4
مهر

نفرين پيامبر اكرم عليه السلام و پرخورى معاويه

نفرين پيامبر اكرم عليه السلام و پرخورى معاويه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در اين خطبه حضرت به امورى تذكر داد از جمله اينكه معاويه اكول و شكم باره است ، و اين حالتى بود كه در تاريخ براى او ثبت كرده اند.
گويند: آنقدر مى خورد كه خسته مى شد ولى سير نمى شد و مى گفت : خسته شدم ولى سير نشدم ! سفره را جمع كنيد. او آنقدر شكم داشت كه وقتى مى نشست ، شكم او روى رانهايش مى افتاد! اين بيمارى او به واسطه نفرين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود، زيرا روزى حضرت ، شخصى را به دنبال معاويه فرستاد، او نيامد و گفت : مشغول غذا هستم ، بار دوم نيز به فرستاده حضرت همين را گفت و مشغول غذا شد، حضرت او را نفرين كرده فرمود:
((اللهم لا تشبع بطنه ؛ خدايا شكم او را سير مگردان .))(131)
شاعر عرب در حق او گفته است :
و صاحب لى بطنه كالها ويه كان فى احشائه معاوية
يعنى : مرا رفيقى است كه شكم او مثل جهنم است ، تو گوئى در درون او معاويه است .(132)
ابن عباس مى گويد: من با بچه ها مشغول بازى بودم كه ناگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد، من پشت در پنهان شدم ، حضرت دست بر پشت من زد و فرمود: معاويه را بگو نزد من آيد، من رفتم و برگشتم و گفتم : مشغول غذا خوردن است حضرت فرمود: خدا شكم او را سير نكند.(133)
امام مجتبى عليه السلام در مجلسى فرمود: شما را به خدا و حرمت اسلام سوگند مى دهم آيا شما مى دانيد كه معاويه نامه نويس جدّ من بود، روزى حضرت دنبال او فرستاد، فرستاده حضرت برگشت و گفت : مشغول خوردن است ، و اين كار سه بار تكرار شد و هر بار فرستاده حضرت را رد مى كرد و او مى گفت : معاويه مشغول خوردن است ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خدا شكم او را سير نكند!
آنگاه امام مجتبى عليه السلام به معاويه فرمود: آيا اين حالت را در شكم خودت نمى يابى ؟!(134)
در ترجمه نسائى (135) كه از دانشمندان معتبر اهل سنت و صاحب سنن نسائى است نوشته اند: او در شام مدتى حديث گفت و همواره از فضائل اميرالمؤمنين متذكر شده ، به او گفتند: (اينجا شام پايگاه بنى اميه است ) از فضائل معاويه بگو، او گفت : من براى معاويه فضيلتى نمى شناسم جز اينكه پيامبر به او فرمود: خدا شكم ترا سير نكند، گويند اهل شام از اين كلام برآشفتند و او را زير دست و پا له كردند بطوريكه بيرون شهر جان داد

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

پيشگوئيهاى حضرت در مورد معاويه و عمال او

پيشگوئيهاى حضرت در مورد معاويه و عمال او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت امير عليه السلام در يكى از سخنرانيهاى خود كه به پيشگوئى آينده پرداخت فرمود:
آگاه باشيد: بعد از من ، مردى گشاده گلو و شكم برآمده (معاويه بن ابى سفيان ) بر شما مسلط مى شود، هر چه مى بايد مى خورد و دنبال چيزى است كه بدست نياورد پس او را بكشيد، گرچه هرگز نتوانيد.
آگاه باشيد به زودى آن مرد شما را بر دشنام دادن و بيزارى از من دستور مى دهد، پس اگر شما را به ناسزا گفتن بر من امر كرد و اجبار نمود، مرا دشنام دهيد، كه براى من سبب رشد و براى شما موجب نجات است ، زيرا كه من به فطرت اسلام متولد شده ام و در ايمان و هجرت سبقت گرفته ام

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

آنها از شما به اين مقدار راضى نمى شوند

آنها از شما به اين مقدار راضى نمى شوند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيخ مفيد رضوان الله عليه روايت كند كه حضرت امير عليه السلام فرمود:
اى مردم من شما را به حق دعوت كردم ولى به من پشت نموديد و شما را با تازيانه تاءديب نمودم (ولى نپذيرفتيد و آنقدر سرسختى كرديد) تا مرا عاجز نموديد.
بدانيد كه به زودى بعد از من فرمانروايانى بر شما حكمرانى خواهند كرد كه از شما به اين مقدار راضى نشويد تا اينكه شما را با تازيانه و آهن شكنجه كنند. همانا كسى كه در اين جهان مردم را اذيت كند خداوند در آخرت او را عذاب كند و علامت اين مطلب اين است كه امير يمن (بنام ) يوسف بن عمر بر شما مسلط شده و بر شما ستم مى كند…

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

قتلگاه آنها آنطرف است ، هرگز از نهر عبور نكرده اند

قتلگاه آنها آنطرف است ، هرگز از نهر عبور نكرده اند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جند بن عبداللّه ازدى گويد: در جنگ جمل و صفين با حضرت على عليه السلام بودم و هيچگونه ترديدى در نبرد با كسانى كه با او مى جنگيدند نداشتم ، تا اينكه در نهروان حاضر شدم ، در دلم شك و ترديدى نسبت به جنگ با آنها پيدا شد با خود گفتم : اينها قاريان و نيكان ما هستند آيا آنها را بكشم ؟ كارى بس بزرگ است !
تا اينكه صبحگاهى بود، ظرف آبى با خود داشتم از سپاهيان كناره گرفتم ، نيزه ام را به زمين زدم و سپر خود را روى آن نهادم و زير سايه آن از حرارت خورشيد پناه گرفتم .
در اين ميان ناگاه امير المؤمنين عليه السلام نزد من آمد و فرمود: برادر اَزدى آيا آبى براى طهارت دارى ؟ عرض كردم : آرى و آن ظرف آب را به حضرت دادم ، حضرت آنقدر از من دور شد كه او را نديدم ، سپس بعد از تطهير آمد و زير سايه سپر نشست .
در اين هنگام اسب سوارى آمد و دنبال حضرت مى گشت ، به حضرت گفتم : اين اسب سوار با شما كار دارد، حضرت فرمود: او را راهنمائى كن ، او را به طرف حضرت راهنمائى كردم ، مرد سوار نزد حضرت آمد و گفت :
اى امير المؤمنين خوارج از نهر گذشتند (و به طرف ما آمدند) حضرت فرمود: نه آنها عبور نكرده اند، آن مرد گفت : بخدا كه عبور كرده اند، حضرت فرمود: حرف همان است كه گفتم ، تا اينكه مرد ديگرى آمد و گفت : يا امير المؤمنين خوارج از نهر عبور كردند، حضرت فرمود: نه عبور نكرده اند، آن مرد گفت : بخدا سوگند كه من نزد شما نيامدم مگر اينكه ديدم پرچمهاى ايشان و بار و بنه آنها در اين طرف نهر است !
حضرت فرمود: بخدا سوگند چنين نكرده اند و قتلگاه آنها در آن طرف است ، سپس حضرت برخاست و من هم با او برخاستم و با خود گفتم :
الحمدللّه كه خداوند مرا نسبت به اين مرد (على عليه السلام ) بينا كرد. او يكى از دو مرد است ، يا مردى است بسيار دروغگو و جسور و يا مردى است كه از جانب خدا دليل دارد و پيامبر با او قرار و تعهد دارد.
خدايا من با تو پيمان مى بندم ، پيمانى كه روز قيامت مسئول آن خواهم بود، به اينكه اگر ديدم آن گروه از نهر عبور كرده اند من اولين كسى باشم كه با او مى جنگد و نيزه در چشم او فرو مى برد!
و اگر آن گروه از نهر عبور نكرده باشند، همراه او به جنگ و نبرد ادامه خواهم داد. با اين تصميم به صفوف سپاه ملحق شديم كه ديديم پرچمها و بار و بنه خوارج بر سر جاى خود است و عبور نكرده اند.
در اين هنگام حضرت على عليه السلام به پشت من زد و فرمود: اى برادر اَزد آيا حقيقت برايت روشن شد؟ عرض كردم : آرى اى امير المؤمنين ، فرمود: پس به دشمنت بپرداز يعنى طبق تعهدى كه كردى مشغول جهاد شو.
او گويد: يكنفر را كشتم ، با يك نفر ديگر گلاويز شدم ، هر دو بر زمين افتاديم در اثر شدت جراحات ، ياران من ، مرا به عقب آوردند وقتى به هوش آمدم ديدم كار تمام شده است و دشمن شكست خورده است .
شيخ مفيد (ره ) مى فرمايد: اين حديث ميان اهل حديث مشهور است و وقتى جندب اين جريان را نقل كرد هيچكس منكر آن نشد

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

اخبار حضرت به عاقبت خوارج

اخبار حضرت به عاقبت خوارج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بعد از شكست خوارج در نهروان وقتى به حضرت خبر دادند كه تمامى آنها كشته شده اند فرمود: به خدا قسم كه چنين نيست ، ايشان نطفه هائى هستند در پشت مردها و زنها، هر زمان از آنها شاخى پديد آيد شكسته شود تا اينكه در آخر به دزدها و راهزنان تبديل شوند.(122) (نه نفر از آنها گريختند و هر كدام مذهبى اختيار كرده و در راهها به دزدى و راهزنى مى پرداختند.)

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم