7
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب ((عارف و سالک بودن)) قسمت سوم

سومین خصیصه اصحاب و اهل بیت امام حسین علیه السلام ((عارف وسالک)) بودن است، برای اینکه این خصیصه اصحاب به درستی توضیح داده شود نیازمند به بیان چهار نکته است؛

 

 

 

 

نکته اول؛ این است خداوند متعال به دلیل اینکه حکیم علی الاطلاق است قطعا از خلقت عالم هستی از جمله انسان هدف و غایتی دارد از همین روست که در ایه (115) سوره مؤمنون می فرماید: ((أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ)).

نکته دوم؛ ازآنجایی که به حکم عقل و همچنین به حکم نقل و قرآن کریم که در ایه (15) سوره (فاطرا) آمده است ((يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَا إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ)) خداوند متعال از افرینش انسان غرض فاعلی ندارد یعنی ادمی را خلق نکرده است تا از افرینش وی سودی ببر دو یا نقص و عیب خودش را برطرف کند بلکه غرض فعلی دارد یعنی کارش از مصلحت وحکمت خالی نیست.

نکته سوم؛ غرض فعلی از خلقت انسان رسیدن انسان به وصال و لقاء الهی است از همین رو در ایه(6) سوره انشقاق می فرماید: ((یاأَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ.)) 

نکته چهارم؛ راه رسیدن به وصال و لقاء الهی عبادت عارفانه و عاشقانه است چرا که در ایه (65) سوره (ذاریات) آمده است ((وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)) و امام باقر علیه السلام ((الالیعبدون)) را به((ای لیعرفون)) تفسیر نموده اند و امام‌ حسین‌ علیه السلام نیز خطاب به اصحاب فرمود: ((أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فرمود:اى مردم خداوند خلق ننموده است بندگان را مگر از براى آنكه او را بشناسند و چون او را شناختند عبادتش كنند،و چون او را عبادت نمودند بى‌نياز شوند از عبادت غيراو)).
نکته چهارم‌؛ معرفت به خداوند متعال که زمینه ساز عبادت عارفانه و عاشقانه است حاصل نمی شود جز به معرفت امام علیه السلام، و اگر معرفت به امام حاصل شد چون آدمی سنخیت و مشابهت با امام پیدا می کند عبادت و نمازش امام گونه می شود از همین رو درپاسخ راوی امام‌ حسین‌ علیه السلام در پاسخ به پرسش راوی که پرسید: (( يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ: يا ابن رسول اللّه پدر و مادرم فداى تو باد،معرفت خدا چگونه است؟)) 

((قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ. فرمود: شناختن اهل هر زمان امام زمانیست که طاعتش واجب است. علل الشرایع ج1، ص9)).

نکته پنجم؛ نقطه مشترک اصحاب و اهل بیت سید الشهداء علیه داشتن روحیه عارفانه و عاشقانه بوده است که به برکت معرفت و شناخت امام برایشان حاصل شده بود، از همین رو در حالت روحانی و عرفانی حضرت زینب سلام الله علیها در گزارش آمده است:
((چون امام حسین (علیه السلام) برای وداع نزد خواهر آمد، از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرمود: «یا اختاه! لاتنسینی فی نافلة اللیل:خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن. دخيل اعلام النساء، 6/ 20؛ نقدى، زينب كبرى، 90))

 و همچنین امام سجاد علیه السلام می فرماید: «همانا عمه ام زینب (سلام الله علیها) همه ی نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیرها، از کوفه به شام ایستاده می خواند و در بعضی از منازل نشسته می خواند و این به خاطر گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایش را بین اطفال تقسیم می کرد، زیرا آن مردمان سنگدل شبانه روز یک قرص نان بیشتر نمی دادند:محلاتى، زينب عقيله بنى هاشم، 30)) 

و نیز درباره حالت عبادی و عرفانی حضرت عباس نقل شده که روی قاتل عباس که از طایفه «بنی دارم» بود، سیاه شده بود. علت را از او پرسیدند. گفت: «من مردی را که در وسط پیشانی او اثر سجده بود کشتم که نامش عباس بود.«وبین عینیه اثر السجود»: [در پیشانی] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود. مقاتل الطالبین، ص32)

و همچنین امام حسین (ع)روز عاشورا به شهادت بر بالین حبیب آمد و او را چنین ستود: «لله درک یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی لیلة واحدة; آفرین به مقام تو ای حبیب! تو انسان دانشمند بودی، و در یک شب همه قرآن را تلاوت می کردی.معالی السبطین، ص10)
از همین رو سید بن طاووس در نیایش شب عاشورای امام و اصحاب در ((لهوف)) می‌نویسد: «وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ؛ حسین(ع) و یارانش، آن شب را به نماز و مناجات گذراندند. زمزمه مناجات آنها از دور، همچون زمزمه زنبوران عسل به گوش می‌رسید. یکی در رکوع بود، دیگری در سجود. آن یکی ایستاده پروردگارش را می‌خواند و دوستش نشسته می خواند)).

منبع:

شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام /محمدتقی قادری


free b2evolution skin
6
مرداد

شام غریبان شهدای کربلا

هم‌زمان با شام غریبان شهدای کربلا ، هر کسی در هر گوشه‌ای از صحن و یا شبستان‌های حرم های شریفه و حسینه ها و مساجد و یا با بدست گرفتن شمع روشن و با پای پیاده  همراه با دسته‌های عزاداری که ندای لبیک یا حسین سر می‌دهند، همراه می‌شوند و به یاد غربت شهدای کربلا و سختی‌های حضرت زینب (س) اشک می‌ریزند.

 

 

عزاداران با نیت شمع روشن کرده و به صورت جداگانه و دسته جمعی زیارت عاشورا را زمزمه می‌کنند.

روشن کردن شمع در یک حالت نمادین از سوزانده شدن خیمه‌های اهل بیت (علیهم السلام) در عصر عاشورا و ابراز همدردی با خاندان شهدای کربلا است که در تاریکی بیابان با نور سوختن خیمه‌ها شام عاشورا را سپری می کنند.


free b2evolution skin
6
مرداد

فضیلت زنان والا مقام اسرای کربلا

شرکت زنان در کربلا از آن جهت که جایگاه رفیع این گروه را در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به نمایش می گذارد، بسیار چشمگیر است.

 

 

 

الگوهای رفتاری 4 الگوهای مثبت (زنان)

یکی از ویژگی های مهم عاشورا، حضور جدی زنان و مشارکت عینی و عملی آنان در این قیام جاویدان است. اگر برنامه جامع امام حسین علیه السلام را از مدینه تا مدینه ارزیابی کنیم، به دو مسیر از مدینه تا کربلا و از کربلا تا مدینه تقسیم می شود.

مسیر اول :حسینیان با «شهادت »

مسیر دوم : زینبیان با «استقامت »

زنان در کربلا:

شرکت زنان در کربلا از آن جهت که جایگاه رفیع این گروه را در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به نمایش می گذارد، بسیار چشمگیر است. زنان سترگی چون زینب، ام کلثوم، رباب، عاتکه و… که همپای مردان زیباترین جلوه های ایثار را در طول تاریخ به نمایش گذاشتند و الگوی اهل ایمان شدند. اینک به بعضی از آنان اشاره می کنیم:

زینب کبری علیها السلام، الگوی صابران

او فرزند علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام است و مقامی بس والا دارد. القابی همچون «عقیله بنی هاشم » ، «عارفه » ، «عالمه » ، «کامله » و «عابده » نشانگر شخصیت الهی این بانوی بزرگ است.

او از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام حدیث روایت کرده و بانویی است دارای قوت قلب، فصاحت زبان، شجاعت و…

زینب کبری علیها السلام همواره مورد احترام امام حسین علیه السلام بود و از آغاز تا انجام قیام عاشورا همراه آن حضرت مسؤولیت سرپرستی اهل بیت علیهم السلام، بانوان و کودکان را به عهده داشت و در کنار امام سجاد علیه السلام پرچم پیام رسانی خون شهدا را در دست داشت.

این بانوی بزرگ هم دختر شهید، هم خواهر شهید، هم مادر شهید و هم عمه شهید است. دو فرزند او به نام محمد و عون نیز همراه او در کاراون امام علیه السلام بودند و روز عاشورا به شهادت رسیدند.

صابره کربلا محرم اسرار امامت بود و از حوادث آینده خبر داشت. در یکی از منازل بین راه به نام «خزیمیه » به امام حسین علیه السلام خبر داد که هاتفی به او از سرنوشت کاروان، شهادت یاران و مصیبت های آینده خبر داده است. امام در جواب او فرمود:

«یا اختاه! کل الذی قضی فهو کائن; ای خواهر! هر آنچه که خدا مقدر کرده، محقق خواهد شد.»

امام سجاد علیه السلام نقل می کند: «شب عاشورا شنیدم پدرم در حالی که شمشیر خود را آماده می کرد، اشعاری در بی وفایی دنیا زمزمه و تکرار می کرد. وقتی متوجه منظور ایشان شدم، بغض گلویم را گرفت اما عمه ام زینب علیها السلام طاقت نیاورد و با نگرانی فرمود:

«واثکلاه! لیت الموت اعدمنی الحیاة، الیوم ماتت امی فاطمه وابی علی و اخی الحسن;

وای از این مصیبت سنگین! کاش، چنگال مرگ پرنده زندگیم را نابود می کرد. امروز دوباره مرگ مادر، پدر و برادرم تکرار شد.» امام حسین علیه السلام او را دلداری داد و به صبر سفارش کرد و همه اهل بیت علیهم السلام از این صحنه گریستند. امام خطاب به آنان فرمود:

«یا اختاه! یا ام کلثوم! یا فاطمة! یا رباب! انظرن اذا قتلت فلا تشققن علی جیبا ولا تغمشن وجها ولا تقلن هجرا;

ای خواهر! ای ام کلثوم! ای فاطمه! ای رباب! متوجه باشید که وقتی من کشته شدم، گریبان ندرید و صورت نخراشید و سخن بیهوده مگویید.»

نافع بن هلال می گوید:

وقتی امام حسین علیه السلام به خیمه زینب کبری علیها السلام وارد شد، شنیدم آن بانوی سترگ از حضرت، وضعیت روحی یاران را پرسید که آیا از ثبات و پایداری آنان اطمینان دارد؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«والله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الاشوس الاقعس یستانسون بالمنیة دونی استیناس الطفل الی محالب امه;

سوگند به خدا آنان را آزمودم، در میان آنان احدی را نیافتم، مگر شجاعانی استوار که اشتیاق آنان به مرگ در رکاب من همچون انس کودک به سینه مادر است.»

لحظه وداع خواهر

دردناک ترین صحنه برای بانوان، به ویژه زینب کبری علیها السلام لحظه وداع امام علیه السلام با اهل خیام بود که باز همگی از طرف امام علیه السلام مامور به صبر شدند.

هنگامی که «ذوالجناح » خبر شهادت سیدالشهداء علیه السلام را به خیمه گاه آورد اهل حرم به سوی قتلگاه روانه شدند. زینب کبری علیها السلام با دیدن صحنه گودال فریاد زد:

 وامحمدا! واعلیا! هذا حسین بالعراء صریع بکربلا لیت السماء اطبقت علی الارض ولیت الجبال تدکدکت علی السهل

با این جملات در حالی که امام در حال جان دادن بود خود را به پیکر برادر نزدیک کرد و عمر سعد با گروهی خود را به گودال قتلگاه نزدیک می کردند.

 

ادامه »


free b2evolution skin
6
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب ((جمع بین جهاد اصغر و جهاد کبیر)) قسمت دوم

دومین ویژگی و خصیصه اهل بیت و اصحاب سیدالشهدا سلام الله علیه که آنان را ستاره همه مجاهدان و شهداء تاریخ قرار داد جمع الجمع بین دو ((جهاداصغر وجهاد کبیر)) است، این خصیصه در صورتی قابل فهم است که چند نکته کلیدی که زمینه ساز چنین جهادی است به درستی توضیح داده شود؛

 

 

 

نکته اول؛ این است از منظر آیات قرآن کریم و احادیث وارده از ناحیه معصومین علیهم السلام ((جهاد)) از حیث مراتب به سه دسته تقسیم می شود:


نخستین مرتبه جهاد((جهاد اکبر)) و یا به تعبیر دیگر جهاد با تمنیات و خواهش های نفسانی است، در اهمیت و ارزش این مرتبه جهاد همین بس در بین همه واجبات و فرائض تنها واجب و فریضه ای است که قرآن کریم در توجه دادن مسلمین به اهمیت آن در سوره شمس یازده بار قسم خورده و فرمود: ((وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَاتَلاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالأرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾)) 

و همچنین در گزارش تاریخی آمده است ((أَنَّ النَّبِيَّ ص بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ: امام صادق علیه السلام فرمود، رسول خدا (ص) گروهی را [برای جنگ] فرستاد هنگامی كه بازگشتند گفت خوشا به حال مردمی كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اكبر بر آنان باقی مانده است گفته شد ای رسول خدا جهاد اكبر چیست؟ گفت جهاد و پیكار با نفس سپس فرمود برترین جهاد، [از آن] كسی است كه با نفسش كه در میان دو پهلوی اوست جهاد كند:. بحارالأنوار، ج 67، ص 65 )). 
دومین مرتبه از جهاد((جهاد اصغر)) و ((قیام بالسیف)) و پیکار با اهل بغی و متجاوزان است در اهمیت این قسم ازجهاد همین بس که واژه ((جهاد)) حداقل در هفده سوره قرآن کریم از جمله بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نحل، حج، نمل، احزاب، شوری، محمد، فتح، حدید، حشر، ممتحنه، صف و قریب آمده است و ۴۰۰ آیه در رابطه با جهاد نازل شده است.»
از همین رو خداوند متعال در آیه ۷۵ سوره نساء خطاب به مسلمین می فرماید: «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌‏جنگید همانان که می‌گویند پروردگارا ما را از این شهرى که مردمش ستم‌‏پیشه‏‌اند بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما».
و همچنین در آیه ۱۱۱ سوره توبه نیز در این رابطه آمده است: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ در حقیقت‏ خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] این‌که بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى‌که در راه خدا می‌جنگند و می‌‏کشند و کشته می‌‏شوند [این] به‌عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله‌اى که با او کرده‌‏اید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است)).

خداوند متعال در آیه ۲۰ سوره توبه در این رابطه فرموده است: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ کسانى‌که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏‌اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند».
همچنین، در آیه ۲۹ سوره توبه آمده است: «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ؛ با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آن‌چه را خدا و فرستاده‌‏اش حرام گردانیده‏‌اند حرام نمی‌‏دارند و متدین به دین حق نمی‌گردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دست‏ خود جزیه دهند».

سومین مرتبه جهاد ((جهاد کبیر یا جهاد تبیین)) است، و مقصود از جهاد کبیر یا تبیین عبارت از روشنگری، و بیان هدف و غرض است از همین رو برخی از مفسرین ایه(52)سوره فرقان را یکی از وظایف و تکالیف رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به جهاد کبیر دانسته اند و ضمیر ((به)) را به ((جهاد تبیین)) برگرداندند چراکه آیه خطاب به آن حضرت می فرماید ((فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا))

نکته دوم؛ این است همانگونه که جهاد از نظر مراتب و میزان اهمیت متفاوتند، از جهت عملیاتی و تحقق خارجی نیز کاملا متفاوت می باشند چراکه ((جهاد اکبر)) آمیخته و همراه با جهاد ((اصغر، وکبیر)) است تابع زمان ومکان نیست مبارزه با تمنیات نفسانی در همه حال واجب و لازم است هر چند در حال جهاد ((اصغر وکبیر)) باشد. 
ولی جهاد اصغر و پیکار با متجاوزان و اهل بغی تابع مقتضیات و فراهم بودن ((عدهک وعده)) آماده بودن امکانات و تسلیحات نظامی و نیز نیروی رزمی و پیکارگران و مجاهدان است و اگر این دو فراهم باشد واجب وگرنه واجب نخواهد بود و همین راز قیام و قعود در جهاد اصغر ائمه معصومین علیهم السلام است و چون چنین شرایطی برای امام علی علیه السلام و سید الشهداء فراهم بود قیام و جهاد به سیف نمودند، و چون چنین شرایط برای ائمه دیگر فراهم نبود قیام به سیف نکردند.
 ولی ((جهاد کبیر و تبیین)) قبل از جهاد اصغر، همراه با جهاد اصغر و نیز پس از جهاد اصغر عملیاتی می شود، از همین رو امام‌ حسین‌ علیه السلام قبل از قیام به سیف در زمان حضور در مکه به جهاد تبیین و بیان هدف پرداخته و نامه ای در اواخر ماه رمضان و یا شوال سال ۶۰ ه.ق توسط سلیمان به سرشناسان بصره و اشراف از جمله مالک‌بن‌مِسمَع و یزیدبن‌مسعود نَهشَلی فرستاد و آنان را به یاری خود و قیام به همراه خود برای گرفتن حقش فرا خواند و فرمود(( وأنَا أدعوکم إلی کتابِ اللّه وسُنَّهِ نَبِیهِ صلی الله علیه و آله، فَإِنَّ السُّنَّهَ قد اُمیتَت، وإنَّ البِدعَهَ قَد اُحییت، وإن تَسمَعوا قَولی وتُطیعوا أمری أهدِکم سَبیلَ الرَّشادِ، وَالسَّلامُ عَلَیکم ورَحمَهُ اللّهِ :((طبری، تاریخ الامم والملو ک،ص۳۵۷،ابوحنیفه دینوری، الاخبارالطوال، ص۳۴۲، _۳۴۳)) 

اینک، فرستاده‌ام را به همراه این نامه به‌ سوی شما می‌فرستم و شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) فرا می‌خوانم. به‌ راستی‌که سنت، از میان‌ رفته است و بدعت‌ها زنده شده‌اند. اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست.
و آنگاه که در مقابل سپاه حر در منطقه ذو حسم قرار گرفت به روشنگری پرداخت و خطاب به آنان فرمود: ((اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ، وَ إِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الاِناءِ، وَ خَسیسِ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیلِ، اَلا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ إِلَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَإِنّی لا أَرىَ الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً، وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَماً: ((فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134-135 و ارشاد مفید، ص 427)) همه شما مى بینید که چه پیش آمده است، مى بینید اوضاع زمانه دگرگون و نامشخّص شده، خوبى آن روى گردانیده و با شتاب درگذر است، و از آن جز اندکى همانند ته مانده ظرف ها و زندگى پستى همچون چراگاه دشوار و خطرناک، باقى نمانده است. آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است شیفته دیدار پروردگارش (شهادت) باشد. به یقین من مرگِ (در راه حق) را جز سعادت، و زندگى در کنار ستمگران را جز ننگ و خوارى نمى بینم.

و همچنین در روز عاشوراء و پیش از شروع جنگ به جهاد تبین و روشنگری پرداخت و درضمن خطبه خطاب به سپاه کوفه فرمود:

((وَیحَکمْ أَ تَطْلُبُونِّی بِقَتِیلٍ مِنْکمْ قَتَلْتُهُ: وای بر شما، آیا کسی را از شما کشته‌ام که در مقابل خون او می‌خواهید مرا بکشید؟))
((وَیحَکمْ أَ تَطْلُبُونِّی بِقَتِیلٍ مِنْکمْ قَتَلْتُهُ أَوْ مَالٍ لَکمُ اسْتَهْلَکتُهُ أَوْ بِقِصَاصِ جِرَاحَةٍ فَأَخَذُوا لَا یکلِّمُونَهُ :آیا مال کسی را حیف و میل کرده‌ام؟ یا جراحتی بر کسی وارد ساخته‌ام که می‌خواهید مجازاتم کنید؟»در مقابل گفتار امام هم سکوت کردند و کسی جوابی نداشت. ابن طاووس؛اللهوف على قتلى الطفوف؛ناشر جهان،دوم،1348ش،ص 97 -99 )).

نکته سوم؛ اصحاب سید الشهداء نیز در روز عاشورا در گرما گرم خون و شمشیر در قالب رجز خوانی، چرا که رجزخوانی ماهیت جهاد تبیین وروشنگری دارد برای اینکه:

اولین و بیشترین کاربرد رجز در میدان های نبرد، معرفی فرد سلحشور به مبارز روبرو و نیز به سپاه دشمن.

دومین کاربرد رجز، بیان نسب و حسب سلحشور است که خود را با آن می ستاید و به آن بر دشمن فخر می فروشد.

سومین کاربرد رجز، عقیده یا هدفی است که فرد سلحشور به خاطر آن می جنگد.

چهارمین کارکرد رجز در میدان های نبرد، بیان پلیدی ها و نادرستی عقیده یا اعمال دشمن و افشاگری دربارۀ آن هاست تا آیندگان و کسانی که در آن نبرد حضور نداشته اند، بتوانند حقیقت را در آینۀ شفاف این اشعار ببینند و قضاوت کنند.

کسانی از اصحاب که در روز عاشورا رجز خوانده اند عبارتند از: ابن عمیر کلبی، حرّ بن یزید ریاحی، بریر بن خضیر، نافع بن هلال جملی، حبیب بن مظاهر، زهیر بن قین، عبداللَّه و عبدالرحمن پسران عزره غفاری، یزید بن زیاد بن مهاصر (ابوالشّعثاءکندی)، عمرو ابن خالد صیداوی، خالد بن عمرو بن خالد صیداوی، جون غلام ابوذر غفاری، بشیر بن عمرو حضرمی، عبدالرحمن بن عبداللَّه بن الکدنیزنی، حجّاج بن مَسروق جُعفی، عُمیر بن عبداللَّه مَذحِجی، سعد بن حَنظله تمیمی، یحیی بن سُلَیم مازنی، قُرّه بن أبی قرّه غِفاری، مالک بن اَنس کاهلی، عمرو (عمر) بن مُطاع جعفی، انیس بن مَعْقِل الاصبحی، عمرو بن جناده، مبارزه و شهادت جوانی سلحشور و رشادت مادرش، غلام ترکی، مالک بن دودان، ابراهیم بن حُصَین اسدی.

و از بنی هاشم عبارتند از: علی بن الحسین (حضرت علی اکبر(ع))، عبداللَّه بن مسلم بن عقیل، عَوْن بن عبداللَّه بن جعفر طیّار، محمّد بن عبداللَّه بن جعفر طیّار، عبد الرحمن بن عقیل بن ابی طالب، جعفر بن عقیل بن ابی طالب، قاسم بن الحسن، ابوبکر بن الحسن، ابوبکر بن علی، عثمان بن علی، جعفر بن علی، عبداللَّه بن علی، عبّاس بن علی بن ابی طالب(ع) و حضرت سیّدالشهداء حسین بن علی(ع). همانطور که ملاحظه می شود، از 72 تن شهدای کربلا، تعداد 41 نفر رجز خوانده و جنگیده اند. این یعنی 9/56% از همه سپاه کوچک حضرت اباعبدالله(ع). از این تعداد نیز 17 نفر یعنی 4/41% از کسانی که رجز خوانده اند، به بیان حقانیت دین خود که همان دین امام حسین(ع) و پیامبر(ص) است می پردازند.

منبع: شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام /محمدتقی قادری»

 


free b2evolution skin
6
مرداد

مصیبت اسارت اهل بیت علیهم السلام

شب یازدهم محرم را اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند، که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.

 

 

فاجعه اسارت اهل بیت علیهم السلام:

یکی از بزرگترین فجایع بشری در 10 محرم سال 61 هـ ق در سرزمین کربلا توسط امویان به وقوع پیوست هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام سپری نشده بود که فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور پلیدترین فرد امویان به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر کشته‌ها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ مبادرت ورزیدند.
وقایعی که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از کربلا تا مدینه برای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ اتفاق افتاد خیلی بیشتر از آنست که بتوان آنها بطور مختصر بیان نمود.

غارت خیمه ها:

سال 61 هـ ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از اینکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.

تاختن بر بدن ها:

دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.
بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند که ما را بر کشته حسین ـ علیه‌السلام ـ بگذرانید. چون اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نگاهشان به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار کشید: چه کسی است که اسب بر پشت و سینة حسین ـ علیه‌السلام ـ بتازد! ده کس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیه‌السلام ـ را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.

دفن نکردن بدنهای مطهر:

همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.

حرکت اهل بیت از کربلا:

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نقل نشده ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.

 

ادامه »


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم