیه السلام) سؤال شد، امام سجاد(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «این بدان سبب است که امامت در فرزندان او باقی خواهد ماند تا روزی که قائم (عجل الله تعالی) ما قیام کند و دنیا را پر از عدل و قسط نماید. پس او هم امام است و هم پدر امامان».

 

 


یکی دیگر از دلایل امامت امام باقر(علیه السلام)، برتری‌اش نسبت به هم‌عصرانش بود. شیخ مفیدمی‌نویسد: امام باقر(علیه السلام) در علم، زهد و بزرگواری از همه برادرانش برتر، و قدر و منزلتش بیشتر بود و همه کس او را به عظمت می‌ستود و مورد احترام عامه و خاصه بود. بدان اندازه که از او در خصوص علم دین و آثار و سنت نبوی و دانش قرآن و سیره و فنون اخلاق و آداب، آشکار شده است از هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (علیهم السلام) آشکار نشده است. باقیمانده‌های یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بزرگان تابعین و پیشوایان فقهای مسلمان از وی روایت کرده‌اند. پایه فضل و بزرگواری وی به جایی رسیده بود که در میان اهل علم، ضرب المثل شده بود و در وصفش آثار می‌نوشتند و اشعار می‌سرودند.

منبع: ویکی شیعه


free b2evolution skin
27
اسفند

حفظ زبان

زبان انسان کلید هر خوبی و بدی است، شایسته است انسان بر زبان خود مهر زند همان گونه که به طلا و نقره اش مهر می زند،

 

 

رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: خدای رحمت کند و مورد لطف خویش قرار دهد، مؤمنی را که زبانش را از هر بدی نگاه دارد، زیرا نگهداری زبان صدقه ای از انسان به خود اوست. سپس امام فرمود: هیچ کس از گناهان سالم نماند مگر این که زبان خود را نگاهدارد .

منبع: مشعل فروزان دانش و تقوی : “امام محمد باقر علیه السلام “

مولف بزرگ عالم زاده 

 


free b2evolution skin
27
اسفند

پیامبر(ص) به جابر فرمود سلام مرا به فرزندم محمد باقر(ع) برسان

امام ابو جعفر، باقر العلوم، پنجمین پیشوای ما، جمعه ی نخستین روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. او را «محمد» نامیدند و «ابو جعفر» کنیه و «باقر العلوم» یعنی «شکافنده ی دانشها» لقب آن گرامی است.

به هنگام تولد هاله ای از شکوه و عظمت نوزاد اهل بیت را فرا گرفته بود، و همچون دیگر امامان پاک و پاکیزه به دنیا آمد.

 

 

 

امام باقر (علیه السلام) از دو سو-پدر و مادر-نسبت به پیامبر و حضرت علی و زهرا علیهم السلام می رساند، زیرا پدر او امام زین العابدین فرزند امام حسین، و مادر او بانوی گرامی «ام عبد الله»  دختر امام مجتبی علیهم السلام است.

عظمت امام باقر (علیه السلام) زبانزد خاص و عام بود، هر جا سخن از والایی هاشمیان و علویان و فاطمیان به میان می آمد او را یگانه وارث آن همه قداست و شجاعت و بزرگواری می شناختند و هاشمی و علوی و فاطمیش می خواندند.

راستگوترین لهجه ها و جذاب ترین چهره ها و بخشنده ترین انسانها برخی از ویژگیهای امام باقر علیه السلام است.

 

 

 

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به یکی از یاران پارسای خود «جابر بن عبد الله انصاری» فرمود.ای جابر! تو زنده می مانی و فرزندم «محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب» را که نامش در تورات «باقر» است در می یابی، بدان هنگام سلام مرا بدو برسان.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در گذشت و جابر عمری دراز یافت - و بعدها روزی به خانه ی امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکی خرد سال بود دید، به او گفت: پیش بیا … امام باقر (علیه السلام) آمد.

گفت: برو …

امام باز گشت.جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت: به خدای کعبه سوگند آیینه ی تمام نمای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)است.آنگاه از امام سجاد(علیه السلام) پرسید این کودک کیست؟

 

 

 

فرمود: امام پس از من فرزندم «محمد باقر» است.

جابر برخاست و بر پای امام باقر بوسه زد و گفت: فدایت شوم ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سلام و درود پدرت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بپذیر چه او ترا سلام رسانده است.

 

 

 

دیدگان امام باقر(علیه السلام) پر از اشک شد و فرمود: سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو ای جابر که سلام او را به من رساندی.

منبع: پیشوای پنجم حضرت امام محمد باقر علیه السلام 

علی نظری منفرد

 


free b2evolution skin
7
شهریور

اجتهاد در عصر امام باقر علیه السلام

تردیدی نیست که بزرگ‌ترین رسالت مرجعیت دینی در عصر غیبت ولی عصر علیه‌السلام استخراج احکام شرعی از ادله و منابع دینی و قرار دادن آن در اختیار مسلمانان می باشد؛ اما در اینجا این پرسش به ذهن خطور می کند که نخستین بار، این تلاش علمی - به معنای مصطلح و امروزی آن - توسط چه کسی انجام شد؟ و در واقع چه کسی باب اجتهاد را گشود و با تمسک به اصول، آن را تبیین نمود و آیا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نیز اجتهاد صورت می گرفته است یا خیر؟ 

 

 

پایه گذاری علم اصول
آن گونه که از تاریخچه‌ی تأسیس علم اصول بر می آید، تأسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام باقر علیه‌السلام صورت گرفته است. اگر چه امیرالمؤمنین علیه‌السلام برخی از قواعد اجتهاد را بیان کرده بودند، اما دوران امامت امام باقر علیه‌السلام نقطه عطفی برای استفاده‌ی دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمه‌های جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه به کسب دانش و معرفت بپردازند.

پیش از دوران امامت امام باقر علیه‌السلام اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم علیهم‌السلام اجازه نمی‌داد که با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه‌ی اسلامی بپردازند.
تزلزل در حکومت اموی در دوران امام باقر علیه‌السلام و ناتوانی حاکمان در پیاده کردن سیاستهای تجربه شده‌ی بنی امیه مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، موجب ایجاد بستر مناسب فرهنگی در این عصر گردید.

 

 

اتخاذ سیاستهای دوگانه و کشمکشهای تمام نشدنی بر سر قدرت توسط حاکمان از یک سو، و ژرف نگری امام باقر علیه‌السلام از سوی دیگر، زمینه‌ی رشد و تعالی و بارور سازی ارزشها را در بین مسلمانان پایه ریزی کرد و تلاشهای بی پایان امام در این راستا، تشنگان زلال معرفت و اندیشه را بر آن داشت که با جاری کوثر امام باقر علیه‌السلام، همراه شوند و هر چه بیشتر در معرض تعالیم انسان ساز آن امام همام قرار گیرند. این روند رشد، آن گونه در دانشمندان مختلف علوم دینی در زمینه‌های تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اصول و … نهادینه شد که امروز کمتر کتابی از متون دینی اسلامی، خالی از کلمات تابناک آن حضرت می باشد.

 

 

از جمله تلاشهای گسترده‌ی امام در این عرصه تبیین شیوه‌های صحیح استنباط حکم شرعی از منابع دینی بود که بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا بخشید. امام باقر علیه‌السلام شخصا بر این امر مبادرت ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در پیش برد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونه‌ای که امروز شیعه می تواند با سربلندی اذعان دارد که میراث دار دانش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او علیهم‌السلام در بهره‌گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی می باشد.

 

 

مرحوم صدر در این باره می نویسد:
«به واقع، اولین کسی که دروازه‌ی علم اصول [و اجتهاد در احکام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه‌السلام و پس از او، فرزند برومندش، ابو عبدالله الصادق علیه‌السلام است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود، و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند.

 

علامه سید محسن امین می نویسد: «مسلما بیشترین قواعد اصولی که از امامان معصوم علیهم‌السلام روایت شده، از امام باقر علیه‌السلام تا امام حسن عسکری علیه‌السلام می باشد. سیوطی در [کتاب خود] «اوائل» بر این باور است که نخستین کسی که علم اصول را تصنیف کرد، امام شافعی بوده است. در پاسخ او می گوییم: نخستین کسی که پیش از شافعی علم اصول را گشود و مسائل آن را بیان کرد، امام محمد بن علی الباقر علیه‌السلام و فرزند [بزرگوار] ایشان جعفر الصادق علیه‌السلام است که برای اصحاب خویش مسائل مهم آن را تبیین نمودند …

اولین کسی که در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمینه‌ی علوم قرآنی را بازگو کرده، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است؛ همو بود که بیان کرد در قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، و عام و خاص وجود دارد. به گونه‌ای که این قاعده‌ها بیشتر مباحث اصولی فقه را در بر دارد؛ اما امام باقر علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام پس از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نخستین کسانی هستند که پیش از امام شافعی، مبانی گسترده‌ی علم اصول را تبیین نمودند و مسائل آن را برای [شاگردان و] یاران خود بیان فرمودند» .

منبع
ابوالفضل هادی منش


free b2evolution skin