5
مهر

تاءسف سلمان در هنگام مرگ

تاءسف سلمان در هنگام مرگ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هنگاميكه سلمان از دنيا مى رفت سعد بن ابى وقاص به عيادت او آمد، به او گفت : چگونه اى ؟ حالت چطور است ؟ سلمان گريست ، سعيد گفت : چرا گريه مى كنى ، پيامبر تا دم مرگ از تو راضى بود، تو از كسانى هستى كه نزد حوض (كوثر) پيش حضرت مى روى (نه از آنها كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: عده اى از اصحاب مرا از حوض درو مى كنند چون بعد از حضرت مرتكب خيانتهايى شده اند).
سلمان گفت : به خدا سوگند كه من به خاطر مرگ بى تابى نمى كنم و نه به خاطر غصه دنيا، گريه من از آن است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود و در روايتى گفت : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با ما شرط كرد توشه شما از دنيا بايد به اندازه بار مسافر باشد و من مى ترسم كه از اين مقدار بيشتر داشته باشم .
سعد گويد: من به اطراف او در اتاق نگاه كردم ديدم يك پارچ يا آفتابه و يك لگن براى شستن لباس و يك كاسه يا ظرف پختن غذا بيشتر نبود.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
5
مهر

عالم نصرانى با هدايت حضرت على عليه السلام مسلمان شد

عالم نصرانى با هدايت حضرت على عليه السلام مسلمان شد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
علامه مجلسى رضوان الله عليه از زيد و صعصعة و اصبغ بن نباته و ديگران روايت كرده است كه به اسقف (عالم بزرگ نصارى ) در سرزمين ديلم فارس خبر دادند كه مردى هست كه ناقوس را تفسير مى كند (منظورشان حضرت على عليه السلام بود).
اسقف گفت : مرا نزد او ببريد كه او را انزع بطين مردى تنومند كه موى جلوى سر او ريخته است خواهم يافت .
وقتى او را نزد حضرت آوردند يكصد و بيست سال از عمرش مى گذشت ، گفت : من صفت اين مرد را در انجيل ديده ام ، شهادت مى دهم كه او وصى پسر عموى خود است حضرت به او فرمود: براى ايمان آوردن آمده اى آيا مى خواهى رغبت تو را زياد كنم ؟ عرض كرد: آرى ، فرمود: لباس خود را درآور تا آن علامتى را كه ميان دو كتف توست به اصحاب نشان دهم .
اسقف با شنيدن اين سخن صدا زد: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمد عبده و رسوله ، آنگاه ناله اى كرد و جان داد!
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: در اسلام اندكى زيست اما در جوار خداوند بسيار متنعم شد.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
5
مهر

حضرت على عليه السلام منافق چاپلوس را رسوا كرد

حضرت على عليه السلام منافق چاپلوس را رسوا كرد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

محمد حنفية فرزند حضرت على عليه السلام گويد:
اميرالمؤمنين با سلمان فارسى و عمار و صهيب و مقداد و ابوذر از بيرون مدينه برمى گشتند كه به عبدالله بن ابى سلول (منافق ) و ياران او رسيدند.
عبدالله به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت :
مرحبا به سرور بنى هاشم و وصى پيامبر خدا و برادر و داماد او و پدر دو سبط، همو كه از مال و جان خود در راه او گذشت .
حضرت فرمود: واى بر تو اى پسر ابى تو منافقى و من به نفاق تو گواهى مى دهم ! عبدالله گفت : آيا اينگونه با من سخن مى گوئى ؟ به خدا كه من ايمان دارم همانند تو و اصحابت .
حضرت فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، تو نيستى مگر منافق و چون ماجرا را به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خبر داد آيات او ل سوره بقره كه در مورد منافقين است نازل شد.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
5
مهر

آگاهى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از حقانيت ادعاى زن

آگاهى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از حقانيت ادعاى زن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عمار ياسر گويد: نزد مولاى خودم اميرالمؤمنين عليه السلام بودم كه سر و صداى عظيمى (مسجد) جامع كوفه را فرا گرفت . حضرت به من فرمود: اى عمار ذوالفقار آن كوتاه كننده عمرها را بياور!

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

چنان داورى كنم كه قبل از من هيچكس جز حضرت داود نكرده باشد

چنان داورى كنم كه قبل از من هيچكس جز حضرت داود نكرده باشد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين روزى به مسجد آمد، جوانى را ديد كه مى گريد و مردم مشغول آرام كردن وى هستند، حضرت فرمود: براى چه مى گريى ؟ گفت :
يا اميرالمؤمنين شريح قاضى به ضرر من قضاوتى كرده كه نمى دانم چيست ؟ سپس ادامه داد: اين چند نفر اشاره به عده اى كه آنجا بودند كرد - با پدرم به سفر رفتند، اينها آمدند ولى پدرم نيامد، پرسيدم پدرم چه شد؟ گفتند: او مرد، گفتم : مال او چه شد؟ گفتند: پدرت مالى باقى نگذارده است . من آنها را نزد شريح قاضى بردم ، او آنها را قسم داد، ولى من مى دانم كه پدرم وقتى به سفر مى رفت اموال بسيارى همراه داشت .

ادامه »


free b2evolution skin