خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام (قسمت هفتم ((ولایت مداری)))
هفتمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم در واقعه عاشورا ((ولایت پذیری)) و ((ولایت مداری)) بوده است، به این معنا تمام مراتب چهارگانه ولایت را ازجان دل پذیرفته بودند و حاضر به پاسداری از آن به هزینه و قیمت جان خود بودند، چرا که ولایت چهار مرتبه دارد هرکس همه مراتب را باور داشته باشد ((ولایت پذیر)) و((ولایت مدار)) خواهد بود.
مرتبه اول از ولایت ((ولاء محبت)) است، و مقصود از ولاء محبت آنست ما انسانها به دلیل اینکه فطرتاً میل به زیبایی و قشنگی و کمال داریم پیامبر و اهل بیتش را به دلیل اینکه در راس همه زیبایی ها هستند دوست بداریم از همین رو تمام مسلمین با وجود اختلاف مذهبی در این نقطه مشترک اند که پیامبر و اهل بیتش را دوست می دارند از همین رو درمنابع شیعه وسنی آمده است :((قال رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم:من مات علی حب آل محمد مات شهیدا؛ هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است. الا من مات علی حب آل محمد مات مغفورا له، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، بخشوده است، الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا،آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، با توبه از دنیا رفته است، الا و من مات علی حب آل محمد مات مومنا مستکمل الایمان، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، مومن و با ایمان کامل از دنیا رفته است، الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکرا و نکیرا،آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت می دهد و سپس نکیر و منکر به او بشارت دهند.، الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، در قبر او دو در به سوی بهشت باز شود، الا و من مات علی حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکةالرحمه،آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، قبر زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار خواهد گرفت، الا و من مات علی حب آل محمد مات علی السنة والجماعة، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته است، الا و من مات علی بغض آل محمد مات جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله، آگاه باشید هر کس با بغض و دشمنی آل محمد از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که در پیشانی اش نوشته شده :مایوس از رحمت خدا، الا و من مات علی بغض آل محمد مات کافرا، آگاه باشید هر کس با بغض و عداوت آل محمد از دنیا برود، کافر از دنیا رفته است، الا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحةالجنة؛آگاه باشید هر کس با بغض و عداوت آل محمد از دنیا برود، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد،:طرائف ابن طاووس.ص۲۶۷، ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق، عبدالشافی محمد، عبدالسلام، ج 5، ص 34، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1422ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف، ج4، ص220؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 595، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم))
مرتبه دوم، ((ولاء زعامت، وامامت)) است، به این معنا نظری به حکم ایه((يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)) و نیز خطبه غدیریه و کلام رسول الله صلی الله علیه وآله ((من کنت مولاه فهذا علی مولاه)) باور داشته باشد همانگونه که نبوت تجلی توحید است و خدا به درستی معرفی و شناخته می شود و گفته می شود: ((هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ:حدید آیه 57)) باور داشته باشد امامت تجلی نبوت است که پیامبر به درستی می شود که دارای مقام عصمت علمی است که قرآن در سوره نجم درتوصیفش می فرماید: ((وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلهَوَى، إِن هُوَ إِلَّا وَحي يُوحَى،عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلقُوَى)) و هم دارای عصمت علمی است که قرآن در ایه(33)سوره احزاب می فرماید: ((إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا))
و گرنه پیامبری معرفی خواهد شد نه تنها همانند مردم گرفتار خطاء و نسیان می شود بلکه از آنان معمولی تر خواهد بود از همین روست که درمنابع اهل سنت آمده است؛
((ابن سیرین از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می رفتند و می گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین می گوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی تر ادا کرد). ر.ک: صحیح البخاری، بخاری، محمدبن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، 1401 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 123)).
بخاری و مسلم در صحیح خود چنین مینویسند: ((عایشه میگوید: رسول خدا(ص) را دیدم در حالی که درب اتاق من ایستاده بود و اهل حبشه در مسجد رسول خد(ص) با ابزار جنگی خود (دشنه) میرقصیدند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا با عبایش پوشاند تا رقص آنان را تماشا کنم و به خاطر من آنقدر ایستاد تا اینکه من بازگشتم (از تماشای آنان سیر شدم)، پس حال دخترکان کم سن و سالی را که به لهو و لعب اشتیاق دارد، رعایت کنید. ( محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۹۸. )).
جسارت به ساحت مقدس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدینجا ختم نشده و در جایی دیگر از صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است:
عایشه میگوید: پیامبر (ص) بر من وارد شد، دو کنیز نزد من اشعاری را که در روز جنگ بعاث با غنا خوانده میشد به صورت غنا برایم میخواندند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دیدم در جای خود دراز کشید و صورتش را برگرداند، ابوبکر وارد شد و به من نهیب زد و گفت: نزد پیامبر موسیقی شیطانی مینوازید، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رو به ابوبکر کرد و فرمود: رهایشان کن، زمانی که ابوبکر لحظهای غافل شد (حواسش پرت شد)، آن دو کنیز را نیشگون گرفتم آنان نیز از اتاق خارج شدند. روز عیدی بود، سودانیها با سپر و ابزار آهنی جنگی خود (همانند دشنه) میرقصیدند، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درخواست کردم مرا به تماشای آنان ببرد و یا اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمود دوست داری آنها را تماشا کنی؟ گفتم: آری، پس ایشان مرا بر پشت خود گذاشت در حالی که گونهام بر گونهی او بود و میگفت: ای بنیارفده ادامه دهید و آن حضرت همینطور ادامه داد تا اینکه من خسته شدم، ایشان فرمود: کافی است، گفتم بله، فرمود: پس برو: مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۰۹،))
مرتبه سوم ولایت؛ ((ولاء تصرف)) است، یعنی باور داشته باشد ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین به دلیل تقرب خاصی که به حق تعالی پیدا کرده اند مظهر و مصداق اسماء الحسنی شده به اذن الهی قدرت بر تصر ف عالم هستی داشته و صاحب ولایت تکوینی می باشند.
مرتبه چهارم؛ به حکم آیه ((قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)) محبت و دوستی را به ((مودت)) تبدیل نماید، یعنی عشق به خاندان عصمت و طهارت که فانی در آنان شده که دیگر خود را نبیند بلکه فقط اهل بیت علیهم السلام را ببیند.
آنچه که اصحاب سید الشهداء علیه السلام را ((ستاره)) کرد داشتن این مراتب از ولایت است، از همین روست نه تنها با اگاهی از شهادت پشت امام علیه السلام را به فکر سلامت جان خود نبودند بلکه فقط به سلامت جان امام علیه السلام فکر می کردند از همین رو در گزارش آمده است؛
((مسلم عوسجه در آخرین لحظات عمر خود در حالی که سرش بر پای حبیب ابن مظاهر بود به او وصیت کرد تا آخرین نفس از حسین (ع) دفاع کنید و او را تنها نگذارید. (مقتل الحسین خوارزمی ج2 ص 15 – تاریخ طبری ج 5 صص 435و436).
منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام