21
مرداد

نکات طلایی برای پیاده روی اربعین

قبل از این که نکات پیاده روی اربعین را برای شما در این مطلب به اشتراک بگذاریم، واجب است که ابتدا درباره ی مقصد نکاتی مهم را برای شما بیان نماییم. بر هیچ کس پوشیده نیست که کشور عراق نزدیک به ۲ دهه است که درگیر جنگ است و مشکلاتی برای آن وجود دارد اما به هر حال در طول سالیان سال این مسئله ثابت شده است که نه جنگ و نه چیز دیگری حریف عشق محبان اهل بیت (ع) نمی شود و زائرین بالاخره راهی را برای زیارت معصومین (ع) پیدا خواهند نمود.

 

 

 

البته نباید از این مورد بگذریم که در سال های اخیر این مسیر و شرایط حضور برای زائرین بسیار امن شده است و امکانات حضور و پذیرایی از زائرین نیز بالاتر رفته است و در کل، عزاداری در ماه محرم هر سال بسیار باشکوه ‌تر از سال قبل در این کشور برگزار می‌شود و این تجمع را به یکی از بزرگ ‌ترین تجمع ‌های مذهبی جهان تبدیل نموده است.

شهر کربلا فرودگاه بین المللی ندارد و به همین دلیل پروازهای بین المللی همگی به مقصد فرودگاه بین المللی نجف انجام می گیرد.

برای اقامت در شهر کربلا پیشنهاد می کنیم تا به هاستل های این شهر نروید و در عوض از هتل ها که از ۲ ستاره تا ۵ ستاره با قیمت ها و خدمات متفاوت وجود دارد، استفاده نمایید. از نظر خورد و خوراک، پیشنهاد می کنیم تا از صبحانه، ناهار و شام را تهیه نمایید تا از مواد غذایی با کیفیت استفاده نمایید.

به این نکته در بین نکات پیاده روی اربعین توجه داشته باشید که شما روزی ۷ الی ۸ ساعت پیاده روی دارید و باید برای این مدت پیاده روی، برنامه ریزی درستی داشته باشید. حال به اتفاق یکدیگر، طلایی ترین توصیه ها برای نکات پیاده روی اربعین را برای شما بیان نماییم.


اولین نکته ای که باید درباره ی نکات پیاده روی اربعین رعایت نمایید این است که لباس های راحت و سبک و البته مناسب بپوشید. تو جه داشته باشید که شما قرار است پیاده روی ۳ روزه ای داشته باشید و در طول راه باید از همه نظر راحت باشید.
پیش از سفر واکسن مننژیت تزریق کنید. معمولا ۱۰ روز قبل از شروع سفر، زمان مناسبی برای تزریق این واکسن است.
سعی کنید از شلوار و یا لباس هایی از جنس لی و با پلاستیکی استفاده ننمایید.
حتما کفش مناسب (ترجیحا کتونی و یا کفش های مناسب پیاده روی)، شارژر و پاوربانک، عینک آفتابی، کرم ضد آفتاب با SPF بالا، کوله پشتی که در عین حال سبک، مقاوم و جادار باشد و مقداری پول که یا دینار باشد و یا دلار را به همراه داشته باشید.
می توانید یک عدد کیف کمری، کرم ضد سوختگی و یا پودر بچه، چند عدد چسب زخم، یک جفت جوراب اضافه و دستمال کاغذی را نیز به همراه داشته باشید.
با این که بالاتر توضیح دادیم اما با توجه به فصلی که در آن قرار داریم؛ یک لباس گرم و سبک، چند جفت جوراب پشمی و معمولی، دستکش و کلاه را به همراه داشته باشید.

اگر یک کیسه خواب به همراه داشته باشید، ضرر نخواهید کرد.
یکی از مشکلات رایج پیاده روی تاول است. اگر این اتفاق برایتان رخ داد از دستکاری کردن آن خودداری کنید و با بتادین یا الکل آن را ضدعفونی کنید.
از آن جایی که در عراق زیاد باد می آید و شما هم در مسیری صحرایی هستید، برای جلوگیری از ورود گرد و خاک به مجرای تنفسیتان از ماسک استفاده نمایید.
به قوانین کشور عراق حتما احترام بگذارید.
پیشنهاد می کنیم که رَم و حافظه ی گوشی خود را قبل از سفر خالی کنید.
 

قبل از این که به صورت رسمی برای شروع پیاده روی کربلا اقدام کنید، آمادگی جسمانی خود را بسنجید و ببینید که آیا از نظر جسمانی این توانایی را دارید یا نه.
حتما اگر داروی خاصی مصرف می کنید، به مقدار مدت حضورتان در کشور عراق به همراه خود ببرید.
دقت داشته باشید تا حتما مهر ورود و خروج کشور عراق در پاسپورت شما ثبت شود.
از مدارک شناساییتان بسیار زیاد مراقبت کنید و نگذارید تحت هیچ شرایطی مفقور شوند.
در نکات پیاده روی اربعین به این نکته توجه داشته باشید که از صفحه ی اول گذرنامه و صفحه ی ویزای خود به وسیله ی دوربین موبایلتان عکس بگیرید تا اگر مشکلی برای مدارکتان پیش آمد، به شما کمک نماید.

 
از افراد ناشناس به هیچ عنوانی هدیه و یا چیزی نگیرید.
توجه داشته باشید که هر ۳ کیلومتری که می روید، یک مرکز گزارش گمشدگان وجود دارد. اگر گم شدید، قبل از سفر با همراهانتان مثلا قرار بگذارید تا در کنار این ستون ها و یا مرکز گمشدگان در این صورت همدیگر را ملاقات نمایید.
بانوانی که می خواهند به کربلا بروند باید در نکات پیاده روی به کربلا حتما به این نکات توجه داشته باشند که با توجه به عرف جامعه ی کشور عراق، چادر مشکی به سر داشته باشند.
به همراه خود صابون و یا مایع دستشویی شخصی به همراه داشته باشید و در زمان استفاده از سرویس های بهداشتی و قبل از غذا خوردن، دست‌ها را با آب و صابون بشویید. ژل دست و دستمال مرطوب هم کمک کننده های موثری هستند.
از جمله آداب مهم غذا خوردن در هنگام پیاده روی برای جلوگیری از مشکلات روده و سنگینی این است که قبل و بعد از غذا مقداری نمک بخورید، تا زمانی که کاملا گرسنه نشده اید، سراغ غذا خوردن نروید، قبل از سیری کامل از غذا خوردن دست بکشید.
پیشنهاد می کنیم که اگر در طول پیاده روی به هر دلیلی دچار مشکلات روده و یا هضم شدید، مقداری از گیاهان خشک شده ای همچون: نعنا، پونه، آویشن، بابونه، زنیان و یا دیگر گیاهان را به همراه داشته باشید تا در صورت وجود مشکل در یک لیوان آب جوش آن ها را بریزید و پس از ۱۵ الی ۲۰ دقیقه میل نمایید.

از جمله خوردنی های نکات پیاده روی اربعین این است که اگر یکسری از خوراکی ها همچون خرما، کشمش و دانه های روغنی که انرژی زا و غیرفاسد شدنی هستند در طول این پیاده روی با شما باشند، بد نیست.
به شایعات توجه نکنید.
اگر می خواهید از جدیدتری اتفاقات مرتبط با زیارت زائران و وضعیت راه ها با خبر شوید، از رادیو اربعین استفاده نمایید. موج این رادیو را برر روی موج اف ام ردیف ۹/۹۱ مگاهرتز در شهر نجف و روی موج اف ام ردیف ۹/۹۰ مگاهرتز در شهر کربلا دریافت نمایید.
در بین نکات پیاده روی اربعین این را به خاطر داشته باشید که امکان استفاده از وای فای در تمامی طول مسیر برای شما برقرار است و از امکان اینترنت سیم کارت های عراقی (آسیا سل) نیز می توانید استفاده نمایید.
توجه داشته باشید که لزوم به خاطر سپردن آدرس موکب و کسب اطلاعات لازم با توجه به تشابه فراوان مواکب مختلف و حتی آدرس دقیق و اخذ کارت موکب باید از سوی زائران صورت پذیرد.
بیشتر از موعد مقرر برای این مراسم در کربلا اقامت نکنید زیرا دچار مشکلات بعد از مراسم خواهید شد زیرا به طور مثال، معمولا از بعد از ظهر اربعین موکب های عراقی جمع خواهند شد.


free b2evolution skin
20
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام قسمت دهم ((ادب در مقابل سیدالشهداء علیه السلام))

دهمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم ((ادب درمقابل سید الشهد علیه السلام)) است و همین خصیصه راز ماندگاری، ستاره شدن و جاودانه ماندن نام و یاد آنان برای همیشه تاریخ شده است. فهم و درک این خصیصه مبتنی بربیان دو نکته‌ است؛

 

 

 

نکته اول؛ از آنجایی که قرآن خود ((ما دبه الله)) است اصرار و تاکید دارد که فرهنگ ((ادب)) در تمام سطوح جامعه ساری و جاری شود و مؤمنین به انسانهای مؤدب به آداب و رعایت به شؤنات شناخته شوند از همین رو رعایت ((ادب)) را در پنج مورد به عنوان قاعده واصل لاز م الاجراء می داند؛

نخستین ادب ((ادب در سلام)) است، چراکه از منظر آیات و روایات نه تنها سلام كردن،از رفتارى مستحب ولى پاسخ به آن واجب است، بلکه پاسخ سلام بایست باعبارتى بهتر و نيكوتر باشد «واِذَا حُيّيتُم بِتَحِيَّة فَحَيّوا بِاَحسَنَ مِنها‌…».(سوره نساء/4، 86..) 

دومین ادب ((ادب در ورود به خانه ديگران)) است که مؤمنان بايد هنگام ورود به خانه ديگران اجازه بگيرند و چنان‌چه به عللى به آن‌ها اجازه ورود داده‌ نشد، برگردند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتـًا غَيرَ بُيوتِكُم حَتّى تَستَأنِسوا… فَلاتَدخُلوها حَتّى يُؤذَنَ لَكُم واِن قيلَ لَكُمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزكى‌…».(سوره نور/24، 27‌ـ‌28)

سومین ادب ((ادب نشستن درمجالس‌ عمومى)) است، از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِذا قيلَ لَكُم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا يَفسَحِ اللّهُ لَكُم… يَرفَعِ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم والَّذينَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت‌…».(سوره مجادله،/58،11)
شأن نزول آيه درباره گروهى از شركت كنندگان در جنگ بدر است كه در «صفّه» بر پيامبر و يارانش وارد شدند. پيامبر دستور داد كه حاضران به آنان جاى دهند. برخى اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پيش‌گامان جهاد و ايمان دانسته‌اند.

چهارمین ادب ((ادب ضيافت)) است، برخى مفسران از آيات قرآن كريم، آدابى را براى مهمان دارى استفاده كرده‌اندکه: پس از ورود مهمان بى‌درنگ به پذيرايى او مبادرت شود و مهمان كم‌تر در انتظار پذيرايى بماند و ميزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام كند تا او وى را از اين كار باز‌ندارد: «هَل اَتكَ حَديثُ ضَيفِ اِبرهيمَ المُكرَمين… فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمين». (ذاريات/51،24‌ـ‌26)
مهمان نيز نبايد بدون دعوت به خانه كسى برود و پس از پذيرايى و تناول غذا نيز بيش از حد معمول در خانه ميزبان نماند تا مزاحم او و خانواده‌اش نشود: «اِذا دُعيتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا‌…». (سوره احزاب/33،53)

پنجمین ادب ((ادب در امور جنسى)) که قران آن را مورد تأكيد قرارداده و تصريح به ((عناوين جنسى)) نکرده است بلکه براى مثال از عمل آميزش همواره با الفاظ كنايى مانند «رفث» (سوره بقره/2،187)، «لمس» (سوره مائده/5،6)، «مسّ» (سوره آل عمران/3، 47؛ سوره مريم/19، 16‌و‌20)، «اتيان» (سوره بقره/2،222)، «مباشره» (سوره بقره/2،187)، «دخول» (سوره نساء/4،23) و «قرب» (سوره بقره/2،222) استفاده كرده است.
يكى ديگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آيات قرآن، خدمت‌گزاران و كودكان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى كه پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگيرند؛ (سوره نور/24، 58‌).

ششمین ادب قرآن بر آن تأكيد فراوان دارد، ((ادب برخورد با پدر و مادر)) است که در آياتى از قرآن سفارش به گفتار كريمانه با والدين و لزوم پرهيز از تندخويى با آنان میکند: «وقَضى رَبُّكَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِيّاهُ وبِالولِدَينِ اِحسنـًا اِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ اَحَدُهُما اَو كِلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً كَريمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ‌…». (سوره اسراء/17، 23‌ـ‌24) برخى مفسّران مقصود از گفتار كريمانه را نخواندن آن‌ها به اسم دانسته‌اند.

حتی پدر و مادر بى‌ايمان نيز از نگاه قرآن داراى ارج ويژه‌اى هستند و رعايت ادب و ملاطفت با آن‌ها نيز لازم شمرده شده است: «و اِن جهَداكَ عَلى اَن تُشرِكَ بى ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنيا مَعروفـًا‌…».(سوره لقمان/31،15)

البته همان‌طور كه رعايت احترام والدين و مراعات ادب در محضر آنان براى فرزندان لازم شمرده شده، در برابر مراعات ادب در برخورد پدر و مادر با فرزندان نيز لازم و پسنديده است. برخى مفسران، نظرخواهى ابراهيم عليه السلام از فرزندش اسماعيل درباره فرمان الهى مبنى بر ذبح او را ادبى از ناحيه پدر در برابر فرزند برشمرده‌اند:«قالَ يبُنَىَّ اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُكَ فَانظُر ماذا تَرى‌…».(سوره صافات/37،102)

هفتمین ادب ((ادب در برخورد با سفيهان و نادانان)) است، که رعايت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ويژگى‌هاى بندگان ممتاز خداوند است: «و‌عِبادُ الرَّحمنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما». (سوره فرقان/25،63)و اين ادب چيزى جز برخورد و رفتارى كريمانه با آنان نيست: «…‌و‌اِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا كِراما» (سوره فرقان/25،72)؛ چنان‌كه در آياتى ديگر به حسن گفتار با سفيهان و نادانان سفارش شده است: «…‌و‌قولوا لَهُم قَولاً مَعروفا». (سوره نساء/4،5)

هشتمین ادب ((در برخورد با مخالفان عقيده))است اسلام، افزون بر آن‌ كه مسلمانان را به رعايت اخلاق و آداب، با يكديگر مى‌خواند به مسلمانان سفارش مى‌كند كه در برخورد با مخالفان عقيدتى هم آداب را رعايت كنند:
رعايت ادب در گفتار و پرهيز از سبّ و ناسزاگويى: «و‌لاتَسُبُّوا الَّذينَ يَدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَيرِ عِلم‌…». (سوره انعام/6،108)
سخن گفتن با آنان با نرمى و مدارا: «اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَيِّنـًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اَو يَخشى».(سوره طه/20، 43‌ـ‌44)
دعوت آنان همراه با پند نيكو: «اُدعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ».(سوره نحل/16،125) و..ششمین ادب ((ادب شاگرد در برابر استاد)) است، بر اساس آيات قرآن، شكيبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان‌ كه موسى عليه السلام بر اطاعت كامل خود از حضرت خضر عليه السلام و سرپيچى نكردن از فرمان‌هاى او تأكيد كرد. به گفته برخى مفسران موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى عليه السلام ديده مى‌شود که درخواست خود را جهت يادگيرى با استفهام آغاز كرد:«قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُكَ عَلى اَن تُعَلِّمَنِ‌..»(سوره كهف/18، 66).

نهمین ادب حضور مورد توجه قرآن، ((ادب حضور در مكان‌های مقدس))می باشد. اين مكان‌ها يا همانند مساجد و معابد از آغاز، مكانى مقدس در نظر گرفته شده‌اند؛ چنانكه خداوند به حضرت موسى عليه السلام فرمان مى‌دهد. هنگام حضور در سرزمين مقدس «طُوى» كفش‌ها را درآورده، پاى برهنه باشد: «فَاخلَع نَعلَيكَ اِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى». (سوره طه/20،12)

يا به واسطه حضور اولياى خاص الهى مانند پيامبران، قداست يافته‌اند؛ چنان‌ كه افراد باايمان موظف‌اند هنگام حضور در خانه‌هاى پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله ادب را رعايت كرده با اجازه وارد شوند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن يُؤذَنَ لَكُم‌…». (سوره احزاب/33،53)
رعايت اين ادب پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نيكو شمرده شده است؛ چنان كه در جوامع حديثى شيعه، خواندن اذن دخول از آداب زيارت حضرت بشمار مى‌رود و رعايت اين ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر امامان عليهم السلام نيز سفارش شده است.
دهمین ادب ((ادب در برخورد با اولياى الهى)) است، خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مى‌دهد هنگام سخن گفتن با پيامبر صلى الله عليه و آله، صداى خود را بلند نكنند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَكُم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ‌…». (سوره حجرات/49،2)
افزون بر اين سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با حضرت، نشانه پرهيزكارى دانسته شده:«إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى…»(سوره حجرات/49،3)
و كسانى‌ كه بدون رعايت حرمت پيامبر، وى را از فراسوى حجره‌ها (از‌ درون خانه‌هاى خود) صدا مى‌زنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شده‌اند: «اِنَّ الَّذينَ يُنادونَكَ مِن وراءِ الحُجُرتِ اَكثَرُهُم لايَعقِلون» (حجرات/49،4)، «لاتَجعَلوا دُعاءَ الرَّسولِ بَينَكُم كَدُعاءِ بَعضِكُم بَعضـًا». (سوره نور/24، 63)

نکته دوم؛ اصحاب و بنی هاشم در واقعه عاشورا مظهر و تجلی زیبایی همین اصل قرآنی ((ادب)) در برخورد با مولا و مقتدا و امام خود بودند و همین رمز درخشش و ستاره شدن آنان است، چرا که سید الشهداء هرچند برای بنی هاشم به تناسب نسبت خانوادگی، همسر، پدر، برادر، عمو، ودایی بود، و برای اصحاب نیز به دلیل اینکه امام بدون تعین و مراتب با انان رابطه داشت خودمانی و خاکی بود، اما انان به دلیل معرفتی که به جایگاه و منزلت امام علیه السلام داشتند خود را وارد حریم امام علیه السلام نمی کردند و خودمانی نمی شدند با اوج ادب با ان حضرت روبرو می شدند، عباس بن علی یا ابوالفضل العباس را که معروف حضور همه عاشوراشناسان است، که در تبیین مقام و منزلت ایشان آمده است: ((انّ له عندالله درجة یغبطه بها جمیع الشهداء:یعنی: او پیش خدا مقامی دارد که تمام شهدا به حال او رشک می برندسفینة البحار، ج 6، ص 133))

وقتی أمان نامه برای او آوردند و او و برادرانش را صدا زدند از سر ادب در برابر امام  او که از سر ادب هماره حسین بن علی علیه السلام را امام و آقا و سید و مولایش خطاب می کرد و از سر ادب در برابر فاطمه زهرا علیهاالسلام (که هنگام شهادتش به دیدارش آمد و او را فرزند خطاب کرد، امام حسین علیه السلام را «برادر» صدا زد و فریاد استغاثه اش را با «یا اخا ادرک اخاک؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص246)).

سرود تا سرود شهادت را نیز در توحید و ادب نشانه بگیرد یا قبل از شهادت در کنار نهر علقمه آب را بر روی آب ریخت و سیمای امام و صورت اهل بیت امام علیه السلام را در آینه آبِ کف دست دید و آب را ننوشید؛ در حالی که تشنه بود و جان عطشناک داشت و از این ایثار به آن نثار رسید و ادب را در همه حالات متبلور ساخت. پس ابوالفضل علیه السلام مظهر تام ادب رحمانی و حدّنگهداری و پروریدگی اش را در دامان علی علیه السلام در جریان واقعه عاشورا نشان داد.
چرا حربن یزید ریاحی در تحیر و تردید میان دو راه بهشت و جهنم و حسین و یزید و خدا و خود، آخرت و دنیا؛ راه بهشت، حسین علیه السلام خدا و آخرت را برگزید و بزرگترین انتخاب تاریخ را به رخ جهانیان کشید و از ولایت ظلم و ظلمت، به ولایت عدل و نور در آمد و از فرش تا عرش را در پرتو ولایت طی کرد. 
چون ((حد خویش را شناخت و از قلمرو وجودی اش تجاوز نکرد)) و در پاسخ امام علیه السلام که فرمود مادرت به عزایت بنشیند عرضه داشت افسوس که مادرت زهرا علیهاالسلام دخت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و در اقامه نماز رعایت ادب کرد و پشت سر امام حسین علیه السلام ایستاد و نماز را به جماعت خواند؟ و همین رعایت ادب مقدمه ای برای توبه و انقلاب علیه خویشتنِ شد وبه امام پیوست وجاودانه شد.
حبیب بن مُظَهَّر (یا مُظاهر) بن رئاب از قبیله بنی‌اسد و کنیه او ابوالقاسم بود که چهارده سال قبل از هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) در یمن متولد شد همگام با اسمش دوستدار و محب اهل‌بیت (ع) و محبوب و مورد توجه ایشان بود. نام او همیشه در کنار یاران برجسته امیرالمؤمنین علی (ع) چون میثم تمار و رشید هجری بود، طوری که در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان در رکاب مولایش با دشمنان مبارزه کرد. (حسین انصاریان، با کاروان نور) وی عضو گروه ویژه «شرطة الخمیس» بود که نیروی ضربتی و گوش به فرمان علی(ع) بودند. (الاختصاص، شیخ مفید، ص2 تا 7) گفتگوی او با میثم تمار، سال‌ها پیش از عاشورا، هنگام عبور از مجلس بنی اسد که هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی می‌کرد، از جمله علم مَنایاست که از حضرت علی(ع) آموخته بودند و از جریانات آینده خبر داشتند. (ابصارالعین، ص127)
حبیب بن مظاهر همچنین حافظ کل قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرموده امام حسین(ع) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. (نفس‌المهموم قمی، ص124) آن قدر به دنیا بی‌رغبت بود و زهد را سرمشق زندگی خود قرار داده بود که هر اندازه به او پیشنهاد امان و پول فراوان داده شد نپذیرفت و گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند.» (اعیان‌الشیعه، ج4، ص553)

این سخن حبیب دراوج ادب خطاب به سید الشهداء درشب عاشور ا است:

((قال زهیر بن القین: و اللّه لوددت أنی قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتى اقتل کذا ألف قتله و أن اللّه یدفع بذلک القتل عن نفسک و عن أنفس هؤلاء الفتیة من أهل بیتک:زهیر بن قین گفت: به خدا قسم دوست داشتم که کشته مى‌ شدم سپس زنده مى ‌شدم، باز کشته مى ‌شدم تا هزار مرتبه بار این چنین کشته مى ‌شدم تا خداوند بدین وسیله، کشته شدن را از شما و جوانان اهل بیت شما دور مى ‌گردانید. ))

مسلم بن عوسجة که مانند «حبیب بن مظاهر» از قبیله بنی اسد بود و ۲۰ سال قبل از هجرت در یمن به دنیا آمد. وی از اصحاب محمد و شیعیان بود که در زمان مرگ معاویه در کوفه زندگی می‌کرد. وی از خواص علی بود که در جمل و صفین و نهروان حضور داشت. مامقانی در کتاب رجالش می‌نویسد: قلم از بیان جلالت قدر و عدالت و قوت ایمان و شدت تقوای مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است درشب عاشورا همه ادبش را به صحنه آورد وخطاب به امام گفت:((قام إلیه مسلم بن عوسجة الأسدی فقال: أ نحن نخلّی عنک و لمّا نعذر الى اللّه فی أداء حقّک. أما و اللّه حتى اکسر فی صدورهم رمحی و أضربهم بسیفی ما ثبت قائمه فی یدی و لا افارقک و لو لم یکن معی سلاح اقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة دونک حتى اموت معک:مسلم بن عوسجة برخاست و گفت: آیا اگر تو را تنها بگذاریم در اداء حق تو در نزد خدا عذرى داریم؟ اما به خدا قسم از تو جدا نمى ‌شوم تا آنکه نیزه ‌ام را در سینه‌ هایشان بشکنم و مادامی که قبضه شمشیرم در دستم باشد با آن می جنگم و اگر سلاحى نداشته باشم با سنگ آنها را مى ‌زنم تا آنکه با تو بمیرم:حسین انصاریان (پاییز ۱۳۸۷)، با کاروان نور، دارالعرفان، ص. 127 .))

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام 


free b2evolution skin
19
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام| قسمت نهم ((تغذیه از غذای حلال و طیب))

نهمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم (( تغذیه حلال و طیب)) بوده است، که توانسته بستر و زمینه چنین رشد وتعالی را برای فراهم کند که امام حسین علیه السلام آنان را این چنین توصیف کند: ((فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أوصل اهل بیتی))، فهم ودرک درست ازاین خصیصه زمانی امکان پذیر می شود که چند نکته به درستی توضیح داده شود.

 


 
نکته اول؛ این است از منظر قرآن کریم و در آیات اهل بیت علیهم السلام به همان اندازه و مرتبه هر مسلمانی مکلف و موظف است نسبت به انجام واجبات و فرائض اهتمام ویژه داشته باشد که مبادا ترک شود مکلف است و نیز وظیفه دارد که نسبت به تغذیه فکری و علمی و همچنین جسمی خود نیز حساسیت و اهتمام ویژه داشته باشد که ازجنس ((حلال طیب)) باشد از همین رو در ایه (24) سوره عبس می فرماید: کریم فرمود ((فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ:پس انسان باید در غذای خود بنگرد.)) یعنی انسان مراقبت کند که تغذیه اش از مال ((حلال و طیب)) باشد، و همچنین علمی که تحصیل می کند از مجرای صحیح و سالم باشد، چرا زيد شحام راوي مشهوري است که می‌گويد، «قلت ما طعام؟» از حضرت امام باقر (علیه السلام) سؤال كردم كه طعام انسان چيست كه خدا می‌گويد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِه‌» قال؛ «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُه‌:علم است که شخص بایست بداند ازچه کسی تحصیل میکند(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌2، ص96)

نکته دوم؛ همانگونه که بین غذای سالم و دارای ویتامین و سلامت و رشد بدن رابطه تنگاتنگ وجوددارد غذای سالم و مقوی جسم را سالم نگه می دارد و غذای ناسالم و مضر به سلامت جسم آسیب وارد می کند از منظر قران کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام بین تغذیه و نفس آدمی نیز رابطه تنگی وجود دارد، چرا که غذا و تغذیه طیب و خبیث در شاکله شخصیتی و ساختار وجودی هر فرد انسانی تاثیر مثبت و منفی می‌گذارد و آثار این شخصیت خوب و بد نیز در عمل صالح و طالح خودنمایی می‌کند. براساس تعالیم اسلام، نقش تغذیه در شکل‌گیری شخصیت و در نتیجه عمل چنان مهم و اساسی است که بخش عمده آموزه‌های دستوری و تجویزی اسلام در قالب حلال و حرام ناظر به مسئله تغذیه است. به عنوان نمونه به سبب تاثیرات منفی مسکرات در به خمار بردن عقل، خدا آن را حرام می‌کند؛ زیرا قوه ادراکی و گرایشی بشر متاثر از خمر در پوششی می‌رود که دیگر قابل استفاده نیست و عقل، کار ویژه خود را از دست می‌دهد. این از دست رفتن عقل در پس پوشش خمر تا جایی است که شخص رفتار‌های طبیعی خود را از دست می‌دهد و حتی گاه قادر به مهار قوای جوارحی و اعضا برای حرکت نیست و در رفتار و حرکت تلوتلو می‌خورد که از آن به سکر و سکاری یعنی مستی یاد می‌شود.

خدا در ایه(81) سوره مائده به‌صراحت در علت تحریم خمر می‌فرماید: «إِنَّما يُریدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون:شیطان مى‏ خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد.»
این آیه نشان مى‏ دهد که غذا و نوشیدنى‌های حرام همچون شراب (خمر) مى‏تواند در شکل گیرى رذائل اخلاقی تاثیر مستقیم دارد
و همچنین خداوند متعال درباره گروهى از یهود که مرتکب کارهاى زشت و نادرست مثل جاسوسى علیه اسلام و تحریف حقایق کتب آسمانى شده بودند، مى‏فرماید: آنها کسانى هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاک کند.( مائده/41) و بلافاصله در آیه بعد مى‏فرماید: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ اكَّالُونَ لِلسُّحْتِ» آنها بسیار به سخنان تو گوش فرا مى‏دهند تا آن را تکذیب کنند (و) بسیار مال حرام مى‏خورند!» (مائده/42)
این تعبیر نشان مى‏دهد که آلودگى دلهاى آنها بر اثر اعمالى همچون تکذیب آیات الهى، و خوردن مال حرام به طور مداوم بوده است؛ چرا که از فصاحت و بلاغت به دور است که اوصافى را براى آنها بشمرد که هیچ ارتباطى با جمله قبلی نداشته باشد. (مکارم شیرازی و همکاران، اخلاق در قرآن، ج 1، ص208).
در مقابل تغذیه از مال ((حلال و طیب)) نیز تاثیر مثبت سازی شخصیت افراد و همچنین تاثیر شگرف در معنویت و حالات روحی شخص دارد، از همین رو در ایات دیگر قران در بیان چنین نسبت و رابطه تنگاتنگ بین ((تغذیه)) و ((روحیات)) می‌فرماید: 

«یا أَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُون‏» (اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از نعمتهاى پاکیزه‏اى که به شما روزى داده‏ایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید اگر او را پرستش مى‏کنید.) (بقره/172)

در این آیه کریمه، بعد از سفارش به خوردن از نعمتهای پاکیزه، دستور شکر خدا داده شده است.
در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون‏» (و از نعمتهاى حلال و پاکیزه‏اى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید.) (مائده/88)
ملاحظه می‌کنید که بیان آیه به گونه‌ای است که انسان بین «بخورید» (کلوا) و «تقوای الهی داشته باشید» (اتقوا الله) ارتباط عمیقی احساس می‌کند.
در آیه دیگر می‌فرماید: «یا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبین»‏
(اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست) (بقره/168)
در این آیه نیز ارتباط بین استفاده از غذاهای حلال و پاک، و دوری و پیروی نکردن از گامها و وساوس شیطان، روشن است.
در جای دیگر می‌فرماید: «یا ايُّها الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً». (اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید) (مومنون/51)

نکته سوم؛ تفاوت سپاه کوفه و اصحاب سید الشهداء در همین تغذیه از ((حلال و طیب)) و تغذیه از((مال حرام)) است، چراکه سپاه اموی که مرکب از ((عریف، منکب، منقب)) بود سال ها از مال حرام استفاده کرده و تغذیه آنان از مال خبیث بوده است که حاکمیت به آنان می داده است و این نوع از تغذیه شخصیت منفی از آنان ساخت که درروز عاشوراء امام علیه در برابر انان ايستاد و از آنها خواست كه ساكت شوند، ولى آنان نپذيرفتند!! به آنها فرمود:
«وَيْلَكُمْ ما عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَْولي، وَ إِنَّما أَدْعُوكُمْ إِلى سَبيلِ الرَّشادِ، فَمَنْ أَطاعَني كانَ مِنَ الْمُرْشَدينَ، وَ مَنْ عَصاني كانَ مِنَ الْمُهْلَكينَ، وَ كُلُّكُمْ عاص لاَِمْري غَيْرُ مُسْتَمِع لِقَوْلي، قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِيّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِكُمْ، وَيْلُكُمْ أَلا تَنْصِتُونَ، أَلا تَسْمَعُون :واى بر شما! چرا ساكت نمى شويد تا سخنان مرا گوش كنيد؟! من شما را به راه راست دعوت مى كنم، هر كس از من پيروى كند به راه راست هدايت مى شود، و هر كس از من نافرمانى كند هلاك خواهد شد.
شما از دستور من سرپيچى مى كنيد و به سخنانم گوش فرا نمى دهيد، چرا كه هداياى شما [جوايزى كه براى كشتن من گرفتيد] تنها از راه حرام بوده و شكم هايتان از حرام پر شده است، و خداوند بر دل هاى شما مُهر زده است. واى بر شما! آيا ساكت نمى شويد؟ آيا به سخنانم گوش فرا نمى دهيد؟).
ولی در مقابل اصحاب و بنی هاشم که سپاه کوچک بی پناه امام علیه السلام را تشکیل می داد هرچند در حاکمیت بنی امیه زندگی کرده بودند ولی آلوده به حرام خواری و تغذیه ازمال حرام نشده بودند و به و همین استفاده از مال حلال طیب موجب شد که شخصیت استتنایی ساخته شود که ستاره تاریخ شوند، امضاء و شهادت امام معصوم را در ذیل کارنامه خود داشته باشند که در وصفشان بگوید :(((فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أوصل اهل بیتی))

منبع:

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام 

 


free b2evolution skin
17
مرداد

22 دلیل برای نماز ظهر عاشورا

1.درس عبادت و بندگى

امام حسین علیه السلام و اصحابش درس عبادت و بندگى کامل را به بشریت آموختند، خیلى ها ادعا مى کنند ما خداوند را عبادت و بندگى مى کنیم ولى هنگام امتحان مردود مى شوند.

این شعار را مى دهیم ، اى کاش ما در کربلا بودیم ، امام حسین علیه السلام را یارى مى کردیم و سینه خود را سپر نماز قرار مى دادیم ، اما گویا واقعا اینطور هستیم . خود را امتحان کنیم .

 

 

2.اهمیت نماز اول وقت

سید الشهداء، در سخت ترین شرایط و در حین جنگ ، نماز را در اول وقت اقامه نموده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نمى گوید اول جنگ و بعد نماز، او این درس را از پدر بزرگوارش على علیه السلام آموخت . که روزى در جنگ صفین حضرت على علیه السلام در حالى که مشغول جنگ بود مرتب به خورشید نگاه مى کرد، ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمومنین ! این چه کارى است که شما انجام مى دهید؟

حضرت فرمود: نگاه مى کنم تا موقع فرا رسیدن ظهر، نماز را (در اول وقت) بخوانم .

ابن عباس گفت : آیا حالا وقت نماز است ؟ ما مشغول جنگ هستیم .

حضرت فرمود: مگر ما براى چه چیزى مى جنگیم ؟ به درستى که ما براى نماز جنگ مى کنیم .

ابن عباس گفت : نماز شب على علیه السلام حتى در لیلة الهریر هم ترک نشد بیاییم مثل اصحاب امام حسین عمل کنیم ، هنگام ظهر بشتابیم به سوى نماز، و نماز را به یاد بیاوریم تا مشمول دعاى امام حسین علیه السلام شویم : ذکرت الصلوة جعلک الله من المصلین الذاکرین ؛ نماز را یاد کردى خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد

 

ادامه »


free b2evolution skin
17
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام (قسمت هشتم ((سبقت وسرعت درانجام عمل صالح))

خصیصه هشتم؛ اصحاب و بنی هاشم ((سبقت و سرعت در عمل صالح)) است، تحلیل همه جانبه این خصیصه در صورتی امکان پذیر است که دو نکته به درستی توضیح داده شود:

 

 

نکته اول این است در قرآن کریم نه تنها «عمل صالح» هشتاد و هفت بار به صورت‌های گوناگون مانند «العمل الصالح»، «عمل صالحا» و «عملوا الصالحات» و «یعلمون الصالحات» و نظایر اینها وارد شده است بلکه مهم این است «عمل صالح» کمتر از عنایت آن بر «ایمان» نیست. زیرا عمل صالح، نه تنها نشانه وجود ایمان در دل‌ها ومایه تجلی و درخشش آن در قلمرو زندگی است، و ایمان بدون «عمل» و انجام مسئولیت، بسان درخت بی بر است که فقط به درد سوختن می‌خورد برای تربیت و پرورش آری نه تنها چنین. است، بلکه عمل صالح نسبت به ایمان، به منزله تنه و شاخه، به ریشه آن است، که هر یک در دیگری اثر متقابل دارد و وجودهر یک مایه تکامل دیگری است و آسیب پذیری یکی موجب آسایش پذیری دیگری نیز هست، چراکه :

اولا: ایمان ریشه ‌ولی عمل صالح تنه و شاخه و میوه آن است، و تاثیر عمل صالح در ایمان به این است که به آن رسوخ و نفوذ و قدرت و توان می‌بخشد.شکی نیست که ایمان خود راهنما و راه گشا است و اگر با عمل صالح توام گردد، هدایت آن افزایش می‌یابد و قرآن به این حقیقت در ایه (10) سوره فاطر تصریح می‌کند و می فرماید: ((مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ: آن کس که عزت بخواهد، عزت همگی از آن خدا است، کلمه پاکیزه (اعتقاد صحیح) به سوی خدا بالا می‌رود، و عمل صالح آن را بالا می‌برد آنان که به مکر و تزویر عمل انجام می‌دهند سرانجام آنان عذاب سخت خواهد بود و مکر آنها نابود خواهد شد)) 

ثانیا: هرچند ایمان نور و روشنی بخش است، ولی ضمیمه شدن عمل صالح به آن، مایه درخشندگی بیشتر آن می‌گردد و انسان در زندگی از جهات مادی و معنوی، بصیر و روشن تر می‌گردد. زیرا افراد «خودخواه» و «هوی پرست» در تاریکی‌های «نفس پرستی» فرو رفته و جز خود، چیزی و کسی را نمی‌بیند، در حالی که افراد با ایمان و نیکوکار در افق بالاتر و برتر قرار دارند، و جهان و خویشتن را قائم به خدا و وابسته به او می‌بینند و مصلحت خویش را در تامین مصالح دیگران می‌اندیشند چه نورانیت و روشنی بهتر از این می تواند باشد از همین رو در ایه(11) سوره طلاق می فرماید: «رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور:پیامبری را برای شما برانگیختیم که آیه‌های روشنگر خدا را برای شما تلاوت کند تا افراد با ایمان و نیکوکار از تاریکی (کفر و بد کرداری) به محیط روشن گام نهند.)) و نیز در ایه(11) سوره طلاق می فرماید: «و من یؤمن بالله و یعمل صالحا یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا قد احسن الله له رزقا:آن کس که به خدا ایمان آورد و عمل نیکو انجام دهد، او را وارد بهشت می‌سازد که از زیر درختان آن چشمه‌ها جاری می‌گردد و جاودانه در آنجا هست و خدا روزی نیکو برای او فراهم ساخته است)). 

ثالثا:((ایمان)) و ((عمل صالح)) است که زمینه ساز حیات طیبه و زندگی پاکیزه است، چرا که مقصود از زندگی پاکیزه، آن نوع از زندگی است که در آن مفاهیم انسانی زنده گردد، صلح و صفا، محبت و دوستی، همدردی و همکاری، آرامش و امن حکمفرما باشد، بشر از قید انحصار طلبی، «خودمحوری» و ستم کاری بیرون آید و جامعه در سایه ایمان به خدا از بسیاری از تعدیات مصون بماند، اگر زندگی پاکیزه همین است، یک چنین زندگی، در سایه ایمان به خدا و عمل صالح صورت می‌پذیرد زیرا در پرتو «عمل صالح» محبت و دوستی، صفا و صلح به جامع بازمی‌گردد افراد جامعه بسان اعضاء یک تن، به هم یاری یکدیگر می‌شتابند. 

از همین رو در ایه(97)سوره نحل آمده است: ((مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ: هر کس عمل نیک انجام دهد در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می‌بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمال که انجام می‌دهند، می‌دهیم.))

و همچنین در ایه(82) انعام از این حیات پاکیزه «امن» و آرامش تعبیر آورده است و آرامش فردی و اجتماعی را در سایه ایمان و عمل صالح می‌داند و می فرماید: ((الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ: آنان که ایمان آورده و ایمان خود را با تعدی و ستم آلوده نکرده‌اند برای آنان زندگی توام با امن و آرامش است.))

نکته دوم؛ به دلیل نقش مهمی که خیرات و عمل صلح در ساختن حیات طیبه دارد، قرآن مجید در آیات متعددی، مؤمنان را به سرعت در خیرات و پیشی گرفتن از یکدیگر دعوت می کند، در توصیف جمعی از مؤمنان راستین در سوره آل عمران ایه (114) می فرماید: یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ أُولئِک مِنَ الصَّالِحِینَ: آنها کسانی هستند که در انجام کارهای نیک سرعت گرفته و بر یکدیگر پیشی می گیرند و آن ها از صالحانند.)) و یا در توصیف جمعی از پیامبران بزرگ، مانند «زکریا» و «یحیی» در ایه(90) انبیاء می فرماید: ((انَّهم کانوایسارِعُون فی الخَیراتِ.:آنها در کارهای خیر به سرعت اقدام می کردند..)) و همچنین در شرح صفات برجسته مؤمنان درایه(61)مؤمنون آمده است: ((أُولئِک یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ:آنها در کارهای نیک به سرعت اقدام می کنند و از دیگران پیشی می گیرند.)) 

بدیهی است «مسارعه» در خیرات با مسابقه در خیرات، هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا، سبقت جستن بدون سرعت در عمل، امکان پذیر نیست و هر کسی سریعتر راه را سوی مقصود بپیماید، بی شک زودتر به مقصود می رسد.

نکته سوم‌‌؛ این است آنچه که توانست اصحاب سید الشهداء را استثناء در تاریخ نماید ((انجام عمل صالح)) البته عملی صالحی که به قیمت و هزینه جان آنها تمام شد، و مهمتر از انجام صالح ((سرعت ومسابقه درانجام ((عمل صالح)) است چرا که صاحب معالی السبطین نقل می کند: ((دختر علی زینب علیهاالسلام می گوید: در شب عاشورا از خیمه خارج شدم تا این که به خیمه ی برادرم حسین علیه السلام بروم. او در خیمه به تنهایی به سر می برد، دیدم مشغول مناجات با خداوندگار است و قرآن را تلاوت می کند با خود فکر کردم در مثل چنین شبی سزاوار نیست برادرم تنها در خیمه بماند به دنبال این فکر به سوی خیمه های برادرانم و پسر عموهایم روان شدم، تا آنان را به این عمل سرزنش کنم نزدیک خیمه ی برادرم عباس رسیدم صدای همهمه و فریادی به گوشم رسید پشت خیمه گوش فرا دادم دیدم پسر عموها و برادران و برادرزاده هایم گرد هم حلقه وار جمع شده اند و عباس در وسط آنان است مانند شیر نیم خیز به روی دو پا شده و شروع به سخن نموده است. خطبه ای را بیان فرمود که مانندش را نشنیده بودم مگر از برادرم حسین (ع) پس از حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبر اسلام و آل او برادرزاده ها و عموزاده ها و برادرانش را مخاطب قرار داده فرمود: فردا چه خواهید کرد؟ آنها گفتند اختیار با توست و ما در فرمان توئیم، فرمود: بدانید اصحاب برادرم نسبت به ما بیگانه و غریبند و همیشه بار سنگین مرد به دوش اهل خود است، فردا شما باید پیش قدم شوید در شهادت و نگذارید آنان بر شما سبقت بگیرند. مبادا این که مردم بگویند: بنی هاشم یاران خود را پیش داشتند و بعد مرگ را با ضرب شمشیر از خود دفع می کردند زینب سلام الله علیها می گوید: چون سخن برادرم عباس به اینجا کشید بنی هاشم شمشیرهای خود را کشیدند و فریاد زدند چنین خواهیم کرد و ما در فرمان تو خواهیم بود.

چون از خیمه حبیب بن مظاهر می گذشتم همهمه و سر و صدایى شنیدم، به آنجا رفتم و پشت خیمه ایستادم و به داخل آن نظر افکندم، دیدم اصحاب بر گرد حبیب بن مظاهر حلقه زده اند و او مى گوید:
اى همراهان! براى چه منظورى به اینجا آمده اید؟ خدا رحمتتان کند، سخنانتان را روشن و بى پرده بیان کنید.
گفتند: آمده ایم تا (حسین(علیه السلام)) غریب فاطمه(علیها السلام) را یارى کنیم.
گفت: چرا زنان خود را طلاق داده اید؟
گفتند: براى یارى حسین(علیه السلام).
گفت: اگر صبح شد چه مى کنید؟
گفتند: فرمان، فرمان تو است. ما از فرمان تو سرپیچى نمى کنیم.
گفت: هنگامى که صبح شد اوّل کسى که به میدان مبارزه گام مى نهد، شمایید. ما پیش از بنى هاشم به میدان مى رویم و تا خون در رگ یکى از ماست، نباید بگذاریم حتّى یک نفر از آنان کشته شود. مبادا مردم بگویند آنها سروران خود را پیش انداخته و خود از بذل جانشان دریغ ورزیدند; پس یاران شمشیرهایشان را به اهتزاز درآوردند و یک صدا گفتند: ما همه با تو هم عقیده و تحت فرمان توایم.
زینب(علیها السلام) در ادامه فرمود: «من از این استوارى قدم، خوشحال شدم و اشک بر چشمانم حلقه زد و در حالى که مى گریستم برگشتم.:معالی السبطین، ج 1، ص340))

منبع :پایگاه اطلاع رسانی بلاغ/شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام


free b2evolution skin