12
مهر

چگونگی گسترش انحراف ها در جامعه اسلامی

وقتی امامت و رهبری از مرکز و محور خود دور شد و این امانت الهی در دست کسانی قرار گرفت که به هیچ وجه شایستگی آن را نداشتند، زمینه گسسته شدن دیگر رشته های دین نیز پدید آمد. به دیگر سخن، تسلّط منافقان رجعت طلب بر قدرت سیاسی و حکومت، عوامل چندی را در خدمت آنان قرار داد. آنان با استفاده از این عوامل سیاسی و اقتصادی در انزوای اهل بیت علیهم السلام و جلوگیری از کتابت و نشر کلام نبوی کوشیدند و در نتیجه، زمینه بروز بدعت ها و جعل حدیث و تفسیرهای نادرست از قرآن کریم مهیّا گشت، جنبش ارتجاعی به طرز وحشتناکی در جامعه گسترش یافت و ارزش های معنوی و الهی یکی پس از دیگری جای خود را به ارزش های مادّی و جاهلی دادند. چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز پیش بینی کرده بود، مردم در تاریکی و حیرت عجیبی قرار گرفتند.

 

 

 

در نیمه دوّم خلافت عثمان این انحرافات و کج روی ها به اندازه ای زیاد شد که حضرت علی علیه السلام در مدت زمامداری خویش نتوانستند آن ها را اصلاح نمایند. با شهادت آن حضرت و سراسری شدن حکومت معاویه، جنبش ارتجاعی به انقلاب ارتجاعی منجر شده با حاکمیت بیست ساله معاویة بن ابی سفیان، بدعت ها و جنایت ها در حق اسلام و مسلمانان گسترش یافت. اهل بیت علیهم السلام در این مدت تلاش فراوانی برای اصلاح امور انجام دادند، اما این فعالیّت ها به دلیل ویژگی های شخصیتی معاویه و سیاست های فریبکارانه وی عمدتا نافرجام ماندند. مرگ معاویه و آغاز زمامداری یزید این فرصت را پدید آورد که امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه از انحرافات وارد مبارزه شوند و با فداکاری خود امت اسلام را بیدار نمایند. اگر فداکاری امام حسین علیه السلام نبود، بدون شک بنی امّیه نامی از اسلام باقی نمی گذاردند.

 

منبع:

ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین علیه السلام

حسین عبد المحمدی


free b2evolution skin
12
مهر

ریشه های تاریخی حادثه عاشورا

واقعیت این است که مهم ترین علّت قیام امام حسین علیه السلام تغییر ماهیت اسلام و دور شدن جامعه اسلامی از آرمان های بلندی بود که بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را به ارمغان آورده بود. هدف اصلی قیام، مسدود کردن رخنه و پرکردن شکاف انحرافی بود که در تفکر دینی از داستان سقیفه به بعد پدید آمده بود. سایر عوامل، علل زمینه ساز قیام عاشورا محسوب می شوند.

 

 

قیام سالار شهیدان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام به عنوان بزرگ ترین حادثه تاریخ اسلام، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و به عنوان یک انقلاب بزرگ اجتماعی، از حوادثی است که زمینه های آن یک باره در سال 61 هجری پیدا نشد، بلکه ریشه های آن را باید در چند دهه پیش و در تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر خلفا جست وجو کرد.

آنچه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در سقیفه بنی ساعده رخ داد، ریشه در حوادث عصر رسالت داشت و آن ها نیز به نوبه خود از حوادث پیش از اسلام ریشه می گرفت. حادثه عاشورا نیز یکی از پیامدهای تلخ سقیفه بنی ساعده بود. به عبارت دیگر، عاشورا حلقه ای از زنجیرهای به هم پیوسته ای بود که یک سر آن به سقیفه و سر دیگر آن به «کربلا» منتهی گردید؛ چنان که مهیار دیلمی در غدیریّه خود می گوید:

 

اَضالِیْلَ ساقَتْ مُصابَ الْحُسَیْن علیه السلام
وَ مَا قَبلَ ذاکَ وَ ما قَدْ تَلا
فَیَومَ السَّقیفَةِ یَابْنَ النَّبِیَّ
طَرَّقَ یَوْمکَ فی کَربَلا
وَ غَصْبُ اَبیکَ عَلی حَقِّهِ
وَ اُمِّکَ حَسَّنَ اَنْ تُقْتَلا
و ابوذر غفاری در کنار کعبه فرمود: «اگر ولایت و امامت کسی را که خدای سبحان او را مقدّم داشت می پذیرفتید؛ ولیّ خدا محروم و درمانده نمی ماند و هیچ واجبی از واجبات الهی ضایع نمی گردید.»

 

 

 

چنان که ابن عباس به مردم بصره گفت: «ای امّتی که در دین خود سرگردان شده اید توجّه کنید! اگر آن کس را که خدا مقدّم داشته بود پیش انداخته، و آن کس را که خداوند واپس زده عقب می راندید، و ولایت را در همان جایگاهی که خداوند قرار داده می نهادید، هیچ نقصانی در ترتیب آنچه خداوند مقرّر فرموده بود پدید نمی آمد و دوستی از دوستان خدا فقیر نمی گشت و [حتی] دو نفر در حکم خدا با هم اختلاف نمی کردند و هرگز افراد امّت درباره چیزی از کتاب خدا با هم درگیر نمی شدند! پس بچشید پیامد این تفریط و کوتاهی خود را که به دست خویش انجام دادید. به زودی آنان که ستم کردند خواهند دانست که به کدامین سرانجام دچار خواهند شد».

سقیفه نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی، ناگهانی تحقق پیدا نکرد و ریشه های آن را باید در عصر جاهلیت و جریانات سیاسی و اجتماعی عصر نبوّت جست وجو کرد. در حقیقت سقیفه پیامد بازگشت معیارها و ملاک های جاهلی بود.

از این دیدگاه، همه بدبختی ها، انحراف ها و بدعت هایی که متوجّه اسلام گردید و همه ستم هایی که بر اولیای خدا رفت، به سقیفه می رسد و همه بدبختی های پس از هجرت به جریان های پیش از هجرت، و همه مشکلات پیش از هجرت به بعضی از بزرگان قریش منتهی می شود که منافقانه اظهار اسلام کردند. امام درباره این عناصر فاسد در جامعه اسلامی و فرصت جویی آنان برای رجعت طلبی فرمودند:

«… ما اَسْلَمُوا وَ لکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ اَسَرُّوا الْکُفْرَ، فَلَمّا وَجَدُوا اَعْوانًا عَلَیْهِ اَظْهَرُوهُ»؛ اینان مسلمان نشدند، بلکه فقط تظاهر به مسلمانی کردند و کفر را در دل پنهان داشته اند و آن گاه که یار و همدستانی یافتند کفر پنهان خویش را آشکار نمودند.

 

 

 

 

رویدادهای پس از رحلت رسول خاتم صلی الله علیه و آله این حقیقت را تأیید می کند که عوامل رجعت طلب، برای برگرداندن سنّت ها و عقاید دوران کهن با جدّیت تلاش کردند و عدّه ای از افراد ضعیف الایمان نیز به دلیل سستی اعتقاد، با سکوت خویش زمینه را برای قدرت یابی گروه نخست فراهم نمودند و به تدریج جامعه اسلامی به تباهی کشیده شد. البته این ارتجاع دور از انتظار نبود؛ زیرا علاوه بر این که مشرکان به طور کلّی در حجاز ریشه کن نشدند، تعدادی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز با تظاهر به اسلام، ایمان واقعی به رسالت حضرت صلی الله علیه و آله نیاورده بودند. اصولاً در هر انقلاب فرهنگی، سیاسی و اجتماعی چنین پدیده ای قابل پیش بینی است؛ زیرا در هر نهضتی اوّلاً تحول اعتقادی اخلاقی در افراد به کمال نمی رسد، ثانیا همه افراد، مشمول تحوّل نمی شوند. در نتیجه، هم بقایای آثار اعتقادی اخلاقی گذشته تا حدّی در فرد مؤمن باقی می ماند و هم عناصر تحوّل ناپذیر نقش ایفا می کنند و زمینه بازگشت جامعه به نظام پیشین را فراهم می نمایند.

بی توّجهی عدّه ای از مسلمانان صدر اسلام به جریان غدیرخم و ولایت علی علیه السلام و تشکیل سقیفه بنی ساعده، در واقع به همین علل بوده است. حضرت علی علیه السلام پس از ماجرای سقیفه با قلبی محزون فرمودند: «هان! به هوش باشید که دست از ریسمان اطاعت بر گرفته اید. و با تجدید رسوم جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکسته اید… آگاه باشید! که پس از هجرت، [دوباره [همچون اعراب بادیه نشین شده اید، و بعد از اخوّت و برادری و اتحاد و الفت، به احزاب مختلف تقسیم گشته اید، از اسلام به نام آن اکتفا کرده اید و از ایمان جز تصوّر و ترسیمی از آن چیزی نمی شناسید… گویا می خواهید با هتک حریم الهی و نقض پیمانی که خداوند آن را مرز قانون خویش در زمین و موجب امنیت مخلوقش قرار داده، اسلام را وارانه کنید…!»

 

منبع:

ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین علیه السلام

حسین عبدالمحمدی


free b2evolution skin
11
مهر

آیا کسی از زنان در روز عاشورا با سپاه دشمن جنگید و به شهادت رسید؟

شهادت زنان در عاشوراء
پاسخ در دو بخش زیر بیان می‌شود:
الف. بر اساس برخی از منابع تاریخی؛ تنها یک خانم از جمع بانوانی که در روز عاشورا حضور داشتند، شهید شد (نه دو تا)، که این زن یا امّ وهب (مادر وهب) است و یا همسر وهب. البته درباره شهادت امّ وهب نیز نقل‌های متفاوتی وجود دارد. نقل‌های موجود در منابع تاریخی و حدیثی کربلا چنین است:

 

 

 

۱. وقتی عبد اللّه بن عمیر کلبى، همسر امّ وهب، شهید شد؛ ام وهب نزد جنازه همسر آمد و خاک را از صورت او پاک کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باشد»، در این هنگام شمر بن ذی الجوشن به غلام خود دستور داد که با عمود بر سر امّ وهب بزند، او هم این جنایت را انجام داد و ام وهب در اثر این ضربه به شهادت رسید.[۱]

۲. در برخی از منابع آنچه در بالا ذکر شد را درباره خود وهب فرزند عبد الله کلبی نقل کرده‌اند؛ یعنی وقتی وهب شهید شد، مادر او نزد جنازه پسر آمد و امّ وهب به وسیله ضربه عمود شهید شد.[۲] اما در برخی از منابع نقل شده است که مادر وهب شهید نشد،[۳] بلکه وقتی همسر وهب آمد و خون را از صورت وهب پاک کرد، شمر به غلام خود دستور داد تا با عمودى که در دست دارد بر آن زن ضربه بزند که او هم این کار را انجام داد و همسر وهب در اثر این ضربه بر سر او به شهادت رسید.[۴]

ب. بدون تردید در طول تاریخ اسلام و به ویژه تشیع؛ زنان از سهم به‌سزایى برخوردار بوده‌اند و عاشورا نیز برهه‌اى از همین تاریخ سراسر صبر و ایثار و مقاومت و خودآگاهى است. مهم‌ترین آثار حضور زنان در کربلا -چه از اولاد امام على(علیه السلام) و چه از بنى هاشم یا دیگران- «همدلى و همراهى با نهضت مردانه امام حسین(علیه السلام)» و «آموزش صبر و روحیه مقاومت و پایداری» بود.
اما آنچه مسلّم و قطعی بوده این است که؛ در عاشورا و نیز دیگر جنگ‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام علی(علیه السلام) و … بنا نبود که بانوان حضور مستقیم در نبردها داشته باشند. و مانند مردان بجنگند، و همان‌طور که نقل شد، شهادت ام وهب و یا همسر وهب به جهت جنگیدن نبود. به علاوه؛ امام حسین(علیه السلام) در عاشورا مانع جنگیدن ام وهب همسر عبد اللّه بن عمیر کلبی بود (بنا بر نقل اول) شد که در ابتدا می‌خواست همراه شوهر خود به میدان برود که عبد اللّه از همسرش خواست به جمع زنان برگردد ولى او نمی‌رفت.

لذا امام حسین(علیه السلام) به سراغ أمّ وهب رفت و آنان را دعا کرد و فرمود که به سوى زنان برگردد و با آنان بنشیند؛ زیرا زنان موظّف به جنگ نیستند و أمّ وهب برگشت.[۵] همچنین در برخی از مقاتل معاصر نقل شده که مادر عمرو بن جناده پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردى را به وسیله آن کشت، سپس شمشیرى گرفت و با رجزخوانى به میدان رفت، که امام حسین(علیه السلام) او را به خیمه‌ها برگرداند.[۶]

[۱]. نویری، نهایه الأرب فی فنون الأدب‏، ج ۲۰، ص ۴۵۰، دار الکتب و الوثائق القومیه، قاهره، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
[۲]. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام‏، ج ۲، ص ۱۵ – ۱۶، انوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق. 
[۳]. سید ابن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف،‏ ص ۱۰۵ – ۱۰۶، انتشارات جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
[۴]. کرکی حائری، سید محمد، تسلیه المجالس و زینه المجالس‏، ج ۲، ص ۲۸۶، مؤسسه المعارف الإسلامیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۵]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک‏، ج ۵، ص ۴۳۰، دار التراث‏، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
[۶]. مقرّم، عبد الرزاق‏، مقتل الحسین علیه السلام، ص ۲۶۴، مؤسسه الخرسان للمطبوعات‏، بیروت، ۱۴۲۶ق.

منبع: 

مجمع جهانی شیعه شناسی


free b2evolution skin
11
مهر

مهم ترین پیام زیارت عاشورا چیست؟

 پیام زیارت عاشورا
فرازهایی در زیارت عاشورا وجود دارد که دربردارنده مهم‌ترین پیام‌ها هستند. یکی از آن فرازها، فرازی است که بیانگر تولّی و تبرّی به عنوان دو اصل مهم دینی می‌باشد:

 

 

 


«بَرِئْتُ إِلَى اللهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ. وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاهِ وَلِیِّکُمْ، وَ بِالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ، وَ النَّاصِبِینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرَاءَهِ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ، إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ، وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاکُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُمْ. فَأَسْأَلُ اللهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَهِ أَوْلِیَائِکُمْ، وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَهَ مِنْ أَعْدَائِکُم‏ أن یَجعَلَنی مَعَکُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ»؛[۱] «بیزارى می‌جویم به درگاهِ خدا و به پیشگاه شما، از ایشان و به درگاهِ خدا، تقرّب می‌جویم. از آن پس، به شما تقرّب می‌جویم، به خاطر دوستىِ شما، و دوستىِ دوستان شما و به خاطر بیزارى از دشمنان شما و بر پا کنندگانِ جنگ علیه شما، و به خاطر بیزارى از یاران و پیروان ایشان.

همانا من، در آشتی‌ام با هر که با شما در آشتى باشد، و در جنگم با هر که با شما در جنگ باشد، و دوستم با هر که شما را دوست بدارد، و دشمنم با هر که شما را دشمن بدارد. پس، از خداوندى که مرا به شناخت شما و دوستانتان گرامى داشت و از دشمنانتان بیزارى داد، می‌خواهم‏ که مرا همراه شما در دنیا و آخرت، قرار دهد… ».
می‌توان گفت این فراز (حبّ و بغض، تولی و تبری) محور اصلی زیارت عاشورا است که خمیرمایه تمام رفتارهای انسان‌های مسلمان و مؤمن در طول مسیر زندگی، می‌باشد. این تولی و تبری در قالب لعن و سلام، رخ نموده، و خط مشی واقعی یک انسان مسلمان ناب را در وجود او پایه‌گذاری کرده و او را در مسیر اسلام ناب می‌برد.

پیام این فراز از زیارت عاشورا این است که؛ روح و قلب آدمی می‌باید حالتی پویا و تحریک‌پذیر داشته باشد و همواره نسبت به دشمنان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیهم السلام) مصداقی واقعی یافته، از ایشان بیزار و برکنار باشد. دوستی با دشمنان خدا، هرچند ناچیز و نامقدار به نظر رسد، بسیار است. همچنین دوستی نسبت به دوستان خدا که با معرّفی حق تعالی در قالب دوستان پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) مصداق یافته‌اند، تا جایی که با ایشان هم‌نوا و هم‌سو محسوب شویم، همان تولّی است. البته این دوستی درجات مختلف دارد و هر چه بیشتر باشد، اثر مطلوب‌تری بر جای می‌گذارد.

ناگفته نماند که؛ اصل برائت و بیزاری، از حقایق مسلّم قرآنی است که البته مانند سایر امور قرآنی مصداق یابی دقیق آن به لسان معصومین(علیهم السلام) سپرده شده است. اگر در زیارت عاشورا به کرّات از این واژه استفاده شده است، در واقع، اقتدایی به این سنت حسنه ابراهیمی بوده است:

قرآن مجید می‌فرماید: «…فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیم»؛[۲]‏ «هنگامى که براى او(ابراهیم) روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست؛ به یقین، ابراهیم دلسوز و بردبار بود».

پیامبر اسلام(ص) مأمور بود که به مشرکان بگوید: «…إِنَّنِی بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُشْرِکُون»؛[۳]‏ «من از آنچه شما شریک خدا قرار می‌دهید بیزارم».

[۱]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج ‏۲، ص ۷۷۴، تهران، المکتبه الإسلامیه، بی‌تا؛ ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص ۴۸۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۲]. توبه، ۱۱۴٫
[۳]. انعام، ۱۹٫

منبع:

مجمع جهانی شیعه شناسی


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم